اشرف بروجردی بیان کرد

زنان می‌گویند ما خودمان تصمیم می‌گیریم/ انسیه خزعلی و همفکرانش حامی واقعی زنان نیستند

اشرف بروجردی، فعال‏ سیاسی و عضو سابق شورای فرهنگی- اجتماعی زنان معتقد است که پیام اصلی زنان به ساختار این است که شما دیگر نمی‌توانید به جای ما، برای ما تصمیم‌گیری کنید، ما خودمان تصمیم می‌گیریم که چگونه زندگی کنیم. او همچنین گفت: به نظر من، انسیه خزعلی و همفکران او مسائل زنان را به‌خوبی نمی‌شناسند و به‌همین‌دلیل نمی‌توانند تصویری متعالی از زنان و برای زنان ارائه داده و حامی واقعی زنان باشند.

کد خبر: ۱۶۲۴۱۱
۱۲:۲۳ - ۱۹ اسفند ۱۴۰۲

دیدارنیوز: «زنانی که در شکل‏گیری و ایجاد انقلاب ۵۷ مشارکت فعال داشتند، هرگز گمان نمی‌‏کردند روزی نیاز باشد برای احقاق خود محاجه (مباحثه) کنند. آن‌ها در آن زمان به‌‏راحتی می‌‏توانستند به خیابان بیایند، در کنار مردان قرار گرفته و حرف بزنند.»

این بخشی از صحبت‏‌های اشرف بروجردی، فعال‏ سیاسی و عضو سابق شورای فرهنگی- اجتماعی زنان کشور است. او در دولت خاتمی، معاون وزیر کشور، عضو سابق هیئت‏ علمی پژوهشگاه علوم ‏انسانی و مطالعات فرهنگی وزارت علوم و رئیس سابق سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران بود و حالا به مناسبت هشت مارس ـ روز جهانی زن ـ در گفت ‏وگو با هم‏‌میهن و درباره وضعیت زنان در جامعه امروز ایران باتوجه به اعتراضات سال گذشته و صدای بلند مطالبه‌‏گری توضیح داد و گفت که کج‏‌فهمی از دین، باعث شده است که عده‌‏ای خواسته‌‏ها و مطالبات زنان را نادیده گرفته و حتی مواضعی بر علیه این خواسته‏‌ها بگیرند.

به‌عنوان اولین سوال، لازم است به اصل ۲۱ قانون اساسی نگاه کنیم که بر تضمین حقوق همه‌جانبه زن توسط دولت تاکید می‌کند. به نظر شما وجود این اصل در قانونی که نقشه راه ساختار سیاسی کشور است، توانسته وضعیت زنان را در جامعه بهبود بخشد؟

در بسیاری از موارد، قانون مسائلی را مقرر می‌کند، اما مسئولان به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که انطباقی با قوانین ندارد. در مبحث حقوق زنان هم همین وضعیت دیده می‌شود، اما در نظر داشته باشید که قانون اساسی عمدتاً متمرکز بر «زن در خانواده» است تا خود شخص زن و اصولاً زن را در خانواده می‌بیند، درحالی‌که مفهوم حقوق زنان، امروز نسبت به زمانی که این قانون نوشته شده، متفاوت شده است. در گذشته وقتی از حقوق زن سخن می‌گفتیم، معمولاً ذهن افراد به سمت مسائل خانوادگی یا جایگاه زنان در باور مردان خانواده متمرکز می‌شد یا نهایتاً بر این موضوع که آیا زنان می‌توانند در پست‌های مدیریتی، قضاوت و مسائلی از این دست حضور داشته باشند یا خیر. اما امروز، حقوق و مطالبات زنان فراتر از این مباحث است. با این همه بررسی شرایط امروز زنان نشان می‌دهد که توجه کافی به مسائل آن‌ها نشده است. امروز زنان مطالباتی دارند که محقق نمی‌شود، مثلاً یکی از آن‌ها بحث «حجاب» است. زنان می‌گویند ما حق انتخاب داریم و شما برای ما تعیین تکلیف نکنید. «شریعتِ محمدی» نیز هیچ محدودیتی برای این حق انتخاب زنان قائل نشده است. اما رفتاری که با آن‌ها می‌شود با مطالبات زنان و شرع مطابقت ندارد؛ بنابراین رویکرد قانون اساسی که پیش‌تر هم تاکید کردم، عمدتاً ناظر بر زن درون خانواده است، بیشتر رویکردی فرهنگی دارد تا قانونی، بنابراین باید فرهنگ جامعه تغییر کند. البته امروز جایگاه زنان در خانواده اندکی مرتفع شده و بهتر از گذشته است. مثلاً درس خواندن و اشتغال زنان امروز در اغلب خانواده‌ها ولو خانواده‌های به‌شدت سنتی پذیرفته شده است، بنابراین به‌صورت کلی می‌توان گفت جایگاه زنان در بسیاری موارد مطابق با نگاه قانون اساسی ارتقاء یافته، اما در رویکرد ساختار سیاسی و فرهنگ عمومی جامعه زنان هنوز موفق نشده‌اند رشد و تعالی مطابق با شأن خودشان را به دست بیاورند.

بخش بزرگی از زنان امروز ایران بر برابری تاکید دارند و حتی بخش بزرگی از جامعه نیز دراین‌باره با آن‌ها همراهی می‌کند، اما رویکرد برخی از دولت‌مردان کشور چنان است که گویا این برابری‌خواهی و مطالبات ناشی از آن را برنمی‌تابند. در این بین نقش نمایندگان زن مجلس به‌ویژه در مجلس دهم و یازدهم که همزمان با بلندتر شدن صدای زنان برای احقاق حقوق خود بر سر کار آمدند، در راستای تحقق مطالبات زنان، چه بوده است؟

به نظرم باید مجلس را متفاوت دید. مثلاً در مجلس ششم زنان نماینده توانستند برخی از قوانین را تغییر دهند و صدایشان هم رسا بود، درحالی‌که تعداد زنان در این مجلس کمتر از مجلس پنجم بود. اما در مدت اخیر که صبغه دینی اندکی در مجلس تقویت شده، زنان ساکت‌اند و به‌جز یک نماینده زن جوان که خیلی خوب توانست در زمینه‌های مختلف موضع‌گیری داشته باشد، ندیدم که هیچ‌یک از نمایندگان زن صدایی داشته باشند. در مجلس دهم هم صدای زنان در نمی‌آمد. این مسئله نشان می‌دهد که مجلس، پایگاهی برای زنان نیست. تعداد نمایندگان زن در مجلس بسیار کم است و صدای‌شان هم رسا نیست. در یک توصیف دقیق می‌توانیم بگوییم که مجلس هرگز صدای رسای زنان نبوده است. این درحالی‌است که بسیاری از زنان خودشان دست به کار شده و جایگاه بالاتری را برای زنان در جامعه رقم زده‌اند. براساس تجربه‌ام تاکید می‌کنم که حضور در بخش اجرایی به‌مراتب اثربخش‌تر از حضور در بخش قانون‌گذاری است. اگر زنی وزیر، معاون وزیر یا مدیرکل یک دستگاه شود به‌مراتب صدایش رساتر از زنی است که در مجلس حضور دارد. به‌طور کلی حضور زنان در بخش اجرایی از دولت آقای خاتمی پررنگ شد. یعنی حدود هزار زن در شورا‌های شهر سراسر کشور داشتیم که برخی از آن‌ها رئیس شورا شدند. شهردار زن هم داشتیم که به خوبی توانستند در حوزه کاری خود تاثیرگذار باشند. اگر نمایندگان مجلس همچنان به سیاق گذشته عمل کنند، خاصیتی نخواهند داشت مگر اینکه به‌جد به سمت ایجاد تغییر در قوانین حرکت کنند. به‌هر‌حال آنقدر که نگاه مردسالارانه در مجلس اثربخش بوده، نگاه زنان حاضر در مجلس اثرگذار نبوده است. من معتقدم به‌جز مجلس اول که خانم دستغیب توانست مسئله حضانت فرزندان شهدا توسط همسران شهدا را به نفع زنان تغییر دهد و مجلس ششم که سن ازدواج و برخی دیگر از قوانین را تغییر دادند، شاهد نقش‌آفرینی پررنگ نمایندگان زن در سایر ادوار مجلس نبوده‌ایم. به نظرم مجلس دهم و یازدهم، اقدامی برای تغییر قانون، قانون‌گذاری و به‌طور کلی گام برداشتن برای تامین حقوق زنان نکرده‌اند.

شما به این موضوع اشاره کردید که زنان در مجلس مورد حمایت نیستند، به نظر شما آیا این موضوع به رویکرد ساختار سیاسی و حکمروایی کشور بازمی‌گردد؟ نگاه ساختار سیاسی کشور نسبت به حقوق زنان چیست که باعث می‌شود مجلس هم از زنان حمایت نکند؟

اول اینکه، تعداد زنان در مجلس بسیار مهم است و دوم اینکه، بسیار مهم است که افراد واردشده به مجلس ازجمله زنان نماینده، از کدام طیف فکری و سیاسی باشند. به بیان دیگر، نماینده‌های مجلس دهم و یازدهم عمدتاً افرادی بودند که به‌شدت به وجهه دینی خود پایبند بودند و به دلیل فهم نادرست از دین، گمان می‌کردند که نباید حرفی درباره حقوق زنان بزنند. اما به صورت کلی رویکرد مردانه و مردسالارانه بر مجلس و ساختار سیاسی کشور حاکم است و این حاکمیت رویکرد مردسالارانه به مباحث زنان به این موضوع کمک کرده است که صدای زنان حاضر در مجلس بلند نشود، اعتراضی به شرایط موجود نداشته باشند و مطالبه‌ای هم در راستای ارتقای موقعیت خودشان نداشته باشند. اگرچه برخی معتقدند که زنان در جامعه ما به حقوق‌شان آگاهند و مردسالاری کمرنگ شده، اما حقیقت این است که بافت و زیرساخت فکری مردان جامعه ما همچنان مردانه است و نمی‌پذیرد که زنان در موقعیت برابر یا برتر از خودشان قرار بگیرند. اگرچه ممکن است در کلام از برابری سخن بگویند، اما در عمل، ما چنین مسئله‌ای را نمی‌بینیم. به همین دلیل است که زنان با وجود شایستگی‌های‌شان در بیشتر مناصب عالی، رشد نمی‌کنند و ما کمتر شاهد رشد آن‌ها هستیم.

زنانی که در بطن ساختار سیاسی و حاکمیت حضور دارند، مانند «انسیه خزعلی» به‌عنوان معاون زنان ریاست‌جمهوری و همچنین زنان نماینده مجلس، چقدر در اقدام علیه مطالبات، حقوق و آزادی‌های زنان امروز ایران، نقش داشته‌اند؟ مثلاً به یاد داریم که زهره‌سادات لاجوردی، نماینده مجلس یازدهم زمانی گفته بود که کودک‌همسری مسئله مهم کشور نیست و موضوعی حاشیه‌ای است. درحالی‌که اقدامات قانونی علیه کودک‌همسری نیز یکی از مطالبات زنان امروز است.

به نظر من مشکل این است که آن‌ها از مسائل زنان شناختی ندارند و مطالبات زنان جامعه را نمی‌دانند. اگر درک درستی از این مسائل و مطالبات داشتند، شاید صدای‌شان آنقدر پایین نبود. آن‌ها فکر می‌کنند تنها نیاز زنان تامین نیاز‌های مادی‌شان در خانه و درس خواندن است و خواسته و مطالبه دیگری ندارند. درحالی‌که مسائل زنان این‌ها نیست. مثلاً حق خروج از کشور برای زنان براساس انتخاب خودشان یکی از مسائل و مطالبات است. امروز اگر زنی رئیس‌جمهور هم شود براساس قوانین باید از همسر خود اجازه بگیرد. اینگونه مسائل باید حل شود. برخی می‌گویند زن باید این مسئله را در زمان عقد و براساس شروط ضمن عقد حل کند، اما حقیقت این است که باید زنان اختیار قانونی برای خروج از کشور به انتخاب خودشان داشته باشند. زمانی یک زن نمی‌توانست برای فرزندش حساب بانکی افتتاح کند مگر اینکه همسرش فوت کرده یا مطلقه بود، اگرچه به نظر می‌رسد امروز این مسئله حل شده، اما به‌هرحال این یک تنزل حقوق برای زنان بود.

به نظر من، انسیه خزعلی و همفکران او مسائل زنان را به‌خوبی نمی‌شناسند و به‌همین‌دلیل نمی‌توانند تصویری متعالی از زنان و برای زنان ارائه داده و حامی واقعی زنان باشند. خزعلی به‌عنوان معاون زنان رئیس‌جمهوری، می‌تواند در بهبود و ارتقای حقوق زنان از طریق لوایح مختلف اقدام کند و با توجه به اینکه امروز همه ارکان حکومت یک‌دست است، او راحت‌تر می‌تواند از حقوق زنان دفاع کند، اما اراده‌ای برای این کار ندارد. مثلاً قانون جامع ایثارگری، ایثارگر را شامل پدر، مادر، فرزند، همسر و شخص جانباز می‌داند. براساس قانون نباید از حقوق این افراد، مالیاتی کسر شود، اما درحال‌حاضر مالیات هیچ‌یک از این افراد کم نمی‌شود به‌جز همسر. هرقدر هم می‌پرسید چرا؟ می‌گویند، این قانون شامل همسران نمی‌شود و دولت کار خود را می‌کند. من سال گذشته همین مشکل را به خانم خزعلی اطلاع دادم، او به همین پاسخ بسنده کرد که «بله این حق واقعی زنان است، اما خب از قانون تخلف شده است.» آیا این پاسخ مناسبی است؟ او هیچ اقدامی دراین‌زمینه نکرد، همانطور که زنان حاضر در مجلس نیز همین یک موضوع کوچک را به‌نفع همسران شهدا نتوانستند حل کنند، زیرا اولویت و مسئله چنین افرادی مشکلات زنان نیست. لایحه منع خشونت علیه زنان که در زمان ابتکار به دولت برده شد، امروز در مجلس مسکوت مانده و هیچ‌یک از نمایندگان زن و معاون زنان رئیس‌جمهوری، پیگیر تصویب این لایحه نیستند درحالی‌که می‌توانند چنین اقدامی کنند؛ بنابراین به نظرم انسیه خزعلی در این جایگاه نمی‌تواند مدافع حقوق زنان باشد. زمان ریاست‌جمهوری روحانی، نماینده او در شورای انقلاب فرهنگی زنان بودم. بعد از مدتی به این جمع‌بندی رسیدم که این شورا بی‌خاصیت است. زیرا هم معاونت امور زنان داریم، هم استانداران و وزرا مدیرکل امور زنان دارند، برایم سوال شد که شورای انقلاب فرهنگی زنان قرار است چه ماموریتی را به انجام برساند؟ نامه‌ای به روحانی نوشتم و از او خواستم که این شورا را منحل کند، زیرا تنها برای دولت هزینه دارد. این شورا می‌گوید که ماموریتش سیاست‌گذاری است، نه اجرا. جالب اینکه معاونت امور زنان هم می‌گوید، کار ما سیاست‌گذاری و نظارت است. رویکرد سیاست هم که مشخص است. سوال این است که معاونت زنان باید بر چه‌چیزی نظارت کنند، بر اجرای قوانین؟ این نهاد حتی نظارت نمی‌کند و امروز می‌گوید که من قانون‌گذار نیستم؛ بنابراین به نظر من این معاونت از مفهوم خارج شده است. مدتی هم این بحث مطرح شد که معاونت زنان به وزارت زنان تبدیل شود. اما این تغییر هم مشکلی را حل نمی‌کند. مشکل دیدگاه و رویکرد مردسالارانه مردان مسئول است که زنان مسئول هم بی‌تفاوت از کنار آن می‌گذرند.

به نظر شما چرا امروز موضوع زنان در ساختار حکمروایی ما تبدیل به محل مناقشه شده است؟ به این معنی که معاونتی برای امور زنان ایجاد می‌کنند، بعد می‌خواهند آن را تبدیل به وزارتخانه کنند درحالی‌که همان معاونت هم نمی‌تواند در عمل حمایتی از زنان جامعه داشته باشد. ازطرف‌دیگر با زنانی با رویکرد‌های متفاوت فرهنگی و ارزشی، برخورد‌های پلیسی – قضایی می‌شود، اما در انتخابات از رأی دادن آزادانه زنان بدون حجاب سخن می‌گویند. ازیک‌طرف اعلام می‌شود که موتورسواری زنان ممنوع است، اما در مراسم ۲۲ بهمن، گروهی از زنان موتورسوار را به مراسم دعوت می‌کنند. علت این همه رفتار‌های ضدونقیض ساختار حاکم، در حوزه زنان و مطالبات آن‌ها چیست؟

دلیل این موضوع را من بدفهمی و کج‌فهمی ساختار سیاسی از دین می‌دانم. این‌ها دین را واقعاً نفهمیده‌اند. در مبانی دینی هرگز محدودیت‌هایی را که امروز برای زنان قائل شده‌اند، مشاهده نمی‌کنید. برخی گمان می‌کنند که از طرف خداوند آمده‌اند و می‌خواهند درباره همه مسائل تعیین‌تکلیف کنند و رویکرد شخصی خودشان را به مردم تحمیل کنند. این همان دیدگاه متحجرانه‌ای ا‌ست که در قالب‌های مختلفی خود را نشان می‌دهد، بنابراین به نظر من این‌ها نتوانسته‌اند درک درستی از مفهوم و منزلت زن در جامعه داشته باشند. در تاریخ ایران کم نبودند زنانی که در جامعه تغییرات بزرگی ایجاد کرده‌اند. مثلاً از سال ۱۹۲۷ زنان به‌شدت دنبال ایجاد تغییر در سن ازدواج دختران بودند و درنهایت در قانون مدنی پیش از انقلاب، سن ازدواج را به ۱۸ سال رساندند. بعد از انقلاب، اما در یک عقبگرد، سن ازدواج دختران در قوانین دوباره همان ۹ سال شد و بعد از تلاش‌های زیاد فعالان حوزه زنان و کودکان، نهایتاً به ۱۳ سال رسید. نمی‌گویم همه دختران باید در ۱۸ سالگی ازدواج کنند، اما معتقدم رویکرد فعلی به چنین مسائلی نشان می‌دهد که برای ساختار سیاسی و قانون‌گذاری کشور، مرز بین یک زن بزرگسال بودن با دختربچه بودن، روشن نیست و نمی‌توانند این موضوع را درک کنند که فردی ۱۸ سال به بالا اختیاراتی دارد و می‌تواند همسرش را انتخاب کند و ازدواجش را پیش ببرد، اما یک دختربچه ۱۳ ساله اختیار و اراده‌ای ندارد. او حتی از خودش هم شناختی ندارد، دختربچه فقط بازی و تحصیل و هر‌آنچه مربوط به این سن هست را می‌شناسد، نه نقش اجتماعی و حق و حقوقش را. برای من تعجب‌آور است که چگونه در قانون ما اجازه می‌دهند یک دختربچه با چنین شرایطی ازدواج کند. افزایش سن ازدواج دختران هم بخشی از حقوق زنان و کودکان است. دولت ایران عضو مجامع بین‌المللی و کنوانسیون حقوق کودک است که هردو بر این موضوع تاکید می‌کنند که افراد تا پیش از ۱۸ سالگی کودک‌اند و بعد از این سن از کودکی خارج می‌شوند. اما ساختار سیاسی ایران هنوز این قاعده بین‌المللی را نپذیرفته است. متاسفانه ساختار سیاسی ایران قوانین بسیاری را در حوزه زنان رد کرده و نادیده گرفته مانند الحاق نکردن به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان یا سند ۲۰۳۰. علت این رویکرد هم همان فهم نادرست از دین، جایگاه زنان در جامعه و زن بودن است. رویکرد فعلی، زن را به‌عنوان یک انسان مستقل و صاحب رأی نمی‌شناسد، بلکه او را فردی تابع همسر می‌داند که اگر همسر نداشته باشد، باید تحت تبعیت پدر یا برادر باشد. در نگاه این‌ها زن چیزی بیش از این نیست.

در اعتراضات سال گذشته سرتیتر مطالبات معترضان، مرتبط با زنان بود و بسیاری از مردان نیز در این موضوع با زنان هم صدا شدند. برخی از شعار‌ها و موارد مطروحه هم نشان داد که خشم جامعه نسبت به برخورد ساختار سیاسی با مطالبات و جایگاه زنان کم نیست. با توجه به این موضوع نقش زنان را در پیشبرد خواسته‌های‌شان مانند آزادی‌های اجتماعی و برابری‌خواهی، در سال‌های آینده چگونه ارزیابی می‌کنید؟

معتقدم آینده‌ای متفاوت در انتظار زنان ایران است. زنان امروز به جایگاهی رسیده‌اند که مطالبات‌شان را خودشان مطرح می‌کنند و منتظر نمی‌مانند که آقایان برای آن‌ها تعیین‌تکلیف کنند. اگر با همین رویکرد پیشروی کنیم، می‌توانیم به نقطه‌ای برسیم که برابری میان زنان و مردان ایجاد شود. البته به این نکته توجه کنید که شهید مطهری در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» بسیار خوب این موضوع را تبیین کرده که برابری به‌معنای تشابه حقوق و تکالیف نیست. زن و مرد، دو جنسیت متفاوت بوده و به‌تبع‌آن ویژگی‌هایی متفاوت نیز دارند؟ اما خداوند هم در قرآن اشاره می‌کند که زن و مرد هر دو از یک جنس آفریده شده‌اند؛ بنابراین شخصاً معتقدم که تساوی به‌معنی تشابه حق نیست، بلکه می‌گوییم جایگاه‌ها و موقعیت‌های مورد مطالبه زنان، باید برایشان محفوظ بماند و از آن‌ها سلب نشود؛ بنابراین ورود دیگران در مسئله حجاب زنان یا در مسئله برخورداری و برخوردار نبودن آن‌ها از حقوق مختلف به نظر من همان اسرائیلیات است که بار دینی و حقوقی ندارد، بلکه رویکرد شخصی و فرهنگی این افراد است.

در یک‌سال گذشته نقش زنان بسیار پررنگ‌تر از همیشه بوده. ازیک‌طرف هنوز هم زنان در عمل و گفتار بر سر مطالبات خود مانده‌اند و ازطرف‌دیگر پاسخ به این مطالبات از سوی ساختار حاکم در موارد بسیاری بازداشت، تشکیل پرونده قضایی و امنیتی یا توهین از تریبون‌های رسمی بوده است به‌ویژه به زنان غیرمعتقد به ارزش‌های مورد حمایت ساختار سیاسی. به نظر شما عملکرد دوطرف این ماجرا (زنان و ساختار سیاسی)، حاوی چه پیامی برای یکدیگر و جامعه است؟

به نظر من پیام اصلی زنان به ساختار این است که شما دیگر نمی‌توانید به جای ما، برای ما تصمیم‌گیری کنید، ما خودمان تصمیم می‌گیریم که چگونه زندگی کنیم و چه چیزی را انتخاب کنیم. درواقع زنان دیگر تصمیم‌گیری از بالا به پایین و با رویکرد مردانه و مردسالارانه را در مسائل مربوط به خودشان برنمی‌تابند. همانطور که گفتم زنان ایرانی می‌توانند در سال‌های آینده به این جایگاه عالی برسند که بدون مداخله مردان برای خودشان تصمیم بگیرند. آن‌ها جایگاه خود را برای بروز توانایی‌ها، قدرت و رشد فکری خودشان در عرصه اجتماع و فرهنگ را به دست می‌آورند و امیدوارم به جایگاه خود در عرصه سیاسی نیز برسند. متاسفانه جایگاه سیاسی زنان در جامعه ما بسیار نازل است، اما با توجه به اینکه زنان امروز با صدای بلند مطالبات خود را در همه عرصه‌ها بیان می‌کنند که به نظرم درآینده کمتر با این معضل مواجه باشیم، اما پیام ساختار سیاسی به زنان درواقع تلاشی است برای وادار کردن آن‌ها به سکوت. پیام آقایان در ساختار سیاسی به زنان مطالبه‌گر این است که در شأن زنان نیست که وارد چنین مباحثی شوند و بخواهند برای خودشان تصمیم بگیرند، اما زنان امروز اگر نتوانند حضور اجتماعی و سیاسی پررنگی داشته باشند، موضوع را به‌منزله تنزل جایگاه و ارزش خود می‌دانند و به‌سادگی از کنار آن نمی‌گذرند. اگرچه مطالبات زنان به کندی پیش می‌رود، اما رسیدن به مطالبات جامعه زنان غیرممکن نیست، امروز دبیرکل یکی از احزاب قدرتمند کشور، یک زن است (آذر منصوری، حزب اتحاد ملت) و این موضوع باید به سایر امور هم تسری یابد. نباید مدیران زن تنها در محیط‌های زنانه به کار گرفته شوند، بلکه در محیط‌های مردانه نیز زنان شایسته باید بتوانند اعمال مدیریت کنند.

به نظر می‌رسد که ترکیب مجلس دوازدهم دست تندرو‌ها و حامیان جبهه پایداری است. به نظر شما تا زمانی که مجلس با چنین ترکیبی بر سر کار باشد، چه اتفاقی برای مطالبات و آزادی‌های موردنظر زنان در ابعاد مختلف، رخ می‌دهد؟

زنان حاضر در چنین مجلسی نمی‌توانند نقش‌آفرینی چندانی به‌نفع زنان داشته باشند، مگر اینکه زنی وارد مجلس شود که واقعاً استقلال رأی داشته باشد. هنوز مجلس‌شان شکل نگرفته است، اما یکی از آن‌ها می‌گوید، اولین مصوبه‌ای که به تصویب می‌رسانیم، همین لایحه حجاب است. آن زمان باید ببینند که زنان چگونه موضع می‌گیرند.

آیا زنانی که در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب ۵۷ مشارکت فعال داشتند، هرگز فکر می‌کردند که کار ساختار سیاسی بعد از انقلاب و زنان به چنین مقابله‌ای برسد؟

در سال ۵۷ اصلاً چنین مباحثی مطرح نبود و زنان گمان نمی‌کردند که روزی نیاز باشد برای احقاق خود محاجه (مباحثه) کنند. آن‌ها در آن زمان به راحتی می‌توانستند به خیابان بیایند، در کنار مردان قرار گرفته و حرف بزنند، آن‌ها می‌توانستند اسلحه به دست بگیرند. در آن زمان زنان بسیاری از کار‌ها را می‌توانستند انجام دهند. اما بعد از تغییراتی که ایجاد شد و با قدرتمند شدن افراد تنگ‌نظر و خودمحور، به همان میزان جایگاه زنان هم تنزل یافت و رابطه زنان و ساختار سیاسی، به تعارض کشیده شد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: