نگاهی به وضعیت دانشجو و دانشگاه به بهانه ۱۶ آذر

حال دانشگاه خوب نیست

چند وقتی می‌شود که می‌توان به صراحت گفت که حال دانشگاه و دانشجو خوب نیست. مشکلات و مسائل حاکم بر این حوزه به مانند دیگر حوزه‌های فرهنگی کشور آنقدر زیاد است که اگر فکری به حال آن نشود در آینده نزدیک با بحران‌های خاصی روبرو خواهیم شد. جمعیت بالای دانشجویان و پس از آن فارغ التحصیلان دانشگاهی یکی از مسائل مهم امروز جامعه ایران به حساب می‌آید که باید برای آن فکری کرد.

کد خبر: ۱۶۰۱۳
۰۸:۳۰ - ۱۶ آذر ۱۳۹۷
دیدارنیوز – رسول شکوهی - آن زمان که در ایران اولین دانشگاه‌ها تاسیس شد و اولین دانشجویان پا به این عرصه گذاشتند شاید این تصور که در کمتر از یک قرن، بیش از ۲۵۰۰ دانشگاه و حدود سه میلیون و ۸۰۰ هزار دانشجو داشته باشیم دور از ذهن بود. پدیده‌ای که به مرور زمان شکل گرفت و امروز در وضعیت خاص خود است. طبقه‌ای به جامعه ایران اضافه شد که در دوره‌های مختلف تاثیرات زیادی در جامعه و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و ... داشته و دارند. مثلا همین ماجرای کشته شدن سه دانشجو (مصطفی بزرگ‌نیا و احمد قندچی و مهدی شریعت‌رضوی) در اعتراض به حضور ریچارد نیکسون معاون رئیس‌جمهور وقت آمریکا در ایران که بعد‌ها به عنوان روز دانشجو نامگذاری شد.
۱۶ آذر روز دانشجو است؛ روزی به نام قشری از جامعه که مسائل مختلفی دارد و تاثیر و تاثرات زیادی می‌پذیرد و می‌گذارد. اگر چه این روزها نگاه‌ها به دانشگاه و دانشجو تغییر کرده اما در فرهنگ عامه، دانشجو شدن و طی کردن مراتب تحصیلی ارزش محسوب شده و افراد و خانواده‌ها برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند. شان اجتماعی دانشجو – هر چه مدرک بالاتر، بهتر – بالا است و گویا دانشجو شدن ذاتا با خود شان اجتماعی می‌آورد.
 
چند وقتی می‌شود که می‌توان به صراحت گفت که حال دانشگاه و دانشجو خوب نیست. مشکلات و مسائل حاکم بر این حوزه به مانند دیگر حوزه‌های فرهنگی کشور آنقدر زیاد است که اگر فکری به حال آن نشود، جامعه در آینده نزدیک با بحران‌های خاصی روبرو خواهد شد. جمعیت بالای دانشجویان و پس از آن فارغ التحصیلان دانشگاهی یکی از مسائل مهم امروز جامعه ایران به حساب می‌آید که باید برای آن فکری کرد.
 
کمیت به جای کیفیت

رشد و توسعه شاید مفاهیمی مرتبط با هم باشند، ولی به هیچ عنوان معنای یکسانی ندارند. رشد مفهومی کمی است و توسعه کیفی. در رابطه با دانشگاه و توسعه آن نمی‌توان گفت که ایران یک کشور توسعه یافته است. اما رشد در این حوزه به شدت ملموس بوده و مسائل مخلتفی بر اثر این رشد به وجود آمده است. براساس اطلاعات سال تحصیلی ۹۵-۹۶ در ایران، ۲۵۶۹ دانشگاه در کشور وجود دارد که از این میان تعداد ۵۳۰ واحد سهم دانشگاه آزاد بوده، ۳۰۹ موسسه غیرانتفاعی، ۱۷۰ مرکز فنی حرفه ای، ۴۶۶ مرکز پیام نور، ۹۵۳ واحد علمی کاربردی و ۱۴۱ دانشگاه دولتی (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) در ۳۱ استان کشور ثبت شده است.

 
رشد و توسعه دانشگاه‌های پولی در دو دهه اخیر یکی از مسائلی است که باید به آن توجه کرد. در بسیاری از مناطق کشور، دانشگاه هایی وجود دارد که می‌توان با پرداخت شهریه دانشجو شد. در سال‌های اخیر اقبال به دانشگاه کم شده و بسیاری از این دانشگاه‌ها هستند که به سراغ افراد می‌روند و بدون کنکور آنها را ثبت نام می‌کنند. این عدم اقبال به دوره کارشناسی باعث شده که دانشگاه‌ها به سراغ رشد تحصیلات تکمیلی بروند و در این مقطع به جذب دانشجو بپردازند.

منطق حاکم بر این دانشگاه، منطق بازار و سود و زیان است و با منطق اصلی دانشگاه یعنی منطق دانش هیچ نسبتی ندارد. بر همین اساس دانشگاه تبدیل به بنگاه اقتصادی می‌شود و دیگر خبری از تولید علم نیست. آمارهای موجود این ادعا را ثابت می‌کند.

بر اساس آمار، تعداد ۳ میلیون و ۷۹۴ هزار و ۴۲۰ دانشجو در دانشگاه‌های کشور مشغول تحصیل هستند که از این تعداد یک میلیون و ۷۲۳ هزار و ۲۶۹ نفر زن و ۲ میلیون و ۷۱ هزار و ۱۵۱ دانشجو مرد هستند و همچنین از کل جمعیت دانشجویی کشور، تعداد ۱ میلیون و ۵۵۰ هزار و ۷۰ دانشجو در دانشگاه آزاد اسلامی،‌ ۳۳۹ هزار و ۳۲۵ دانشجو در موسسات آموزش عالی غیر دولتی و غیر انتفاعی، ۱۹۷ هزار و ۳۰۵ دانشجو در دانشگاه فنی‌حرفه‌ای، ۴۷۳ هزار و ۷۹۸ دانشجو در دانشگاه علمی – کاربردی، ‌۵۴۶ هزار و ۸۸۶ نفر در دانشگاه پیام نور و ۶۸۷ هزار و ۳۶ دانشجو در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مشغول تحصیل هستند.

بر اساس گزارش موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی وزارت علوم، استان‌های کردستان،‌ ایلام،‌ چهارمحال بختیاری و زنجان کمترین و استان‌هایی نظیر تهران، آذربایجان شرقی،‌ فارس و خراسان رضوی بیشترین تعداد مراکز و واحد های دانشگاهی را دارا هستند.

به طور کلی تعداد ۷۴۰ هزار و ۲۲۴ دانشجوی کاردانی و ۲ میلیون و ۱۷۶ هزار و ۳۱۲ دانشجوی دوره کارشناسی، تعداد ۱۹۳ هزار و ۵۱۱ دانشجوی دوره کارشناسی ارشد، ۱۱۵ هزار و ۶۰۸ دانشجوی دوره دکتری تخصصی، ۲۹ هزار و ۷۴۰ دانشجوی دکتری عمومی (حرفه‌ای) در دانشگاه‌های وزارت علوم مشغول تحصیل هستند.

همچنین تعداد  ۴۵ هزار و ۱۰۷ دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه پیام نور،‌ ۶۶ هزار و ۸۶۷ در دانشگاه‌ها و موسسات غیر انتفاعی و ۴۲۷ هزار نفر نیز در دانشگاه آزاد وجود دارد. تعداد ۳ هزار و ۶۶۶ دانشجوی دکتری عمومی، ۵۹ هزار و ۵۲ دانشجوی دکتری تخصصی در دانشگاه‌های وابسته به وزارت علوم، ۱۶۸۸ دانشجوی دکتری تخصصی در دانشگاه پیام نور، ۲ هزار و ۱۹۰ دانشجوی دکتری تخصصی در موسسات آموزش عالی غیر دولتی و غیر انتفاعی، ۲۶ هزار و ۷۴ دانشجوی دکتری عمومی و ۵۲ هزار و ۶۷۸ دانشجوی دکتری تخصصی در کشور مشغول تحصیل هستند.

در چند سال اخیر نیز شاهد این مساله هستیم که دانشگاه‌های دولتی هم وارد منطق سود و زیان اقتصادی شده اند. تمایل بیش از حد این دانشگاه به جذب دانشجوی نوبت دوم (شبانه) برای دریافت شهریه به شدت دیده می‌شود. جدای از این، مساله پولی کردن بخش زیادی از خدمات دانشگاهی نظیر خوابگاه و غذای دانشجویی و سنوات دانشجویی و ... مواردی است که در دانشگاه‌های دولتی به وفور دیده می‌شود.

این حاکم شدن منطق سود و زیان بر فضای دانشگاهی کشور باعث شده که پول حرف اول را در این حوزه بزند. با پول می‌توان دانشجو شد و با پول پایان نامه و مقاله تهیه کرد و با پول مدرک گرفت. نباید گول آمار بالای تولید مقالات در کشور را بخوریم و آن را به رشد علمی کشور ارجاع دهیم. فساد حاکم بر این موضوع آنقدر زیاد است که دیگر نیاز به توضیح نیست. به راحتی می‌توان از یک تا ده میلیون تومان در اطراف دانشگاه تهران مقاله علمی و پایان نامه تهیه کرد.

رانت علمی نیز یکی دیگر از مسائلی است که باعث می‌شود کیفیت دانشگاه به شدت پایین بیاید. استادانی که از صلاحیت‌های لازم برخوردار نیستند اما به خاطر ارتباطات مختلف، عضو هیات علمی شده و طبیعتا در عمل نمی‌توان انتظار کار علمی از افرادی داشت که صلاحیت علمی ندارند. استاد بی سواد نمی‌تواند دانشجوی با سواد تربیت کند.

قطعا نه منکر اتفاقات مثبت علمی کشور هستم و نه منکر وجود اساتید خوب و توانمند؛ اما رویه‌ای در فضای علمی کشور قابل مشاهده است که به شدت خطرناک به نظر می‌رسد. فاصله‌ای که بین دانشگاه‌های ایران با دیگر کشورها وجود دارد را نمی‌توان نادیده گرفت.

بنا به اعلام مؤسسه اسپانیایی CISC،‌ تعداد دانشگاه‌ها در اغلب کشورهای پیشرفته جهان زیر ٥٠٠ دانشگاه است به‌طوری که آلمان ٤١٢، انگلیس ٢٩١، کانادا ٣٢٩، ایتالیا ٢٣٦ و هلند ٤٢٣ دانشگاه دارند و برخی کشورهای اروپایی نظیر نروژ، سوئد، دانمارک و فنلاند، زیر ١٠٠ دانشگاه تأسیس کرده‌اند. این آمار درباره کشورهای پیشرفته آسیایی مانند سنگاپور و کره‌جنوبی نیز تکرار می‌شود و تنها ژاپن است که کمی پا را فراتر از این قاعده گذاشته و ٩٨٧ دانشگاه دارد. شمار دانشگاه‌ها در استرالیا و نیوزیلند نیز مانند سایر کشورهای توسعه یافته جهان رقمی زیر ٥٠٠ است.

رشد کمی دانشگاه‌ها در سطح کشور یکی از سیاست‌هایی بود که دانشگاه آزاد و بعدها دیگر دانشگاه ها آن را دنبال کردند. توجیه آنها این بود که دانشگاه را به تمام مناطق کشور می‌رسانند. عدالت آموزشی بهانه ای بود که در این زمینه مطرح می‌شد و بماند که دانشگاه پولی هیچ نسبتی با عدالت آموزشی ندارد. مگر چند درصد جامعه می‌توانند سالانه چند میلیون تومان هزینه دانشگاه کنند؟

شاید این شبهه مطرح شود که کشورهای ذکر شده از لحاظ جمعیتی از ما کمتر هستند و طبیعی است که ما این میزان دانشگاه تاسیس کنیم، اما در واقع این گونه نیست و کشورهای پرجمعیت دنیا نیز این رویه را دنبال نمی‌کنند. این مؤسسه در گزارش خود اعلام کرده است آمریکا با حدود ٣۲۳‌میلیون نفر جمعیت، ٣ هزار و ٢٨٠ دانشگاه دارد. چین با یک میلیارد و ٣٩٧ میلیون نفر جمعیت تنها ٢ هزار و ۳۱۰ دانشگاه دارد و هند با جمعیت یک میلیارد و ٢٧٤ میلیون نفری ۴ هزار و ۴ دانشگاه دایر کرده است.

این کشورها به این نتیجه رسیده اند که دانشگاه محلی است برای کار علمی صِرف و شان یک دانشجو یا استاد بالاتر از دیگر اقشار جامعه نیست. ما خودمان را دلخوش کرده ایم به اینکه میزان مقالات ما بالاست ولی باز هم در حسرت کیفیت دانشگاه های خارجی هستیم و سالانه هزاران دانشجو به دانشگاه‌های دنیا می‌روند.

دانشگاه جایگزین حزب

بخش زیادی از فعالیت‌های سیاسی در چارچوب احزاب باید انجام شود و از آنجایی که احزاب در ایران شکل نگرفته است دانشگاه در بسیاری از دوره‌ها به بستر فعالیت سیاسی اجتماعی تبدیل می‌شود. انجام فعالیت سیاسی ذاتا وظیفه دانشجو و دانشگاه نیست اما این فقدان در ایران در دانشگاه‌ها جبران می‌شود. به تعبیری دانشگاه جور نبود حزب را هم می‌کشد. در بسیاری از موارد شاهد این مساله هستیم که جریانات سیاسی مختلف به دانشگاه نفوذ پیدا می‌کنند و تشکل‌های دانشجویی را به سمت و سوی خاصی هدایت می‌کنند.

دخالت نهادهای خاص در این تشکل‌ها و تزریق بودجه به آنها جدای از اینکه استقلال را از این تشکل‌ها می‌گیرد باعث یک رقابت نابرابر نیز می‌شود. وجود تشکلی که امکانات زیادی دارد و تشکل‌هایی که اصلا به آنها توجه نمی‌شود و اگر هم توجه می‌شود مواجهه انتظامی و امنیتی با آنهاست موجب گسترش فضای بی عدالتی در دانشگاه می شود.
 
در بسیاری از این موارد امنیتی، ذات فعالیت دانشجویی فراموش می‌شود. نهادهای امنیتی گویا نمی‌خواهند بپذیرند که وقتی یک دانشجو دست به فعالیتی سیاسی می‌زند این اقدام، جزوی از ذات جوان در محیط دانشگاهی است. آرمانگرایی ویژگی ذاتی جوان دانشجو است. نمی توان با منطق امنیتی با او برخورد کرد. اما اتفاقی که در عمل می افتد محرومیت از تحصیل و زندان های طولانی مدت برای دانشجویان است.
 
دی ماه سال گذشته اعتراضاتی در کشور و در بعضی دانشگاه ها شکل گرفت. دانشجویانی دست به اعتراض زدند و برخی از آنها دستگیر شدند و با محکومیت های بلند مدت روبرو شدند. هزینه کار سیاسی وقتی بالا برود جامعه دچار یک سیاست زدایی شده و این عرصه مهم و حیاتی خالی از نیروهای توانمند می شود. در شرایطی که احزاب و سازمان های مردم نهاد شکل درستی ندارند دانشگاه بستر مناسبی است برای جامعه پذیری و جامعه پذیری سیاسی، چرا باید این بستر مهم را با برخوردهای امنیتی تخریب کنیم. دانشگاه قطعا پادگان نیست که منطق انتظامی و امنیتی بر آن حاکم شود. باید متوجه این ماجرا باشیم که دانشجو در سنی است که باید اشتباه کند تا پخته شود. کنش دانشجویی باید با منطق خودش سنجیده شود.
 

وظایف در مقابل حقوق

در مقابل حقوقی که دانشجو دارد وظایفی نیز بر عهده دارد که باید به آن توجه کرد. قبل از هر چیز باید بداند که دانشجویی، پدیده ویژه ای نیست و فقط آنهایی که کار علمی برای آنها اولویت دارد باید در فضای دانشگاهی بمانند و با مدرک دانشگاهی نمی توان توقع کار داشت و برای کار کردن باید مهارت پیدا کرد. متاسفانه دانشگاه های ما به کار ختم نمی شوند و برای کار باید فکر دیگری کرد. نکته مهم تر در فضای دانشگاهی برای یک دانشجو این است که بداند کار علمی و توانمندسازی خود در حوزه علم اولویت اول او است و هر فعالیت دیگر در اولویت بعدی قرار دارد.

مورد بعدی تجربه شخصی من و بسیاری از دانشجویان است. مناسبات سیاسی پیچیدگی های فراوانی دارد که دانشجو نیز در این مناسبات نقش دارد ولی بدون تعارف باید گفت که نقش او آنقدر پر رنگ نیست. تشکل های دانشجویی نقش بسیار مهم و حیاتی در یک زیست دانشجویی ایفا می کنند اما نباید این توقع را داشت که یک فعالیت تشکلی و سیاسی، تاثیر حیاتی در سپهر سیاسی کشور بگذارد. می توان در این تشکل ها تجربه اندوخت برای روز مبادا. اما هزینه دادن و انجام بسیاری از کارها با این هدف که قرار است تمام امور اصلاح شود و بسیاری از مشکلات حل، به دور از واقعیت به نظر می رسد.

همانطور که گفته شد آرمانگرایی ویژگی ذاتی دانشجو است و باید آن را پذیرفت. اما از طرف دیگر زور واقعیت ها آنقدر زیاد است که بسیاری از مسائل را آنها پیش می برند و اگر حواسمان به آن نباشد دچار شکست و سرخوردگی می شویم. حال دانشگاه خوب نیست و باید برای آن فکری کرد. بخشی از آن به عهده مسئولین امر است. آنهایی که در قدرت هستند و باید فکری اساسی برای این وضعیت داشته باشند. بخشی دیگر بر عهده خود دانشجویان است. دانشجو باید با واقعیت های موجود پیش برود و تجربه زیسته خوبی برای خود بسازد. 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: