احمد علیرضابیگی، نماینده افشاکننده شاسی بلندهای نمایندگان مجلس یازدهم میگوید: قالیباف فکر میکند یک ریاست جمهوری از نظام «طلبکار» است.
دیدارنیوز: نماینده سابق تبریز در مجلس درباره ردصلاحیت خودش، وضعیت حضور قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری و سکوت احمدینژاد پس از حمله اسرائیل به فلسطین صحبت کرده است.
در ادامه بخشی از گفتگوی احمد علیرضابیگی، نماینده مجلس یازدهم با سایت دیدهبان ایران را میخوانید.
شما رد صلاحیت شدید، دلایل رد صلاحیت چه بود؟
دلایل نه، دلیل؛ یک دلیل. چون من به نظر شورای نگهبان اعتراض کردم؛ در جلسهای که من در خدمت سه نفر از حقوقدانان شورای نگهبان بودم، فقط یک دلیل عنوان شد و دلیل دیگری وجود نداشت. یعنی برخلاف اینکه مردم شاید تصور کنند که به واسطه افشاگری خودروهای شاسی بلند بوده، به واسطه مثلا انتصاب من به احمدینژاد اتفاق افتاده، نه. آنجا اعلام شد که مواضعی که شما در جریان حوادث سال ۱۴۰۱ درخصوص گشت ارشاد و ماجرای مرحوم خانم امینی داشتید، این مواضع مطلوب نبوده، کما اینکه در نطق خودم هم در مجلس دو بار این را تکرار کردم که مردم من هشت سال نماینده شما بودم، وکیل شما بودم، اصل ۸۴ و اصل ۸۶ قانون اساسی به من این اجازه را میدهد در همه موضوعات اعلام نظر کنم، ولی من به واسطه صرفا اعلام نظر در این موضوع از رقابت و حضور در انتخابات مجلس دوازدهم باز ماندم.
به نظر شما قالیباف میآید برای انتخابات ریاست جمهوری؟
من استقبال میکنم و خیلی مشتاقم.
با شناختی که از ایشان دارید، قالیباف میآید؟
بالاخره ایشان فکر میکند که جمهوری اسلامی ایران یک ریاست جمهوری به ایشان بدهکار است.
چرا باید بدهکار باشد به قالیباف؟
الان چهار، پنج دوره است که ایشان میآید و عملا امکان حضور در عرصه رقابت را پیدا نمیکند.
مجلس دوازدهم و آینده ریاست جمهوری را چطوری ارزیابی میکنید؟
بر مبنای واقعیاتی که وجود دارد، به نظر میرسد صورتبندیها قدری توانسته خودش را واضح نشان دهد. شما از همین ۱۶۱ نفر نمایندهای که پشتوانه قالیباف برای ورود به انتخابات قرار گرفتند و یا آن قریب به ۱۹۸ رأی که دادند برای ریاست مجلس، بهخوبی میشود حدس زد که این مجلس دارد چه مسیری را طی میکند و بعد هم مهندسی که صورت پذیرفته، بالاخره یک جماعتی ظاهرا تندرو در مجلس توانستهاند حضور پیدا کنند؛ یک جماعتی که قضاوت مشخصی در مورد آنها وجود دارد که بعد اصلاحطلبانی که نسبت به قالیباف در گذشته صاحب مساله بودند، ترجیح دادند بروند پشتیبان قالیباف قرار بگیرند.
علتش را در چه میبینید که از قالیباف حمایت کردند؟
خودشان دارند استدلال میکنند که اگر به قالیباف رأی ندهیم، گروه دیگری مسلط میشوند که از نظر آنها استحقاق تسلط بر مجلس را ندارند.
شما را بهعنوان یک شخص میشناسند که به جریان محمود احمدینژاد نزدیک هستید. احمدینژاد در جریان حمله اسرائیل به فلسطین و غزه هیچ نوع موضعگیریای انجام نداد.
احمدینژاد از حدود شاید سه سال پیش حاضر نشد که به هیچ عنوان کنشگری سیاسی داشته باشد، از جمله غزه، از جمله مثلا موضوعات مربوط به ۱۴۰۱ و موضوعات از این دست به هیچ عنوان به واسطه اینکه احساس میکرد این کنشگری ممکن است تبعاتی را متوجه جمهوری اسلامی ایران و انقلابی اسلامی کند، به واقع کنشگری را تعطیل کرد و به همین جهت علیرغم مواضع صریحی که در ارتباط با غزه، فلسطین، آرمان فلسطین و آزادی قدس داشت، ترجیح داد که در این سه سال هیچ کنشگریای نداشته باشد.
این سه سال سکوت احمدینژاد عجیب نیست؟ چرا او را انسانی کنشگر میشناسند؟
دلایل متعددی میتواند برایش برشماری کرد. مثلا اگر احمدینژاد بنا بود درخصوص حوادث ۱۴۰۱ اظهار نظر کند، طبیعتا ممکن بود این اظهارنظر و ورودش به نفع جریان معاند تمام شود و احمدینژاد ترجیح داد کنار ملت بایستد و سکوت کند.
این سکوت، نشانه رضایت بود یا مخالفت؟
نه؛ آیا مردم نسبت به آنچه اتفاق افتاده بود، اظهار رضایت میکردند، یعنی سکوتشان نشانه رضایت بود؟ نه، ولی مردم حاضر نیستند که خدشهای به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران وارد شود و انتظار دارند روند امور، اصلاح شود و اگر فکر کنند اعتراضشان ممکن است سبب شعاریشدن حساب مثلا جریان معاند شود، ترجیح میدهند سکوت کنند و به موقع حرف خودشان را بیان کنند. امروز هم در بیانیهای که ایشان قرائت کرد پس از ثبتنام، او از پایینترین سطوح اداری این کشور مسئولیت داشته؛ از دهیاری و بخشداری ماکو که آن موقع شهرستان نبوده، بخشداری بوده تا فرمانداری و معاون استانداری و استانداری تا شهرداری تهران و بعد هم رئیس جمهور ایران و بعد هم ایشان با دارا بودن این گذشته، در عالیترین دانشگاه فنی کشورمان دارای کرسی استادی است. باید به این تجربه و به این گذشته احترام گذاشت؛ لذا به حق تعیین سرنوشت مردم باید احترام گذاشت، به انسانهای فرهیخته و دلسوختهای که همه زندگیشان را برای جمهوری اسلامی در طبق اخلاص گذاشتند، باید احترام گذاشت. من اصلا نمیگویم احمدینژاد؛ هر کسی که فکر میکند دارای ایدهای است و در چارچوب دلدادگی و دلباختگی به انقلاب و جمهوری اسلامی ایران میتواند که چهار سال دیگر من چطوری میتوانم نماینده شوم و آرای مردم را به دست بیاورم؟ آیا شرکتکردن در این جلسات میتواند برای من متضمن نمایندگی دوره بعدم باشد، یا نه، میخواهم بروم دنبال جاده و دنبال آب روستایی و دنبال سد و کارخانه که بتوانم فردا روزی، حالا در مثبتترین نگرشی که میتوان داشت؛ وقتی میروم در خانه مردم که به من رأی دهید، به آنها بگویم من این پل را زدم، این جاده را کشیدم، این آمبولانس را برای درمانگاه منطقه گرفتم. ما باید مجلس را از این قالب خارج کنیم و مجلس باید برای مجلس ملی خودش را عرضه کند؛ و اگر قرار است در مورد راه روستایی، در مورد امکانات و شاخصهای توسعه و پیشرفت، نماینده ورودی داشته باشد. این ورود نه برای تنها حوزه انتخابی خودش، بلکه برای سرتاسر کشور که وقتی معدل توسعه در ابعاد مختلف، در سطح ملی این عدد است. مثلا شاخص آب اینقدر است، شاخص بهرهمندی از گاز، بهداشت، آموزش و پرورش؛ در همه جای کشور باید این متوسط دیده شود و هر جا که متوسط وجود ندارد، باید تزریق منابع مالی صورت بگیرد که این متوسط از برای برقراری عدالت در سرتاسر کشور به دست بیاید. وقتی نماینده وارد لابیگری میشود که بتواند این امتیازات را برای حوزه انتخابی خودش بهدست بیاورید، طبیعتا باید از حقوق نمایندگی خودش صرفنظر کند، از رسالتی که به واسطه نمایندگی بر دوش او گذاشته شده، صرفنظر کند و وارد یک بده و بستانهایی شود که آن خواستههای مردم منطقه خودش را تامین کند که فردا روزی وقتی در خانه آنها رفت، بتواند از آنها رأی بگیرد که این شرایط برای مجلس شورای اسلامی، برای اینکه بتواند کارکرد ملی داشته باشد، حتما پذیرفتهشده نیست.