عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت درباره «تاوان سنگین غفلت از زلزله تهران در خط مشی گذاری شهری» مقالهای در ویژه نامه روزنامه شرق منتشر کرده است.
دیدارنیوز ـ امیر آریازند*: جایگاه و اهمیتی که شهر و شهرنشینی دارد صاحبان قدرت و اندیشمندان همه اعصار را واداشته تا بر جنبههای مختلف جسم و روح شهر درنگ کنند و بکوشند قانونمندیهای زندگی شهری را دریابند و بر پایه یافتههای خود به برنامه ریزی شهری مناسب دست یازند.
بررسی و سنجش میزان و ابعاد تاب آوری شهرها و فضاهای شهری در مواجهه با مخاطرات طبیعی و به خصوص زلزله و موضوعات تبعی آن امری ضروری است. حوادث روی داده در سالیان اخیر بیانگر آن است که جوامع و افراد به صورت فزایندهای آسیب پذیر شده و ریسکها در مدیریت بحران در مخاطرات طبیعی به شدت افزایش یافته است. تبیین تاب آوری در برابر تهدیدات در واقع شناخت نحوه تأثیرگذاری ظرفیتهای اجتماعی، اقتصادی، نهادی، سیاسی و اجرایی جوامع شهری در افزایش و شناسایی ابعاد مختلف تاب آوری در شهرها است.
علی رغم پیشرفتهای روزافزون بشر و دستیابی به ناممکنهای قرون گذشته، انسان در مقابل حوادث طبیعی مانند زلزله همچنان آسیب پذیر است. گرچه این حوادث به ذات خود موجب خسارات عظیم نمیشوند بلکه «چگونگی برخورد انسان با آن ها» است که میتواند حوادثی نظیر زلزله را به فاجعه تبدیل نماید. به بیان دیگر امکان خسارات ناشی از حوادث طبیعی محتمل است و در مقیاس شهرها محتمل تر. زیانهای ناشی از این حوادث در شهرها به صورت مستقیم (تلفات انسانی) و غیر مستقیم (تخریب کالبد شهر و شریانهای حیاتی و زیرساختهای شهری و آسیبهای اجتماعی) در ارتباط با ساکنان رخ مینمایاند. بنابر این ضروری است که راه حل مناسبی برای کاهش این زیانها اتخاذ گردد.
تقسیمات کالبدی، تراکم، توده-فضا، کاربری زمین، شبکههای ارتباطی، تأسیسات زیربنایی، شریانهای حیاتی و تجهیزات شهری، ساختمانهای عمومی و فضاهای باز شهری از جمله عناصر تشکیل دهنده فرم شهر هستند که در صورت ناکارامدی هریک، کل سیستم شهر کارایی خود را از دست داده و علاوه بر تحمیل خسارات مضاعف، روند امداد رسانی را نیز مختل خواهد نمود.
نگاهی به آمار در ارتباط با وقوع زلزله حکایت از این امر دارد که در طی قرن بیستم بیش از ۱۱۰۰ زلزله مخرب در نقاط مختلف کره زمین روی داده که در اثر آن بیش از ۱،۵۰۰، ۰۰۰ نفر جان خود را از دست داده اند که ۹۰ درصد آنها عمدتا" ناشی از ریزش ابنیهای بوده است که از ایمنی کافی برخوردار نبوده اند.
چهارچوب طرح هیوگو در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۵ به تصویب استراتژی بین المللی کاهش بحران سازمان ملل متحد رسید که خود حرکتی مثبت در این زمینه محسوب میشود. از زمان تصویب این لایحه قانونی هدف اصلی برنامه ریزی برای مخاطره و کاهش خطر بحران، علاوه بر کاهش آسیب پذیری به نحوی بارز به سمت تمرکز روی ایجاد تاب آوری در جوامع گرایش پیدا کرده است. توجه فزاینده به آنچه که جوامع گوناگون را متأثر خود کرده است، موجب میشود تا آنها راههای کمک به خود و تقویت توان خویش را بیایند. در سالهای اخیر خطرپذیری شهرهای بزرگ ایران به ویژه شهر تهران در برابر حوادث و سوانح غیر مترقبه افزایش داشته است.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که هر از چند گاهی نقاط یا مناطق وسیعی از کشورمان توسط این بلای طبیعی منهدم شده و آسیبهای جانی و مالی بسیار برجای مانده است. از سوی دیگر عدم به کارگیری صحیح تکنیکهای مقابله با زلزله شهری و روستایی کشور را در خطر آسیب پذیری شدید قرار داده است. وقوع دو بحران عمده در کشور به فاصله ۱۳ سال در رودبار و منجیل و بم با تلفاتی بالغ بر یکصد هزار نفر صدمات بی شمار دیگری به دنبال داشت. نظر به قریب الوقوع بودن زلزلههای دیگر و توجه به اهمیت شهر بزرگی مانند تهران به مساحت تقریبی ۷۰۰ کیلومتر مربع که هم از نظر جمعیتی و اقتصادی و هم از نظر مرکزیت سیاسی و اداری پایتخت ایران است، وقوع زلزله فاجعه آمیزتر از نقاط دیگر است و صدمات جانی و مالی گستردهای در پی خواهد داشت. از این رو پیش بینیهای لازم برای زمین لرزههای احتمالی در تهران حساستر میشود.
به بهانه سخنان شهردار فعلی تهران در خصوص کم اهمیت قلمداد کردن زلزله در تهران و با توجه به هزینههای سنگین مادی و معنوی که این نوع نگاه به مسائل شهری در همین زلزله اخیر جنوب ترکیه بر جای گذاشت، باید اشاره کرد مخاطره و بحران دو موضوع مهم و جدید در مطالعات ارتباطی اند. در هر یک از موقعیتهای مخاطره آمیز و بحرانی چه منشا طبیعی و چه منشا انسانی و اجتماعی داشته باشند، ارتباطات از سویی اهمیت و الویت ویژه مییابد و از سوی دیگر معمولا رسانهها دچار کژ کارکردی یا ناکار کردی میشوند. شکل گیری حوزههای خاص و تخصصی در ارتباطات، نظیر ارتباطات ریسک و ارتباطات بحران، روزنامه نگاری بحران و مدیریت بحرانهای ارتباطی بر آمده از همین ضرورت هاست. در موقعیت مخاطره آمیز و بحرانی ایفای نقش ارتباطات که انتقال و انتشار اطلاعات و آگاهیها و ایجاد پیوستگی اجتماعی و اشتراک فکری و همکاری عمومی است. به رویکردها و روشهای جدید نیاز دارد که بتوانند بر اختلالها و موانع ارتباطی، چه در وجه فنی و چه در وجه اجتماعی و فرهنگی فائق آیند.
یکی از کارکردهای مدیریت شهری خط مشی گذاری شهری است. خط مشیها عبارتند از مجموعه تصمیماتی که از سوی نظام مدیریت برای هموارسازی اجرای راهبردها و در حصول به اهداف اتخاذ میشوند. شناسایی عناصر و ذی نفعان شهری، مطالعه انگیزهها، مبانی ایفای نقش و عملکرد این عناصر و نحوه تعامل و کنش آنان با یکدیگر و تأثیر گذاری آنان بر فرایندهای رسمی و غیر رسمی تصمیم گیری و خط مشی گذاری در حوزه مطالعات خط مشی گذاری شهری قرار میگیرد. همچنین شناسایی ساختارهای رسمی تصمیم سازی، خط مشی گذاری و تصمیمگیری در مورد شهر و میزان تطبیق آن با وظایف محوله به مدیران شهری و حتى انطباق ساختار و سلسله مراتب سازمانهای آن با تقسیمات جغرافیایی و عملکردی نیز از دیگر ابعاد با اهمیت در بررسی خط مشی گذاری شهری است. در این میان نظریه پردازان حوزه خطمشیگذاری عمومی، الگوها، مدلها و رویکردهای مختلفی را برای تصمیم گیری و خطمشیگذاری برای مواجهه با شرایط و موقعیتهای زمانی و مکانی گوناگون ارائه کرده اند. یکی از این رویکردهای نوین خط مشی گذاری مبتنی بر شواهد است. طبیعی است که نمیتوان از مدیران شهری توقع داشت همواره و در تمامی شرایط یک رویکرد ثابت را برای تصمیم گیری و خطمشیگذاری اتخاذ کنند، اما استفاده از شواهد برگرفته از یافتههای پژوهشی یکی از رویکردهای دانش پایه است که میتواند در بسیاری از زمینهها کیفیت تصمیمات و خطمشیهای مدیران شهری را تا حدود قابل قبولی ارتقاء دهد.
انتخاب مدل خطمشیگذاری برای حل مسأله در شهرهای متنوع و پیچیده کار بسیار دشواری است. هیچ مدل قابل اعتمادی وجود ندارد که بتوان آن را بی عیب و نقص قلمداد کرد. انتخاب مدل خطمشی پیش از آن که تحت تأثیر واقعیتها و ضرورتها باشد، تحت تأثیر نوع نگرش و باورهای تحلیلگران خطمشی و تصمیم گیرندگان کلیدی، یعنی شهردار و همکاران منتخب او قرار میگیرد. واقعیت بیرونی شهر نیز خروجی آن مدل تصمیم گیری یا خطمشیگذاری منتخب است. در چنین شرایطی، آن چه گاهی فراموش میشود، سطح واقعی پیچیدگی و تنوع مسائل شهری است؛ پیچیدگی و تنوعی که به هیچ وجه تحت تأثیر نحوه نگاه ما قرار نمیگیرد؛ واقعیت این است که اداره شهر امر دشواری است! صرف نظر از این که خطمشی-گذار یا شهردار این امر را ادراک کند یا نکند و آن را ساده بیانگارد!
پیش از انتخاب مدل خط مشی برای اداره شهر باید به این سؤال پاسخ داد که مهمترین منابع تعیین ارزش، اهمیت، اعتبار و رسالت اداره شهر کدامند؟
الف) ارزش و اهمیت اداره شهر: اداره شهر کاری بس ارزشمند و حائز اهمیت است؛ زیرا شهر کانون زندگی مردم است. هنگام سخن گفتن از مدیریت شهر باید بسیار دقت کرد، زیرا در شهرها سرنوشت بسیاری از انسانها در نسلهای حاضر و آینده تعیین میشوند! بنا بر این ممکن است خسارتها و مزایای احتمالی هر اقدام در عرصه شهر، با در نظر گرفتن سیر تأثیر تسلسلی آن ها، بسیار مهم و غیر قابل توجه باشند.
ب) اعتبار اداره شهر: اداره شهر ساحتی چند وجهی دارد که در عرصههای گوناگونی نظیر اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اداری و حقوقی نمود مییابد. در بسیاری از کشورهای جهان تلاش میکنند تا شهرداران را از میان بهترین و مجربترین مدیران انتخاب کنند؛ زیرا اداره شهر به مجموعهای از تخصصهای میان رشتهای و چندرشتهای نیاز دارد. بنابر این مدیران مذکور را باید به گونهای آموزش داد که به طور کلی با تخصصهای گوناگون آشنا باشند و بتوانند از عهده تحلیل مسائل پیچیده شهری برایند. ضمن این که قابل تأمل است که شهر کانون تحولات اجتماعی و تجلی گاه فرهنگ جامعه و نماد جامعه مدنی است، از این رو اداره کنندگان شهر باید افراد صاحب وجهه و قابل اعتمادی باشند که بتوانند آحاد شهروندان را متقاعد سازند.
ج) رسالت اداره شهر و ضرورت نگاه آینده پژوهانه به آن: باید توجه داشت که تصمیمات و خطمشیهای امروز مدیران شهری به شدت بر حیات آحاد آینده جامعه انسانی تأثیر دارند. بنابر این اداره شهر الزاماً و اضطراراً باید مبتنی بر رویکردی آینده پژوهانه باشد.