ضرورت انتقال بین‌نسلی مدیریت کلان کشور در آستانه ترمیم کابینه از سوی رئیس جمهوری

ایران؛ جامعه‌ای جوان با دولتمردانی سالمند!

جامعه جوان ایرانی دولتمردانی سالمند دارد. دولتمردانی که ابتدای انقلاب در اوج جوانی مناصب مدیریتی را عهده‌دار شدند و اینک سالیانی است که جوانی خود را پشت سر گذاشته‌اند اما همچنان مصر هستند در عالی‌ترین رتبه‌های مدیریتی زمام امور را در دست داشته باشند و سرنوشت جامعه ایرانی را رقم بزنند.

کد خبر: ۱۲۴۳۱
۱۴:۳۰ - ۲۵ مهر ۱۳۹۷

دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: محمدجواد آذری جهرمی وزیر جوان ارتباطات و فناوری اطلاعات دولت دوازدهم، در ۳۶ سالگی جامه وزارت را به تن کرد و  مایه تعجب بسیاری شد. تعجب و شگفتی حاصل از وزارت وی دو وجه داشت. عده‌ای در عجب بودند که چطور جوانی کم سن و سال وزیر شده است و جماعتی نیز متحیر بودند که چه شده در دولت سالمندان یک جوان به منصب وزارت رسیده است. حال آنکه وزارت فردی، چون آذری جهرمی نمی‌بایست تا این اندازه منجر به تعجب جامعه می‌شد. به هر روی باید از رئیس‌جمهور روحانی سپاسگزار بود که در فضای موجود به جوانی، چون او اعتماد کرد. مضاف بر اینکه قطعا آذری جهرمی نیز نیک واقف بوده و هست عملکرد او در وزارتخانه ارتباطات و فناوری اطلاعات زیر ذره‌بین منتقدان قرار دارد و تجربه مثبت او می‌تواند راه را بر سایر جوانان هموار کند تا بیش از پیش شاهد حضور نیرو‌های جوان در مناصب کلیدی باشیم.

تعجب و شگفتی جامعه از انتخاب وزیری جوان معلول رویه‌ای است که دولتمردان جمهوری اسلامی در ۴۰ سال گذشته در پیش گرفته‌اند. به نظر مشکل از آنجا پدید آمد که جوانان دیروز که بر مسند‌های مهم و حساس اجرائی، چون وزارت تکیه زده بودند گذشته خود را فراموش کرده‌اند و یا خود را تافته جدا بافته می‌انگارند و معتقدند وزارت برای فردی ۳۰ ـ. ۴۰ ساله زود است. با یک بررسی سطحی در می‌یابیم فردی، چون بیژن زنگنه که شیخ الوزرا می‌نامندش، در ۳۱ سالگی عهده‌دار معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شده بود و در ۳۴ سالگی به عنوان وزیر جهاد سازندگی انتخاب شد و از آن پس همواره در قامت وزیر فعالیت می‌کند.

از جمله افراد دیگری که همچنان در قامت وزیر هستند و در سن کم در پست‌های مهم و کلیدی فعالیت‌شان را آغاز کردند، عباس آخوندی است. وی در سال ۶۱ زمانی که تنها ۲۵ سال داشت به عنوان معاون سیاسی وزیر کشور انتخاب شد و اکنون نیز وزیر کابینه دولت دوازدهم است. مثال از این دست فراوان است، اما امروز اگر فردی که دهه چهارم زندگی خود را در حال سپری کردن است به مسند وزارت تکیه بزند، تعجب بسیاری را بر می‌انگیزد و این در حالی است که جدای از پست‌های کلیدی اجرایی سرداران شهید که بار اصلی جنگ را به دوش داشتند، در عنفوان جوانی جنگ را اداره می‌کردند و آن روز کسی به جوانی آن‌ها خرده نمی‌گرفت.

علت و چرایی این تغییر رویکرد در ۴۰ سال گذشته متفاوت و تا حدودی اجتناب‌ناپذیر است. نباید فراموش کرد که ابتدای انقلاب اقتضائات خاص خود را می‌طلبید و طبیعی است که در آن دوره و مقطع، جوانان انقلابی در رأس امور قرار بگیرند، اما مشکل اساسی در این زمینه از آنجایی پیش می‌آید که نسل انقلابی کمافی‌السابق خواهان ادامه حیات سیاسی ـ. اجرایی خود بر مسند‌های کلیدی هستند و سعی وافر دارند که همچنان در رأس مدیریت‌های خرد و کلان باقی بمانند و با بهانه‌های واهی همچون جوانی و خامی، عرصه را برای نسل جدید و جوان تنگ و تنگ‌تر می‌کنند و دایره مدیریتی کشور را چنان محدود و محصور می‌کنند که گویی در مملکت قحط‌الرجال آمده و تنها عده محدودی صلاح ملک و ملت را تشخیص می‌دهند و لاغیر.

مدیرانی برای همه ادوار
قوانین مدون کشوری که سن ۶۰ سالگی را سن بازنشستگی اعلام می‌کند بنا بر اقتضائاتی است؛ از جمله اینکه اولا افرادی که به سنین بالا می‌رسند توان‌شان تحلیل می‌رود و قادر نیستند به‌مثابه یک جوان فعالیت کنند و ثانیا با کنار رفتن آن‌ها فضا برای نسل جدید و اشتغال آن‌ها مهیا می‌شود، اما اکنون غالب دولتمردان فعلی در دهه هفتم زندگی خود به سر می‌برند.

بیژن نامدار زنگنه از سال ۶۵ بر مسند وزارت تکیه زده است - البته منهای دوره احمدی‌نژاد - و محمدرضا نعمت‌زاده از دولت بنی‌صدر که به عنوان وزیر کار انتخاب شد تا دولت یازدهم که بالغ بر ۷۰ سال داشت، همچنان وزیر بود. علی ربیعی، محمود حجتی، عباس آخوندی، محمد فرهادی، حمید چیت‌چیان، اسحاق جهانگیری و محمدباقر نوبخت نیز از جمله دولتمردانی هستند که همگی در دهه هفتم زندگی خود به سر می‌برند و این همه در حالی است که جامعه ایرانی یک جامعه جوان است و دولت سالمندان بنا است جامعه‌ای جوان را که اقتضائات خاص خود را دارد، مدیریت و راهبری کند، غافل از آنکه جامعه احتیاج مبرم به خونی تازه در شریان‌های حیاتی خود دارد.

مدیریت تخصصی یا تخصص مدیریتی
اشکال دیگری که در مورد بسیاری از وزرا به چشم می‌خورد این است که کأنه قرار است بعضی تحت هر عنوانی در مسند قدرت باقی بمانند و خیلی تخصص و یا جا و مکان آن ملاک نیست. به عنوان نمونه در سابقه مدیریتی مسعود کرباسیان، معاونت وزیر نفت، وزیر بازرگانی، وزیر اقتصاد و سرانجام وزارت امور اقتصادی و دارایی به چشم می‌خورد. محمود حجتی که در دوره اول ریاست جمهوری محمد خاتمی عنوان وزارت راه و ترابری را یدک می‌کشید اکنون وزیر جهاد کشاورزی است. عباس آخوندی که از معاونت سیاسی وزارت کشور کار خود را آغاز کرد اینک وزیر راه و شهرسازی است. محمد شریعتمداری نیز چند صباحی سرپرست وزارت ورزش و جوانان بود و در دولت اول و دوم خاتمی وزیر بازرگانی بود و همچنین ریاست کمیسیون اقتصادی شورای راهبردی روابط خارجی ایران را عهده‌دار بود اکنون وزیر صنعت، معدن و تجارت است. عبدالرضا رحمانی فضلی نیز از ریاست دیوان محاسبات کشور و رئیس حوزه خبر اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های آسیا و اقیانوسیه چند سالی است بر مسند وزارت کشور تکیه زده است. شیخ‌الوزرا یا همان بیژن نامدار زنگنه که گویی وزیر به دنیا آمده است، در کابینه رجایی در جایگاه معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد بود بعد وزیر جهاد سازندگی، وزیر نیرو و سرانجام وزیر نفت شد. مسعود سلطانی‌فر نیز از ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به وزارت ورزش و جوانان منصوب می‌شود. محمدرضا نعمت‌زاده که در دولت بنی‌صدر وزیر کار بود، بعدها وزیر صنایع شد و در دولت روحانی عهده‌دار وزارت صنعت، معدن و تجارت شد. محمد فرهادی به عنوان متخصص گوش و حلق و بینی که پیشتر ۴ سال وزیر فرهنگ و آموزش عالی بود در دولت خاتمی وزیر بهداشت و درمان شد و در دولت یازدهم وزیر علوم و تحقیقات و فناوری اطلاعات شد و قس علی هذا از این نمونه‌ها فراوان یافت می‌شود.

اساسا به نظر می‌رسد در رتبه‌های عالی همچون وزارت، تصمیم‌گیرندگان قائل به تخصص نیستند و روابط سیاسی جای ضوابط را گرفته است و در بهترین حالت تخصص مدیریتی ملاک تصمیم‌گیری است.

پرواضح است افرادی را که با آزمون و خطا در طول سالیان دراز تجارب ارزنده‌ای اندوخته‌اند و اینک ادعا دارند در خشت خام می‌بینند آنچه را که جوانان در آینه هم قادر به دیدنش نیستند، نباید به راحتی از دست داد و جامعه را از تجاربشان محروم ساخت. افرادی که سالیان سال در مناصب مدیریتی حضور داشته‌اند امروز از تجربه‌های ذی‌قیمتی بهره‌مندند اما گذر زمان لامحاله ضعف و سستی را بر آنها مستولی می‌سازد و حضورشان بر خلاف حوزه مدیریتی در سمت‌های مشورتی می‌تواند ارزشمند باشد.
  

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: