یکی از ماجراهایی که این روزها به شدت مورد توجه قرار گرفت و حتی مذاکرات هستهای وین و حمله روسیه به اوکراین را زیر سایه خود برد، ماجرای هالک ایرانی در دوبی بود!
دیدارنیوز ـ آرش راهبر: انگار که همه چیز این دنیای دیوانه، شوخی است. اصلا مسائل جدی و مهم توی بورس نیستند و تا دلتان بخواهد ماجراهای مبتذل و الکی، طرفدار دارند. خاص مملکت ما هم نیست، این ویروس کل جهان را مبتلا کرده. برای فهمیدن این ماجرا زیاد به خودتان زحمت ندهید، پیچ هر رسانهای را که باز کنید، خبرها این را به شما نشان خواهند داد. اهالی جهان عموما دارند با تلخترین اتفاقات دنیا هم شوخی میکنند. واقعا گوهر آدمیت گم شده است...
از دیشب تا حالا تصویر پر اشک و آه سجاد غریبی در آن لایو اینستاگرامی پر از «ببخشید» و «عذر میخواهم» یک چشمم را پر کرده و چشم دیگرم نیز تعداد فالوئرهای بلانسبت هالک ایرانی را جستوجو میکند که هر دقیقه دارند بالا میروند! بالاخره نفهمیدیم ابناء بشر در کشور عزیزمان از مراسم فیس تو فیس (همان چشم تو چشم خودمان) بین سجاد غریبی و مارتین فورد انگلیسی مکدر و ناراحت شدهاند یا از این نمایش مضحک خوششان آمده و کلی حال کردهاند! برخی هم البته همزمان هر دو حالت را تجربه کردهاند، باور نمیکنید؟ بروید کرور کرور کامنتهای مردم همیشه در صحنه دنیای مجازی را بخوانید!
به عنوان یک خبرنگار ورزشی سابقا آرمانگرا، هنوز هم از یادآوری صحنه زمین خوردن سجاد خون خونم را میخورد، اما واقعیت این است که ماجرایی که قسمت اولش را دیدیم و قرار است یک ماه دیگر اصل آن را در لندن تماشا کنیم، هیچ ربطی به ورزش و رقابتهای مردانه این وادی ندارد. مثل همان صحنه عجیبی که در یکی از پستهای صفحه اینستاگرام سجاد غریبی وجود دارد و در حالی که دو مشتزن دارند ضربات خندهداری به شکم آقا سجاد میزنند و او هم مثلا خم به ابرونمیآورد، نمیدانم کدام شیر ناپاک خوردهای عکس آقا تختی را آن پشت آویزان کرده است! صحنه به قدری بیربط است که خود آقا تختی هم نگاهش را دوخته به یک طرف دیگر... جهان پهلوانا صفای تو باد وجدانا...!
اما به هر حال قصه ما ابعاد دیگری هم دارد و آن هم نمایش بانمکی است که سرنخ آن دست انجمنها و نهادهای نمایشهای رینگی و قفسی است و به نظر میآید از ماهها قبل سجاد غریبی ملقب به هالک ایرانی را زیر نظر داشته و بعید نیست این لقب را خود آنها به این جوان سادهدل ما داده باشند. این طور که پیداست پیشنهاد انجام یک مسابقه بوکس یا دعوا بین سجاد و مارتین هم از همین جا آمده و شرکت بوکس استار حالا خیلی به هدفش نزدیک شده است. به هر حال وقتی یک مراسم مسخره و درپیت فیس تو فیس، چندین میلیون بار در ایران دیده شده و در عرض ۲۴ ساعت حدود ۲۰۰ هزار فالوئر به صفحه هالک ایرانی اضافه کرده، ببینید که برگزاری یک مسابقه حتی «یه قل دو قل» چه پولی نصیب این تشکیلات خواهد کرد!
گفته شده که سجاد غریبی در صورت باخت در آن مسابقه کذایی ۳۰۰ هزار دلار نصیبش خواهد شد و اگر این ماجرا واقعیت داشته باشد، آن وقت میشود قسمت بیشتری از این معادله را فهمید و اینکه چرا جوان بوشهری قصه ما الان ۱۰ روز است در دوبی به سر میبرد و بدون اسپانسر به مراسم رویارویی رفته و به قول خودش دو وعده ناهار هم به او ندادهاند، اما هنوز میدان را خالی نکرده است! این مسابقه میتواند یک عمر زندگی او را بیمه کند و نبرد اول و آخر او باشد، نوش جانش...
صحبت از بیمه شد و یاد یکی دیگر از اساتید صفحات اجتماعی و شاخهای مجازی افتادم که تصادفا همزمان با نمایش سجاد غریبی از او هم فیلمی درآمد که هر چقدر هواداران او را در شوق افکند، آدمهای بلانسبت عاقل مثل ما را در فکر فرو برد. خبر آمد یکی از شرکتهای بیمه کشور مرحمت فرموده و معده جناب «مستر تیستر» را بیمه کرده است! و اینجانب از همان موقع که این موضوع را شنیدم دارم فکر میکنم که وقتی از بیمه کردن معده حرف میزنیم دقیقا از چی حرف میزنیم؟
مثلا اگر یک زمانی غذای تند میل کردند و معدهشان سوخت بیمه آتشسوزی به ایشان تعلق میگیرد؟ یا اگر زبانم لال یک سارقی دستبرد به شکم ایشان زد بیمه سرقت به او میدهند یا خدای ناکرده اگر به طور ناگهانی بادی از معده او عبور کرد بیمه حوادث برای او در نظر خواهند گرفت؟ بچه که بودیم به ما میگفتند پله بازیکن افسانهای فوتبال برزیل پای چپ خود را بیمه کرده یا مثلا همین اتفاق برای سرکار خانم جنیفر لوپز در یک جای دیگر از بدنش رخ داده که ما هم هیچ وقت نفهمیدیم برای چی چنین کاری شده است و حالا هم برای مستر تیستر در حوزه معدهاش این اتفاق رخ داده است. به هر حال بیمه کردن کار خوبی است و آینده آدم را تامین میکند و این را میشود از سجاد غریبی که هنوز در دوبی است هم پرسید که «کیفَ حالکَ هالک ایرانی...؟»
ختم کلام اینکه دنیا کاملا در ابتذال و سطحیات فرو افتاده و ما هم خواسته و ناخواسته با نشان دادن شستمان یا همان لایک، به آسیاب این چرخ و فلک رنگارنگ آب میریزیم! ما خودمان یک پا باغ وحشیم که پول بلیت تماشاچیها را هم از جیب خودمان میدهیم!