پس از بحثهای فراوان درباره میزان مشارکت در انتخابات ۱۱ اسفند، ناصر ایمانی معتقد است مسئولان باید پیام این انتخابات و روی کار آمدن چهرههایی رادیکالی را دریافت کنند و نسبت به رفع علل چنین مشارکت پایینی اقدام کنند.
دیدارنیوز: ناصر ایمانی میگوید: مشکل اصولگرایان مشکل قدرت است، آنها احساس میکنند که در قدرت هستند و در قدرت هم خواهند ماند، بنابراین انشقاق حاصل میشود، چون احساس میکنند در قدرت ماندنی هستند.
مشارکت در انتخابات ۱۱ اسفند رکورد شکست و از میزان مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ پایینتر شد، اما پیام این مشارکت پایین چیست؟ ناصر ایمانی معتقد است مسئولان باید پیام این انتخابات و روی کار آمدن چهرههایی رادیکالی را دریافت کنند و نسبت به رفع علل چنین مشارکت پایینی اقدام کنند.
او با کنایه به فراموشی زودرس مسئولان، میگوید؛ «این تکرارها اعم از تحولات اجتماعی یا انتخابات با مشارکت پایین به هیچ وجه خوب نیست و نشان دهنده استمرار یک وضعیت غیر عادی در جامعه است.»
او گریزی نیز به اختلاف بین اصولگرایان میزند و تاکید دارد؛ «مشکل اصولگرایان مشکل قدرت است، آنها احساس میکنند که در قدرت هستند و در قدرت هم خواهند ماند، بنابراین انشقاق حاصل میشود، چون احساس میکنند در قدرت ماندنی هستند.»
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با ناصر ایمانی را بخوانید.
آقای ایمانی! در این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی میزان مشارکت از دوره یازدهم نیز پایینتر بود، تحلیل شما از این میزان مشارکت چیست؟
میزان مشارکت در این انتخابات، یکی از پایینترین آمارهایی است که ما در این چهل و اندی سال گذشته در انتخابات مجلس شاهد بودیم. در مورد علل این کاهش مشارکت زیاد صحبت شده و دلایل گفته شده است، یک دلیل هم ندارد و دلایل متعددی دارد.
مسئولان دچار فراموشی زودرس نشوند
ممکن است که یکی دو تا دلیل از دلایل اصلی باشند و سهم بیشتری را بخود اختصاص دهند. دلایلی نظیر دلایل اقتصادی، ولی دلایل دیگری نیز وجود دارد که حتما باید به آنها هم توجه شود. مهمترین فاکتور این است که مسئولان مختلف در سطوح مختلف کشور این پیام را دریافت بکنند و به عبارتی دچار فراموشی زودرس نشوند که این انتخابات تمام میشود یا اعتراصات اجتماعی مثل سال گذشته تمام میشود و بعد هم همه چیز را فراموش کنند و یادشان برود که چرا اینطور شد.
به عبارتی یادمان برود که چند صباح دیگر شاید از این تحولات اجتماعی داشته باشیم یا انتخاباتی داشته باشیم و به نوعی شاهد حضور کم رنگ مردم در صحنه باشیم و مجددا تکرار چنین وضعیتی.
پیام اعتراضات و انتخابات با مشارکت پایین
این تکرارها اعم از تحولات اجتماعی یا انتخابات با مشارکت پایین به هیچ وجه خوب نیست و نشان دهنده استمرار یک وضعیت غیر عادی در جامعه است. بنظر من مهمتر از اینکه چه عواملی دخیل هستند این است که مسئولان اولا بفهمند یک عواملی وجود دارد و در ثانی آن عوامل را به درستی شناسایی کنند و ثالثا تا جایی که میتوانند اقداماتی انجام دهند تا آن عوامل رفع شود. درست است که ما بیش از یکسال تا انتخابات بعدی در کشور فرصت داریم، ولی معلوم نیست و ممکن است دراین زمان به یکباره تحولات اجتماعی هم سر برسد، این موضوع را باید درک کنند.
متاسفانه بنظر میرسد گیرایی در مسئولان مختلف در حوزههای متعدد از بالا تا پایین کم است. آنهایی که فکر میکردند نارضایتی عمومی سال گذشته تمام شد باید به نتایج انتخابات نگاه بکنند که نشان دهنده این است که تمام نشده است.
رأی آوردن چهرههای پرخاشگر و رادیکالی پیام مهمی دارد
مسئولان باید درک کنند که در زیر پوست جامعه وقایعی وجود دارد که واقعی هستند و استمرار پیدا کرده است. مدت هاست که ما شاهد این نارضایتیها هستیم، چه در صندوق رای و چه در خیابان ها، باید این دلایل را پیدا کرد و به درستی و با روش علمی و با دقت و به دور از احساسات و پرده پوشی روی واقعیتها به آنها پرداخت.
تحلیل تان مشخصا درباره آراء تهران چیست؟
چیزی که میتوان گفت این است که چهرههایی که شاخصه اصلی شان رادیکالیسم و پرخاشگری است رأی آورده اند که این موضوع نیز پیام دارد.
مجلسی که با این آراء حداقلی شکل بگیرد چه خطراتی میتواند داشته باشد؟
قبل از اینکه انتخابات انجام شود بارها صاحب نظران مختلف در مورد این خطرها گفته اند، هر چقدر که ما کاهش آرا داشته باشیم بالاخره مجلس تشکیل میشود، رئیس جمهور به هر حال انتخاب میشود، شورای شهر هم همینطور. ولی نرفتن به پای صندوق رأی موجب چند اتفاق میشود.
واقع بینانه میگویم و از این طرف و آن طرف هم دفاع نمیکنم، فرض کنیم که اصلا در ایران نیستیم و در یک کشور دیگری هستیم، چند اتفاق منجر به این کاهش مشارکت میشود، اولا اینکه وضعیت ایران در منطقه وضعیت خاصی است و این کاهش آراء، برای کشورهای دیگر معنادار است، از کسانی که با ما دشمنی دارند تا آنها که دشمنی هم ندارند، این کاهش مشارکت امنیت ملی را مورد سوال قرار میدهد.
در مشارکت پایین افرادی با کارآمدی پایین و با رأی کمتر از ۲۰ هزار روی کار میآیند
اثر دوم این است که با کاهش آراء افرادی در صحنه میآیند و مسئولیت را بر عهده میگیرند که با آراء بسیار پایینی میآیند و با ۲۰ هزار رأی یا کمتر بر صندلی مجلس مینشینند که این عدد میتوانست ۱ تا ۲ میلیون هم باشد. قاعدتا وقتی مشارکت کم باشد افرادی روی کار میآیند که از سطح علمی، کارشناسی، توانایی و کارآمدی پایین تری برخوردار هستند و این اتفاق خوبی برای کشور نیست.
یعنی دور باطل ادامه مییابد، چرا که مجلسی که ضعیف باشد رئیس جمهور و شورای شهر نیز ضعیف میشود و کشور بد اداره میشود، وقتی کشور بد اداره شود نارضایتی بیشتر میشود و وقتی نارضایتی بیشتر شود میزان مشارکت کاهش پیدا میکند و در این دور باطل وقتی مشارکت کاهش پیدا میکند افرادی وارد صحنه میشوند که توانایی لازم را ندارند. از همین لیست تهران میتوانیم متوجه شویم کسانی که تا الان مطرح هستند چه سطح توانایی و کارآمدی دارند که اگر مشارکت بالاتر بود قاعدتا این ترکیب نبود.
اصولگرایان از یک بیماری رنج میبرند؛ بیماری قدرت
آقای ایمانی! حذف چهرههای اعتدالی، میانه رو و اصلاح طلب و مشخصا رقیب قوی، تا چه حد فضا را به سمتی برد که بین اصولگرایان انشقاق بیشتری ایجاد شود و به لیست واحد نرسند؟
من خیلی این فاکتور را در انشقاق اصولگرایان قوی نمیدانم، اتفاقا به صحنه آمدن اعتدالیون باید موجب اتحاد بیشتر آنها میشد که نشد. اصولگرایان از یک بیماری رنج میبرند که این بیماری با آمدن یکی دو تا لیست از اعتدالیون هم اصلاح نشد.
درهر دوره ما ۴ یا ۵ لیست گردن کلفت از اصول گرایان میدیدیم، اگر چه این دوره برخی اعتدالیون لیست هم دادند، ولی اصلا باعث اتحاد اینها نشد. الان مشکل اصولگرایان مشکل قدرت است، آنها احساس میکنند که در قدرت هستند و در قدرت هم خواهند ماند، بنابراین انشقاق حاصل میشود، چون احساس میکنند در قدرت ماندنی هستند.
اگر همه این لیستهای اصولگرا را جمع بزنیم (اگر مشترکات را کنار بگذاریم) شاید بیش از ۷۰ تا ۸۰ نفر کاندید داشتند. تعداد و انشقاق شان خیلی زیاد بود و حملات شان به یکدیگر بدون رودروایسی و اینکه توجه کنند این هم از همان جناح است بود. این یک درد مزمن است که اصولگرایان دارند.