در ادامه مناظره متنی محمدحسن علایی، جامعهشناس با بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه درباره «گفتمان نظام سلطه جهانی» که دو قسمت قبلی را در دیدارنیوز خواندید، در این مطلب میتوانید پاسخ محمدحسن علایی به نقد بیژن عبدالکریمی را بخوانید.
دیدارنیوز _ سرویس سیاسی: در ادامه مناظره متنی محمدحسن علایی، جامعه شناس با بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه درباره «گفتمان نظام سلطه جهانی»، میتوانید پاسخ علایی را بخوانید.
استاد فلسفه در انتظار معجزه!
محمدحسن علایی، جامعه شناس نوشت: در سپهر تفکر کشور به جرأت میتوانم بگویم هیچ دانشجویی از دانشجویان دکتر بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه و حتی هیچ همکاری از گروههای فلسفهی کشور و نیز سایر گروههای علوم انسانی خاصه جامعه شناسی تا به میزانی که نگارنده به آثار دکتر عبدالکریمی اعم از نوشتهها و سخنرانیهای ایشان خاصه در حوزهی اجتماعی و عمومی توجه و تمرکز داشته است، حداقل در حیطهی شناخت بنده وجود ندارد. این ادعا چه در یادداشتها و چه در کتابها و مقالات بنده با یک جستجوی ساده قابل سنجش اهل نظر است و حتی در کانال منسوب به خود دکتر عبدالکریمی هم کثیری از آن یادداشتها و جستارها با توجه به عنایت خود ایشان بازتاب یافته است؛ بنابراین به خود این اجازه را میدهم که در سایهی این تأملات قدری بیشتر در نقد مواضع ایشان از خود صراحت لهجه نشان دهم.
در عموم هجمهها و انتقاداتی که از جانب روشنفکران و سایرین به آرای وی شده است نگارنده به جهت تعهد به حقیقت جانب ایشان را گرفته امحتی در بحبوحهی اعتراضات سال گذشته علی رغم مواضع نقادانهی ایشان در قبال حرکتهای اعتراضی تمام قد از ایشان دفاع کرده ام. علی رغم تعلق خاطرم به اشعار و آثار فروغ فرخزاد ضمن التفات به عدم اهلیت کامل از منظر شعر شناسی وی به داوری و ارزیابی فروغ هیچ عکس العمل شتابزده و از سر شیفتگی و احساسات حتی در این مورد خاص روا نداشته ام.
از جانب جامعه شناسانی، چون دکتر حسن محدثی عزیز برچسپ "مقلد و مرید" را به جان خریده ام، اما لحظهای دچار تقلید و ارادت کورکورانه نشده ام و هر چه تا کنون در توسعه و ترویج افکار استاد کوشیده ام به جهت تعهد به حقیقت بوده است و لاغیر.
علی رغم اینکه تخصص اصلی ام جامعهشناسی بوده است تلاش کرده ام با عمدهی بصیرتهای بنیادین ایشان ارتباط برقرار کنم و حتی در چارچوب نظری رسالهی دکتری خویش علی رغم مخالفهای اساتید گروه نظریهی ایشان را در صدر این پژوهش دانشگاهی نشانده ام.
در زمان اخراج ایشان از دانشگاه از هیچ کوششی دریغ نکرده ام و نوشتههای کثیری درحمایت از ایشان منتشر کرده ام و تا به نتیجه رساندن کارزار بازگشت ایشان به دانشگاه کوچکترین تلاشی را فرو نگذاشته ام.
در گروه منسوب به ایشان انواع ناسزاها و دشنامها را به جان خریده ام، ولی بی هیچ اهمالی به تبیینها و روشنگریهای خویش قدرتمندتر از پیش تداوم بخشیده ام. با هزینهی شخصی و حقوق معلمی کتاب گفتمان وفاق را در راستای توسعه و تشریح آرای دکتر به چاپ رسانده ام؛ و در کتاب اخیرم "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری" جا به جا به آرای ایشان ارجاع داده ام. دکتر عبدالکریمی را به مثابه گوهر دیریابی در برهوت نظام فشل آکادمیک به اهل نظر در حد بضاعت معرفی کرده ام؛ و در کانال آکادمی وفاق بارها و بارها به بازتاب و تحلیل آرای ایشان همت گماشته ام.
هم از سمت روشنفکران و جامعه شناسان همکار خویش و هم از جانب تندروها و افراطگرایان به جهت این حمایتها مورد انواع بی مهریها واقع شده ام. اما لحظهای جانب حرمت فرو نگذاشته ام. چرا اینها را میگویم اصلا چه دلیلی دارد ذکر این همه مطلب با این میزان طول و تفصیل؟! تنها به این جهت که در یک کلام بگویم نحوهی مواجههی ایشان با تنها موضع انتقادی خویش-در همهی این مدت- را در خصوص طرح بحث اخیر ایشان با عنوان "ما و جهان سلطه" با هیچ معیاری شایستهی دانشجوی پیگیر و پرکار وی نیافتم. آقای دکتر در انتظار معجزهی خودآگاهی تاریخی باشید من هر آنچه شرط بلاغ است با شما گفتم!
این مایه نقد یک طرفهی روشنفکران در طرح بحث "ما و جهان سلطه" چه مناسبتی دارد؟!
محمدحسن علایی در ادامه نوشت: آقای دکتر عبدالکریمی در جلسهی ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ یک ساعت تمام به منکوب روشنفکران پرداخت که چرا نقش نظام سلطهی جهانی و تحریمهای ظالمانهی آن را در وضعیت اسف بار امروز ما نادیده گرفتند من از ایشان یک پرسش دارم آقای دکتر؛ آیا تحریمهای ظالمانه نظام سلطه جهانی آشی هست که روشنفکران برای جامعه پختند یا دست پخت بخشی از سوپرانقلابیهای همین گفتمان انقلاب هست که با عدم درک پیچیدگیهای میادین مختلف، جامعهی ما را به این فلاکت کشانده است؟!
البته در وضعیت توسعهنیافتگی همهی ما متهمیم. اما اگر روشنفکران پیوسته انگشت اتهام را به سمت حاکمیت گرفته اند دکتر عبدالکریمی هم چندیست انگشت اتهام را به سوی روشنفکران کشور گرفته است!
من از معدود افرادی هستم که به کرّات روشنفکران کشور را نقد کرده ام و نه تنها ایشان را که عموم دانشگاهیان در حوزهی علوم انسانی را مورد انتقاد قرار داده ام؛ و این ادعا در یادداشت ها، جستارها، کتب و مقالات من به وضوح قابل سنجش است؛ تعابیری مثل روشنفکر واکنشی، روشنفکر پرتابگر؛ روشنفکر طرح افکن اساسا مفاهیم برساختهی نگارنده در تحلیل جریانات روشنفکری کشور است؛ اما در بحث اخیر عبدالکریمی با عنوان "ما و جهان سلطه" من نمیتوانم مناسبت این مایه پرداختن به نقد روشنفکران را دریابم؛ امیدوارم عبدالکریمی این مناسبت را در نشستهای آتی تنقیح بفرمایند!
تندروها از هر قماش هم که باشند همدیگر را بازتولید کرده اند بله ایده آل این بود که روشنفکران به عنوان سوژههای فکور در حاشیه تعارضات دولت-ملت بیتوته نمیکردند و به وضعیت توسعهنیافتگی خودآگاهی پیدا میکردند و در برابر نظام سلطه جهانی در کنار نیروهای اصیل حافظ منافع ملی قرار میگرفتند، اما بیاندیشیم چه عواملی در عدم تحقق این ایده آل دخیل بوده است.
من در سطح فلسفی ادعایی در فهم فرازهای اندیشهی دکتر عبدالکریمی را به هیج وجه ندارم هر چند مطلقا هم نا آشنا نیستم؛ اما به هر آنچه ایشان ذیل گفتمان وفاق در نقد روشنفکران مطرح کرده اند و اساسا به عموم مواضع ایشان در حوزهی عمومی و اجتماعی اعم از نقطه نظرات ایشان در باب توسعه نیافتگی؛ گفتمان انقلاب؛ نظام سلطه و ... به عنوان جامعه شناس حتی بهتر از خود ایشان اشراف دارم؛ اتهام ایشان به واکنشی و احساسی و تامل ناشده بودن انتقادات بنده از ادعای فوق الذکر بنده هم بیشتر طنزآمیز است.
و اما "خودآگاهی تاریخی و ملی" که دال مرکزی رساله دکتری بنده بوده است و در کتاب اخیرم "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری" یک فصل تمام به تفصیل از آن سخن گفته ام همان مفهومی هست که دکتر در همهی این انتقادات مکرر به دنبال تحقق آن در میان روشنفکران هستند که باید گفت اگر این اکسیر در مواضع این بنده نیز یافت نمیشود پس باید حقیقتا گفت آن را که یافت مینشود آنم آرزوست!
آقای عبدالکریمی؛ مقامات مسئول و روشنفکران حوزهی عمومی! گزارشات یک جامعهشناس غیر دولتی که از قضا معلمی هم میکند و در حوزهی عمومی هم فعال است از کف خیابان و از دل صفوف نسلهای جدید مبنی بر فاصلهی نجومی از این "خودآگاهی تاریخی و ملی" را جدی بگیرید! نمیتوان بی التفات جامعه شناختی به وضعیت انضمامی اینجا و اکنون جامعه، "ما" را با توصیه و تنجیز و نقد یکجانبه چونان یک معجزه انتظار کشید!
من از همهی مواضع سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دکتر اعم از ضرورت نیل به وفاق ملی؛ اجماع نخبگانی و مقاومت در برابر نظام سلطه و ... که نمیتوانم حتی مرز فارقش با مواضع بنده تا پیش از این چه بوده است دفاع کرده و میکنم هیچ گسست و چرخشی نه در آرای ایشان و نه در داوریهای بنده نسبت بدانها رخ نداده است؛ تنها تاکید و تذکار بنده به التفات روزآمد به تحولات لحظه به لحظهی پدیدارهای اجتماعی در صحنهی حیات اجتماعی "ما" است و بیش از این نیست.
در آخر سوال ایشان از بنده را عینا نقل میکنم:
"همچنین از یکی از دانشآموختگان رشتۀ جامعهشناسی کشور دوست دارم بپرسم که چطور است که ایشان «پیچیدگیها و وابستگیها»ی «میادین [گوناگون]سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی» و «برهمکنش و تعاملات دائمی» آنها را درمییابند، اما درکی از رابطۀ وجوه دیگر زندگی ما ایرانیان، مثل «تأمین نان شب عظیمی از شهروندان» یا «تأمین امنیت سرمایه و سرمایهگذاری» در کشور با نظام سلطۀ جهانی و تحریمهای خصمانه چند دهۀ آمریکا ومتحدانش ندارند؟"
حال با این همه تلاشی که بنده در ایضاح مطالب ایشان کرده ام اگر پاسخم را "واکنشی، احساسی، تامل ناشده و ناسنجیده" تلقی نکنند در یک کلمه باید بگویم: به برکت تلمذ از شما "درکی از رابطه آنها دارم"، اما "شاهکار شاهکارتر را مقابله با نظام سلطه ضمن تأمین نان شب مردم تلقی میکنم" وگر نه پس واقعا همهما با هم چه کاره ایم؟!
۲۶ اسفندماه ۱۴۰۲
مطلب مرتبط:
روشنفکران ایران چه موضعی نسبت به «گفتمان نظام سلطه جهانی» عبدالکریمی دارند
روشنفکران ایران چه موضعی نسبت به «گفتمان نظام سلطه جهانی» عبدالکریمی دارند (قسمت دوم)