"نزاع خونین در کرمان یک قربانی گرفت"؛ این خبری بود که دلیل آن تذکر حجاب اعلام شد، اما منابع رسمی آن را تائید نکردند؛ آیا ممکن است ماجراهای پس از مرگ مهسا امینی تکرار شود؟
دیدارنیوز ـ نسرین نیکنام: در ساعات آغازین روز دوشنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۲، انتشار یک خبر، نخست در فضای مجازی و سپس در رسانهها بازتاب آنی و گستردهای داشت. عنوان خبر "فوت یک خانم ۶۰ ساله در باغ شازده ماهان کرمان پس از درگیری مردم با یکدیگر به دلیل تذکر حجاب" اعلام شد، اما صحت و سقم آن همچنان در هالهای از ابهام است؛ فرماندار شهرستان کرمان هم در مصاحبه خود تنها به درگیری و فوت آن خانم اشاره کرده و اعلام دلایل آن را به بعد از تحقیقات پلیس معطوف کرده است.
اما تا این لحظه موضوعی که واضحتر است، حجمی از خشم و عصبانیت فروخورده در بستر جامعه است، جامعهای که بعد از اتفاقات سال ۱۴۰۱ هنوز زخم آن التیام پیدا نکرده و به گفته کارشناسان هر لحظه آبستن یک حادثه دیگر است.
احمد بخارایی، جامعه شناس، استاد دانشگاه و مدیر گروه جامعهشناسی سیاسی در انجمن جامعهشناسی ایران در گفتوگو با دیدارنیوز میگوید: «من از چهار زاویه به این قضیه نگاه میکنم و فکر میکنم حتی اگر از یک زاویه هم به این موضوع نگاه شود واقعا جای تأمل دارد چه رسد به همه زوایا. اما از تمام زوایای چهارگانه به نظر میآید با یک ابر بحران مواجهیم. از زاویه نخست یعنی معطوف به گذشته: وقتی انقلاب سال ۵۷ پیروز شد تا دو سه سال بعد از آن خانمها در مورد حجاب اختیار داشتند و در دانشگاه و جامعه هرکسی هرطور میخواست ظاهر میشد. اینطور نبود که از قبل، انقلابیون گفته باشند "ما میآییم و حجاب را مستقر میکنیم" و مردم هم بیایند و حمایت کنند. در نهایت منهای دو، سه سال بعد از انقلاب، در یکی دو دهه اخیر حجاب یک روند تقریبا ثابتی داشت، یعنی فراز و فرودهای طبیعی خود را پیمود.
این جامعهشناس تاکید میکند: حتما متوجه شدهاید آن چیزی که ما تا ۷، ۸ ماه پیش در خیابانها و شهرهای بزرگ میدیدیم واقعا به آن معنا حجاب نبود؛ مشخص بود نوع پوشش، آرایش و بعضا عملهای زیبایی، روسری سر کردنها را در شرف رها شدن قرار داده بود؛ بنابراین روند حجاب از گذشته تاکنون مسیر طبیعی خودش را طی کرده و این چیزی نیست که قابل تداوم نباشد. من گذشته تاکنون را از زاویه اول بررسی کردم؛ ابتدای انقلاب همان گونه بود که تعریف کردم و در حال حاضر هم آرامآرام خواستهها در حال تغییر است یعنی اینطور نبوده که یک شبه با مرگ مهسا امینی، مردم به خودشان بیایند و حجابهای کامل را کنار بگذارند. این ماجرا یک سابقه و فراز و فرودی دارد و چیزی نیست که خلقالساعه باشد.
به گفته بخارایی، ماجرای حجاب در کنار مسایل عدیدهی دیگر، مانند یک گلولهبرفی در حال حرکت کرده به سمت پایین کوه است و نکته قابل تامل اینکه حجاب یک نماد بزرگ و مهم برای ابراز انتقاد و اعتراض است و دیگر دمدستی نیست که با ترساندن و زور و تهدید، زندان، موعظه و نصیحت درست شود.
او واقعهای که در کرمان اتفاق افتاد را مورد بررسی قرار میدهد و میگوید: «زاویه دوم در تحلیل، مربوط به زمان حال و به آنچه در شکل و صورت مرتبط است مربوط میشود. ببینید مردم ما به جهت روحی و جسمی در وضعیت متعادلی به سر نمیبرند، شرایط اقتصادی ناگوار و فشار اقتصادی، جسم را آزار میدهد، نارضایتیها و مطالبات و انتظارات پاسخ داده نشده و هم روح را آزار میدهد. آستانه تحمل مردم پایین است یعنی جسم توان تحمل فشارهای بیرونی را ندارد. حالا مرگ یک زن هم عواقبی دارد که میتواند جرقهای باشد در انبار باروت و هر چقدر بگویید که قلبش درد میکرده یا هر دلیل دیگری؛ اما باید نظام سیاسی حواسش باشد، در جامعهای که آستانه تحمل پایین است، مشکل روحی و روانی دارد و به جهت جسمی نیز تواناییهای لازم برای مقابله را ندارد همان انبار باروتی میشود که به آن اشاره شد. در این شرایط یک موضوع مانند حجاب هم به مسائل اضافه میشود و به اعتراضات و شورش دامن میزند.»
دکتر بخارائی ادامه میدهد: «زاویه دید سوم نیز به زمان اکنون و حال مربوط میشود، اما جنبه محتوایی دارد. این قانون حجاب کجا نوشته شده است؟ کجا نوشتهاند که مو باید پوشیده شود؟ ممکن است برخی سازمانها برای خودشان چیزهایی داشتهاند و در گزینش اعمال میکردند، اما کدام قانون آمده حجاب را تعریف عملیاتی کند؟ مفهومی گفتهاند: رعایت حجاب و حیا و عفاف و کلی. هرکسی به تناسب خودش یک برداشتی دارد. کجا در قانون گفته شده که مثلا مو از کجا معلوم باشد یا نباشد؟ طبق قانون اسلام که مو، مو است و فرقی نمیکند چه یک سانت، چه دو سانت، چه ده سانت...»
در ادامه بخارایی تحلیل میکند: «به لحاظ محتوایی، «قانون» همانی بود که دربارهاش صحبت کردیم. از جنبه دیگر در زاویه نگاه سوم که به محتوا مربوط است فتواهای متعارض مراجع تقلید و فقیهها است که در آن ضد و نقیض وجود دارد. اتفاقا کسانی که مدافع حجاب اجباری هستند به جهت فقهی و محتوایی در اقلیتاند.
فایل صوتی این گفت و گو را می توانید اینجا بشنوید.
زاویه دید چهارم مربوط به آینده است؛ یعنی همان «کارکرد» و این سوال که آیا این رویهها کارکردی داشته است؟ یک زمان نوار کاست را هم از ماشینها درمیآوردند و زیر پا له و بی احترامی و توهین هم میکردند و کینه ایجاد میشد. بعد به دستگاه ماهواره گیر دادند و بعد انگار آزاد شد. اما در نهایت کدام یک از این سیاستهای تأدیبی و فشار به نتیجه رسیده که این یکی به نتیجه برسد؟ معطوف به آینده هم فکر کنیم میبینیم نه تنها دارای کارکرد مثبت نیست، دارای کارکرد منفی هم است.»
این جامعهشناس در ادامه با اشاره به اینکه میخواهم بر اساس نگاه دینی عرض کنم، گفت: «میگویند "الْانْسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنعَ مِنْهُ" یعنی انسان حریص میشود نسبت به انجام کاری که از آن منع شدهاست. تئوریهای علوم تربیتی هم همین را میگویند؛ عقل سلیم هم همین را میگوید؛ تئوریهای روانشناسی و جامعهشناسی هم همین را میگویند. شما آدمها را میخواهید از کاری منع کنید، اما حریص میشوند که انجام دهند. حالا شما میخواهید به زور آنها را به دین خواهی وادار کنید، عاقبت این است که از دین هم گریزان میشوند همانطور که شدهاند. حالا این از کدام زاویه قابل دفاع است؟ از زاویه گذشته؟ از زاویه زمان حال؟ از منظر آینده؟ هیچ، هیچ جهتی. یعنی حتی اگر از یکی از این زوایا قابل دفاع بود باز جای تأمل داشت. امیدوارم مغزهای سیاسی رشد کنند.»