دیدارنیوز - بنجامین وادل، استاد جامع شناسی کالج فورت لوئیز در این مطلب برای هافینگتونپست نوشت: "برت کاوانا در تاریخ ۶ اکتبر ۲۰۱۸ با کمترین میزان اختلاف آراء مثبت و منفی به ریاست دادگاه عالی آمریکا رسید در حالیکه تنها ۵۰ رای مثبت در مقابل ۴۸ رای منفی داشت.
او اولین قاضی دادگاه عالی در تاریخ آمریکا است که بر اساس سیستم انتخاباتی آمریکا از جانب سناتورهایی که نماینده کمتر از نیمی از کشور آمریکا یعنی ۴۴ درصد هستند تایید میشود در حالیکه نمایندگان اکثریت جمعیت یعنی ۵۲ درصد با انتصاب او مخالف بودند.
کاوانا دومین قاضی رئیس دادگاه عالی است که توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا انتخاب شده است. در عین حال خود ترامپ دومین رئیس جمهور در پنج انتخابات گذشته آمریکا است که با وجود شکست خوردن در آراء مستقیم مردمی وارد کاخ سفید میشود. در سال ۲۰۰۰ جرج دبلیو بوش نیز در بخش آراء مستقیم مردمی به میزان ۵۴۰ هزار و ۵۲۰ رای از رقیبش یعنی ال گور شکست خورده بود.
ترامپ در بخش آراء مستقیم مردمی با اختلاف قاطع دو میلیون و ۸۰۹ هزار و ۱۹۷ رای از رقیبش هیلاری کلینتون شکست خورد. با این حال ترامپ همچون بوش به خاطر برنده شدن در بخش آراء الکتورال پیروز انتخابات شد.
نظام سیاسی آمریکا اساسا به خاطر این سبک انتخابات به نوعی به نفع رای دهندگان محافظه کار سفید پوست که اختلاف فاحشی با اکثریت آمریکاییها از نظر ارزشهای سیاسی دارند تنظیم شده است. به همین خاطر بود که کاوانا هم توانست در سنا تایید شود و به همین دلیل هم بود که مایکل مور، مستندساز آمریکایی که در سال ۲۰۱۶ پیروزی ترامپ را پیش بینی کرده بود اخیرا هشدار داد که ترامپ به احتمال خیلی زیاد در سال ۲۰۲۰ هم دوباره رئیس جمهور آمریکا میشود. تا زمانی که رای دهندگان آمریکا برای اصلاح نظام کالجهای انتخاباتی سازماندهی نیابند قانون اساسی ما همچنان بر پایه سیستمی خواهد بود که شهروندان سفیدپوستش را بالاتر از مابقی مردم قرار میدهد. من استاد حوزه مهاجرت هستم که شاید چندان ارتباطی با نظام انتخاباتی آمریکا نداشته باشم. با این حال نگاه نزدیک به تغییرات جمعیتی در آمریکا در طی قرن بیستم به ما کمک خواهد کرد که بفهمیم که چطور دولت آمریکا به شکلی متقلبانه انتخاب میشود و چطور ترامپ رئیس جمهور شد و اینکه چطور احتمال ریاست جمهوری مجدد او در سال ۲۰۲۰ همچنان بالا است.
حامیان نظام آراء نمایندگان الکتورال استدلال میکنند که این نظام از شاخه اجرایی در برابر خواستههای یک سری مردم غیرمطلع محافظت کرده و قدرت را میان مردم پراکنده ایالتهای عمدتا روستایی و جمعیت بیشتر ایالتهای شهرنشین تنظیم میکند. با این حال این ساز و کار هر چقدر هم که عادلانه به نظر برسد ریشه در میراث دوران بردهداری، تبعیض و نژادپرستی دارد. به لحاظ عملی این نظام به شکلی نظاممند رای دهندگان اقلیت را در مناطق شهرنشین در ارزش پایینتری از رای دهندگان سفیدپوست بخشهای روستایینشین قرار میدهد."
نویسنده این مطلب با تشریح تحولاتی که پراکندگی جمعیتی آمریکا در یک قرن گذشته میان بخشهای شهرنشین روستایی پیدا کرده و تاثیری که نظام انتخاباتی این کشور به دلیل برخورداری از تنظیماتی برآمده از مشکلات دوران بردهداری بر این وضعیت جمعیتی میگذارد، مینویسد: "منتقدان استدلال میکنند که هیلاری کلینتون به این خاطر در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا شکست خورد چون نتوانست به اندازهای که باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ آراء رای دهندگان را جذب کرد این آراء را به دست آورد اما کلینتون در انتخابات ملی چندان شکست نخورد در حالیکه صرفا نتوانست حمایت کافی در چند ایالت تحت کنترل اکثریت رای دهندگان سفیدپوست را کسب کند.
کلینتون در کالیفرنیا با ۶۲ درصد و همچنین در نیویورک با آراء اقلیت ۴۳.۵ درصد پیروز شد و در فلوریدا با آراء اقلیت ۴۲.۲ درصد شکست خورد و در عین حال در تگزاس نیز با آراء اقلیت ۵۶.۵ درصد آراء بیشتری نسبت به آنچه که اوباما داشت، کسب کرد. این چهار ایالت مجموعا ۳۳ درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند و درصد بزرگتری از رای دهندگان اقلیتها را به نسبت سفیدپوستها دارند. با این حال کلینتون در میشیگان با آراء سفیدپوست ۷۵ درصد، در پنسیلوانیا با آراء سفیدپوست ۷۸ درصد، در اوهایو با آراء سفیدپوست ۸۰ درصد و در وسیکانسین با آراء سفیدپوست ۸۲ درصد شکست خورد و در نتیجه در انتخابات باخت. همه این تحولات یک پیش بینی نه چندان محبوب اما نسبتا درست را تقویت میکنند و آن هم اینکه دونالد ترامپ هم احتمالا برای بار دوم در انتخابات ریاست جمهوری پیروز خواهد شد و تا زمانی که رای دهندگان برای اصلاح نظام آراء الکتورال و سنا بسیج نشوند و یا به کل بخش آراء الکتورال حذف نشود و تا زمانی که قانون اساسیمان همچنان شهروندان را بر اساس رنگ پوستشان برتری میدهد، این اتفاق مجددا خواهد افتاد."