از چشم جهان (۵۵)

ملکه الیزابت دوست‌داشتنی به نظر می‌رسید؛ اما بساط سلطنت باید برچیده شود

با اینکه از مرگ ملکه الیزابت دوم چند روزی می‌گذرد اما هنوز مراسم تدفین او انجام نشده و همچنان از سوی بسیاری تمجید می‌شود. اما به نظر کیان سلطنت در بریتانیا رو به زوال است.

کد خبر: ۱۳۷۲۴۹
۱۱:۱۷ - ۲۲ شهريور ۱۴۰۱

 

دیدارنیوز ـ سرویس بین‌الملل: این مطلب را با ترجمه اختصاصی دیدار بخوانید با این توضیح که همه مطالب درج شده در این مقاله مورد تایید دیدار نیست و تنها جهت اطلاع خوانندگان منتشر شده است.

 

منبع: الجزیره

نویسنده: اندرو میترو ویتسا، ستون نویس الجزیره

مترجم: حمید رضا بابایی

 

دست‌های پر از لکه و شمایل ظریفش، حکایت از قصه‌ای متفاوت داشت. این علایم به طور قطعی نشان می‌داد، ملکه پیر و ضعیف به سرنوشت محتوم خود نزدیک می‌شود.

با این وجود اگر نگوییم خوشحال، اما از وضعیت خود راضی به نظر می‌رسید. لحظه‌ای که ژاکت پشمی خاکستری‌اش را با دامن چهارخانه هماهنگ و همراه کفش‌های پاشنه کوتاه قهوه‌ای برتن می‌کرد، بیش از آن که ملکه به نظر برسد، مادربزرگ به چشم می‌آمد. ملکه‌ای که چندین دهه بر تخت سلطنت تکیه زده بود.

شاید می‌دانست که قرار است چه اتفاقی رخ دهد، لذا تصمیم گرفته بود به اعضای خانواده و مردم انگلیس و نیز شهروندان دیگر کشور‌ها که او را تحسین می‌کردند و بسیار دوستش داشتند، آخرین تصویر خوشحال از خود را هدیه دهد تا پس از مرگش به خاطر داشته باشند.

همین که می‌توانست با اقتدار و اشتیاق، نخست وزیر جدید را فراخوانده و مودبانه مقابل خود بنشاند، به عقیده من، نشان می‌داد ملکه مصمم بود تا آخرین روز وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد.

***

«یک بانوی دوست داشتنی ۹۶ ساله درگذشته است.» از لحظه اعلام مرگ ملکه، لحن اغلب رسانه‌ها در پوشش این رویداد، محترمانه و حاکی از تحسین بوده است.

با توجه به مراسم تشییع و جانشینی ملکه، می‌توان انتظار داشت حال و هوای آرام و توأم با احترام همچنان ادامه یابد.

اما حتی در همین ساعت آرام، بسیار غیرمسئولانه است و اشتباهی فاحش مرتکب خواهیم شد اگر نپذیریم نهاد سلطنتی که ملکه الیزابت دوم در رأس آن قرار داشت، صدمات و مصائب غیرقابل جبران به مردم بسیار زیادی و در مناطق بسیار زیاد وارد کرده است.

در همین اواخر، اعضای خانواده سلطنتی مجبور شده‌اند که به صورت علنی بپذیرند چهره زیبایی که ملکه در درازمدت از خشونت، تبعیض نژادی، بردگی و غارت ملت‌های عمدتا غیرسفید پوست در امپراتوری بریتانیا، عرضه می‌کرد چه عواقب غیرانسانی در پی داشته است.

چندی پیش، شاهزاده چارلز در مراسم افتتاحیه نشست سران کشور‌های مشترک المنافع در کیگالی ـ پایتخت رواندا- گفت، "این مسئله‌ای است که زمانش فرا رسیده".

در حقیقت، دستگاه سلطنتی انگلیس باید پاسخگوی مسائل فراوان بوده و بابت آن‌ها عذرخواهی کند. متاسفانه – که البته تعجبی هم ندارد – سخنان شاهزاده تنها اعترافی متواضعانه و دیرهنگام بوده است؛ گام نخست و شتاب‌زده که در بهترین حالت می‌توان آن را چیزی بنامیم که وی "راهی" برای "پذیرش گذشته‌مان" توصیف کرد.

تاریخ انگلیس را به خاطر بیاورید: برده‌سازی بی‌رحمانه ملت‌ها و حذف رویکرد‌های زندگی سنتی مردم در ده‌ها کشور اشغال شده، که به نام نیک‌خواهی پادشاه و یا ملکه صورت می‌گرفت؛ لذا هر کسی که بابت این رویکرد انتظار عذرخواهی صریح و مفصل داشت، با سخنان شاهزاده چارلز  دچار یأس شد.

در عوض شاهزاده چارلز فقط به یک رشته از گناهان زجرآوری اشاره کرد که با علم و تایید نیاکان ثروتمندش صورت می‌گرفت: بردگی.

او گفت: "می خواهم اقرار کنم که پیوستگی کنونی‌مان در عصر معاصر، در دردناک‌ترین دوره تاریخ‌مان ریشه‌های عمیق دارد. هرچقدر که بیشتر به تاثیر مصائب مداوم بردگی بر زندگی این همه انسان پی می‌برم، غصه دارتر می‌شوم به گونه‌ای که از بیان عمق آن عاجزم. "

مفهوم سخنان شاهزاده چارلز این است: «من درد شما را حس می‌کنم. اوه؛ با وجود آن که ۷۳ سال از عمرم گذشته است، قول می‌دهم به تدریج به این مسئله عمیقا فکر کنم که چرا و چگونه خویشاوندانم شما را در قفس می‌انداختند و مانند دارایی می‌فروختند تا خودشان ثروتمند شوند.»

این سخنان، ابراز تاسفی ناقص و تاسف بار از جانب مردی بوده که به واسطه ارشد بودن سِنّی، اکنون پادشاه بریتانیا است.

در شرایطی که شاه چارلز سوم برای نشستن بر کرسی تخت و تاج آماده می‌شود، ظاهرا پس‌مانده‌های وحشتناک ناشی از بردگی سبب شده است، برخی کشور‌ها که جامعه مشترک‌المنافع را تشکیل می‌دهند، حق حاکمیت و بلوغ را به دوران زشت استعمار در گذشته، ترجیح دهند.

دسامبر گذشته، جزیره کوچک باربادوس در دریای کاراییب، خود را به صورت کامل از "سرزمین مادری" افسانه‌ای رها کرد. شاهزاده چارلزِ غمگین و تنها هم آنجا بود تا شاهد جدایی غرورآفرین این جزیره از کشور استعمارگر سابق خود و تشکیل جمهوری کامل باشد.

از نظر افرادی مانند من که طرفدار نظام جمهوری هستند، مردم عاقل باربادوس سمبل قدرت احساسات و تصورات مناسب به شمار می‌روند.

عبارت "روابط پیونده دهنده"، تخیلات احمقانه‌ای است که افرادِ احساساتی، متظاهر و تجدیدنظرطلب‌های قدیمی به آن دامن زده‌اند، همان‌هایی که ترجیح می‌دهند در دروغ‌های فوق سانتیمانتال درباره پدیده‌ای نابهنگام و مصرف‌شده گرفتار شوند که سلطنت بریتانیا نام دارد.

من امیدوارم سایر قلمرو‌های مشترک‌المنافع که پادشاه بریتانیا را رئیس حکومت خود می‌دانند، از باربادوس درس عبرت بگیرند و مانند آن عمل کنند.

گرفتن چنین تصمیمی آسان‌تر است، زیرا دودمان وینزور (خاندانی سلطنتی در بریتانیا) به خاندانی از شکاف‌های غیرقابل رفع تبدیل شدند که مورد تمسخر قرار می‌گرفتند و از طرفی به ارتکاب جرایم شدید جنسی از جمله تجاوز به کودکان آسیب‌پذیر متهم هستند.

شاهزاده اندرو (دومین پسر الیزابت) در بحبوحه اتهاماتی از نظر‌ها ناپدید شده که حاکی است وی بخشی از برنامه‌ای بین المللی بود که دختران را اغفال و مجبور به داشتن روابط جنسی می‌کردند تا نیازهای‌شان را در جمع مردم پولدار، بدنام و همجنس باز برآورده کنند...  

پول، موقعیت و آوازه از او حمایت کرد.   مادرش هم به یاری او شتافت. همان بانوی دوست‌داشتنی خاکستری‌پوش که لبخند بر لب داشت.

شاهزاده اندرو به یک شبح تبدیل و از "وظایف" سلطنتی خود محروم شده است؛ زیرا او تمام ابعاد وحشتناک از خاندان سلطنتی را برملا کرده است که ماشین روابط عمومی آن تلاش می‌کند مستتر سازد: استحقاق، مصونیت و رضایت شخصی از این که خاندان سلطنتی همواره مورد احترام خواهند بود؛ و با این وجود شاید شاهزاده هری و همسرش مگان، باشند که هوشمندانه آشکار کردند چند عصر از تاریخ مصرف پادشاهی گذشته است.

این زوج در مصاحبه با برنامه تلویزیونی "اوپرا وینفری"، نظام تقلبی را که زمانی خود بخشی از آن بودند، به تمسخر گرفتند و از آن زمان تاکنون راهی منطقه آفتابی و اعیان‌نشین لس‌آنجلس در آمریکا شده‌اند.

مگان گفت خانواده‌اش اکنون زندگی "درستی" دارند نه این که گرفتار یک "حکایت افسانه‌ای غیرواقعی" باشند.

هری هم اقرار کرد پدر و برادر بزرگش "گرفتار" همان "سیستمی" شده اند که او را اسیر کرده بود. وی گفت: "آن‌ها فرصتی برای ترک آنجا ندارند. "

آن‌ها می‌پذیرند که این سراب، به واسطه زد و بند میان قصر باکینگهام و رسانه‌های زرد دوام یافته است. به گونه‌ای که هر دو در میهمانی‌های مجلل در باغ‌های تابستانی – که در مسیر (خیابان) فیلت استریت لندن قرار دارد- به یکدیگر نوشیدنی تعارف می‌کنند و با اعضای خاندان سلطنتی انگلیس، پچ پچ می‌کنند.

این زوج همچنین برملا کردند که تبعیض نژادی مانند گذشته، همچنان در خاندان "مدرن" سلطنتی شایع است.  

این سخنان و حوادث، بخشی کوچک، اما طراوت‌بخش از صداقت و یادآور این نکته است که سلطنت لیاقتی جز این ندارد که دفن شود. نه این که به مثابه سرگذشت قدیسان در روز‌ها و هفته‌های آینده، به مخاطبان تلویزیونی عرضه شود.

من به سهم خود هیچ کدام از آن‌ها را تماشا و یا به آن‌ها در رادیو گوش نخواهم کرد؛ هیچ مطلبی هم درباره شان نمی‌خوانم. کار‌های انجام نشده زیادی دارم که باید به آن‌ها برسم.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: