حسام الدین اسلاملو در مطلبی با عنوان «سراوان؛ و تقلیل یک درد جانسوز به امری بدیهی» درباره حادثه تلخ سراوان نوشت: «جگرگوشگان مردم، گوشت دم توپ نیستند و «شهید» نامیدن آنها هم دردی از خانوادهها درمان نمیکند. حریف اشرار باسابقه و باتجربه و آدمکش؛ نیروهای نظامی باسابقه هستند که آموزشهای مختلف رزمی و نظامیِ کافی دیده و صد البته از لحاظ وضعیت مالی و حقوقی و امرار معاش هم به صورت کامل تامین باشند.»
دیدارنیوز: خبر کوتاه بود و تلخ و جانکاه. شهادت مرزبانان ایرانی در سراوان. عکس حسین بادامکی یکی از جانباختگان درحالی که دختر خردسالش را بغل کرده آه از نهاد هر هموطن دلسوز و دغدغهمندی برمیآورد.
حسام الدین اسلاملو در روزنامه توسعه ایرانی نوشت: «پدری جوان که میشد سایهاش بالای سر دختر و خانوادهاش بماند. نه تنها خانواده بادامکی که چهار خانواده دیگر نیز این روزها در شرایط مشابهی به سر میبرند.
خبرهای رسمی از تلاش تروریستها برای ورود به کشور از مرز پاکستان در شامگاه شنبه حکایت داشت که با مقاومت مرزبانان برجک مرزبانی مَزه سر هنگ مرزی سراوان با تحمل تلفات از صحنه درگیری متواری شدند.
براساس اطلاعات به دست آمده، اسامی جانباختگان این حادثه، گروهبان یکم «حسین بادامکی»، گروهبان یکم «علی غنی با تدبیر»، گروهبان یکم «رضا برجی»، سرباز وظیفه «محمد جمالزاده»، سرباز وظیفه «یونس سیفی نژاد» و سرباز وظیفه «ناصر حیدری» بوده و حال یک نفر دیگر که مجروح شده، وخیم است.
خیلی زود اظهارنظرهای معمول و رسمی مقامات دو کشور در این گونه موارد، در صدر خبرها قرار گرفت. ایران هشدار داد و مقام دست چندم و مرزی پاکستانی، حمله تروریستی را محکوم کرد و به خانوادههای جانباختگان تسلیت گفت. اظهارات شعارگونه همیشگی که نه جان عزیز و جوان رفتگان را به آغوش خانوادهها باز میگرداند و نه برای آن کودک معصوم، پدر میشود.
سردار سرتیپ احمدعلی گودرزی، فرمانده مرزبانی فراجا در گفتوگوی تلویزیونی اعلام کرد: به کشورهای همسایه خودمان تذکر میدهیم که حسن همجواری را رعایت کنند و ما صبرمان تا حدودی است و نباید اجازه دهند از داخل کشورشان موضوعات ضد امنیتی انجام دهند.
سخنگوی دولت ایالت بلوچستان پاکستان نیز به عنوان استان همجوار مرزی با سیستان و بلوچستان، حمله تروریستی به نیروهای مرزبانی جمهوری اسلامی ایران در سراوان را محکوم و شهادت از این نیروها را به دولت و ملت ایران تسلیت گفت.
وی هدف از این اقدام تروریستها را توطئه شیطانی برای تخریب روابط برادرانه پاکستان و ایران عنوان کرد و افزود: زمان آن فرارسیده است که دولتها و ملتهای ایران و پاکستان با هم پیامی قوی به این عناصر بدهند.
ورود کمیسیون امنیت ملی مجلس به موضوع
مجلس هم با چند روز تأخیر وارد موضوع شد. عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفتگو با مهر با اشاره به حادثه تروریستی در هنگ مرزی سراوان و شهادت چند تن از مرزبانان کشورمان، گفت: به دلیل بی ثباتی امنیتی پاکستان، این کشور در سالهای گذشته مأمن امنی برای جریانهای تروریستی و به ویژه جریانهایی، چون جیشالظلم شده که این جریانها علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفتند و فعالیت میکنند.
شهریار حیدری با بیان اینکه پاکستان باید پاسخگوی جمهوری اسلامی ایران در این موضوع باشد، اظهار داشت: پاکستان در برخی نقاط مرزی فنسکشی و دیوارکشی کرده، اما این اقدامات برای کنترل مرز کافی نیست.
به گفته نماینده مردم قصرشیرین، عوامل بیگانه در آنجا امکان اسکان و آموزش نیروهای تروریستی را پیدا میکنند.
وزیر دفاع: ناامنی در مناطق مرزی هر کشوری طبیعی است
در پی این ماجرا امیر محمدرضا قرایی آشتیانی، وزیر دفاع در جمع خبرنگاران گفت: جمهوری اسلامی در همه حوزهها یک قدرت تمام عیار است. این شعار نیست، واقعیت است. دنیا هم به این رسیده است.
او در پاسخ به پرسشی در خصوص ناامنی در جنوب شرق کشور و اقدامات دفاعی در این خصوص عنوان کرد: «امنیت شرق کشور تامین شده است، هر کشوری در مناطق مرزی خود دچار ناامنیهایی است و این طبیعی است. چون باید شرایط مرزی و عدم ثباتی که آن طرف هست را در نظر گرفت. مرزبانان ما در مذاکراتی که انجام میدهند پیشبینیهای لازم را میکنند، اما ما هم از نظر تجهیز نیروهای مسلح به آخرین سلاحها و تجهیزاتی که میتواند به مرزبانان ما کمک کند که امنیت را برقرار کنند، این کار را انجام میدهیم و به نظر من نگرانی خاصی در این خصوص نیست.»
البته که نباید برای وزیر دفاع نگرانی خاصی در این زمینه وجود داشته باشد، چرا که به احتمال قوی نه فرزند جوانی در سرحدات کشور دارد که بیم هر آن حمله تروریستی او را تهدید کند و نه اساسا درد و اندوه خانواده جانباختگان را درک میکند.
سخنان وزیر دفاع درباره طبیعی بودن ناامنی مرزها درحالی است که این روزها در شبکههای اجتماعی نسبت به کمبود امکانات و تجهیزات مرزبانان کشور انتقاد میشود و این موضوع مطرح شده که با قبول ناامنی مرزها قاعدتا میبایست امکانات نیروهای نظامی درگیر در آن مناطق بیشتر از امکانات نیروهای نظامی نقاط مرکزی کشور باشد، نه اینکه سربازانی آموزش ندیده با کمترین امکانات نظامی برای حفظ مرزها گسیل شوند.
کدامیک از فرزندان اصحاب قدرت به سراوان میروند؟
به همین بهانه عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در مورد سربازی اجباری نوشت: الان کدامیک از فرزندان اصحاب قدرت به سراوان یا محلهای مشابه میروند؟ به گفته وی در کشورهای با اقتصاد ضعیف، سربازی اجباری نوعی مالیات گرفتن از مردم در قالب نیروی کار است و آنان که به عنوان عدالت از سربازی اجباری دفاع میکنند، توجه ندارند که بیعدالتی از همین جا آغاز میشود و کسانی که پول و قدرت و پارتی دارند قادرند که مسئله را به نحو مطلوب خودشان حل کنند.
تبعیض در سربازی
افکار عمومی در واکنش به این موضوع تبعیض در رفتن همه پسرهای جوان به سربازی را مطرح میکنند. موضوعی که گویا زمانی علیاکبر ناطق نوری هم به آن اشاره کرده: «نه خود مسؤولان حاضرند به پادگان مرزی بروند و نه هیچ یک از فرزندان آنان لب مرز خدمت میکنند.» تازه ناطق نوری این را در زمانی گفته که شاید هنوز رسم خرید خدمت سربازی و انواع معافیتها تا به این شدت و اندازه رواج نیافته بوده وگرنه امروز جوانان خیلی از خانوادههای مسئولان و همچنین خانوادههای مرفه اصلا سربازی نمیروند که بخواهند لب مرز دوران خدمت را بگذرانند!
عصر ایران در همین باره نوشت: سرباز وظیفه کمسنوسال را لب مرز نفرستید.
نویسنده یادداشتش را متاثر از چهرههای کودکانه و معصوم جوانانی دانست که هنوز پشت لبشان سبز نشده و با دیدن شان دل آدم کباب میشود.
به نظر مهرداد خدیر در میانه تجلیلها و حماسهسراییها این پرسش را کسی مطرح نمیکند که چرا سربازانی که در مرز خدمت میکنند از فرزندان مقامات یا از خانوادههای متمکن نیستند و هر چه خانواده شخص ضعیفتر باشد احتمال خدمت او در مرز بیشتر است؟
«سه نفر از این بچهها سرباز وظیفه بودند و دو نفر گروهبان یکم. یعنی آن سه نفر کمسنوسال تازه از پشت میز نیمکت مدرسه برخاسته بیهیچ تجربه نظامی و دفترچه سربازی گرفته و یک دوره بسیار کوتاه آموزشی دیده و یکراست اعزام شدهاند به کجا؟ به مرز.»
نویسنده در ادامه نوع سیاست دلداری رسانهای مسئولان را هم نقد کرده: «چگونه دوربین به دست میتوان وارد خانه کسی شد که قرار است خبر کشته شدن جگرگوشهاش را بشنود؟ چی را میخواهید فیلم بگیرید؟ آوار شدن دنیا روی سرش را؟ از هر حادثهای میخواهید تفسیر ایدیولوژیک کنید؟»
از نظر نویسنده عصر ایران؛ واقعیت عیان و عریان این است که بچههای کم سن وسال را فرستادهایم لب مرز تا مرزبانی کنند و سوداگران مرگ آنها را کشتهاند. نیرو بفرستید و آن نابهکاران را تارومار کنید. اما نیروی کارآزموده نه سرباز وظیفهای که پشت لب او هنوز سبز نشده. به عکسها نگاه کنید. دل آدم کباب میشود.
حسین قدیانی نویسنده رسانههای اصولگرا نیز در همین باره نوشته است: «نظام، لب مرز را با کف خیابان اشتباه گرفته. جلوی زن و بچهی مردم، هیکلیترین نیروها؛ جلوی اشرار مسلح، نحیفترین سربازها؟»
آتشی در خرمن حیات ملی
به رغم اظهارنظرهای جسته و گریخته که ذکر برخی از آنها رفت، این حادثه تأسفبار در افکار عمومی و فضای مجازی بازتاب گستردهای نداشت و همدلی چندانی از سوی کاربران با خانوادهها ملاحظه نشد.
از نظر احمد زیدآبادی نیز کشتار مرزبانان همدلی لازم با خانوادههای آنان را در فضای مجازی به دنبال نداشته است.
از نظر این تحلیلگر سیاسی «چنین وضعیتی نشانگر جامعهای تکهپاره شده بر اثر آموزههای مخرب و تباهکننده اغلب نیروهای درگیر در منازعه قدرت در ایران است که بیرحمی نسبت به دیگری را تولید و بازتولید میکند و این جز خاکستری از خرمن حیات ملی ما باقی نمیگذارد.»
مخلص کلام اینکه؛ جگرگوشگان مردم، گوشت دم توپ نیستند و «شهید» نامیدن آنها هم دردی از خانوادهها درمان نمیکند. حریف اشرار باسابقه و باتجربه و آدمکش؛ نیروهای نظامی باسابقه هستند که آموزشهای مختلف رزمی و نظامیِ کافی دیده و صد البته از لحاظ وضعیت مالی و حقوقی و امرار معاش هم به صورت کامل تامین باشند.»