علی شکوریراد، دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت و عضو جبهه اصلاحات با بیان اینکه ما میگوییم نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است و در این انتخابات بدنبال بازسازی اعتماد مردم به اصلاحطلبها هستیم، گفت: ما نمیتوانیم انتخابات را کنار بگذاریم و تا زمانیکه بتوانیم تلاش میکنیم تا انتخابات را به جایگاه اصلیاش بازگردانیم. من مردم را تشویق به نافرمانی مدنی نمیکنم، اما تحلیل میکنم که با ادامه وضعیت موجود این کار اتفاق میافتد.
دیدارنیوز: یک فعال سیاسی عضو جبهه اصلاحات گفت: ما در این انتخابات وارد بحث تحریم که مردم را به شرکت نکردن در انتخابات دعوت کنیم، نشده و نمیشویم. اگر بخواهیم یک اصلاح واقعی در جامعه صورت بگیرد، انتخابات مهمترین معبر و مجرای آن است. ما نمیتوانیم انتخابات را کنار بگذاریم و تا زمانیکه بتوانیم تلاش میکنیم تا انتخابات را به جایگاه اصلیاش بازگردانیم.
متن مصاحبه علی شکوریراد دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت و عضو جبهه اصلاحات به این شرح است:
با توجه به آنکه پرونده انتخابات امسال برای جبهه اصلاحات بسته شده است، با توجه به وجود خالصسازی جبهه اصلاحات چه برنامه کوتاه مدت یا میان مدتی برای بازیابی اعتماد مردم جهت حضور در انتخابات آینده خواهد داشت؟
برخی به ما میگویند مگر در انتخاباتهای گذشته همین وضع نبوده است چرا شما در آنها شرکت کردید؟ بله تا سال ۱۴۰۰ رویکرد ما همچنان شرکت در انتخابات بود. این رویکرد جدید ما معطوف به تغییر فاز و پارادایم شیفت در حاکمیت است که پس از صدور بیانیه گام دوم صورت گرفته بود و ما به تدریج آن را فهمیدیم. در این پارادایم شیفت یا چرخش گفتمانی اندیشه آیت الله مصباح یزدی جایگزین اندیشه امام شد و درنتیجه جبهه پایداری به عنوان حاملان خُلَّص این اندیشه دارای هژمون یا غلبه گفتمانی شدند. در این گفتمان اساساً رأی مردم اعتبار و نقشی در اداره کشور ندارد و همین مقدار انتخابات را هم در نهایت برنمی تابد. شما توجه کنید که بقیه اصولگراها هم از جبهه پایداری حساب میبرند و به آنها باج میدهند. چرا؟ چون آنها پشتشان به بیانیه گام دوم انقلاب گرم است.
این وسط ما اصلاحطلبان قرار گرفتیم که نه دستمان به حاکمیت میرسد که بخواهیم در آن اصلاحات انجام دهیم یا از او بخواهیم که امور را اصلاح کند، نه حرفمان نزد مردم شنیده میشود. در چنین شرایطی ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم که میخواهیم کجا باشیم؟ فاصلهها بسیار زیاد شده است آنقدر که اصلاحطلبان به عنوان نیروی میانه دیگر نمیشود یک دستشان در دست مردم باشد و دست دیگرشان در دست حاکمیت. ناگزیر باید یک طرف را انتخاب کنند. احزاب بخصوص اصلاح طلبها در حقیقت یک نیروی حد واسط هستند، اما در حالحاضر دستشان به هر دو طرف نمیرسد.
کاری که در این انتخابات میکنیم بازیابی اعتماد مردم است. انتخابات برای ما همیشه سوژه است و ما هیچگاه بالکل از انتخابات رویگردان نیستیم، اما میدانیم در این انتخابات دستاورد و روزنهای برای گشایش وجود ندارد. اما اینکه آیا در انتخابات ۱۴۰۴ روزنه و امکان دستاوردی وجود خواهد داشت را سیر حوادث بر ما روشن خواهد کرد. مثلا پیشبینی میشود تورم در سال آینده یا در همین حد ۴۰ درصد باقی بماند یا احتمالا بالاتر خواهد رفت. با این تصمیمی که دولت برای افزایش سود بانکی گرفته است، چنان ضربهای به اقتصاد مملکت خواهد زد که در سال آینده تبعات آن یعنی تورم بالا و رکود شدید آشکار خواهد شد. امسال پیام رهبری کاهش تورم و افزایش تولید بود که این تصمیم دولت، درست در نقطه مقابل آن است. یک دوستی خاله خرسه اتفاق افتاده است. دولت خواسته است که مساله بالا بودن نقدینگی را حل کند، اما، چون حساب شده کار نمیکند نتیجه عکس و خسارت بار ایجاد میشود. در درون حاکمیت یکپارچگی در سیستم تصمیمگیری یا حتی هماهنگی در اهداف وجود ندارد.
آقای شکوریراد برخی تحلیلگران معتقدند عدمحضور جبهه اصلاحات در انتخابات به معنای تحریم انتخابات است
تحریم یعنی چه؟ تحریم یک زمانی است که کسی برای خودش تحریم میکند و میگوید نمیروم رای بدهم. این برای خودش است. رأی دادن یک حق است، تکلیف نیست و مردم میتوانند از این حق استفاده کنند و یا استفاده نکنند. این کار نه خلافشرع است و نه خلاف قانون. یک زمانی است که کسی به دیگران توصیه میکند که رأی ندهند، این ترغیب مردم به رأی ندادن از نظر سیاسی تحریم حساب میشود. این کار در قوانین موجود جرم انگاری نشده است. ما در این انتخابات وارد بحث تحریم که مردم را به شرکت نکردن در انتخابات دعوت کنیم، نشده و نمیشویم. نه با این عنوان که غیرقانونی یا جرم است، بلکه بخاطر اینکه ادعا میشود که اگر مشارکت مردم در انتخابات کم شود امنیت کشور به خطر میافتد و یک حساسیت امنیتی در مورد آن درست کرده اند. درحالیکه اگر میخواهند امنیت کشور به این طریق حفظ شود باید شرایط و لوازم یک انتخابات آزاد، عادلانه، سالم و امکان تشکیل یک مجلس مختار و اثربخش فراهم شود تا مردم به طور طبیعی در انتخابات شرکت کنند. وقتی مردم به دلخواه خود پای انتخابات بیایند، امنیت کشور و امنیت ملی تامین میشود. یعنی آن زمان مشخص میشود که مردم پشتوانه نظام هستند.
اگر بخواهیم یک اصلاح واقعی در جامعه صورت بگیرد، انتخابات مهمترین معبر و مجرای آن است. ما نمیتوانیم انتخابات را کنار بگذاریم و تا زمانیکه بتوانیم تلاش میکنیم تا انتخابات را به جایگاه اصلیاش بازگردانیم. اما زمانی که انتخابات از مفهوم تهی شود، دیگر انتخابات نیست. به همین دلیل است که ما این مقدار بر روی انتخابات معنادار تأکید میکنیم.
در روزهای گذشته شاهد صدور بیانیهای از سوی ۱۱۰ فعال سیاسی و رسانهای و همچنین تعدادی از فعالین سیاسی عضو جبهه اصلاحات، تحت عنوان «روزنهگشایی کنیم» بودیم. نظر شما درباره این بیانیه چیست؟
ببینید به هرحال این بیانیه یک نوع جدا کردن حساب است از جریان اصلی اصلاحات که توسط جبهه اصلاحات دنبال میشود. جبهه اصلاحات به دلیل تعاملی که با آقای خاتمی دارد و شکلگیری این جبهه با ابتکار خاتمی بوده و همچنین علاوه بر احزاب اصلاحطلب، یکسری اشخاص حقیقی اصلاحطلب که شخصیت بارزی دارند به جبهه اصلاحات اضافه شدند. البته اصلاحطلبی یک عنوان کلی است و هرکسی میتواند مدعی باشد که اصلاحطلب است. ما نمیتوانیم بگوییم که اصلاحطلبی منحصر به جبهه اصلاحات است.
این بیانیه توسط کسانی صادر شده که اکثر آنها عضو جبهه اصلاحات نیستند، اما تعدادی از اعضای جبهه هم آن را امضا کرده اند. در مورد اینکه آیا امضای آنها تخلف از عهدی که با جبهه اصلاحات داشتند هست یا خیر، محل بحث است و موضوع در کمیته پایش و داوری جبهه اصلاحات در حال بررسی است. به همین دلیل تا زمانی که این کمیته نظرش را اعلام نکند ما هم در مورد اینکه کار آنها تخلف است یا نیست و آیا باید برخوردی صورت بگیرد یا خیر فعلا اظهارنظر نمیکنیم. زیرا طبق آییننامه، رسیدگی به اینگونه موارد برعهده کمیته پایش و داوری است که ریاست آن در این دوره برعهده آقای محمود صادقی است؛ بنابراین ما درحالحاضر باید منتظر بمانیم تا معلوم شود که این کار تخلف است یا خیر. ولی اینکه آیا انشعاب است یا نیست با توجه به تاکیداتی که برخی از افراد شاخص امضا کننده کرده اند مبنی بر اینکه ما دنبال انشعاب نیستیم و بر تبعیت یا التزام به جایگاه خاتمی در مجموعه اصلاحات تأکید کردند، معلوم میشود که آنها هم داعیه جداشدن یا انشعاب ندارند؛ بنابراین زود است که به این افراد برچسب انشعاب زده شود. هرچند این حرکتشان نزد برخی چنین شائبهای را ایجاد کرده است. در هر صورت آنها جزئی از جبهه اصلاحات هستند که قدری با آن زاویه پیدا کرده اند.
البته بحثهای آنها کمی فراتر از انتخابات است. شاید دامنه آن به بعد از انتخابات هم بکشد و نیاز به بحثهای داخل مجموعه دارد. ولی فعلا دوستانی از ما هستند که با ما اختلافنظر دارند و زاویه مختصری هم در این انتخابات با جریان اصلی اصلاحات پیدا کرده اند؛ اما همانطور که آنها تاکید دارند نمیخواهند جدا شوند. امیدوارم این اتفاق نیفتد. با گفتگو در مورد راهبردها به خصوص نوسازی گفتمان اصلاحطلبی که در جلسه اخیر مجمع عمومی اصلاحات تصویب شد و امیدواریم مورد اجماع اعضای مجمع عمومی جبهه اصلاحات قرار بگیرد، این اختلاف نظر نیز پایان بگیرد.
برخی معتقدند حضور یک فراکسیون اقلیت قوی در مجلس بهتر از این است که هیچ کسی را در این نهاد قانون گذاری نداشته باشید
اصل این حرف درست است. یعنی حتما حضور یک یا چند نماینده اصلاحطلب در مجلس بهتر است تا اینکه کسی نباشد. اما در این انتخابات باید ببینیم که اولا احتمال اینکه چه تعداد نماینده اصلاحطلب به مجلس راه یابند وجود دارد و ثانیا چه چیزی داده میشود و چه چیزی به دست میآید؟ نامزدهای شاخص اصلاحطلب از ابتدا به دلیل اینکه امیدی وجود نداشت، نامزد نشدند. حتی افراد شاخص اصلاحطلب احزابی که رویکردشان مشارکت در انتخابات است هم ثبتنام نکردند؛ یعنی خود این احزاب نتوانستند اشخاص اصلی خودشان را متقاعد کنند که برای انتخابات ثبتنام کنند. چهار دلیل برای اینکه ما از ابتدا فکر میکردیم در این انتخابات روزنهای گشوده نخواهد شد، وجود دارد. اول این بود که نظارت استصوابی همچنان اعمال میشود؛ اصلاح قانون انتخابات در تابستان هم آن روند را تشدید کرد؛ بنابراین خیلی از افراد به زعم اینکه اگر ثبتنام کنند ردصلاحیت میشوند، اصلا ثبتنام نکردند. دومین دلیل آن است که مجریان و ناظران یکدست شدند و بخشی از سیاسیون و مردم با یکپارچه شدن مجریان و ناظران نسبت به نحوه برگزاری انتخابات دچار نگرانی بودند. در اصلاحیه قانون جدید اگر کسانی کاندیدا شوند و شورای نگهبان هم تایید کند و بعد رای بیاورند، باز هم شورای نگهبان میتواند آنها را به استناد حرفهایی که در تبلیغات انتخابات زده اند، رد کند؛ بنابراین کسی ریسک نمیکند که هزینه کند و در انتخاباتی شرکت کند که در دقیقه ۹۰ میتوانند او را ناگهان ردصلاحیت کنند.
سوم اثربخش نبودن مجلس است. از ابتدا برآورد این بود که مشارکت در این انتخابات برای ما هیچ دستاوردی نخواهد داشت. اگر کاندیداهای خوب ما هم تایید، انتخاب و وارد مجلس شوند هم نخواهند توانست کاری از پیش ببرند. چرا که شورای نگهبان میتواند هر قانونی که مجلس میگذارند را رد کند و هرجایی را که بخواهند نمیتوانند مورد تحقیق و تفحص قرار دهند. علاوه بر این نهادهای موازی مانند جلسه سران سه قوه، شورایعالی انقلاب فرهنگی و شورایعالی فضای مجازی دایره قانونگذاری مجلس را تنگ کرده اند.
ما از ابتدای تابستان که در قانون انتخابات تغییراتی داده و عجولانه اجرا شد، در جبهه اصلاحات تصویب کردیم که در مورد پیشثبتنام توصیهای نداریم و درباره ثبتنام کردن یا نکردن افراد صحبتی نکردیم و این تصمیم را برعهده خودشان گذاشتیم. عده کمی ثبتنام کردند و عده زیادی دیدند فضا مناسب نیست و ثبتنام نکردند. از جمله، افراد شاخص همین احزابی که الان رویکرد انتخاباتی دارند ثبتنام نکردند. آقای مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ثبتنام نکردند آقای محسن هاشمی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران، آقای عطریانفر، مسئول دفتر سیاسی، آقای شهاب طباطبایی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان، آقای مجید فراهانی، رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان، آقای حضرتی دبیرکل حزب اعتمادملی و بسیاری از اشخاص شاخص حزب اعتمادملی و نیز بسیاری از اشخاص که رویکردشان مشارکت در انتخابات است، ثبتنام نکردند؛ بنابراین معلوم میشود این افراد هم در پس ذهنشان باور زیادی به اینکه این انتخابات فرصتی برای کسب دستاورد یا امکان گشودن روزنه است، ندارند. حالا به هر دلیلی به این تحلیل رسیده اند که در انتخابات مشارکت حداقلی داشته باشند. البته گفتند ما در تهران لیست نداریم و نمیدهیم، اما در شهرستانها در جاهایی که فرد شاخص اصلاحطلب وجود داشته باشد، از آن حمایت میکنیم. این مورد اگر به اسم جبهه اصلاحات نباشد، بنظر من اشکالی ندارد.
ما با اینکه یکسری افراد مناسب وارد مجلس شوند و از اطلاعات داخل حکومت محروم نمانیم و همچنین تریبونی برای اظهارنظرها و نقدهای اصلاح طلبانه وجود داشته باشد، مخالف نیستیم. اما در حالحاضر حرفمان این است که مردم تصمیم دارند در انتخابات چه کنند؟ این مردم در انتخابات گذشته به اصلاحطلبان اعتماد کردند و به طور مکرر در انتخابات شرکت کرده و به کسانی رأی دادند که آنها معرفی کرده یا از آنها حمایت کرده بودند. خب، الآن وقت آن است که اصلاح طلبان در کنار آنها باشند. در این شرایط نباید کاری کرد که عواطف مردم آزرده شود.
به نظر میرسد در همه جای دنیا نقش احزاب هدایتگری افکار عمومی است نه دنبالهروی از آن!
این حرف به طور اصولی درست است، یعنی احزاب باید هدایتگر مردم باشند و این زمانی است که یک رابطه اعتماد بین احزاب و مردم وجود داشته باشد. اگر بیاعتمادی نباشد و احزاب مردم را دعوت کنند، مردم هم اجابت میکنند. درحالحاضر بیاعتمادی شکل گرفته است. ما برای بازسازی این اعتماد لازم میدانیم که در کنار مردم بایستیم. باید در این انتخابات ذخیره اعتماد مردم را تقویت کنیم.
ما یکسری بحثهای اصولی داریم و کاملا قبول داریم که انتخابات مهمترین بزنگاه اصلاحطلبی است؛ اما در انتخابات باید دستاورد داشته باشیم و در انتخاباتی که میدانیم روزنهای در آن گشوده نیست دیگر نباید اعتماد مردم را هم از دست بدهیم. اساسا هدف ما یک هدف صرفا سیاسی معطوف به دستاورد در این انتخابات نیست، دستاورد ما در این انتخابات بازسازی اعتماد مردم به اصلاحطلبهاست.
به فرض اگر بخشی از مردم که همان بخش خاکستری است به هر دلیلی اعم از گشایش اقتصادی یا اجتماعی در آستانه انتخابات تصمیم به مشارکت بگیرند، چه میکنید؟
جامعه در تنگنای معیشتی بسیار سختی است و ما میدانیم پایگاه ثابت جریانات سیاسی درصد زیادی از جمعیت کشور را به خود اختصاص نمیدهد. یک بخشی بزرگی از جامعه بخش خاکستری است که با شرایط متناسب خودش و امیدی که برایشان ایجاد میشود تصمیم میگیرند. مثلا یک دوره آقای خاتمی ۲۲ میلیون رای میآورد، ولی بعد احمدینژاد ۱۷ میلیون رای. یعنی یک تعدادی از آنهایی که به آقای خاتمی رای دادند، بعدها به احمدی نژاد رای دادند و یک تعدادی که به احمدینژاد رای دادند بعدها به روحانی و یک تعدادی از همانها بعدا به رئیسی رای داده اند.
این جمعیتی نیست که به اصطلاح پایگاه ثابت یک جریان سیاسی باشد در هر مقطعی متناسب با نگاهی که در آن مقطع پیدا میکند رای میدهد؛ بنابراین ما عدد دقیق برای پایگاه ثابت اصلاحطلبان نداریم؛ اما میشود به طور تخمینی گفت پایگاه ثابت آرای جریانات سیاسی در مجموع به ۵۰ درصد هم نمیرسد و بیش از ۵۰ درصد جامعه دارای آرای خاکستری هستند. این آرای خاکستری خودشان جریان سیاسی نیستند؛ اما میتوانند جذب جریانات سیاسی شوند؛ بنابراین همانطور که ما اصلاحطلبها در مورد جذب آرای سیاسی آنها فکر میکنیم، طبیعتا جریان رقیب ما یعنی اصولگراها هم برای این موضوع فکر و برنامهریزی میکنند. منتهی آنها ابزار قدرت، پول، دستگاههای رسمی، رسانه و دستگاههای تبلیغاتی خیلی زیاد دارند و سعی میکنند آرای خاکستری را از طریق قدرت، پول، دستگاه تبلیغاتی و سازمانهای بزرگی که دارند جذب و شکل دهی کنند.
حزبهای مختلف هم دارند و بنابراین امکانات بسیار زیادی دارند که میتوانند در این جهت کار کنند. اما به دلیل اینکه برنامه روشنی که این بخش خاکستری آن برنامه را بپسندد، ندارند هنوز نتوانسته اند آرای خاکستری را جذب کنند. کما اینکه این آرای خاکستری که این دوره جذب اصلاحطلبها نشده، جذب آنها هم نشده است.
کاری که در سالهای گذشته انجام دادند این است که با سیاستهای خود طبقه متوسط را دائما کوچکتر کرده و بر طبقه محروم افزوده اند. یعنی درحالحاضر درصد بزرگی از جامعه ما طبقه محروم هستند؛ درصد کوچکی طبقه متوسط و یک طبقه کوچکی هم مرفه هستند؛ مردمی که مشکل معیشتی پیدا میکنند، دیگر به فکر آزادی نمیافتند. طبقه متوسط که دستش مقداری به دهانش میرسد، مطالبات سیاسی و اجتماعی را دنبال میکند.
مشکل انتخابات ما در این دوره رقابت انتخاباتی نیست، بلکه مشارکت در انتخاب است. شما نگاه کنید دغدغه مسئولین میزان مشارکت است. در جامعه هم مردم نمیگویند به چه کسی رای بدهیم، بلکه میگویند رأی بدهیم یا خیر؟ و این موضوع اولینبار است که به این شدت اتفاق میافتد. هرچند ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ ما این رویکرد جامعه را هم داشتیم؛ بنابراین حاکمیت میتواند این بخش خاکستری را با رسانه و تشکیلات عریض و طویلی که در اختیار دارد جذب خودش کند.
سالهاست که میگویند آخرین میخ بر تابوت اصلاحطلبی زده شده است؛ حالا که اصلاحطلبها در انتخابات شرکت نکردند، چرا اظهار نگرانی میکنند؟
سال ۹۲ ما احساس کردیم که در جامعه یک کسانی میگویند که حالا اگر ما در این انتخابات شرکت نکنیم چه خواهد شد و یک مقدار انگیزههای مشارکت در انتخابات پیدا شد و نمودش آن بود که وقتی مرحوم آقای هاشمی ثبتنام کرد، موجی در جامعه به وجود آمد، یعنی در زیرپوست شهر و زیرپوست مردم انگیزهای برای انتخابات وجود داشت، ولی امیدی وجود نداشت. هاشمی که ثبتنام کرد امید پیدا شد. یعنی وقتی امید پیدا شد، انگیزه هم نمود پیدا کرد. ما هم گفتیم بین دو نامزدی که ماندند یک نفر را انتخاب و به مردم معرفی میکنیم و این کار را هم انجام دادیم.
مردم هم آمدند و رای دادند و اتفاق خوبی افتاد. وظیفه ما به عنوان احزاب این است که ببینیم اگر زیرپوست جامعه انگیزهای وجود دارد، ما هم امید ایجاد کنیم تا با گره خوردن این انگیزه و آن امید، بتوانیم یک تحول ایجاد کنیم. اما اگر حس و انگیزه در مردم نباشد، ما هم نمیتوانیم امید ایجاد کنیم؛ بنابراین ما در تعامل مستقیم با مردم میتوانیم کنش سیاسی کنیم. به دلیل اینکه ما ابزار و امکاناتی جز مردم نداریم، اما حاکمیت امکانات فراوان دارد. از پول گرفته تا دستگاه تبلیغاتی و تشکیلات، اما ما اصلاحطلبها چه چیز داریم جز مردم؟ بنابراین ما اصلاً پشتوانهای جز مردم نداریم اگر مردم باشند ما هم هستیم و اگر نباشند ما هم نیستیم. اصلا موجودیتمان به مردم گره خورده و به همین دلیل ما کاملا همپای مردم حرکت میکنیم، چون چیزی غیر از مردم نداریم. در حقیقت باید بگویم که ما اصلا جدای از مردم نیستیم؛ یعنی ما یک مجموعه جدایی نیستیم که بخواهیم با مردم ارتباط برقرار کنیم بلکه ما در زمره مردمیم. یعنی اصلاحطلبها موجودیتشان در زمره مردم بودن است.
از انتخابات ۹۸ به این طرف ما شاهد ۲ رویکرد اصلاحطلبها بودیم که یکی حضور در انتخابات و دیگری عدمحضور در انتخابات است. به نظر شما چرا هنوز ما شاهد این تشتت آراء در جبهه اصلاحات هستیم؟
نقد اصلی ما به بیانیه ۱۱۰ نفر این است که میگوییم ما قصد داشتیم یک کنش متحد انجام دهیم. یک عزم واحدی از خود نشان دادیم که شما با این بیانیه آن را خراب کردید. یعنی نظرات آقای خاتمی و جبهه اصلاحات یکی بود، ما گلایهمند هستیم. البته خاصیت اصلاحطلبی استقلال رای است. در مجموعه اصلاحطلبان هرکسی برای خودش صاحب نظر است. یک زمانی در مجلس ششم آقای حجاریان گفته بود گلهگربهها که حرف درستی است. یعنی شما گربهها نمیتوانید در یک مسیر راه بروید. مثل گوسفند نیستند که آنها را به دنبال خود بکشند. یکی را جلو بیندازند و همه پشت سر او حرکت کنند. اصلا طبیعتشان این گونه نیست؛ بلکه طبیعت شان این است که همه فکر کنند و خودشان به نتیجه برسند و براساس نتایج عمل کنند. به طور کلی خاصیت نیروهای اصلاحطلب است که هر کدامشان اجتهاد سیاسی دارند. ما که حزب ایجاد کردیم، به این صورت نیست که یک نفر حرف بزند و همه حرف او را قبول کنند. اگر ما حزب داریم، در شورای مرکزی جلسه تشکیل میشود، در دفتر سیاسی بحث شده و به نتیجه میرسد و در کل این طور نیست که یکی حرف بزند بقیه تبعیت کنند این خاصیت تمایز اصلاحطلبها با اصولگراهاست؛ بنابراین موضوع این است که ما در جبهه اصلاحات یک کار ائتلافی انجام دادیم. جبهه اصلاحات یک کار ائتلافی و یک پله بالاتر از شورای عالی سیاستگذاری انجام داده است. شورای عالی سیاستگذاری یک پله بالاتر از شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بوده و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم یه پله از وضعیت قبلیاش بالاتر عمل کرده است. الان اگر میبینید جبهه اصلاحات یک پله از وضعیت قبلی اش بالاتر بوده به دلیل آن است که پله پله کار ائتلافی در آن جا افتاده است.
الان میبینید جبهه اصلاحات میتواند در کل کشور تصمیمی بگیرد و تمام جبهه اصلاحات استانها بیانیه میدهند و حمایت میکنند. این اولین باری است که این اتفاق میافتد یعنی یک کار ائتلافی در مرکز صورت گرفته و یک تصمیم به عنوان راهبرد انتخاباتی اعلام شده و اعضاء از آن تبعیت میکنند. سه چهار تا حزب هستند که نظر متفاوت دارند، ولی میگویند ما در داخل جبهه اصلاحات هستیم و نمیخواهیم از جبهه اصلاحات جدا شویم. این نشان میدهد که کار ائتلافی قویتر از گذشته صورت میگیرد. این یک گام رو به جلو است. البته بهترین حالت این است که مجموعه اصلاحطلبان در یک حزب فراگیر جمع شوند و کار حزبی منسجم انجام بدهند، اما معتقدم حاکمیت آن را برنمی تابد.
خانم منصوری هم در بین روسای نهاد اجماع سازی که ما از ابتدا تا به الان داشتیم درخشانترین کارنامه را دارد. بیشترین وقت را گذاشته و بیشترین تعامل را با احزاب داشته است. شما ببینید مثلا در این مدت کم در جلسات نزدیک به ۲۰ حزب شرکت کرده است. در هیچ دورهای، هیچ کدام از روسای نهاد اجماع ساز این مقدار کار نکرده بودند، این مقدار تعامل نداشتند، این مقدار با جامعه ارتباط برقرار نکردند. علاوه بر احزاب جبهه اصلاحات دائما با احزاب و نهادهای مدنی خارج از جبهه هم در حال تعامل است. این موضوع نشان دهنده این است که علت این همه تهاجم به خانم منصوری بخاطر کارآمدی اوست. من نمیخواهم به آقای نبوی را تعریض بزنم، ولی شخص آقای نبوی اذعان میکند که خانم منصوری خیلی خوب جبهه اصلاحات را اداره میکند. این نشان دهنده این است که خانم منصوری چقدر این کار را توسعه داده است. مدتی پیش خدمت آقای خاتمی بودیم و خانم منصوری هم حضور داشت. من عرض کردم خانم منصوری چنان در جایگاه رئیس جبهه اصلاحات کار کرده که جایگزینی ندارد. به دلیل آنکه ما کسی را با این ظرفیت سراغ نداریم که علی رغم این همه فشار، مرتب کار کند. در این دوره واقعا کارهای بزرگ انجام شده است. راهبرد انتخاباتی نوشته شده است که آقای خاتمی هم آن را تایید کرد و در کل کشور فراگیر شد. همچنین سند نوسازی گفتمان اصلاحات نوشته شده و کلیات آن به اتفاق آرا تصویب شد.
آقای حجاریان چندی پیش گفتند میان انتخابات تا خیابان منازل زیادی است از جمله نافرمانی مدنی! تحلیل شما از این صحبتها چیست و منظور از نافرمانی مدنی به چه صورت است؟
نافرمانی مدنی در جایی مانند انتخابات که حق مردم است و میتوانند در آن شرکت کرده یا نکند، جرم انگاری نشده است. حالا در جاهای دیگر ممکن است نافرمانی مدنی جرم انگاری شده باشد و مردم هزینه آن را هم بپردازند. کما این که کارگران و معلمان گاهی این کار را میکنند. اگر گشایش سیاسی به وجود نیاید تا مردم امید پیدا کنند خود به خود این اتفاق میافتد. حالا این نافرمانی مدنی از یک تا ۱۰۰ تنوع دارد. یعنی دامنه آن گسترده است. من مردم را تشویق به نافرمانی مدنی نمیکنم، اما تحلیل میکنم که با ادامه وضعیت موجود این کار اتفاق میافتد. البته در خیلی از کشورها نافرمانی مدنی راهکار قانونی دارد. به طور مثال اگر در فرانسه کارگران صنعت هواپیمایی دست به اعتصاب بزنند، آن سندیکا براساس قانون، اعتصاب را اعلام کرده و آنها براساس قانون اعتصاب میکنند. بعد با دولت میروند مذاکره میکند و دولت ممکن است بر اساس میزان فشار وارده امتیاز بدهد یا ندهد. ما در ایران برای نافرمانی مدنی اغلب امکان قانونی نداریم. چون سندیکایی برای مذاکره وجود ندارد یا به رسمیت شناخته نشده است؛ بنابراین اگر زمانی در ایران نافرمانی مدنی صورت بگیرد ممکن است به شکل غیرقانونی باشد و طبیعتا احزاب قانونی نمیتوانند در آن سهمی داشته باشند.
چرا بعد از هر ناآرامی حاکمیت اصلاحطلبان را دعوت و دور یک میز جمع میکند و راهکار میخواهد و بعد از آرام شدن اوضاع آنها را کنار میگذارد؟
بله همین طور است و آنها زود فراموش میکنند. البته الآن انگیزه در دو طرف برای مشاوره دادن و مشورت کردن خیلی فروکش کرده است. در گذشته نهادهای حاکمیتی مانند شورای عالی امنیت ملی در بحرانها از صاحبنظران دعوت میکردند و در آنجا بحث و گفتگو انجام میشد و از دل آن گفتگوها گاهی نتیجهای بیرون میآمد. الان دیگر نه آنها دعوت میکنند و نه برای دعوت شونده میل و رغبتی وجود دارد. اغلب مردم هم امیدی و نظر خوشی به این جلسات ندارند.
اخیرا آقای مرعشی پیشنهاد داده بودند که رهبری جایگاه مجلس و قوهقضائیه و دولت را تقویت کنند نظر شما در این باره چیست؟
پیشنهاد آقای مرعشی همین حرف من است؛ یعنی اینجا ما اختلافنظر نداریم. من مرعشی را بسیار آدم دلسوز، به درد بخور و کارآمدی برای کشور میدانم. اصلا اینکه در کشور مرعشی به کار گرفته نمیشود نشاندهنده ناقابلیتی حاکمیت در استفاده از اوست. قابلیت در مرعشی است و ناقابلیت در حاکمیت است که نمیتواند از نیروهایی مثل مرعشی، صفاییفراهانی و خیلیهای دیگر استفاده کنند؛ بنابراین نیروی قابل بسیاری در کشور وجود دارد، اما همه خارج از دولت، خارج از مجلس و خارج از حاکمیت هستند. این ضرر و خسران بزرگی است که بر آینده این کشور تحمیل میشود؛ وگرنه کشور ما پتانسیلهای بسیار بالایی دارد که اگر همین الان یک دولت دانا و کارآمد در این کشور بر سر کار بیاید و دارای اختیارات کافی باشد، ظرف ۱۰سال تمام رقبای منطقهای را پشتسر میگذارد. با این مقدار ظرفیت مالی و انسانی اگر این اتفاق نمیافتد به خاطر عدم قابلیت حاکمیت در استفاده از این نیروها است.
ما تا به امروز شاهد رد صلاحیتهای چهرههای گوناگون بودیم و بعد از رد صلاحیت لاریجانی الان شاهد رد صلاحیت روحانی هم هستیم. به نظر شما دامنه خالص سازی تا کجا ادامه خواهد داشت و چه پیامدهایی دارد؟
در حال حاضر دامنه خالص سازی به هیات علمی دانشگاهها که مستقلترین جایگاه را در سیستم حکومتی دارد رسیده است. توجه نمیکنند که چنان دارند ریشه همه چیز را میزنند که در آینده دیگر نشود کاری کرد. الان شما جشنواره فیلم فجر را ببینید که چه بلایی بر سر آن آوردند. در حقیقت مانند جشنواره فیلم عمار شده است. جشنواره فیلم فجر مربوط به همه مردم است. من با جشنواره فیلم عمار مخالف نیستم، اما بگذارید آن جشنواره برای علاقه طیف خاص باشد. اما آن چیزی که ملی و مردمی است برای مردم باقی بماند. شما حساب کنید فردا در ورزش قهرمانی همین کار را بکنند. یعنی گزینش عقیدتی را فعال کنند. تمام اسطورههای ورزشی حذف خواهند شد. این ورزشکاران قرار است بروند رقابت ورزشی بکنند؛ بنابراین فقط باید قابلیت ورزشی آنها سنجیده شود. در نهایت با این نوع رویکردها موقعیتهای علمی، فنی، هنری و ورزشی ما در جهان از بین میرود. آدمهای خوب و زبده به کنار رفته و افراد نالایق بر سر کار میآیند که اصلا نمیتوانند کاری انجام دهند، امید و انگیزه در بین آدمهای شایسته نیز از بین میرود.
کلیات سند گفتمان نوسازی اصلاحات تصویب شده است. در سند گفتمان نوسازی اصلاحات به دنبال تغییر الگوی رفتاری حاکمیت و تغییر شکل انتخابات هستید. این موضوع به چه شکل قرار است عملیاتی شود؟
ما همه تجربیات گذشته را ارزیابی کردیم. مطالعات پژوهشی خوبی انجام شده است که بخشی از آن در دفتر خاتمی انجام شده بود که از آن بهرهبرداری شد. بخشی از این کار هم در گفتگو با صاحبنظران صورت گرفته است. گفتمان اصلاحطلبی برای شرایط روز متناسب شده است. البته ما نمیخواهیم گذشته را کنار بگذاریم نه این چنین نیست. گذشته جزیی از ماست. شخصا فکر میکنم گذشته اصلاحات افتخارآمیز است.
اگر ما در دستیابی به اهداف ناکام بودیم به خاطر این نبود که ما کم گذاشتیم، یا مردم کم گذاشته اند یا هدف گذاری غلط بود. به خاطر این بود که طرف مقابل همه امکانات را در اختیار داشته است. همین که ما تا به امروز باقی ماندیم خود هنر است. اینکه بخش بر دوهایی که بعد از انقلاب صورت گرفت، طرفی که از قدرت رانده شد، نابود شد و ما تنها نمونهای هستیم که نابود نشدیم. این موضوع نشان دهنده اصالت موجودیت اصلاحطلبی است.
من میگویم تصمیمات اصلاحطلبانهای که در گذشته گرفته شد نوعاً قابل دفاع بود که بعضی از آنها به نتیجههایی هم رسید و بعضی از تصمیمات به نتیجه نرسید. البته اصلاحطلبی مقارن با اصلاحطلبان موجود نیست. نیروهای جدیدی از اصلاحطلبان در حال رسیدن به سن بلوغ هستند، به سن دانشگاه و به سن سیاست ورزی میرسند و میتوانند اصلاحطلبی متناسب با عصر و زمان خوشان را دنبال کنند.
بعضیها میگویند اصلاحطلبی و اصلاحطلبان یکی هستند، اما یکی نیستند. ممکن است من اصلاحطلب از گردونه خارج شوم، اما اصلاحطلبی از دور خارج نمیشود. حامیان و حاملان جدیدی پیدا میکند؛ بنابراین سند نوسازی گفتمان اصلاحات متناسب و متاثراز نسل جدیدی است که طیف جدیدی از اصلاحطلبان به آن اضافه میشود.
هنوز جوانان دانشجویان و نوجوانان ما خود را در قالب احزاب اصلاحطلب تعریف میکنند و آیا در استانها و شهرستانها جذب نیرو داشتیم؟
ما به شدت در جذب نیروی جوان دچار مشکل هستیم. باید یک مختصر امیدی وجود داشته باشد تا جوانها بیایند جذب احزاب شوند. این امید عمومی در جامعه وجود ندارد. اگر این امید به وجود بیاد آن وقت امکان دارد که احزاب جدید تاسیس شوند. ما اصلا نمیگوییم که حاملان اصلاحطلبی فقط احزاب موجود هستند، ممکن است احزاب جدید تاسیس شود یا احزاب موجود پوست اندازی کنند و با شرایط جدید نوسازی گفتمان متناسب شوند.
چرا براندازها همنوا با تندروها به اصلاحطلبان حمله میکنند؟
ما از نظام جمهوری اسلامی دفاع میکنیم. براندازان، حاکمیت را با جمهوری اسلامی یکی میدانند و اصلاح طلبان را هم در این دایره میدانند و میگویند نظام اصلاح پذیر نیست. ما میگوییم آنچه اصلاح ناپذیر مینماید حاکمیت است نه نظام جمهوری اسلامی. ما میگوییم نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است.
اگر جمهوری اسلامی با همان اشلی که در دوره اصلاحات وجود داشت و بر اساس آن سند چشم انداز ۲۰ ساله توسط دولت تدوین شد ادامه پیدا میکرد، وضعیت امروز ما به شکلی نبود که این اندازه مردم ناراضی باشند و نظام زیر سوال برود. امروز همه چیز زیر سوال رفته است. به خاطر آنکه کشور بعد از دوران اصلاحات بد اداره شد. ما میخواستیم همه چیز در آن دوران اصلاح شود که نشد، ولی اگر حتی همان وضعیت باقی میماند امروز منزلت، معیشت و رفاه مردم ایران در سطح بین الملل و منطقه این گونه نازل نبود..