کنعانیمقدم، فعال سیاسی اصولگرا و از فرماندهان پیشین سپاه با اشاره به اینکه پروژه تندروها جامعه را به سمت استبداد میبرد، گفت: صداوسیما رسانهای ملی است و قاعدتا نباید در اختیار تفکر و جریان خاصی قرار بگیرد و اینطور نباشد که بازگوکننده و انعکاسدهنده گروهی خاص باشد، پس اعتراض آن خانم (منصوره معصومیاصل) برای دعوت از ابطحی و آذری جهرمی اعتراضی بیمورد است که ریشه در روند بسیار غلط تمامیتخواهی دارد.
دیدارنیوز: حسین کنعانیمقدم، فعال سیاسی اصولگرا میگوید: کسانی که هر از چندگاهی میآیند و اظهارات رادیکال مطرح میکنند، نه تنها اکثریت جامعه نیستند، بلکه باید آنها را تکتیراندازهایی بشناسیم که میآیند یک تیر شلیک میکنند و میروند. باید این را بپذیریم، اکثریت جامعه شامل آنهایی میشود که نوع نگاهشان به آزادیهای سیاسی و اجتماعی با آنچه در ذهن تندروها است، تفاوت زیادی دارد.
کنعانیمقدم، دبیرکل حزب سبز و از فرماندهان پیشین سپاه در نقد تندروها صحبت کرده است.
بخشهای مهم سخنان او را در ادامه بخوانید:
* کشور متعلق به همه ایرانیها با سلیقه و نگاههای متفاوت است. یعنی تمام کسانی که ایران سرزمین و وطنشان است، حق حضور و بروز تفکر و اندیشه خودشان را در فضای اجتماعی کشور دارند و هیچ خط قرمزی نباید برای مردم داشته باشیم. قانون تنها خط قرمز است و هر کجا که قانون فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را منع کرده باید رعایت شود.
* صداوسیما رسانهای ملی است و قاعدتا نباید در اختیار تفکر و جریان خاصی قرار بگیرد و اینطور نباشد که بازگوکننده و انعکاسدهنده گروهی خاص باشد، پس اعتراض آن خانم برای دعوت از ابطحی و آذری جهرمی اعتراضی بیمورد است که ریشه در روند بسیار غلط تمامیتخواهی دارد. اینکه مجریان صداوسیما با مهمانان غیر حزبالهی وارد بحث و جدل شوند هم از هر اشتباهی اشتباهتر است. چرا که آنتن باید در اختیار همه دیدگاهها قرار بگیرد. در واقع اینکه صداوسیما بسیاری از مخاطبانش را از دست داده است، دلیلی جز یکجانبهگری ندارد.
* اینکه گروهی آشکارا و بدون نگرانی از قضاوت افکار عمومی بر طبل تمامیتخواهی میکوبند و اینطور میگویند که «ایران فقط برای حزباللهیهاست» نشان میدهد، ایران و ملت ایران را اصلاً نشناختهاند و هیچ آشناییای با تاریخ چند هزار ساله ایران ندارند.
* اگر پروژه تنگنظرانهای که در دستور کار تندروها قرار گرفته است، کنترل نشود میتواند آسیبهای جدیای را به مصالح عمومی و آرامش جامعه بزند، به عبارت دیگر پروژه تندروها جامعه را به سمت استبداد میبرد. در واقع دنبال نوعی آپارتاید سیاسی نیستیم که یکسری بیایند و بخواهند نژادپرستی مذهبی را ترویج بدهند. همانطور که قانون اساسی آزادی احزاب را تضمین کرده و حضور ادیان مختلف را به رسمیت شناخته است است، صدا و سیما هم ملزم به این است که چارچوبهای قانونی را رعایت کند. مگر جاییکه قانون خطوط قرمزی تعریف کرده باشد.
* برخی معتقدند «تمامیتخواهان به درون حاکمیت رسوخ کردهاند»، اما معتقدم این گزاره نمیتواند برداشتی منطبق با واقعیت باشد. در واقع کسانی که هر از چندگاهی میآیند و اظهارات رادیکال مطرح میکنند، نه تنها اکثریت جامعه نیستند، بلکه باید آنها را تکتیراندازهایی بشناسیم که میآیند یک تیر شلیک میکنند و میروند. باید این را بپذیریم، اکثریت جامعه شامل آنهایی میشود که نوع نگاهشان به آزادیهای سیاسی و اجتماعی با آنچه در ذهن تندروها است، تفاوت زیادی دارد.
* وقتی شورای نگهبان اقدام به رد صلاحیت فلهای میکند، بخشی از جامعه رای به این میدهد که تندروها درون حاکمیت جایگاه و پایگاهی دارند، اما باید گفت رفتار اعضای شورای نگهبان به بحث چارچوبهای قانونی برمیگردد که البته باید در همه تصمیمها قانون را لحاظ کنند. به عنوان مثال اعضای شورای نگهبان چارهای جز نرمش قهرمانانه در بحث تعیین صلاحیت انتخابات مجلس دوازدهم ندارد تا هم از تندروی اعلام برائت کنند و هم اینکه مقدمات حضور همه سلیقهها را در روز رایگیری فراهم کنند تا از این طریق کشور آمادگی لازم را برای گذر از برهه پر بحران و بازگشت به مسیر پیشرف و آرامش داشته باشد.
* افراطیون تندروهایی که متاسفانه بعضا به دولت و مجلس هم راه یافتهاند، به غلط خودشان را صاحبان انقلاب میدانند و به همین دلیل به خود فرصت فعالیت جدی میدهند، آنهم فعالیتی که بیشتر اوقات برای کشور هزینهساز میشود. این در حالی است که همه مسئولان و تصمیمگیرانی که در ارگان و نهادهای مختلف به نوعی مسئولیت دارند، وارثان انقلاباند، به همین دلیل لازم است همهِ هم و غمشان را برای این کار بگیرند که از ارزشهای ملی و آرامش عمومی آنطور که باید مراقبت کنند. کسانی که خودشان را صاحب انقلاب دانسته و سهم اکثریت را به نام خودش سند زدهاند، شبانهروز تلاش میکنند با حذف دیگران خودشان را در صحنه نگه دارند که البته چارهای جز ناکامی نخواهند داشت.
* اینکه نظام حکمرانی باید حذف تندروها را واجب بداند، راه معلومی دارد. به این معنی که در موضوعهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نمیتوانیم حاکمیت را مسئول حذف یا تقویت گروهها بدانیم. چون چنین رویهای فضای سیاسی کشور را به سمت استبداد رای سوق خواهد داد که چنین حالتی خطرهای خاص خودش را دارد. در واقع فضا باید باز شود تا همه با هر سلیقهای نظرشان را مطرح کنند و اگر کسی هم تکتیراندازی کرد، با منطق واکنش لازم نشان داده شود.