«دیپلمات» عنوان برنامهای است از مجموعه رسانهای دیدار که در گفتگو با دیپلماتهای ایرانی به کندوکاو در ذهنیت و تجربیات و خاطرات آنها میپردازد. منوچهر متکی وزیر امور خارجه دولتهای نهم و دهم میهمان اولین برنامه دیپلمات بوده است.
دیدارنیوز ـ پرستو بهرامیراد: دیپلمات برنامهای است از مجموعه رسانهای دیدار که در گفتوگو با دیپلماتهای ایرانی به زوایای مختلف کار و زندگی آنها میپردازد. برای ملاقات با میهمان نخستین برنامه «دیپلمات» به دفتر جامعه روحانیت مبارز تهران رفتیم؛ قلب محافظه کاری پایتخت، ساختمانی که روزگاری مهمترین کانون سیاست در ایران بود.
منوچهر متکی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ وزیر خارجه ایران بوده است و از دیپلماتهای درجه اول جمهوری اسلامی محسوب میشود که نقش پررنگی در این وزارتخانه پر رمز و راز در تمام این سالها بازی کرده است. متکی علاوه بر وزارت سالها در کشورهای مختلف سفیر بوده و همچنین در سالهای آخر دهه شصت عضو تیم مذاکرهکننده ایران در جریان تصویب قطعنامه ۵۹۸ بودهاست.
دیپلمات برای کاوش عمیقتر در ذهنیت و زندگی منوچهر متکی و یافتن راهی به دنیای این بازیگر میدان دیپلماسی به گفتوگو با او پرداخته است.
در ادامه قسمت اول مصاحبه با منوچهر متکی را بخوانید و ببینید:
فیلم کامل قسمت اول گفتگو با منوچهر متکی
به عنوان کسی که سالها نقشهای کلیدی در وزارت خارجه داشتهاید، دیپلمات بودن در جمهوری اسلامی با دیپلمات بودن در یک نظام سیاسی دیگر چه تفاوتهایی دارد؟
من از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۸۹ به مدت سی سال در حوزه سیاست خارجی فعال بودهام و همچنین عضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در دوره اول نیز بودم. البته از آن به بعد هم با حوزه مسائل سیاست خارجی مرتبط هستم. دیپلمات بودن سبک خاصی از زندگی کردن است. طبق این شعار که هر کس با شغلش زندگی میکند، قاعدتاً دیپلمات هم با شغلش زندگی میکند و این شغل البته ویژگیهای خاص خودش را دارد. یک هنرمند حوزه هنری و هر حوزه کاری دیگر را یک فن به اضافه ویژگیهای خاص خودش میدانید. ممکن است بعضی از کارها، یک کار یک سویه باشد و یک فرد کار را انجام دهد، اما دیپلماسی یک کار دوسویه است. دیپلمات کسی است که با دیپلماتهای دیگر کشورها تماس دارد و این ارتباطات خارجی زمینه و فرصتی است برای اینکه بخشی از کار کشور را در این حوزه انجام بدهد. دیپلمات جمهوری اسلامی کسی است که در نظامی با چارچوب خاص و با مبانی خاص خود برگرفته از نظام اسلامی و جامعه مبتنی بر مردمسالاری شکل گرفته است. باید چنین جامعهای را اعم از مبانی فکری، فرهنگی، مبانی اقتصادی، تاریخی و سایر مولفهها، قدرتش را در صحنه جهانی نمایندگی بکند. شرط اول و لازم برای چنین کسی این است که به این مبانی باور داشته باشد. پس دیپلمات جمهوری اسلامی کسی است که دیپلماسی را میداند و به مبانی نظامش باور و اعتقاد دارد و در چهارچوب این نظام و این باورها میخواهد در دنیا به تبیین مبانی نظام و معرفی کشور بپردازد؛ به تشریح مواضع کشورش پیرامون مسائل مختلف بپردازد و بعد هم در روابط دو جانبه با کشورها یا در روابط چند جانبه با کشورها در سازمانهای منطقهای و بینالمللی آنچه را که به عنوان منافع جمهوری اسلامی تعریف میشود، حراست و حمایت بکند و اگر حرکت سلبی یا تخریبی نسبت به کشورش صورت گرفت و یا شبههای در مواضع کشورش ایجاد شد، سعی کند این اشکالات و شبههها را برطرف کند. دیپلمات جمهوری اسلامی مسلمانی است که نظام اسلامی را در دنیا نمایندگی میکند. دیپلمات سایر کشورها به تناسب اهداف و منافعی که در آن کشور تعریف شده و دستورالعملهایی که در آن کشور تدوین شده و آرمان که آن ملت و یا آن دولت دنبال میکند، در خارج از کشورش آنها را نمایندگی میکند؛ یعنی در خارج از مرزهایش به دنبال آنها میگردد. در این نگاه ما در حوزه منافع ملی و نوع کشورهای دیگر از نظر دیپلماسی مشترک هستیم. دیپلماسی ابزار و فنی است برای اینکه شما منافع ملی کسب کنید. امروز حتی میگویند دیپلماسی یعنی ظرفیتی که بتواند برای کشور تولید ثروت کند. دیپلماسی اقتصادی امروز پیوستی لایتجزا از سیاست خارجی کشورهاست. حتی بعضی از کشورها اسم وزارت خارجه خود را به وزارت روابط اقتصادی خارجی نامیدهاند. یعنی سیاست خارجی و روابط اقتصادی خارجی است. در کره جنوبی، برزیل، آفریقای جنوبی که در حوزه سیاست روابط اقتصادی خارجی خیلی فعال هستند، وزارت خارجهشان محور کار است. پس دیپلمات جمهوری اسلامی مشترکاتی با سایر دیپلماتهای دنیا دارد. بخشی از این مشترکات حرفهای بودن است. یعنی یک دیپلمات بایستی حرفهای باشد. حرفهای به این معنی که خود و دنیا را بشناسد، موضوعات مورد بررسی را بشناسد و زبان گفتگو برای بیان دیدگاههایش و دفاع از نظراتش را داشته باشد و بلد باشد. چنین فردی حرفهای محسوب میشود. پس در حرفهای بودن دیپلماتهای دنیا با یکدیگر به یک معنا فرقی ندارند. وقتی دیپلمات کوبایی در مقابل دیپلمات آمریکایی در کمیسیون ششم مجمع عمومی سازمان ملل که یک کمیسیون مربوط به استعمارزدایی است، در مورد ضرورت خاتمه دادن به استعمار در بخشی از مناطق جهان که هنوز استعمار در آنجا وجود دارد و استعمارگران در آنجا حضور دارند، با تبحر مذاکره و گفتگو میکند و دیپلمات آمریکایی نمیتواند مقابل او بایستد و مقابله کند، پس این یک فن است و دیپلماسی یک حرفه است. ما در بینش اسلامی خود نسبت به جهان تحلیل خاص خودمان را داریم و همچنین نسبت به روال جاری در جهان تحلیل خاص خودمان را داریم. باور ما این است که بخشی از مناسبات جهانی و بینالمللی سامانه خوبی ندارد. یعنی ظالمانه و یک سویه طراحی شده است و به نفع کنشگران اصلی بینالمللی و قدرتهای بزرگ طراحی شده است. کشورهای در حال توسعه و کشورهای جهان سوم سهم برابر ندارند. نه در تصمیمگیری و نه در بهرهمندی از منافع، سهم برابر ندارند. اما در هزینهها باید بیشتر بپردازند.
چرا در این سالهای بعد از انقلاب خیلی از قراردادهایی که وزارت خارجه منقعد کرده که وابسته به اقتصاد کشور نیز بوده است، در داخل کشور بعضی مردم یا سیاستمدارهای دیگر به آنها اشکالاتی وارد کردهاند. از جمله قرارداد برجام یا قرارداد ۲۵ ساله با چین. اشکال قضیه از دیپلماتهای ما است که نمیتوانند به خوبی روند را توضیح دهند و از کار خود دفاع کنند یا کلاً قراردادهایی که شکل گرفته مشکلاتی دارد؟
هر دو صحیح است. در بعضی از توافقات بینالمللی ما حرفهای کار نکردیم، لذا مورد اعتراض قرار گرفتیم. ولی همه جا اینگونه نیست. ما با آمریکاییها برای عراق مذاکره کردیم، ما با آمریکاییها و غربیها برای افغانستان مذاکره کردیم. همچنین ما با آمریکاییها در خصوص برجام مذاکره کردیم. هر کدام از اینها شرایط و قضاوت خاص خودش را دارد. زمانی که آمریکاییها درخواست مذاکره کردند، بنده وزیر خارجه بودم. با این حال مذاکره برای مسئله عراق در داخل کشور پذیرفته نشد. مقامات عراقی به مقام معظم رهبری نامه نوشتند و درخواست کردند که شما بهخاطر ما و بهخاطر عراق با آمریکاییها مذاکره کنید. بعد مذاکره با آمریکا از سوی نظام پذیرفته شده و مذاکره کردیم. بعد هیچ کس به ما ایراد نگرفت و هیچ کسی نگفت نتیجهاش مطلوب نبود. اتفاقاً نتیجهاش مطلوب بود و ما در این مذاکرات موفق شدیم آمریکاییها را متقاعد کنیم که نباید در عراق بمانند و با این فرمی که در عراق هستند، پیروز نمیشوند. آن زمان که دولت آقای بوش مذاکره کننده بود، این پیام را نفهمید، اما آقای اوباما که برای اولین بار وارد کارزار انتخابات میشد، این پیام را فهمید و گفت من اگر رئیس جمهور شوم در سال ۲۰۱۱ از عراق خارج میشوم. وقتی هم رئیس جمهور شد از عراق خارج شد. به همین دلیل نه کسی اعتراض کرد که چرا با آمریکاییها مذاکره کردید و نه کسی به نتیجه مذاکرات ایراد گرفت. ابتدای انقلاب ما برای بیانیه الجزایر و بر روی مسئله گروگانها با آمریکاییها مذاکره کردیم. آن زمان بنده در مجلس اول بودم و مذاکرات انجام شد. در سال ۱۳۵۹ اشکالاتی بر مذاکرات ما مترتب بود. مثلاً ما بر اساس بیانیه الجزایر موظف شدیم که صندوقی با مبلغی پول قرار دهیم که اگر آمریکاییها توانستند علیه ما رأی بگیرند از این صندوق بردارند. اما ما آمریکاییها را موظف نکردیم که آنها هم همین صندوق را قرار دهند. سال ۱۳۵۹ چنین اشکالات و نارساییهایی قابل اغماض بود. زیرا به هر حال اول انقلاب بود و نمیتوانستیم یا بلد نبودیم و محیط بینالملل را نمیشناختیم. همچنین به ظرافتهای مذاکرات دیپلماتیک اشراف نداشتیم. اما اگر ۴۰ سال بعد شما مذاکره کنید و برای آمریکا در برجام حق ماشه قائل شوید، قطعاً اشکال دارد. یعنی اگر ایران برجام را نقض کرد، آمریکا بر اساس حق ماشه بتواند ایران را به شورای امنیت بکشاند. اما ایران این حق را برای خود قائل نشود که اگر آمریکا برجام را نقض کند و بالاتر از آن از برجام خارج بشود، ایران این امکان را نداشته باشد که آمریکا را به شورای امنیت بکشاند؛ بنابراین اینگونه نیست که همه قراردادهایی که اشاره کردید اشکال داشته باشد. در جاهایی که حرفهای مذاکره شد و در برابر زیادهخواهی طرف مقابل استقامت شد ما نتایج خوبی به دست آوردیم. در جاهایی که این ویژگی نبود و عوامل دیگری تأثیر گذار شد، ما در مذاکرات و قراردادی که تدوین کردیم به آن نتیجه مطلوب نرسیدیم. در خصوص قرارداد ۲۵ ساله با چین، اصلِ اینکه ما مناسباتمان را با کشورها به سمت استراتژیک شدن و درازمدت سوق بدهیم، سیاست درستی است. اینکه ما در روابط خارجی همه تخم مرغهایمان را در یک سبد نگذاریم در سیاست خارجی اصل درستی است. ما در روابط با غرب به دلیل ساختارمان که صنعت، دانشآموختگان، کشاورزی و اقتصادمان غربی بود به تبع آن همه ظرفیتهای ما در اختیار آنها بود، برای ما تصمیم میگرفتند. در دولت نهم برنامهای به مجلس دادم که در آن متوازن کردن روابط خارجی یکی از برنامهها ذکر شده بود. متوازن کردن روابط خارجی یعنی شما از همه ظرفیتها در جهان برای منافع کشورتان استفاده کنید. همگان میدانند که در گذشته چین یک ظرفیت بود و امروز همگان میدانند که چین در حال سبقت گرفتن از سایر اقتصادهای جهانی است و چین اقتصاد بزرگی است. پیشبینیها بعضاً بر تبدیل چین به اقتصاد اول دنیا دلالت دارد و علت بخشی از دشمنیها، برخوردها و تعارضات بین آمریکا و چین هم از همین جا نشأت میگیرد. همچنین روسیه، ژاپن، هند، برزیل، آفریقای جنوبی هر کدام یک ظرفیت هستند. اینکه شما به گونهای حرکت بکنید که از ظرفیتهای مختلف جهانی استفاده کنید، تدبیر درستی است. به یاد دارم در سال ۱۳۶۳ که از مجلس به وزارت خارجه رفتم، رئیس اداره هفتم سیاسی شدم. از تایلند تا نیوزیلند کشورهای این منطقه در اداره هفتم سیاسی بودند، چین هم بود. من سال ۱۳۶۳ مشغول به کار شدم در سال ۱۳۶۴ وزیر خارجه چین در اولین سفرش بعد از انقلاب به ایران آمد و مذاکرات مختلفی با مقامات ما داشت. وزیر خارجه چین در آن زمان یک جمله استراتژیک مطرح کرد که یک ایران قوی در جهت منافع جمهوری خلق چین است. یعنی ایران اگر قدرتمند باشد به نفع چین است. برای اینکه یک ایران قوی میتواند از منافع خودش حفاظت کند و میتواند در مورد مناسباتش با دیگران، خودش تصمیم بگیرد. ایران کشور دارای انرژی است و چین کشور نیازمند به انرژی؛ بنابراین آنها میتوانند خارج از اراده آمریکا در خصوص روابط دوجانبهشان تصمیم بگیرند؛ لذا نگاه ما نه الان که بحث تحریم و برجام مطرح است بلکه از همان ابتدای انقلاب این بود که با همه ظرفیتها مراوده داشته باشیم. طبیعی است وقتی جمهوری اسلامی، شرق را مطرح میکند، منظور
شرق ایدئولوژیک نیست بلکه شرق جغرافیایی است و فراتر از آسیا همه ظرفیتهای غیر غربی است. یعنی اقتصاد ما یک به هم تنیدگی با غرب دارد که ما نمیخواهیم علیه غرب باشیم، اما در کنار غرب، دیگر مناطق جهان هم هستند و میتوانیم از این ظرفیتها استفاده کنیم. من در کلیات قرارداد ۲۵ ساله که بررسی داشتم تصورم این است که اولویتها در روابط ایران و چین خوب تعریف شده است. یعنی حوزههایی که میتواند رابطه ایران و چین را متحول بکند و ظرفیتهایی که ایران دارد و ظرفیتهایی که چین دارد، به اصطلاح شمارش و مشخص شده است. تا جایی که من اطلاع دارم هیچ حوزهای هنوز طرح عملیاتی و اجراییاش تدوین نشده است. یک توافقات کلی است که به نظر من این توافقات کلی در حرکت درازمدت روابط دو کشور امر مثبتی است. در تنظیم قراردادها باید دقت کنیم. طبیعی است که وقتی میخواهیم انرژی در اختیار چین بگذاریم با لحاظ منافع خودمان این کار را میکنیم. وقتی میخواهیم تکنولوژی از چین بگیریم و میخواهیم سرمایهگذاری چین را در حوزههای مختلف سرمایهگذاری ایران تعریف کنیم و قراردادش را ببندیم، باید به حداکثر سازی منافع جمهوری اسلامی توجه کنیم.
بعد از پخش فایل صوتی آقای ظریف، بحثی مطرح شد که دیپلماتهای وزارت خارجه ما نقش اجرایی دارند و در تصمیمگیریهای اصلی نظام نقشی ندارند. در دورانی که شما وزیر بودید، وزارت خارجه چقدر مجری و چقدر تصمیم گیرنده بود؟ در خصوص قراردادهایی که ذکر کردید، اگر در نظر بگیریم وزارت خارجه فقط مجری است شما نقش وزارت خارجه را در برجام و قراردادهایی که شما ذکر کردید چگونه میبینید؟
اینکه وزارت خارجه فقط مجری است، تعبیر درستی نیست. وزارت خارجه سهمی در تصمیم سازی و تصمیم گیری در کشور دارد. یعنی وزارت خارجه در حوزه روابط خارجی اولین و بیشترین پیشنهاد دهنده در جاهایی است که تصمیم گرفته میشود و حضور دارد. مثل شورای عالی امنیت که وزیر خارجه عضو ثابت این مجموعه است. مثل هیئت دولت که وزیر خارجه عضو ثابت آن است و مجلس شورای
اسلامی که وزیر خارجه امکان حضور و بیان نظراتش و دفاع از نظرات خودش و توجیه نمایندگان نسبت به یک تصمیمی که قرار است برای کشور اتخاذ شود را دارد؛ بنابراین وزارت خارجه برای تصمیمات کلان روابط خارجی هم در جایگاه پیشنهاد دهنده و هم مشورت دهنده است. در واقع هم برای یک تصمیم رای میدهد و هم میتواند نظرش را توضیح دهد، گاهی هم با نظر وزیر خارجه تصمیمی اتخاذ نمیشود. نقش وزارت خارجه شکلی و فرمایشی نیست بلکه یک نقش واقعی و اثرگذار است در صورت تصویب، وزارت خارجه مجری آن تصمیمی که گرفته شده، میشود؛ بنابراین این تلقی که بعد از فرمایشات مقام معظم رهبری در رسانههای خارجی و بعضاً در داخل سعی کردند القاء کنند که وزارت خارجه صرفاً یک مجری است، بنا به دلایلی که من گفتم تعبیر درستی نیست.
به تازگی در یک مصاحبهای با برنامه دست خط گفته بودید که وقتی ولایتی برای مذاکره با فرانسویها رفته بودند یا برنامه دیدار لاریجانی با مقام انگلیسی، احمدینژاد گفته بوده آنها نماینده من نیستند. این تداخل چگونه بوده است؟ آیا تصمیم نظام بوده است یا تصمیم احمدینژاد و بعد آن را انکار کرده است. همین طور راجع به عزل شما که در زمان خودش موضوع پر سروصدایی بود، احمدینژاد میخواست در مقابل تصمیمات نظام خودش را به عنوان یک تصمیم گیرنده معرفی کند یا خیر؟
در خصوص اظهار پیرامون مذاکرات آقای لاریجانی و ولایتی بنده اطمینان دارم حرفی که زده شد، حرف نظام نبود. یعنی در شورای عالی امنیت ملی مطرح نشده بود که تصویب شود. با رهبری مشورت نشد که تصویب شود. آقای احمدینژاد تصور کرد این اختیارات را دارد و از اختیارات خودش استفاده کرد و تبعات خودش را بر جای گذاشت؛ لذا باید ببینیم برخی از اقدامات آیا انطباق با تصمیم کلی نظام دارد یا ندارد؟ ضمن اینکه رئیسجمهور برای خودش اختیاراتی دارد و ایرادی ندارد رئیس جهمور از اختیاراتش استفاده کند. اما استفاده از اختیارات باید دلایل قانع کننده و منافع قابل توجهی را در برداشته باشد. اگر اینگونه نباشد رئیس جمهور از اختیاراتش استفاده کرده است، اما مورد انتقاد هم قرار گرفته است کما اینکه مورد انتقاد هم قرار میگیرند.
بهترین و بدترین خاطره شما در طول زمانی که به عنوان یک دیپلمات در جمهوری اسلامی مسئول بودید چه بوده است؟
وقتی آقای اوباما به رئیس جمهور برزیل و نخست وزیر ترکیه پیشنهاد داد که شما با ایران صحبت کنید ایران فرمول تبادل سوخت را بپذیرد. اورانیوم غنی شده سه و نیم درصد در ایران داشتیم، پیشنهاد این بود که ایران این اورانیوم غنی شده سه و نیم درصد را در یک کشور دوست در بیرون بگذارد و آمریکا متعهد شود که سوخت مورد نیاز راکتور هستهای تهران که برای استفادههای پزشکی و داروهایی که در واقع استفاده میشود را تأمین خواهد کرد و ما در قصه تأمین سوخت نیروگاه اتمی تهران مشکل داشتیم. نیروگاهی که در ۱۹۵۷ در یک قرارداد دو جانبه با آمریکاییها بسته شد و آمریکاییها به تأمین سوخت آن متعهد بودند، اما بعد از انقلاب از این توافق خارج شدند و ما به سمت تولید سوخت ۲۰ درصد رفتیم. نهایتاً گردش کار شد و این تبادل سوخت پذیرفته شد و ما با برزیل و ترکیه برای تدوین یک توافق نامه سه جانبه وارد گفتوگو و مذاکره شدیم. این هم یک توافق نامهای بود که وزارت خارجه ما و دبیرخانه شورای امنیت ملی درگیر آن بودیم. از آن طرف هم ترکیه و برزیل بودند. ما با توجه به تاکیداتی که رهبری داشتند در مذاکره با آمریکا که باید
دقت شود، مذاکرات را نهایی کردیم و در نهایت بیانیه تهران تصویب شد. وقتی سه وزیر خارجه در حضور دو رئیس جمهور و یک نخست وزیر در تهران این سند را امضا میکردند هم به لحاظ کیفیت این سند و هم به لحاظ یک کار موفق چند جانبهای برای تدوین یک توافق نامه برای من بسیار شیرین بود. اگرچه آقای اوباما نتوانست بر روی حرف خودش بماند. دو روز بعد، چانه زنی را شروع کرد و مسیر دیگری را در پیش گرفت. در کار وزارت خارجه من خاطره تلخی به یاد ندارم. شاید هم فرصتی پیدا نمیکردیم به این فکر کنیم که کار تلخی است. اگر گاهی برای کاری که شروع میکردیم موفق نمیشدیم، طبیعی بود که ناراحت بودیم از اینکه نتوانستهایم یک کاری را به ثمر برسانیم، اما آن شکست مقدمه پیروزی بود. یعنی عزممان را جزم میکردیم که در گام بعدی موفق باشیم.
به نظر شما سیاست خارجی ایران چه اهداف راهبردی در منطقه و جهان دنبال میکند؟ به نظر شما میتوان برای رسیدن به این اهداف موفق شود؟ رسیدن به این اهداف چه موانعی دارد؟
مبنای نظام اسلامی ما در ایران از بعد داخلی نظامنامهای است که امام در دوران مبارزه و بعد از مبارزه با تدوین قانون اساسی ترسیم کرد. بر اساس جهان بینی خودمان و واقعیات جهان را رصد میکنیم و نسبت به آنچه در جهان میگذرد، تحلیل داریم. ما نسبت به منطقهای که در آن زندگی میکنیم اهمیت قائل هستیم. خودمان را عضو این منطقه میدانیم و لذا چگونگی بحرانهایی که در این منطقه وجود دارد که یکی از مهمترین بحرانها که در منطقه آسیای غربی یا خاورمیانه وجود دارد و آن مسئله فلسطین است، ما احساس میکنیم این بحرانها و موضوعات بر امنیت ملی و منافع ما تأثیرگذار است؛ لذا برای خودمان حق اعلام نظر و بیان مواضع قائل هستیم. منطقه ما منطقهای است که بعد از جنگ جهانی دوم آمریکاییها موزائیک سیاسی آن را فرش کردهاند. این فرش موزائیک منافع آمریکا به عنوان اولویت اول تعریف شده است. یعنی کشورهای منطقه باید تابعی از متغیر آمریکا باشند. شاه اینگونه بود و بقیه کشورهای منطقه نیز اینگونه بودند. سیاستهای اقتصادی و بین المللیشان اینگونه طرح ریزی شده بود. اگر شوروی میخواست در این مناطق دخالتی داشته باشد کمربند سنتو را برای آن درست میکردند. ایران، ترکیه و پاکستان که شوروی نتواند به این طرف کمربند نفوذ پیدا کند. یعنی منطقهای که به طور کامل در اختیار سیاستهای آمریکا بود. طبیعی بود که انقلاب اسلامی در دوران نهضت و بعد از پیروزی این مناسبات را قبول نداشت؛ لذا با همه حرکتهایی که آمریکا انجام داد برای اینکه دوباره ایران را به دامان خود برگرداند مقابله کرد. سعی کردیم در مقابل همه فشارهای اقتصادی آمریکا ایستادگی کنیم تا به استقلال اقتصادی برسیم به لحاظ سیاستهای منطقهای هم ما با آنچه که سیاستهای توسعه طلبانه، تمامیت خواهی و تجاوزگرانه آمریکا بود مخالفت میکردیم. این بدان معنی نیست که اگر
دیگران هم قصد توسعهای در جایی داشتند با آنها مخالفت نکنیم؛ نگاه نه شرقی نه غربی همین بود یعنی ما سلطه شرق و غرب را نمیپذیریم. در موضوعاتی که در جهان میگذرد و بحرانهایی که در جاهای مختلف جهان وجود دارد حرف و نظر داریم. چون معتقدیم دنیای آزاد باید برای همه کشورها حق اظهار نظر و حق رأی قائل باشد. کشورهایی دیگر بودند که به دلیل وابستگی و یا هر دلیل دیگری این جرات و جسارت را نداشتند. معنای سخن ما این نیست که ما با دنیا سر جنگ داریم، اما ما برای تعامل با دنیا متر داریم. متر ما از یک پشتوانه قوی منطقی برخوردار است. آنها در استدلالها نمیتوانند بگویند ما اشتباه میکنیم. اما میگویند، چون قدرت در دست ما است، بنابراین شما باید منطق ما را بپذیرید. امام خمینی هم میگوید قدرت ما از منطق ما است؛ بنابراین اگر بخواهیم این دعوا را در چهار کلمه مقایسه بکنیم دعوای بین قدرت منطق که امام خمینی آن را نمایندگی میکرد و منطق قدرت به نمایندگی آمریکا است. در چهار دهه گذشته این مصاف وجود داشته است. البته ما برای حفظ مواضع خودمان خسارتهایی دیدیم، اما آزادگی، عزت و استقلالمان را حفظ کردیم.
شما برای رسیدن به این اهداف چه ابزارهایی را معرفی میکنید؟
همان ابزاری که امام در مقابله با شاه داشت. امام از یک منطقی در مقابل شاه استفاده میکرد که به آرامی توسط مردم مورد پذیرش قرار گرفت. روزی که امام در سال ۱۳۴۲ تبعید شد مردم به آن آگاهی نرسیده بودند. اما در این سالیان مبارزه تا شدت گرفتن آن در ۱۳۵۶ و تداوم آن تا بهمن ۱۳۵۷ مردم به این آگاهی کامل رسیدند. وقتی مردم حرف و منطق امام خمینی را پذیرفتند، شاه نتوانست در برابر منطق آنها ایستادگی کند. کسانی امام را منع میکردند و گفتند که با مشت و درفش نمیشود و شما نمیتوانید با توجه به قدرت نظامی شاه در مقابل او بایستید. امام معتقد بود که فریادهای مردم و الله اکبرهای مردم و در کنارش ایستادگی مردم سلاحهای شاه را از کار میاندازد و همینطور هم شد. در یک جا نیروهای مسلح شاه اعلام کردند ما تسلیم هستیم. ما معتقدیم تا کنون منطق جمهوری اسلامی جای خودش را در حد بسیار زیادی در دنیا باز کرده است.