احیای نمازهای بی وضو    

مسعود پیوسته روزنامه‌نگار پیش‌کسوت در یادداشتی ویژه به یکی از مسائل اجتماعی پرداخته است.

کد خبر: ۱۵۸۸۷۹
۱۲:۲۷ - ۰۱ آذر ۱۴۰۲

                                           

دیدارنیوز ـ مسعود پیوسته: چهاردهه پیش، در سال‌های بی‌برنامگی و بی‌تجربگی آموزش و پرورش کشور و دیگر وزارت‌خانه‌های فرهنگی و غیرفرهنگی، اقامه‌ی نمازجماعت در مدارس و ادارات، جزء اصرار‌ها و باید‌های انقلابی شان بود، به خصوص که تازه انقلاب اسلامی پیروز شده بود و جامعه هنوز در هیجانات و التهابات آن سال‌ها به سر می‌برد و دولتمردان انقلابی وقت با حسِ خوب پیروزی و نگاه غلیظ به آرمان‌های انقلاب، تلاش داشتند با بخشنامه به تقویت و استحکام ستون دین، «نماز» بپردازند. همان سال‌هایی که «کار و نماز» در عرض هم بودند و دو تعریف زمینی و آسمانی مستقل از یکدیگر داشتند. از آن سال‌ها این جمله شهید رجایی به یادگار مانده است که گفته بود: «به نماز نگویید کار دارم، به کار بگویید نماز دارم.»

در سال‌های نخست انقلاب و درآستانه جنگ ایران و عراق، آیین نمازجمعه همراه با صفوف فشرده و پرشمار، در گستره ایران انقلابی، دایر و پابرجا بود. یک منبر بود و دو خطبه که اولی معطوف به آسمان و رو به بالا و کمال سازی انسان و معنویات بود و با این شروع تک‌جمله‌ای و مشهور خطیبان درسراسر کشور که «خودم را و شما را به تقوای الهی دعوت می‌کنم» و دومی وجه سیاسی داشت و به امور زمینیِ مومنین و مسائل جاری کشور و منطقه و بین المللی می‌پرداخت.

نمازگزار همواره مراقب بود که مبادا به هر علت موجه یا غیرموجهی، سه بار به شکل مکرر در نمازجمعه غیبت کند که دراین صورت، در شمول «منافقین» قرارخواهد گرفت؛ بنابراین ساده‌دلانه نمی‌گذاشت غیبت‌هایش در نماز جمعه، به هرعلتی از دوبارِ متصل به هم تجاوز کند! دامنه این حضورگسترده در نماز‌های جمعه در دهه شصت، به واسطه تعلق خاطر به انقلاب و دغدغه ملی نسبت به جنگ پابرجا بود. البته همان موقع خانواده‌هایی هم بودند چه پیدا و چه پنهان که ارتباطی با این مناسبت‌ها و مناسک نداشتند و زندگی خودشان را می‌کردند و با فاصله، نظاره‌گر رفتار دولت بودند. نظاره گری توام با سکوت و تحمل و تاب آوری؛ و برخی که اگرسکوت‌شان را می‌شکستند، فریاد نبود، «نق» بود. جلوه‌هایش را می‌شد در تاکسی و اتوبوس و مغازه‌ها و دورهمی‌های فامیلی و ... در مواجهه آدم‌ها با یکدیگر دید. همهمه‌ای از ابراز ملایم مخالفت با وضع موجود. همهمه‌ای پر از نِق که شاید به سختی می‌شد این جنس زمزمه‌ها و همهمه‌ها را درمطبوعاتِ حتی منتقدِ آن دوران دید.

از نمازِ کلان و رسمی جمعه درآن سال‌ها که بگذریم، به نماز‌های جماعت مدارس و ادارات می‌رسیم که متاثر از فرمان و بخشنامه بود. نمازِ برآمده ازحضور دولت تا حضور دل. مگر بخواهیم با ارفاق به این نماز بنگریم که دوگانه «دل و دولت» را در خود داشته باشد. همان نماز‌های جمعی سال‌های دهه شصت که در مدارس و ادارات برگزار می‌شد و البته نمی‌شد در صفوفش شوق یا تحمیل حضور را از هم تمیز داد! ملاک ارزیابی و امتیاز، انگار فقط به تعداد صفوف بود و دانش‌آموزان و کارمندانِ حاضر در نماز جماعت. کفش‌های خسته و رهاشده و پشت و رو در جلوی نمازخانه‌ها هم گویی شور تفریح و راحت‌باش داشتند!

کارمند حفظ نباتات اداره کشاورزی، درآن شلوغی فاصله سرویس بهداشتی تا نمازخانه، برای حفظ خود از هر آسیب احتمالی، می‌دانست انگار ملاک حضور، صف نماز است تا مقدمات معطوف به نماز؛ بنابراین خود را بی‌وضو به صف می‌رساند و با صدای رسا تکبیره الاحرام می‌گفت!

در سال ۱۳۶۱ بنیاد امور جنگ تحمیلی اراک، میزبان جنگزده‌ها بود. فرزندان‌شان می‌باید ظهر‌ها در نماز جماعت شرکت می‌کردند. کودکان و نوجوانان ده تا پانزده ساله. سپاه پاسداران، برگزارکننده نماز بود و خودشان بلااستثنا در صف اول قرارمی گرفتند و ده صف بعدی همه اش بچه‌ها بودند. بچه‌هایی سرخوش و پرجنب و جوش. نماز که به سلام رسید، پس از الله اکبرِ سوم، یک کودک دوازده سیزده ساله در صف آخر بنا کرد به خواندنِ «دریا دریا دریا، عشق مون دریا» از سوی بچه‌های دیگر که در مجاورت شان بودند، بلافاصله صدای هیس آمد. هیسِ توام با لبخند. درحالی که امام و پیشقراولان صفِ اول، خبر نداشتند درصفوف آخر نماز چه اتفاقی پیش آمده. اتفاقی که البته یک کودک داشت فارغ از این نماز اجباری کودکی‌اش را می‌کرد.

یا مثلا در مقطع راهنمایی، بچه‌ها این جبر را برای خود به زنگ تفریح تبدیل می‌کردند. به خصوص در صفوف آخر و در سکوت بین دو بسم الله، کسی شیطنتی می‌کرد، گاهی بقیه نمی‌توانستند خنده خود را کنترل کنند. یعنی اینکه نهایتا صورتِ نماز را داشت و نه سیرتش را و عملا رفتاری غیرپرورشی یا ضدپرورشی بود.

در دهه‌های بعد، دردهه هشتاد، احمد خاتمی خطیب نماز جمعه تهران، یک بار در باب کلیت نماز و اقامه این فریضه، درخطبه هایش اشاره به همین صورت و «نمایش» نماز داشت که به هر شکل ممکن حتی اگر با حضور قلب هم نشد، بخوانید و همین بالا و پایین رفتن را انجام دهید. (قریب به مضمون) یعنی کمی سازی نماز تا کیفی سازی‌اش.

همان نوجوانانی که در دهه شصت درمدارس، در صف نماز با حس حضور ناظم به جای حضور قلب حاضرمی شدند، در دهه نود، نوبت کودکان دبستانی شان است که همین مسیر را کج‌دار و مریز بروند تا به زعم شان آسیبی از «فرهنگ نماز»! به ایشان نرسد. اما دهه نودی‌ها مایل به رفتار منافقانه نیستند، دوست دارند آنچه در خانه اند، در بیرون و همه جا همان گونه و یگانه باشند. حالا با همه تربیت درست یا غلط شان. به یکباره جاخالی می‌دهند و احساس می‌کنند انگار با ساسی مانکن راحت ترند، می‌خوانند و می‌رقصند در مدرسه و اتفاقا با تسلط و جزء به جزء هم می‌خوانند. یک خوانشی کامل و رقصی کامل تر!

دیگر باید دیرشده باشد برای روابط عمومی آموزش و پرورش و نظام فرهنگی و آموزشی کشور که به دنبال چرایی نشت و رسوخ ساسی مانکن‌ها به درون نظام آموزشی و از آن طرف به درون خانواده هاست.

باید بیش از جای دیگر، در جست و جوی خودشان و پندار و رفتار خودشان باشد که عملا «ضد» ساز است.

چندی پیش یکی ازوزرای پیشین آموزش و پرورش، پس از حذف از گردونه‌ی نظام آموزشی کشور اعتراف به اشتباه کرد. اینکه مسیر ۴۴ ساله را اشتباه آمده اند و آموزه‌های تزریقی شان به ثمر ننشسته است. حالا که وزیر نیست می‌گوید. اگر هم یکی مثل مرتضی حاجی درموقع صدارتش بر وزارت آموزش و پرورش، نگاه به ساختمان و ساختار آموزش و پرورش می‌کرد و می‌گفت: «این ساختار، نیاز به دگرگونی اساسی دارد.» تا همین جا بود و نه بیشتر. حسین مظفر و قبل و بعدش هم که همچنان مُصرند به اینکه «آزموده را آزمودن خطا نیست»!

این ماه‌های ۱۴۰۲ در شرایط سکوت گنگ جمعی و در موقعیتی که هنوز سیگنال‌های مفاهمه و مصالحه «ملت، دولت» نسبت به یکدیگر به صورت عام ارسال نشده؛ و بیشتر، جلوه‌های هماهنگی «دولت، طیف» عیان است، حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی حکومت، بی توجه به مسائل و اولویت‌های اجتماعی و فرهنگی و اقدامات ترمیمی؛ و بی بازنگری به رفتار پرخطای خود در امور فرهنگی در طی چهار دهه‌ی گذشته، قصد دارد بر همان طبلِ به تعبیرش فرهنگ نماز، بکوبد که پیشتر پاسخی مطلوب از این کوبش نگرفته بود و قربت الی الله را در درازمدت ۴۴ ساله بدل به غربتِ من الله کرد و دوباره در حال بازاحیاء نماز‌های بی وضوست و دینِ بی ستون!

 

                                          

 

 

 

 

 

     

 

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: