«خوشبختی ساختنی است. مشارکت موثر میخواهد یعنی رای دادن، مطالبهگری فعال، فعالیت حزبی، حمایت از رسانههای مستقل و مشارکت فعال در نهادهای مدنی. باید برخاست. خوشبختی ساختنی است.»
دیدارنیوز_ امید جهانشاهی: ذهنم درگیر گلایههای یک جامعهشناس است که در برنامهای به خانوادهها انتقاد میکرد. میگفت: «خوشبختی یک احساس دو طرفه است. یک زوج یا با هم خوشبخت میشوند، یا با هم بدبخت میشوند. اینطور نیست که یکی را پیدا کنیم که دخترمان را خوشبخت کند. مثلا پسره میرود با پدر دختر صحبت میکند تا او را قانع کند که میتواند دخترش را خوشبخت کند. این بیمعنی است. خوشبختی ساختنی است. با مشارکت هم ساختنی است. دو طرفه است. چرا هنوز دختران ما خودشان را طوری تعریف میکنند که یکی باید بیاید که خوشبختشان بکند و یا مردها چنین نقشی را برای خود تعریف میکنند ...»
جامعهشناس راست میگفت. یادم است در سریالی قدیمی وقتی خانواده خواستگار رفتند. دختر که حتی به تقلا نتوانسته بود روی پسر را هم ببیند، محجوب مشغول سفره پهن کردن جلوی پدر بود که به پشتی تکیه داده بود. پدر زیر لب، راضی گفت آقا بود، خوشبختت میکنه؛ و دختر با چهرهای خوشحال دور شد، چون لابد نشان دادن هیجان و شادی با وقار و عصمت دختر منافات داشت.
حالا اگرچه جامعه از آن روزها خیلی تغییر کرده است، اما هنوز هم این ذهنیت هست. هنوز بسیاری دختران دنبال پسری هستند که بتواند آنها را خوشبخت کند. همین چند شب پیش بود که در سریال شهباز دیدم، حسام به نجوا میگفت: «علیرضا پسر خوبیه. میتونه خوشبختت کنه.»
این ذهنیت نشان از الگویی فرهنگی دارد که منحصر به حوزه اجتماعی و خانوادگی نیست. این الگو در سیاست هم جاری است. مردم به کاندیداهای ریاست جمهوری نگاه میکنند تا یکی را انتخاب کنند که میتواند آنها را خوشبخت کند. اتفاقاً کاندیداهای ریاست جمهوری هم از همین الگو تبعیت میکنند: ... خانه میسازم ... یخچال را پر میکنم ... گوشت را ارزان میکنم ... رقابت سر این است که کی خوشبختمان میکند و ما همچون دخترانی معصوم نشستهایم که کدام مرد را انتخاب کنیم، خوشبخت شویم. برای هم استدلال میآوریم: فلانی خوبه، دزد نیست ... فلانی خوبه مرد کاره ...
انگار نه انگار رقابت سیاسی است و عرصه رویارویی دو گفتمان و رویکرد سیاسی ـ اقتصادی. آنچه در عمل شاهدیم نمایش شعارهاست و این به دلیل حاکمیت همین الگوست: کسی هست که خوشبخت میکند.بسیاری از آنها که رای نمیدهند به خاطر این است که «قبلاً رای دادیم چی شد»، یعنی کسی خوشبختمان نکرد. نه اینکه با گفتمان سیاسی کاندیداها مخالف باشند.
تدبیر برای خیر جمعی هم شاید حکایت همین ساختن مشارکتی است. آن گروهی که فکر میکند باید به کاندیدای مناسب رای دهد و بعد با سیاست کار نداشته باشد، مثل دختری است که بله میگوید و مینشیند در خانه شوهر تا خوشبختش کنند. آنکه میگوید من به آنها که ادعای اصلاح دارند رای میدهم، اما هیچ فعالیتی نمیکنم، چون اساساً اینها را قبول ندارم، اما اینها اگر در ادعایشان صادق هستند مملکت را اصلاح کنند؛ با همه تظاهرش به روشنفکری دقیقاً همان ذهنیت پدر سنتی را دارد: اگر راست میگویی خوشبخت کن.
باید از این ذهنیت و الگو عبور کرد. این عبور از نشانههای مدرن شدن جامعه است. اما این عبور فقط به فرهنگسازی نیست، ابزار هم میخواهد. اگر خوشبختی ساختنی است. مطالبه کردنی و مشارکتی است. ابزار هم میخواهد. ابزار مشارکت مردم، نهادهای مدنی است. حزب است. حزب نمایانگر تصویر روشن از یک گفتمان است. مکانیسمی برای مشارکت سیاسی مردم است. جای تعجب است که به درستی از تریبونهای رسمی مدام بر اهمیت مشارکت بالا در انتخابات برای نظام سیاسی تاکید میشود، اما در مورد اهمیت احزاب و فعالیت حزبی سخنی گفته نمیشود.
جامعهشناس راست میگفت. خوشبختی ساختنی است. مشارکت موثر میخواهد یعنی رای دادن، مطالبهگری فعال، فعالیت حزبی، حمایت از رسانههای مستقل و مشارکت فعال در نهادهای مدنی. باید برخاست. خوشبختی ساختنی است.