«دیپلمات» عنوان برنامهای است از مجموعه رسانهای دیدار که در گفتگو با دیپلماتهای ایرانی به کندوکاو در ذهنیت و تجربیات و خاطرات آنها میپردازد. منوچهر متکی وزیر امور خارجه دولتهای نهم و دهم میهمان اولین برنامه دیپلمات بوده است.
دیدارنیوز ـ پرستو بهرامیراد: دیپلمات برنامهای است از مجموعه رسانهای دیدار که در گفتگو با دیپلماتهای ایرانی به زوایای مختلف کار و زندگی آنها میپردازد. برای ملاقات با میهمان نخستین برنامه «دیپلمات» به دفتر جامعه روحانیت مبارز تهران رفتیم؛ قلب محافظه کاری پایتخت، ساختمانی که روزگاری مهمترین کانون سیاست در ایران بود.
منوچهر متکی سیاستمدار و دیپلمات اصولگرا را همگان به عنوان نخستین وزیر امورخارجه دولت محمود احمدینژاد میشناسند. نام او با اقدام عجیب و غریب احمدینژاد در برکنار کردنش هنگامی که در سفری کاری بود گره خورده است. اما در سالهای گذشته نام متکی بیش از پیش در محافل سیاسی اصولگرایان شنیده شده است و او نقشی فعالتر در سیاست داخلی بر عهده گرفته است.
منوچهر متکی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ وزیر خارجه ایران بوده است و از دیپلماتهای درجه اول جمهوری اسلامی محسوب میشود که نقش پررنگی در این وزارتخانه پر رمز و راز در تمام این سالها بازی کرده است. متکی علاوه بر وزارت سالها در کشورهای مختلف سفیر بوده و همچنین در سالهای آخر دهه شصت عضو تیم مذاکرهکننده ایران در جریان تصویب قطعنامه ۵۹۸ بودهاست. در قسمت نخست این گفتگو منوچهر متکی در مورد زندگی یک دیپلمات و مسائل مربوط به سیاست خارجی ایران در منطقه و جهان پرداخت و از تجربیات شخصیاش گفت.
دیپلمات برای کاوش عمیقتر در ذهنیت و زندگی منوچهر متکی و یافتن راهی به دنیای این بازیگر میدان دیپلماسی به گفتگو با او پرداخته است.
در ادامه قسمت دوم مصاحبه با منوچهر متکی را بخوانید و ببینید:
در مقابل کسانی که میگویند سیاست خارجی ایران نامتعارف است، چه پاسخی دارید؟
ما در منطقه دچار یک بحرانی به نام داعش شدهایم. خودشان اذعان کردند که داعش را خود ما ساختیم و روشن است که چرا داعش را ساختند و این بلیه میبایستی برطرف میشد. درست است که داعش در شام و عراق شکل گرفت و به نوعی زادگاهش بود. اما دو ویژگی داشت یکی اینکه از بیش از ۵۰ کشور دنیا برای جنگیدن سربازگیری کرد. دوم توسعهطلبی و تجاوز در ذهن و فکرش بود و میخواست به کشورهای منطقه نفوذ کند که ایران هم شامل آن میشد. این بلیه که مبتنی بر تروریسم و مبتنی بر فرهنگ غلط و خرافی ولو به نام اسلام است میبایست دفع و حذف میشد. همه عقلا و منطقیون دنیا میپذیرند که این کار درستی است و مقابله با داعش مقابله با تروریسم است. ما این کار را انجام دادیم، اما کسی که رهبری این مبارزه با تروریسم را بر عهده داشت توسط آمریکا ترور میشود. آمریکا در مورد این حرکت هیچ پاسخی به افکار عمومی جهان ندارد. آمریکایی که خودش اذعان کرده ما داعش را به وجود آوردیم؛ بنابراین باید موردی جلو برویم تا ببینیم مواضع ما چیست یا چه اشکالی به مواضع ما وجود دارد؟ بحرانیترین، قدیمیترین و کهنهترین زخم منطقه ما زخم فلسطین است. صورت مسئله فلسطین حکایت از این دارد که مردم این سرزمین آواره، رانده و کشته شدند؛ زمینهایشان غصب شد و کسانی از جای دیگری در آنجا مستقر شدند. یک نظریه پرداز صهیونیست تلاش کرد اسرائیل را توجیه مبتنی بر یک نظریه بکند. گفت اسرائیل یعنی مردمانی بدون سرزمین در سرزمینی بدون مردم. یعنی کسانی که از اروپا به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند، سرزمین نداشتند و به جایی آمدند که این سرزمین مردم نداشت. در صورتی که هر دو سوی این نظریه غلط است. یعنی کسانی که بعد و قبل از جنگ جهانی از اروپا به فلسطین اشغالی آمدند، بدون سرزمین نبودند و در واقع اتباع کشورهای اروپایی بودند و ملیت اروپایی داشتند. همچنین به سرزمین بدون مردم نیامدند، در این سرزمین مردم اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی زندگی میکردند. ظاهراً در پاسخ به یک جنایت دیگری (کشته شدن یهودیان در جنگ جهانی)، یک جنایت تاریخی صورت گرفت. «گنه کرد در بلخ آهنگری/ در اینجا زدند گردن مسگری» بر فرض که ادعاهایشان را هم قبول داشته باشیم، اما این موارد با یکدیگر همخوانی ندارد. پس یک ظلم بزرگی واقع شد و اکنون میخواهند این مسئله را حل کنند. اینکه چگونه این مسائل مثل مسئله آوارگان، ساکنان اراضی اشغالی و بسیاری مسائل دیگر چگونه حل بشود. به آینده، امنیت و منافع ما ارتباط پیدا میکند؛ لذا ما نسبت به نحوه حل مسئله در آنجا بر مبنای عدالت نظر و حرف داریم و این حرف ما کاملاً دیپلماتیک است. ما میگوییم کسانی که اهل این سرزمین نبودند، این سرزمین را به زور اشغال کردند. راه حل این است که ساکنین اصلی این سرزمین اعم از مسلمان، مسیحی، یهودی را جمع کنند و یک رفراندوم برگزار کنند. هر رژیمی را که آنها پذیرفتند ما هم میپذیریم. هیچ کسی نمیتواند مقابل این منطق بایستد. اما آمریکاییها از سال ۱۹۴۸ که این غده سرطانی در اینجا به وجود آمد تا کنون هر روز یک تهدیدی میکنند. آخرین آن هم معامله قرن بود که ترامپ مطرح کرد. آمریکاییها ثقل سیاست خارجی خود را بر روی اسرائیل گذاشتهاند و آنها هستند که باید به جهانیان توضیح دهند که بر چه اساسی یک منطقه دور در قلب جهان اسلام را محور اساسی سیاست خارجی خودشان قرار دادهاند؟ از منطق لازم برخوردار نیستند. ما اگر خواهان حل معضلات در قالب ظرفیتهای منطقهای هستیم، آمریکاییها نباید آن را بد بدانند. بنا نیست آمریکاییها هم ژاندارم، هم قاضی، هم مجری حکم دادگاه و هم دادستان باشند؛ بنابراین ما در حوزه روابط منطقهای و بینالمللی یک سری حرفهایی داریم که منطق خاص خودش را دارد. البته آنها هم در فضاسازیها و تصویر سازیهای غلط، ایجاد فشارها و تهدیدها خبره هستند. البته تا کنون خساراتی هم به ما وارد کردهاند. ما فکر میکنیم یک کشور مستقل هستیم، حق حیات و زندگی داریم و قصد تعامل و ارتباط با همه را نیز داریم، به جز آنهایی که مشروع نیست و خواهان روابط ظالمانه است ما با بقیه دنیا مسئلهای نداریم. بعد از انقلاب دو رژیم را به رسمیت نشناختیم؛ یکی رژیم آپارتاید و دیگری رژیم اشغالگرقدس بود. وقتی آپارتاید از بین رفت و سیاه پوستان حاکم بر سرنوشت خودشان شدند، ما بهترین روابط را با آفریقای جنوبی برقرار کردیم. این رژیم هم اگر مطیع نظر مردم و ساکنین اصلی این سرزمین بشود، ما میتوانیم مناسبات خودمان را با آن داشته باشیم. ما میخواهیم با همه جای دنیا تعامل داشته باشیم. در منطقه، همسایگان نقش ویژهای را دارند و در دولت جدید باید در روابط خارجی اهمیت بیشتری به این فاکتور دهیم.
عربستان به دلیل اختلافات ژئوپولتیکی، مذهبی و تاریخی روابط خوبی با ایران نداشته است. آیا ممکن است روابط ایران با عربستان به یک مصالحهای بینجامد یا این تخاصم دائمی خواهد بود؟
البته ما مستمراً در تخاصم نبودیم و حتی بعد از انقلاب فراز و نشیب داشتهایم. بعد از انقلاب ما دیدارهای در سطوح سران دو کشور داشتیم. وزرای خارجه رفت و آمد داشتهاند و در همکاریهای منطقهای و در کنفرانس اسلامی با هم همکاریهایی داشتیم. همچنین در موضوع به رسمیت شناختن مذهب شیعه در جهان اسلام موافقت و همراهی عربستان را داشتهایم. در تبیین فقهی فتوای امام در مورد سلمان رشدی ـ که این یک نظریه فقهی اسلامی است نه فقط نظر ایران ـ علمای دو کشورم همکاری داشتند و به یک نظر واحد رسیدند. البته در مواردی هم مشکل داشتیم و فرودهایی هم در روابط وجود داشته است. آنچه که مسلم است ایران و عربستان دو کشور مهم و تعیین کننده در منطقه هستند. دو همسایه هستند که نمیتوانند به جای دیگری بروند و تا آخر هم با هم همسایه هستند. اشتراکات دینی، فرهنگی، منطقهای و منافع مشترک زیادی دارند؛ بنابراین من فکر میکنم که فضای کنونی حاکم بر روابط ایران و عربستان یک فضای اضطراری است. محور اصلی اضطرار هم باتلاق یمن است که عربستان در آن گیر افتاده است. یعنی عربستان بر اساس یک
محاسبه اشتباه و ارائه یک تحلیل اشتباه دست به یک اشتباه تاریخی زد و آن حمله به یمن بود. عربستان در یک مخمصهای گیر کرده که معمولاً دولتها در داخل کشورشان دچار چنین مشکلی میشوند، سعی میکنند این بحران را فرافکنی بکنند و به حوزه خارجی حواله دهند. آنها که در گرفتاری یمن گیر کردهاند موجب اعتراض آمریکاییها شدهاند. در ماههای پایانی حکمرانی اوباما تقریباً نظرش قطعی شده بود به اینکه عربستان حتماً باید به طرف صلح با یمن رود و این مناقشه خاتمه یابد. سعودیها در یک جایی دیگر نتوانستند مقاومت کنند، فقط زمان خریدند تا انتخابات آمریکا انجام شود و ترامپ رئیس جمهور شد که برای عربستان جانی تازه بود. اما چهار سال گذشته است و عربستان بعد از ترامپ درست در نقطهای قرار دارد که چهار سال قبل قرار داشت. هیچ کس در منطقه و در جهان، عربستان را پیروز این جنگ نمیبیند. ادامه این جنگ هم برای عربستان پیروزی به بار نخواهد آورد. عربستان در یک مخمصهای گیر کرده که مناسباتش حتی با کشورهای منطقه خودش و با کشورهای عربی دچار مشکل شده است. قطع رابطه عربستان و قطر مسئله کوچکی نیست. اختلاف در روابط بین امارات و عربستان در خصوص یمن مسئله کوچکی نیست. من مطمئن هستم اگر عربستان یک گام جلو بگذارد و از زخم زبانها نترسد و بحران یمن را در بعد سلبی حل کند، اولین گام مثبت و ایجابی که بر خواهد داشت مناسباتش با ایران خواهد بود. به نظر من در ایران هم این ظرفیت وجود دارد. حل این مسئله به نفع طرفین است؛ لذا من معتقد نیستم این تخاصمی که اسم بردید حتماً ادامه پیدا کند. اخیراً چشمههایی هم آشکار شده است. من فکر میکنم تحولات جدیدی که در ایران به وجود آمده، یک فرصتی برای کشورهای عربی است که به بازیابی و بازسازی مناسبات با ایران بپردازند.
رابطه ایران با آمریکا پر چالشترین رابطه سیاست خارجی ما در دهههای اخیر است. شما ریشه این منازعات را چه میدانید؟ آیا ممکن است در کوتاه مدت این تنشها پایان یابد؟
یک روز رضاشاه به مدرس پیغام داد که پایش را بر روی دم من نگذارد! مدرس در پاسخ پیغام داد من نمیخواهم پا بر روی دم تو بگذارم، اما هر جا میروم دم تو هست و تو دُمت را جمع کن! مشکل آمریکاییها هم همین است. آنها فکر میکنند از دیهگو گارسیا تا شبه جزیره کره، از شمال آفریقا تا جنوب آفریقا، از این طرف آمریکای لاتین تا آن طرف آمریکای لاتین، از اروپا تا شرق دور همه جا باید دُمش پهن باشد (حضور داشته باشد)، این ممکن نیست. اگر در گذشته ممکن بود دنیا به دو بلوک شرق و بلوک غرب تقسیم شده بود و هر کدام طرفداران خاص خودشان را داشتند و بیشتر هم غربی بودند و در آن قاعده از هم پاشید و شرق فرو ریخت. آمریکاییها به مدت ۱۰ تا ۱۵ سال شبههای برایشان ایجاد شد که فکر میکردند جهان تک قطبی شده است و آنها محور قدرت جهانی هستند. در حوادث ۱۱ سپتامبر وضعیتی پیش آمد که احساس کردند که دچار مشکل شدهاند. بعد با همان قدرت و همان استراتژی سالانهشان که آمریکا رهبر جهان است، به افغانستان بعد به عراق رفتند. میخواستند به ایران بیایند، اما ممکن نشد، بعد درگیر سوریه شدند و در ادامه غیر مستقیم درگیر یمن شدند. تقریباً بیش از دو دهه وارد بحرانهایی شدند که تصور آمریکا این بود به عنوان رهبر از دل این بحرانها بیرون خواهد آمد. امروز آمریکا به جایگاهی رسیده که دو تا شاخصی که او را در جهان در یک وضع بالایی قرار میداد، فرو افتاده است. یکی این بود که آمریکا هر کاری میخواست، انجام میداد و هر چیزی را که میخواست محقق میکرد. موضوع دوم این بود که جلوی هر چیزی که نمیخواست را میگرفت. امروز وضع آمریکا گونهای شده است که آنچه را میخواهد نمیتواند به دست بیاورد و آنچه را که نمیخواهد نمیتواند جلوی آن را بگیرد، این واقعیت وجودی امروز آمریکا است. تحلیلگران و نخبگان آمریکایی باید این تعریف جدید از آمریکا را بپذیرند و گرنه در خلاء و در ابهام براساس اشتباه محاسباتی حرکتشان را ادامه میدهند. ما معتقدیم با چنین تحلیلی آمریکا پرونده قطوری در روابط با ایران دارد. این پرونده بعد از جنگ جهانی و از کودتای ۱۹۵۳ به این طرف تا پیروزی انقلاب مشهود است. هایزر را به ایران فرستادند که کودتا کند که موفق هم نشدند. از سپیده دم پیروزی انقلاب تا همین الان بار دیگر آمریکا شروع کرد تا بر این کلاسور جدید برگ اضافه کند. آخرین برگههای آمریکا در این کلاسه، طرحی است که برای این انتخابات ریخته بود. رسانههای وابسته ضد انقلاب در خارج از کشور که نوعاً آبشخورشان آمریکا است، برای اینکه این بار با «نه» مردم به جنگ نظام بیایند بسیج شدند و از این طریق با جمهوری اسلامی برخورد کنند، با وجود اینکه که بارها تجربه کرده بودند و مردم پاسخ منفی به آنها دادند. انتخابات به شکل مناسب و آبرومندانهای با استاندارد لازم برگزار شد؛ بنابراین پرونده روابط ایران و آمریکا بسیار قطور است. یک زمانی آقای مائو میگفت ما ۱۸ سال است که با امپریالیسم آمریکا رابطه دیپلماتیک نداریم، ایران الان رکورد ۴۱ سال را زده است. به نظر من در حال حاضر ما زمینهای برای بحث روابط ایران و آمریکا نداریم. اما زمانی که وزیر بودم عرض کردم مسائل ایران و آمریکا وجود دارد، مسائلی که ایران و آمریکا رو متأثر میکند. برای بعضی از این مسائل در فرصتهایی با حسن نیت ایران زمینههایی فراهم شد. مثل موضوع عراق و افغانستان که مذاکره کردیم. آمریکاییها در هر موضوعی نشان دادند که صداقت ندارند، اما ما صداقت خود را نشان دادیم. الان راه را برای ورود به پروندههای دیگر بستهاند. اما آمریکاییها میدانند که در موضوعات دیگر نظر آنها و ما چیست. در موضوع یمن نهایت ذلیلی است که بگوید ما، چون باید به عربستان سلاح بفروشیم لذا اجازه تصویب منع صدور سلاح به عربستان را نمیدهیم، یا در قبال ترور وحشیانه قاشقچی، رئیس جمهور آمریکا آن موضع را بگیرد. این موضع در هیچ جای جهان مورد پذیرش نیست، طبیعی است که ما هم نمیپذیریم. آمریکا میتواند به تصحیح مواضعش در این گونه موارد اقدام کند و نیاز به مذاکره ندارد. آمریکا میداند که اگر اراده عملی او بر توقف کشتار در یمن تعلق بگیرد، عربستان یارای ایستادگی و تاب تحمل در مقابل آمریکا را ندارد، خب این کار را انجام دهد. چرا انجام نمیدهد؟ در سایر موارد هم همین گونه است. در بحث ترور شهید سلیمانی آمریکاییها دیدند که ایران جدی است. اما
یک خواسته جدی مطرح شد و آن اینکه آمریکا باید از منطقه خارج شود. آمریکاییها مطالعه و بررسی بکنند که آیا تداوم حضورشان در این منطقه بار مثبتی برایشان مترتب خواهد کرد یا نه؟ یک بار بپذیرند. وگرنه خواست دولت عراق است آنچه که مجلس تصویب کرد و خواست ملت عراق است که در راهپیماییهایشان فریاد میزنند. این خواست ارکان نظام عراق و خواست ایران است که آمریکا حضورش را در آنجا متوقف کند. اینکه میفرمایید مسائل ایران و آمریکا چگونه خواهد شد، آمریکاییها میخواهند از این فرصتها استفاده کنند و بگویند با ایران بر روی برجام ۲، ۳، ۴ مذاکره کنیم. یک روز در استانبول که نشست همسایگان عراق به اضافه آمریکا و بعضی کشورهای دیگر در خصوص عراق بعد از سقوط صدام بود. وزیر خارجه سوریه مرحوم ولید معلم به من گفت که میخواهم با خانم رایس ملاقات کنم. من گفتم که شما با همدیگر رابطه دارید، می توانید گفتگو کنید، اما یک چیز مد نظرت باشد و آن اینکه وقتی برای گفتگو پشت میز نشستی، خانم رایس برای شما شروع به صدور صورتحساب میکند، یعنی از شما مطالبه میکند. ایشان به ملاقات خانم رایس رفت، وقتی برگشت گفت صحبت شما درست بود و او چند مطالبه را روی میز گذاشته است. گفتم این طبیعت برخورد آمریکاییها است؛ بنابراین در اصطلاح ما باید مدیریت تنش داشته باشیم. این تنش بین آمریکا و ایران مادامی که آمریکا برخوردهای خصمانه، ظالمانه، خلاف مقررات بینالمللی و تحریمهای غیرقانونی علیه ایران دارد، نباید انتظار داشته باشد که از تنفر ملت ایران در قبال آمریکا و از مقاومت دولت ایران در برابر زیاده خواهی آمریکا چیزی کاسته شود. این بر عهده آمریکاییها است که برای آینده خودشان تصمیم بگیرند. طی چند روز آینده دولت جدیدی در ایران روی کار میآید و شاید برای آمریکاییها یک فرصتی باشد تا این بار با یک دیپلماسی جدی که به حرفهایش پایبند است و مطالباتش روشن و منطقی است، مواجه است. به اعتقاد من به عنوان یک تحلیل گر سیاسی، اگر آمریکا بنا دارد با دولت جدید ایران یک تعامل سازندهای داشته باشد، زمان برایش فراهم است.
چرا در زمان مذاکرات در دروه آقای احمدی نژاد، آقای جلیلی نماینده بودند و تیم شما و وزارت خارجه نقش اصلی را ایفا نمیکردند؟
در زمان ما این کار نشد. در دوره دکتر خرازی و به پیشنهاد دکتر روحانی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، مذاکرات هستهای را از وزارت خارجه به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی آوردند، من مخالف این کار بودم و درخواست هم دادم، اما عملی نشد. من معتقد بودم که طرفهای ما همه دیپلمات هستند و همه مدیر کلها و معاونین وزرای خارجه و خود وزرای خارجه هستند؛ بنابراین وزیر خارجه ایران باید با وزرای خارجه گفتگو کند. اگرچه ما در نشستهای بینالمللی با وزرای خارجه کشورها صحبت میکردیم. اما این تمرکز در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته بود. من در انتخابات سال ۱۳۹۲ ـ در آن زمان وزیر نبودم ـ یک مقالهای مبنی بر ضرورت بازگرداندن پرونده هستهای به وزارت خارجه نوشته بودم. ولی چون آقای جلیلی یکی از کاندیداها بود، این مقاله را، چون در رقابتهای انتخاباتی بودند، منتشر نکردم. اما بعد از این که آقای روحانی رئیس جمهور شد ایشان بعد از مدتی دستور دادند که این پرونده همانطور که خودش از وزارت خارجه به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی آورده بود، دوباره به وزارت خارجه برگردد.
در این سالهایی که شما به صورت دیپلماتیک فعالیت میکردید کدام دیپلمات خارجی بیشتر از همه برای شما جذاب بود و مورد توجه شما قرار گرفته است؟
وزیر خارجه سوئد، هم اکنون هم وزیر خارجه است. یک دوره هم نخست وزیر سوئد بود. او یک فرد با شخصیت، منطقی و در برخی از مواضع مستقل است. از جمله در مورد جنایات رژیم صهیونیستی به کرات اعلام موضع کرده است. ما هم مذاکرات خیلی سازندهای داشتیم. در گفتگوهای امنیتی مونیخ با هم، هم پنل بودیم. ما در برخی از نشستهای بینالمللی با هم گفتگوهای خیلی صمیمانهای داشتیم. شاید من دوبار سفر به سوئد داشتم و مذاکرات خیلی خوبی داشتیم. یک بار اجلاسی در مورد پاکستان در استانبول بودیم و یک صبحی با هم به اتفاق وزیر خارجه ترکیه سوار کشتی شدیم و تنگه بسفر و داردانل را دور زدیم. یک ساعتی طول کشید و مذاکره میکردیم و صبحانه را هم در همان کشتی خوردیم. ایشان در دولت دهم که من هنوز وزیر خارجه بودم، رئیس اتحادیه اروپا بود. ما یک مذاکرات محتوایی بسیار خوبی را در استانبول داشتیم. این خانم آنا لیند که آن زمان نماینده مجلس بود حضور داشت، من به ایشان گفتم شما چهار سال به دلیل اینکه منتظر بودید فرد دیگری رئیس جمهور شود و نشد، با این دولت سر سازش نداشتید. الان آن چهار سال تمام شده و چهار سال دوم شروع شده است. فکر نمیکنید زمان بازنگری در سیاستهای اتحادیه اروپا نسبت به ایران فرا رسیده است؟ گفت اگر بخواهید صادقانه بگویم درست میگویید. اما این موضوعی نیست که من بتوانم تصمیم بگیرم و بنا شد که برود و با دوستانش در اروپا این بحث را مطرح کند. اگر آنها تصمیم خوبی میگرفتند ما قاعدتاً وارد فاز جدیدی میشدیم. اما مطمئن هستم به دلیل فشار آمریکا و برخی از کشورهای خاص در اروپا ایشان موفق نشد. یک شب ما چهار بار با هم مذاکره تلفنی کردیم و صحبت کردیم. یک فرد جنتلمن، متشخص است و برخی از جلفیها و سبکیهای اروپاییان را نداشت. من همیشه با دیده احترام به ایشان نگاه میکنم.
چشم انداز روابط ایران در منطقه و جهان در یک دهه آینده چگونه خواهد بود؟ جمهوری اسلامی به اهداف راهبردی خودش که امروز برنامه ریزی کرده میرسد یا خیر؟
دولت جدید باید سر کار بیاید و وزیر خارجهاش را مشخص کند. شکل و شمای جدید شورای امنیت ملی و تعاملاتی که با رهبری خواهند داشت را باید مد نظر داشت. من مطمئنم که در ریلگذاریهای حوزه سیاست خارجی تغییراتی به وجود خواهد آمد. در مأموریت وزارت خارجه بازنگری خواهد شد و ماموریتهای جدیدی برایش تعریف میشود. تصویری که شاید ۱۵ یا ۱۶ سال پیش تلاش داشتند از آقای رئیسی و دولت ایشان نسبت به ایران در دنیا ایجاد کنند، به وجود نخواهد آمد. آقای رئیسی یک فرد منطقی هستند و در عین حال ضمن حفظ مبانی و اصول یک شخص عملگرا هستند. این رویکرد ظرفیت زایی در سیاست خارجی میکند. من فکر میکنم روابطمان با همسایگان وارد یک فاز جدیدی خواهد شد و مناسبات ما با همسایگان با جمعیتی بالغ بر ۴۵۰ میلیون نفر در منطقه وارد یک ساز و کار جدید و مراحل جدید میشود. ایران آمادگیاش را برای داشتن مناسبات منطقی، برابر و مبتنی بر منافع متقابل و عدم دخالت در امور
داخلی با اروپاییها اعلام خواهد کرد و اروپا میتواند از این فرصت استفاده بکند. همانطور که اخیراً رئیس اتحادیه اروپا بیان کرده است آقای ترامپ اروپا را بیدار کرد. اروپا به دنبال نوعی سیاست مستقل برای خودش است و این موضع آمریکا را ضعیف میکند. ممکن است آمریکا را به تعقل وادار کند که وقتی چین، روسیه، اروپا و احیاناً فردا ژاپن و برخی کشورهای دیگر رویکرد سابق را ندارند، به تفکر وادار شود. من فکر میکنم در ۲۰۲۵ ما شاهد یک دنیای جدیدی خواهیم شد که در این دنیای جدید بروز قدرتها و کنشگران جدید در صحنه مناسبات جهانی، تضعیف برخی از قدرتهای بسیار پر مدعا و رسیدن به این ضرورت کشورها باید با هم مناسبات نزدیکی داشته باشند شاخصهای چهار سال آینده است. با چنین نگاهی من فکر میکنم ظرفیتهای جدیدی برای دیپلماسی ایران باز میشود. دیپلماسی اوراسیایی ایران، دیپلماسی شانگهایی ایران دیپلماسی اکوئی ایران، ایران میتوان عضو جدیتر آسه آن شود. ایران باید با اعضای بریکس (BRICS) یعنی روسیه، چین، هند، برزیل و آفریقای جنوبی وارد تعاملات جدیدی شود. ایران به عنوان یکی از تامینکنندگان انرژی ظرفیتی دارد که عضو ششم بریکس را از آن خودش بکند و این نیازمند به یک دیپلماسی جدی است. بدنه دستگاه سیاست خارجی ما به لحاظ رویکردها و مبانی نظری در حوزه روابط خارجی نیازمند به یک خانه تکانی جدی است. من به آینده ۴ ساله مناسبات منطقهای خوشبین هستم. فکر میکنم اگر این چهار ساله فرمولی را که مطرح میکنیم، محقق شود برای دههای که در پیش داریم، پایهای خواهد شد.