حسین دهباشی: «گرچه با اتکا به نقدهای تند او به رهبران جمهوری اسلامی، بسیاری این نظام را قاتل او میدانند اما تحقیقات نگارنده نشان میدهد که وی به احتمال بسیار زیاد در جریان یک تصفیه خونین سیاسی به دست سازمان درفش کاویانی به رهبری منوچهر گنجی کشته شد».
دیدارنیوز – علی شکوهی – در ۱۶مرداد ماه سال ۱۳۷۱ فریدون فرخزاد (خواننده و شومن و فعال سیاسی) در بن آلمان و در محل سکونت خود به طرز فجیعی به قتل رسید. گفته میشود ظاهر وضعیت محل قتل و لخت بودن جسد وی و سابقه برخی انحرافات فریدون فرخزاد، چنین تصوری را ایجاد کرده بود که ممکن است این قتل، جنبه سیاسی نداشته باشد اما در آن زمان از سوی خانواده و دوستان وی، این قتل به عنوان یک ترور سیاسی جلوه داده شد و حتی برخی از دوستان وی از افرادی به عنوان طراحان و عاملان اجرای این ترور نام بردند و وزارت اطلاعات ایران را عامل ترور وی معرفی کردند.
ادعای تازه حسین دهباشی
امسال در سالگرد قتل فریدون فرخزاد، حسین دهباشی (از اصحاب رسانه و پژوهشگر تاریخ معاصر) در نوشتهای اعلام کرد مسئول قتل فرخزاد، وزارت اطلاعات ایران نیست بلکه گروهی (درفش کاویانی) است که در آن زمان به رهبری منوچهر گنجی در خارج کشور علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکرد.
دهباشی نوشته است: «گرچه با اتکا به نقدهای تند او به رهبران جمهوری اسلامی، بسیاری این نظام را قاتل او میدانند اما تحقیقات نگارنده نشان میدهد که وی به احتمال بسیار زیاد در جریان یک تصفیه خونین سیاسی به دست سازمان درفش کاویانی به رهبری منوچهر گنجی کشته شد».
حسین دهباشی در توضیح مدعای خود نوشته است: «درفش کاویانی در آن مقطع مورد حمایت مالی سیا و دارای دفاتر متعددی در اروپا و آمریکا و شاخه نظامی و ایستگاههای رادیویی در ترکیه و عراق بود. به گواه آشنایان فرخزاد، او که از همکاری درفش کاویانی و مجاهدین خلق با رژیم بعث عراقی در جریان جنگ با ایران شوکه شده بود، علیرغم مخالفت با رهبران جمهوری اسلامی تصمیم گرفت به ایران بازگشته و ضمن نگهداری از مادر پیرش بر علیه فرقه رجوی افشاگری کند. چند روز قبل از بازگشت اما در محل اقامتاش سلاخی شد. خشم یاران سابق وی به حدی بود که حاضر نشدند هزینه کفن و دفن او را پرداخته و به ناچار در قبری رایگان از سوی شهرداری بن دفن شد».
حسین دهباشی تاکید میکند: «منوچهر گنجی البته نقش درفش کاویانی را در قتل فریدون فرخزاد نمیپذیرد اما درگفتگو با نگارنده (۱۳۸۸/جرجتاون/ پروژه تاریخ شفاهی ایران) به صراحت از تغییر علنی ظاهر و رفتار فرخزاد در اواخر عمر و حتی روابط پنهان او با سفارت ایران در آلمان و قصد وی برای بازگشت میگوید. فیلم کامل این گفتگو برای همه علاقهمندان در کتابخانه ملی ایران در دسترس است».
فیلم اظهارات منوچهر گنجی
دهباشی برای مستند کردن سخنش در این زمینه، فیلمی از مصاحبه منوچهر گنجی را ضمیمه یادداشت خود کرده است که در آن به گفته او، «گنجی در روایتی کوتاهتر برای یکی از شبکههای ماهوارهای از حمایت فریدون فرخزاد از جمهوریاسلامی در اواخر عمر میگوید».
چرخش سیاسی فرخزاد در آخرین تماسهای تلفنی با کیهان هوایی
بدون آن که بخواهم روایت حسین دهباشی در این باره را تایید یا رد کنم، گزارشی از آخرین تماسهای تلفنی فریدون فرخزاد با نگارنده را ارائه میکنم که موید چرخش سیاسی فرخزاد در آخرین روزهای حیاتش به حساب میآید.
الف- در سال 71 بنده سردبیر کیهان هوایی بودم. در آن زمان عباس سلیمی نمین مدیرمسئول این نشریه بود. کیهان هوایی اکنون منتشر نمیشود اما در آن زمان به عنوان تنها نشریه فارسیزبانی بود که اخبار و گزارشهای داخل کشور را به اطلاع هموطنان و فارسیزبانان خارج کشور میرساند. به اقتضای نیاز ایرانیان خارج کشور و در نبود رسانههای امروزی مانند اینترنت و فضای مجازی، این نشریه سخت مورد توجه هموطنان قرار داشت و فضای نشریه هم بازتر از نشریات داخلی بود و از جمله مطالب فراوانی از اخبار و گزارشهای مرتبط با فعالیت گروههای ضدانقلاب خارج کشور را پوشش میداد. در واقع کیهان هوایی برای غالب ایرانیان در خارج کشور شناخته شده بود و تنها کانال خبری مهم برای آنان محسوب میشد. ارتباط ایرانیان خارج کشور با کیهان هوایی از طریق نامه و تلفن و حضور در دفتر نشریه هم زیاد بود، بدین صورت که مشکلات دانشجویی و اقامت و ارزی و بازگشت به کشور و سرمایهگذاری و پناهندگی و امثال آن را با ما در میان میگذاشتند و ما برخی را برای پیگیری به نهادها و مسئولان ارجاع میدادیم و برخی را در نشریه منتشر میکردیم و برخی را سوژه گزارشها و مصاحبهها میکردیم.
ب- مدتی قبل از کشته شدن فرخزاد در آلمان، کسی با کیهان تماس گرفت و خواستار صحبت با سردبیر کیهان هوایی شد. تلفنخانه، تلفن را به اتاق من وصل کرد. بنده در ضمن صحبت با او متوجه شدم که او فریدون فرخزاد است و از آلمان تماس میگیرد و اصرار دارد که مطالبی را با ما در میان بگذارد. صحبت او به دلایل فنی قطع میشد اما او مجددا تماس میگرفت و باز به صحبت کردن ادامه میداد. این تماسها برای چند بار تکرار شد و حرفهای زیادی با هم زدیم. به خاطر دارم در اولین تماس او، غافلگیر شدم و صدای او را ضبط نکردم اما بعدها سعی کردم با همان امکانات موجود برای انجام مصاحبههای تلفنی و با ضبط خبرنگاری و روی نوار کاست، حرفهای او را ضبط کنم و موفق به ضبط چند تماس تلفنی او شدم. من از سال 73 از کیهان بیرون آمدم ولی شاید نوار آن تماسها هنوز در موسسه کیهان موجود باشد.
ج- شروع صحبت فرخزاد اعتراض به جمهوری اسلامی بود که چرا اجازه بازگشت به کشور را به او نمیدهد. او معتقد بود که به عنوان یک ایرانی، حق دارد به کشورش بازگردد و مادرش را ببیند و در کنار او باشد. فرخزاد بارها در این تماسها متاثر میشد و معلوم بود که هم از اقامت در خارج کشور سخت ناراحت بوده و هم دلگیر ندیدن مادرش است و هم گویی احساس ناامنی میکند. او تاکید داشت که فریدون فرخزاد به درد کشور میخورد و دارای دو دکترای تخصصی است (یادم نمیآید که رشته تخصصیاش را گفت یا نه) و سوابق هنری مشخصی دارد و برادر فروغ فرخزاد است که افتخار ادبی ایران به حساب میآید.
د- طبعا بنده حرفهایش را تایید نمیکردم و بحثی میان ما در گرفت. من به او گفتم که تو به مردم ایران خیانت کردی و ابزار دست صدام شدی و در یک شو و نمایش تبلیغاتی، یکی دوبار به عراق رفتی و صدام از تو برای کوبیدن جمهوری اسلامی و اثبات این که ایران کودکان را به زور به جبهه میفرستد، بهره برده است. او این حرفها را قبول نداشت و میگفت من خودم برای دیدن و روحیه دادن به رزمندگان کمسنوسال ایرانی اسیر در عراق، تقاضای رفتن به عراق کردم و با خواندن در جمع آنان، به آنان روحیه دادم و تعدادی را هم از اسارت خارج کردم. او قبول نداشت که صدام از این سفرش علیه جمهوری اسلامی بهرهبرداری کرده است و طبعا بنده هم حرف او را قبول نداشتم.
ه- وی در این سخنانش بشدت به منافقین و سلطنتطلبان و حتی به تعبیر خودش 80درصد ایرانیان خارج کشور حمله میکرد و آنان را خائن به کشور میدانست و معتقد بود که خودش با آنان از زمین تا آسمان فرق دارد. به او گفتم که تو خودت را با بدترین جریانهای ضدانقلابی خائن و همکار صدام در جنگ مقایسه میکنی و وضعیت خودت را بهتر میبینی اما اگر کارهایت را با هر تیپی در ایران مقایسه کنی، حتی با مادرت که در تهران همیشه سایه تهدید جنگ را بالای سر خودش حس میکرد، آن وقت خواهی دید که تو هم در جریان جنگ، رفوزه شدهای. طبعا او حرف مرا قبول نداشت و بر این نکته تاکید میکرد که او خائن به کشور نیست و حق اوست که به کشور بازگردد و سفرش به عراق را نباید آنقدر منفی توصیف کرد.
و- بعدها متوجه شدم که این تماسها با کیهان هوایی قبلا هم چند بار سابقه داشته و بعدا هم ادامه یافته است چون متوجه شدم که فرخزاد با مدیر مسئول کیهان هوایی (عباس سلیمی نمین) هم صحبت کرده و همان مطالب را با او هم در میان گذاشته است. ظاهرا آقای سلیمی نمین مطابق معمول عمل کرد و درخواست فریدون فرخزاد برای بازگشت به کشور را به مراکز مرتبط ارجاع داد و آنها هم همکاری با فرخزاد و مساعد کردن زمینه بازگشت او به ایران را وعده دادند. پیشتر مشابه این تماسها برای بازگشت به ایران را ظاهرا محسن پزشکپور هم با کیهان هوایی داشت و همین اقدامات صورت گرفته بود که منجر به بازگشت پزشکپور به ایران شد.
ز- هدف از بیان این ماجرای تاریخی نه تایید نظر حسین دهباشی است و نه رد آن. آنچه بنده بعد از خواندن نظر حسین دهباشی و دیدن فیلم اظهارات منوچهر گنجی بر گفتن آن اصرار دارم این است که:
اولا فریدون فرخزاد در اواخر عمرش، بشدت از بودن در خارج کشور (و به تعبیر خودش از آوارگی در خارج) ناراضی بود و میخواست به کشور بازگردد و اقداماتی را در این زمینه انجام داده بود.
ثانیا از منافقین و سلطنتطلبان و حتی بسیاری از ایرانیان مقیم خارج ناراضی بود و بسیاری از آنان را خائن میدانست.
ثالثا چرخش نظراتش به نفع جمهوری اسلامی و فاصله گرفتن از مخالفان و جریانهای ضدانقلاب را در سخنانش به عیان میشد ملاحظه کرد.
رابعا نوعی احساس عدم امنیت از وضعیتش در آلمان یا تعجیل برای بازگشت به کشور در سخنان و رفتار او قابل مشاهده بود. در یک روز بیش از چند بار با کیهان هوایی تماس میگرفت و ضمن طرح خواسته خود برای بازگشت به کشور، اصرار داشت حرف بزند و مواضع خود را بگوید و از ضدانقلابیون اعلام فاصله کند.
خامسا بشدت دلتنگ مادرش بود و از وضعیت او نگران. دلش میخواست هر چه زودتر امکان دیدن او را داشته باشد و گاهی که از مادرش حرف میزد، متاثر میشد.
نکته پایانی
بعید میدانم از مرگ فجیع فرخزاد در آلمان، نفعی برای جمهوری اسلامی حاصل شده باشد اما احتمالا متحدان دیروز فرخزاد که از بازگشت او به کشور نگران بودند، نفعی از این ماجرا نصیب بردند. هر چند این واقعیت میتواند یکی از ملاکها و شاخصها در تعیین قاتل احتمالی او باشد اما بنده هم موافقم که تنها با این ملاک نمیتوان در این زمینه اعلام نظر نهایی کرد.