اهداف و برخی روند‌ها در بازیابی خلاقیت

یادداشت مصطفی گیلانی به معرفی و مرور دوره‌های بازیابی خلاقیت پرداخته است. مبنای تئوریک و روش‌های به کار گرفته شده در این دوره‌ها از جمله مسائل مورد اشاره در این یادداشت کوتاه است.

کد خبر: ۱۱۹۵۴۲
۱۵:۱۴ - ۰۱ بهمن ۱۴۰۰

دیدارنیوز ـ مصطفی گیلانی*: چرا من نمی‌توانم آن طور که دلم می‌خواهد به مهارت یا کار هنری مورد علاقه ام بپردازم؟ چرا من در نقطه‌ای گیر می‌کنم و پیش نمی‌روم؟ چرا در هر کاری که شروع می‌کنم ثبات قدم ندارم و کار را بعد از مدتی رها می‌کنم و در شروع مجدد، باز هم همان اتفاق می‌افتد؟ چرا از این شاخه به آن شاخه می‌پرم؟ چرا دائماً کارهایم را به تعویق می‌اندازم؟ من کی هستم و از زندگی چی می‌خواهم؟

گاهی هم هدفمان فقط هنر نیست و می‌خواهیم خلاقانه‌تر زندگی کنیم. مثلاً می‌خواهیم در شغلمان خلاق‌تر باشیم یا لذت‌های متنوع تری را تجربه کنیم یا از روابطمان با دیگران مراقبت نماییم.

در پی حل مشکل برمی آییم. فکر می‌کنیم باید کاری بکنیم. تصور می‌کنیم که به دانش بیشتری نیاز داریم. خیال می‌کنیم با کتاب بیشتر خواندن یا شرکت در کلاس‌هایی که تکنیک‌های هنری را می‌آموزانند، مشکلمان حل خواهد شد. اما بیشتر وقتا این طور نیست. ما به چیزی بنیادی‌تر نیاز داریم. ما باید انگیزه ها، آرزوها، هراس‌ها و مخصوصاً باور‌های خود را بشناسیم و به خودمان کمک کنیم که باور‌های کانونی انسداد ساز خودمان را تغییر دهیم.

در دوره‌های بازیابی خلاقیت در دنیا، برمبنای یک سری ابزار‌های بنیادی (مانند نوشتار درمانی و خلوت و بازی و سرگرمی انفرادی و پیاده روی) و یک سری تمرینات پیشنهادی هفتگی، می‌کوشد آرام آرام شما را با خودتان مواجه کند و آشتی دهد.
در این دوره‌ها که متأثر از آرای کارل گوستاو یونگِ روانشناس، تلاش‌های بی وقفه‌ی جولیا کامرونِ نویسنده و کارگردان و سایر سنت‌های معنوی تجربی است، هنرمند از قدرت، تجربه و امید هنرمندان دیگر بهره مند می‌شود و پیش می‌رود.

در این رویکرد، می‌توان کلاس‌ها را به شیوه‌هایی بس متنوع برگزار کرد. برای مثال، کلاس می‌تواند قرار ملاقاتی باشد که همه‌ شرکت کنندگان دریافت ها، احساسات و تجربه‌های هفته شان را در صورت تمایل، با دیگران به اشتراک بگذارند و حرف‌های دیگران را هم فعالانه گوش کنند و از این طریق، آنچه لازم دارند را همدلانه دریافت کنند.

در این دوره ها، شرکت کنندگان، به صورت فردی و به صورت گروهی، بار‌ها و بار‌ها با عوامل انسداد ذهنی مانند انواع ترس، کمال گرایی، مسأله‌ شهرت، کمبود اعتماد به نفس، وابستگی به افراد یا نیاز شدید به تأیید و ستایش، بی اعتمادی، حسادت، رقابت، مقایسه و ناصادقی روبرو خواهند شد و شهامت، پذیرش، قدرت، امنیت، شفقت، سادگی، استقلال رأی، ایمان و پیوستن به بشریت را هم در خلوت و هم در گروه، تمرین و بازیابی می‌کنند.

*نویسنده و زبان‌شناس

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: