فیضالله عربسرخی در دومین قسمت از گفتوگوی خود با دیدار در برنامه رکن سه، به موضوعاتی چون سکولاریسم، ملیگرایی و نحوه شرکت در انتخابات پرداخته است.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: فیض الله عرب سرخی در دومین قسمت از گفتوگوی خود با برنامه رکن سه دیدارنیوز، به مباحثی چون انتخابات، نظریات تاجزاده، ملیگرایی، سکولاریسم و جبر و اختیار در دین پرداخت. آنچه میخوانید، چکیده مباحثی است که او بیان کرده است.
قسمت دوم را اینجا ببینید
:عربسرخی
جریانهایی معتقدند باید با کمک کشورهای خارجی حکومت را ساقط کنند، گروههایی هم با نگاه نرمتر راهکار رفراندوم را پی میدهند. اینها راهبردهای متفاوتی است که نمیتوان در تفاوت آنها تردید کرد که حتما در جاهایی با هم در تعارض هم قرار میگیرند، البته در میان همه این طیفها اصول مشترکی هم وجود دارد که میتواند تعارضات را کمرنگ کند. بر اساس گرایش و گفتمان اصلاحطلبانه اعتقاد ما بر این بود با حضور در نهادهای انتخابی از مسیر یک انتخابات آزاد و مهندسی نشده، مطالبات مردم را محقق کنیم، اما متاسفانه با تکیه بر تفاسیری شاز و فراقانونی مانند تفسیر نظارت استصوابی، برخی نهادهای نظامی و امنیتی در امور انتخابات مداخله میکنند. با این کار اصل انتخابات از کارایی میافتد. چون تفکرات و گفتمانهای خاصی رد صلاحیت میشوند. نهایتا به نقطهای میرسیم که اصلاح طلبی متکی به صندوق رای ناکارامد میشود
در چنین وضعیتی ممکن است برخی از شعارها و کنشها حکومت را تحت تاثیر قرار دهد که به سطحی از تغییرات تن داده و تمکین کند؛ بنابراین اگر از درون طیفهای مختلف اشتراکاتی خارج شود، حتما حول منافع ملی خواهد بود. نه هر نگاهی، بلکه نگاههایی که بر اساس منافع ملی و حفظ تمامیت ارضی باشند میتواند مورد توافق جمعی طرفداران تغییر وضع موجود باشد.
تاجزاده و رفراندوم
تاجزاده چهرهای دلسوز، فعال و موثر اصلاحطلب است، ممکن است که نگاهها و نظریات خاص خود را داشته باشد و برخی اصلاح طلبان با بخشی از نظریات او موافق نباشند، اما من شخصا در ذات و اصالت نگاه اصلاحطلبانه سید مصطفی تاجزاده، در جریان اصلاحات هیچ تعارضی نمیبینم. نقدهای تاجزاده به قانون اساسی قابل قبول و درست است. همه احزاب و افراد اصلاح طلب او را شخصیتی مصلح و اصلاحطلب میدانند. به عنوان مثال، ممکن است همه پرسی در مورد تغییر در اصول قانون اساسی مطالبه آقای تاجزاده باشد، اما الزاما مطالبه همه اصلاحطلبان نباشد. سید محمد خاتمی در آخرین بیانه خود صراحتا در مورد نقائص و نواقص قانون اساسی سخن گفت و اذعان کرد، اما در عین حال اولویت اول او رفراندوم قانون اساسی نیست و معتقد است آن هم به وقت خود باید انجام شود، لذا حرف من این است که اشتراکات و اهم و مهمها یکی است، فقط در اولویت بندیها ممکن است تفاوت وجود داشته باشد. به هر روی در اصل نگاه آقای تاجزاده و گفتمان پایه اتفاق نظر وجود دارد. نظریات تاجزاده و همه اصلاحطلبان در مدار قانون است. رفراندوم هم در قانون اساسی پیشبینی شده، مگر کسی میتونه منکر این مهم شود.
قانون انتخابات و قانون احزاب و شرکت در انتخابات بعدی
قانون انتخابات و قانون احزاب مطلقا با هم ارتباط ارگانیکی با هم ندارند. هنوز اصلاح طلبان به جمعبندی در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات بعدی نرسیدهاند. رویههای موجود متکی بر ناکارآمد کردن دستگاه انتخابات است. امروز همه متفق میگویند دیگر مجلس در راس امور نیست. نهادهای زیادی در حال انجام کار تقنین و کار موازی با مجلس هستند که این نهاد مهم را از حیز انتفاع ساقط کرده است. انتخابات باید آزاد و رقابتی باشد و سلائق مختلف باید بتوانند خود را به جامعه عرضه کنند. با وجود نظارت استصوابی تمام این سلیقهها و خاستگاهها رد صلاحیت میشوند. برخی عناوین در قانون این اجازه را به همه میدهد که مطابق سلیقه خود آن را تفسیر کنند. مثلا عدم التزام به اسلام به چه معنی است؟ در مجلس ششم قرار بود قانونی گذرانده بشود که این مشکل را حل کند. قرار بود فهرست کنند که مثلا اگر کاندیدا این موارد مشخص را داشته باشد، صلاحیت دارد یا ندارد، اما این قانون رد شد و گویی عامدانه میخواهند این قانون که سلیقهای تفسیر میشود، بدون تغییر بماند که استفاده جناحی از آن راحتتر باشد.
ملیگرایی
ایران یعنی همه اقوام آن. کَسی که در ایران شاهنامه را بر نمیتابد، در واقع ایران را تضعیف میکند، در حالی که شاهنامه میراث افتخارفرهنگی ما است. به همین تعبیر رنگین کمان توجه کنید. این تعبیر زیبایی برای ایران است. ایران همین رنگین کمان است که رنگهای زیبای آن اقوان هستند. پیش از اسلام بخشی تاریخ پر افتخار ایرانیان است. به تاریخ ایران بی توجهی شده. حقوق بشری که امروز مدعیان زیادی دارد، از میراث فرهنگی ایرانیان در ۳ هزار سال قبل بوده. ما اصلاحطلبان هم در دورههایی نسبت به افتخارات ملی و فرهنگی بی توجهی کردیم و مقصریم.
دین گریزی و سکولاریسم
اگر دین میخواهد در دولت و حکومت حضور داشته باشد فقط باید از طریق رای مردم باشد. دین امری اختیاری است و نباید از طریق قدرت حاکمیت در زندگی مردم تحمیل شود. خدا به رسول خود میفرماید شما ماموریتی جز ابلاغ پیام ندارید. مجازات و پاداش جز در سایه اختیار معنایی ندارد. آیا خداوند نمیتوانست همه را مومن خلق کند؟ بنابراین دین اساسا مقولهای اختیاری است. امروز فرمان حاکم است نه اختیاری که در ذات دین وجود دارد. من معتقدم حتما و حتما نهاد دین باید از نهاد حکومت جدا باشد.