بهزاد طالبی تحلیلگر مسائل سیاسی در مورد وضعیت جریان اصلاحات به دیدار گفت: من فکر میکنم همانند جریان ملی مذهبی، دوره اصلاحطلبان دوم خردادی هم تمام شده است. یک ته مانده وجود دارد که همین هم مدعیان زیاد، متنوع و متکثری دارد.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: بهزاد طالبی تحلیلگر مسائل سیاسی درباره دلایل و عوامل به وجود آمدن شرایط رکود و بی اثری جریان اصلاحات در این مقطع از تاریخ سیاسی ایران به دیدار گفت: ایده اولیه اصلاح طلبان به وجود آمدن شرایطی بود که با نظام جمهوری اسلامی به یک مصالحه برای تجدید نظر درباره قواعد دموکراتیک و عقلانی حکمرانی و اداره کشور در ایران برسند. آقای سید محمد خاتمی هم با همین ایده جلو رفت. اما در همان بدو امر با مخالفت هسته سخت قدرت مواجه شدند و آنها تن به مصالحه درباره قواعد عقلانی و دموکراتیک ندادند.
وی افزود: از سالهای ۷۸-۷۹ به بعد مشخص شد امکان پیشبرد ایده اصلاحات وجود ندارد. حال که متوجه شدند این مصالحه عملا ایجاد نمیشود، به همین دلیل اصلاح طلبان از همان آغاز در دوراهی بین حاکمیت و مردم گیر کردند؛ که اصلاح طلبان گزینه اول را که رفتن به سمت حاکمیت بود انتخاب کردند. رفتند در صف جمهوری اسلامی ایستادند، ولی تلاش کردند رفتارهای جمهوری اسلامی را در برخی حوزهها تعدیل کنند و این استراتژی تا امروز هم ادامه دارد. اصلاحات از لحاظ هویتی بین جامعه و حاکمیت سیاسی دو پاره است. قرار بود بین این دو یک واسطه گری توسط اصلاح طلبان صورت گیرد، حاکمیت تن نداد و به تدریج خود اصلاح طلبان را هم از بدنه حاکمیت بیرون کردند. در حال حاضر اصلاحطلبان یا باید همراه جامعه باشند و مطالبات مردم را پیگیری کنند، یا اینکه کارگزار وضع موجود شوند.
این فعال سابق دانشجویی در پاسخ به این پرسش که اصلاحطلبان میتوانند یک گفتمان منسجم بر پایه خواست امروز مردم ایران ایجاد و تاسیس کنند، اظهار کرد: برای اصلاح طلبانی که از دوم خرداد پا به عرصه سیاسی گذاشتند شانسی برای ایجاد یک سازمان گفتمانی و پروژه سیاسی وجود ندارد. من فکر میکنم همانند جریان ملی مذهبی، دوره اصلاحطلبان دوم خردادی هم تمام شده است. یک ته مانده وجود دارد که همین هم مدعیان زیاد، متنوع و متکثری دارد. این اصلاحطلبان با ترکیبی که من میشناسم و وضعیت کنونی نمیتوانند یک عاملیت سیاسی برای آینده داشته باشند، مگر اینکه تحول خاصی اتفاق بیفتد.
وی اضافه کرد: اصلاحطلبی به معنای دوم خردادی خود، تا حد زیادی تمام شده است. یک پروژه بود، در مقطعی کلید خورد و امروز به پایان رسیده است. ممکن است بحث "اصلاحطلبی" مستقل از اصلاحطلبان امروزی جریان پیدا کرده و تحت نام، عنوان، افراد و در قالب یک گفتمان دیگری ظهور کند. کما اینکه خیلی از همین اصلاح طلبان هم اذعان میکنند، اصلاحطلبی پروژه نیست بلکه پروسه است؛ بنابراین از حیث پروژهای شکست خورده است، اما پروسه اصلاحات همیشه تداوم دارد و عوامل آن هم همیشه عوض میشوند. همانگونه بیش از ۱۲۰ سال پروسه اصلاحات در ایران وجود داشته و با نوساناتی ادامه یافته است. پروژهای که در دوم خرداد ۷۶ کلید خورد، نیاز و مشخصات یک دوره تاریخی ایران بود، آمد و ناکام تمام شد.
طالبی با بیان اینکه انتخاب زبانی تند و برا از سوی اصلاحطلبان و مواجهه با حاکمیت کافی نیست، یادآور شد: اصلاحطلبان در ۲۴ سال گذشته از آنجا که نتوانستند در چارچوب گفتمانی خود با حاکمیت به مصالحهای برسند، مجبور بودند از هویت اجتماعی خود برای حفظ سرمایه اجتماعی هزینه کنند. تکه تکه از هویت خود کنده و خرج کردند. امروز آن هویت کاملا هزینه و خرج شده و چیزی برای فروش در دست ندارند و احتمال اینکه جامعه خریدار آنها باشد وجود ندارد و به نظر میرسد جامعه عاملیتها و هویتهای سیاسی دیگری را برگزیند. زمانی اصلاحطلبان میتوانند در برابر حاکمیت از زبان بدون لکنتی استفاده کنند که دلالتهای جدید آنها در عمل سیاسی ظهور و بروز کند. اگر قرار باشد زبانی تیز و بدون لکنت انتخاب شود، اما زمان انتخابات عمل با همان عمل قبلی یکی باشد، عملا تفاوتی ایجاد نمیشود. زمانی میتوان از گفتمانی جدید سخن گفت که عمل جدیدی هم پشتیبان آن گفتمان باشد.
وی درباره نقش تعدد و تکثر ایدئولوژی در میان احزاب اصلاحطلب، در ایجاد شرایط حاکم بر این جریان گفت: هیچ تاثیری ندارد. این تکثر باطل است. مثلا حزب اتحاد ملت و کارگزاران مقداری اختلافات ذهنی دارند، که این اختلاف ذهنی در عمل سیاسی آنها عملا بی تاثیر است. بقیه احزاب هم آنچنان دارای مرام سیاسی خاصی نیستند و فقط چیزی شبیه به دکان درست کردهاند. این تکثرهای ظاهری مبتنی بر ایدهها و حرفهای متفاوت نیستند. حتی اتحاد ملت و کارگزاران که مدعی عده و عُدهای هستند، نهایتا توسط گعدههای ۴ یا ۵ نفره اداره میشوند و دنبالهروهای آنها هم نقش سیاهی لشکر دارند. همیشه همان گعدههای چند نفرهای که از ابتدای انقلاب حضور داشتند در این احزاب تصمیم گیرنده هستند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: حزب جایی معنا پیدا میکند که نقشی در ساختار سیاسی و انتخاباتی کشور داشته باشد. وقتی ساختار سیاسی اصل هویت حزبی را به رسمیت نمیشناسد، هر تعداد حزب ثبت شود، کاری عبث و بی معنایی است. در کشورهای لیبرال دموکرات، احزاب بخشی از ساختار قدرت هستند. به همین دلیل آنجا حزب اهمیت دارد در حالی اینجا هیچ کدام از ما نمیدانیم مثلا رییس جمهور جایگاهش در ساختار قدرت چیست، چه رسد به احزاب.
طالبی درباره نقش پیر سالاری و الیگارشی در ساختار جریان اصلاحات و در ایجاد شرایط امروز حاکم بر این جریان گفت: من قائل به تاثیر پیرسالاری در جریان اصلاحات نیستم. کما اینکه معتقدم جوانان در هر سازمانی باید به درستی مدارج رشد را طی کنند و به گونهای نباشد در دام شعار جوانگرایی بیفتیم و مثلا یک جوان بی تجربه را معاون شهرداری یک منطقه کنیم در حالی که افرادی در آن اداره که سالها تجربه کسب کردهاند و توانایی خود را نشان دادهاند، باید زیر دست یک معاونی قرار گیرند که به دلیل جایگاه سیاسی خود، در بروکراسی اداری به چنین جایگاهی رسیده است. جوانگرایی شعاری بوده برای حامی پروری و متلاشی کردن ساختار اجرایی کشور.