عبدالرضا داوری در دومین قسمت از چهاردهمین برنامه رکن سه، ضمن اذعان به واقعی بودن کاسبان تحریم در کشور، به مباحثی چون ذهنیت مثبت مردم به پادشاهان کهن ایرانی، توسعه و دوگانگی بین سیاستگذاری و اجرا پرداخت.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: در قسمت دوم (قسمت اول اینجا) از چهاردهمین برنامه رکن سه که به تهیهکنندگی و اجرای اسفندیار عبداللهی در استودیو دیدارنیوز ضبط میشود، عبدالرضا داوری فعال رسانهای و سیاسی، مرکز بحث خود را بر ضرورت تشکیل دولتی مقتدر ولی توسعهگرا نهاد و بهترین فرد برای رهبری این رژیم سیاسی را سید مجتبی خامنهای معرفی کرد. او معتقد است بنسلمانیسم نسخه خوبی برای ایران است.
ویدیو قسمت دوم را اینجا ببینید
آثار تحریم در کشور جدی و واقعی است تا جایی که شاید هسته مرکزی قدرت زورش نمیرسد. من محاسبه کردهام تا پایان سال ۲۰۲۲، درآمد سالیانه کاسبان تحریم واقعی، یعنی شبکهای که از تحریم سود میبرد سالیانه ۲۰ تا ۲۵ میلیون دلار است. این درآمد قطعی این شبکه است که در جا به جاییهای مالی، فروش نفت، فروش محصولات پتروشیمی و شرکتها مشخص است.
عکسها: آرش راهبر
این شبکه به خاستگاه سیاسی خاصی محدود نیست، بلکه شبکهای فرادستی است که به مجوزهای حاکمیتی دسترسی دارد. این نکته را در نظر بگیرید که یک درصد از این ۲۰ تا ۲۵ هزار میلیارد میشود ۲۰۰ هزار دلار که اگر همین یک درصد را سالانه در رسانه هزینه کنند به راحتی میتوانند کل فضای رسانه را در اختیار خود بگیرند.
متاسفانه به این نکته توجه نداریم که مساله تحریمها با منافع یک گروه خاص گره خورده است و این گروه خاص، برای خود سلبریتی رسانهای هم دارد، تحلیلگر ساخته است. سیاستمدار ساخته است، رسانه در اختیار دارد، کتاب منتشر میکند و حتی فیلم میسازد. این شبکه ذهن افکار عمومی را در جایی که میخواهد مینشاند و اجازه نمیدهد اطلاعات درست و یا صداهای دیگر شنیده شود.
ما به لحاظ تاریخی و از منظر فرهنگ سیاسی در ایران، علاقمند به نظام پادشاهی هستیم. ما به طور تاریخی در این فضا بودهایم. وقتی شاهنامه را مطالعه میکنید، کیخسرو که به نوعی بنیانگذار نظام پادشاهی در ایران است ویژگیهایی را بروز میدهد که مطلوب مخاطب است. اخلاق، عدالت، ارتباط با جهان غیب و... در این فضا وجود دارد. کیخسرو معراج جسمی دارد؛ و من فکر میکنم جمهوریت نیازمند بسترهایی است از جمله فرهنگ سیاسی ارتقا یافته و حکمرانی حزبی. جمهوریت بدون حزب چه معنایی دارد؟! وقتی این بستر را نداریم دچار مشکل میشویم.
من اعتقاد داریم که یکی از مسیرهای مهمی که باید در جمهوری اسلامی طی شود و در دورهای چهل پنجاه ساله این مسیر باید راه توسعه را هموار کند و آن ایجاد دولتی مقتدر و توسعه گرا است. یعنی دولتی که در حوزههای سیاسی اقتدارگرایانه رفتار میکند، اما در حوزههای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آزاد عمل میکند و مسیر بخش خصوصی و یا ساز و کار بازار را در این حوزهها هموار میکند. این نیازمند نگاهی جدید به حکمرانی است.
در سالهای پس از انقلاب شاید فقط در دو سه سال اول دولت آقای هاشمی این مسئله را داشتیم و آن هم به دلیل کاریزمایی بود که آقای هاشمی در حکمرانی داشت. زیرا از جنگ آمده بود و به نوعی بعد از امام در دهه ۶۰ نفر دوم کشور بود و به روایتی حتی ممکن بود نفر اول باشد.
قبلا از انقلاب هم به جز در دوره یا دهه ۴۰ و دورهای در پهلوی اول، دیگر دولت مقتدر توسعهگرا نداشتیم. پهلوی دوم از اواخر دهه ۴۰ به دلیل افزایش درآمدهای نفتی کاملا مسیر توسعه گرایی را رها کرد و به سمت دولت رفاهی سوسیالیستی رفت و به طور متمرکز نهادهای بزرگ ایجاد کرد که همه ضد توسعه بود.
با صراحت میگویم واقعیت این است که برای رسیدن به توسعه به اقتدار واقعی در حاکمیت نیازمند هستیم. امروز تصور ما این است که در جمهوری اسلامی حتی یک برگ هم بدون اراده آیت الله خامنهای از درخت نمیافتد، ولی من که در حکومت بودم میدانم که این طور نیست. پنج دولت اخیر با پنج استراتژی مختلف هر کدام پنج خروجی مختلف داشتهاند. دولت آقای هاشمی به دنبال توسعه اقتصادی بود. دولت آقای خاتمی به دنبال توسعه سیاسی بود، دولت آقای احمدی نژاد به دنبال بازتوزیع منابع بود و در مورد دولت آقای رئیسی معلوم نیست که این دولت به دنبال چیست؟! در این ۳۴ سال پنج رییس دولت عوض شده، ولی رهبر یک نفر بود اگر رهبری بر همه چیز مسلط است چرا خروجیها در دورههای مختلف متفاوت بوده است؟! پس این فرض که هر چه در ذهن آقای خامنهای است روی زمین پیاده میشود، فرضی غلط است.
ما از همین جا آسیب خوردهیم. از دوگانگی بین سیاستگذاری و اجرا. اگر کل مسئولیت حکمرانی بر دوش نهاد رهبری بود و این نهاد به موتور اصلاحات و توسعه میشد وضعیت بهتر از این بود. چرا میگویم که باید به تغییر ساختار و بازآرایی در جمهوری اسلامی برسیم. ساختار فعلی دچار عارضه است و فضایی دوگانه خلق کرده است. قرار نیست چرخ را از ابتدا اختراع کنیم. مالزی اندونزی و ترکیه را مشاهده کنید. یا کشورهای حوزه خلیج فارس و یا دورتر در برزیل و شیلی و آرژانتین مجموعهای از دانش مشترک بشری را به دست میدهند.
تفاوتهایی در بومیگری وجود دارد، ولی همه اینها دورهای از دولت مقتدر توسعهگرا را از سر گذراندهاند. آن دولت پروژه توسعه را در کشور فرماندهی میکند و کار به جایی میرسد که از دل دیکتاتوری آگوستو پینوشه شیلی، دموکراسی خلق شده است که احزاب چپ گرای مخالف مکتب شیکاگوئی پینوشه در ریاست جمهوری رای میآورند و دموکراسی و جمهوریت خلق میشود. جمهوریت هنوز در ایران خلق نشده است. اگر میخواهیم مسیر درست شود باید از ایده دولت مقتدر توسعهگرا دفاع کنیم. بهترین نهاد برای هدایت این پروژه نهاد رهبری است. نهاد رهبری پرچمدار و سکاندار پروژه اصلاحات و توسعه باشد و ذیل آن نیروهای سیاسی توافق کنند که دعواهای سیاسی و جناحی و حزبی دو دهه را کنار بگذارند و همه تلاش کنند تا اقتصاد آزاد شود و ساز و کار بازار بر همه شئونات کشور و بر فرهنگ حاکم شود و پای دولت از فرهنگ و آموزش بیرون بیاید. چرا آموزش و بهداشت ما باید دولتی باشد؟!