خیابان! خانه  و آشپزخانه توست

زنانه شدن دستفروشی، یکی از پیامدهای بحران اقتصادی و فقر فزاینده مردم است. اگر نگاهی به پیاده‌روهای اطراف پارک‌ها به ویژه پارک لاله، خیابان‌های جمهوری و ولی عصر و البته متروی تهران بیندازیم به خوبی متوجه افزایش پرشمار تعداد فروشنده‌های زن می‌شویم که به صورت محسوسی از مردان پیشی گرفته‌اند.

کد خبر: ۱۰۰۹۲
۱۱:۰۷ - ۲۹ شهريور ۱۳۹۷

دیدارنیوزـ مرضیه حسینی: صورتش را با شال سفیدی پوشانده بود، کنار یکی از سالن‌های اجرای تئاتر در تئاتر شهر نشسته بود. دختر لاغری که با صدایی که تنها از فاصله نزدیک شنیده می‌شد آهنگ خداحافظ تهران فریدون آسرایی را می‌خواند. به او گفتم صدایش زیباست چرا بلند نمی‌خواند؟ گفت هم از گیر دادن مامورها می‌ترسد هم از نگاه مردم و هم اینکه خجالت می‌کشد آوازش را بلند کند. انگشت‌های لاغر دخترک روی سیم‌های گیتار و نوایی که از شکاف دو لب زیبا و محزون بیرون می‌آمد:

« چمدان و منو و این حال مریض
 خسته ام از همه کس از همه چیز
 میرم و پشت سرم آب نریز»

زندگی و معیشت گروه‌های مختلف اجتماعی از حیث مقوله‌های چون اشتغال، معیشت، تحصیل، دسترسی به منابع قدرت و ...، به خوبی نمایانگر تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه است. این روزها در گوشه و کنار شهر شاهد جلوه‌های متنوعی از حیات اجتماعی مردم هستیم که متاثر از بحران اقتصادی اخیر، اشکال دردناکی به خود گرفته است.

زنانه شدن دستفروشی، یکی از پیامدهای بحران اقتصادی و فقر فزاینده مردم است. اگر نگاهی به پیاده‌روهای اطراف پارک‌ها به ویژه پارک لاله، خیابان‌های جمهوری و ولی عصر و البته متروی تهران بیندازیم به خوبی متوجه افزایش پرشمار تعداد فروشنده‌های زن می‌شویم که به صورت محسوسی از مردان پیشی گرفته‌اند.

تعدادی از این فروشنده‌های جدید در واقع زنانی هستند که با فراگیر شدن  موج رکود و بیکاری از بازار کار خارج شده‌اند. نگاهی به دوران رکود اقتصادی در تمام جهان نشان می‌دهد که با آغاز بحران معیشت و اختلال در استخدام نیروی کار، کاهش نقدینگی و دستمزدها، تعطیل شدن بخش‌های تولید از جمله کارگاهها، کارخانه‌ها، تولیدی‌ها و بسیاری از بنگاه‌ها و شرکت‌ها، زنان بیش و پیش از مردان از کار بیکار می‌شوند.

زنان در واقع ارتش ذخیره‌ای هستند که سرمایه‌داری و ساختار سیاسی آن، هرگاه که بخواهد و به نیروی کار آنها احتیاج داشته باشد، زنان را با تئوری‌پردازی‌های مختلف وارد بازار می‌کند و هرگاه به دلیل رکود اقتصادی، برنامه‌ای برای آنها نداشته باشد، آنها را از کار بیکار کرده و بلافاصله با تولید ایدئولوژی متناسب با خانه‌نشینی زنان، آنها را به خانه‌هایشان باز می‌گرداند. اما آنچه مسلم است این است که این زنان دیگر نمی‌توانند در خانه بمانند. آنها یا سرپرست خانوار هستند یا درآمد مرد به تنهایی کفاف هزینه‌ها را نمی‌دهد.

ورود گسترده زنان به بازار کار و تغییر نقش‌های سنتی آنها به سالهای پس از انقلاب و پس از جنگ می‌رسد. شرایط اقتصادی پس از جنگ و به ویژه عصر سازندگی از طرفی و رشد جامعه مصرفی و مصرف‌گرایی از طرف دیگر، ورود زنان به بازار کار را به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل کرده بود. با گذشت زمان، اقتصاد سیاسی  ایران به سمت سیاست‌های نولیبرالی رفت و با کالایی شدن تمام عرصه‌های حیات اجتماعی و شانه خالی کردن دولت از  انجام وظایف ارائه خدمات اجتماعی به شهروندان، که همزمان بود با افزایش هزینه‌های زندگی شهری، زنان بیشتری در بخش‌های کارگری، کارمندی و بخش‌های حاشیه‌ای مشغول به کار شدند.

بحران اقتصادی اخیر حیات گروه‌های مختلف اجتماعی را بسته به جایگاه آنها در تولید و نقش اقتصادیشان متاثر کرد. بیشترین فشار بر اقشار آسیب‌پذیر و کم‌درآمد، کارگران و زنان آمد. زن دستفروشی در مترو می‌گفت که در یک مبل‌سازی کار می‌کرده، با تعطیل شدن بیشتر کارگاه‌های مبل‌سازی مدتی خانه‌نشین بوده اما درآمد اندک شوهرش کفاف هزینه‌ها را نمی‌داده و بنابراین او مجبور به دستفروشی در مترو شده است. زن دیگری که روبالشی می‌فروخت بعد از تعدیل نیرو در یک تولیدی لباس مجبور به خیاطی در خانه و فروش آن در مترو شده بود و زنی که بساط فروش شیشه و بلور داشت، توضیح داد که پس از تعدیل نیرو در شرکت فروش، او بیکار شده و خواهش کرده است بخشی از محصولات را به صورت دستفروشی بفروشد.

بانک مرکزی نرخ تورم را بین ۸/۷ و ۱۰/۲ ارصد اعلام می‌کند، اما هزینه‌های مصرفی عمومی مردم نسبت به سال پیش بیش از ۳۰ درصد بیشتر شده است. این افزایش هزینه، در کنار رکود و بیکاری بسیاری از افراد و به ویژه زنان را به سمت مشاغل کاذب سوق داده است.
 
دستفروش‌ها دیگر فقط مهاجر و اتباع بیگانه نیستند. بسیاری از آنها زنهای تهرانی هستند که در سنین مختلف به این کار مشغول‌اند. مهاجران روزانه از کرج، قرچک، پرند، اسلامشهر و حتی شمال کشور می‌آیند. گروه دیگری از زنان دستفروشان، دانشجویان و کسانی هستند که از سایر استان‌ها به ویژه لرستان و استان‌های غربی با هدف دستفروشی به تهران مهاجرت کرده و در مسکن‌های نامناسب و غیر‌استاندارد ساکن هستند.

چند دختر جوان که مواد آرایشی و شال می‌فروختند می‌گفتند که هزینه‌های دانشگاه، خوابگاه و زندگی بالاست: دانشگاه برای هر چیزی پول می‌گیرد ما مجبوریم چند روز در هفته دستفروشی کنیم.

احمدی بافنده مدیرعامل اسبق شرکت بهره‌برداری متروی تهران از دستفروشی بیش از ۱۶۰۰ زن در مترو خبر داد و گفت نیمی از سفرهای مترو را دستفروشان انجام می‌دهند و عملا ۲ قطار متروی تهران در اشغال این افراد است. البته این آمارِ سال پیش است و آمار امسال قطعا بسیار بیشتر است.
 
بالغ بر ۹۰درصد از زنان دستفرش فقدان کسب و کار مناسب را علت کار در مترو می‌دانند. تفکیک جنسیتی در متروها و اتوبوس‌ها کار برای زنان دستفروش را آسان کرده است. شهرداری تهران بنا داشت برای این دستفروشان غرفه‌هایی را در زیرگذر مترو تعبیه کند اما بنا به گفته زنان دستفروش، آنها از پرداخت اجاره غرفه‌ها برنمی‌آیند.

شرایط دستفروش‌های سطح شهر نیز مانند دستفروش‌های مترو است. البته این طیف از زنان دستفروش در مقایسه با مترویی‌ها احساس امنیت و رضایت کمتری دارند. در اطراف دانشگاه تهران تعداد زیادی از دستفروشان جوان مشغول فروش وسایل کوچک و تزیینی مورد علاقه جوانان تهرانی هستند. انواع دستبندهای چوبی و پارچه‌ای، عروسک، جامدادی، بند عینک و ... دختران دستفروش این وسایل را شبانه در خوابگاه می‌سازند و غروب اطراف دانشگاه می‌فروشند.

فاصله چهارراه لشکر و منیریه چند زن مسن دستفرش مشغول به کار هستند که ترشی، خیارشور، آبلیمو، آب غوره و انواع سبزی خشک که خود در خانه تولید می‌کنند را به فروش می‌رسانند. از زنی که حدودا  ۶۴ سال زن دارد و با تسبیح بلندی مشغول ذکر گفتن است یک بسته شوید خشک می‌خرم. می‌گوید که شوهرش مرده است و یک بچه عقب مانده دارد و یک سال است دستفروشی می‌کند. به نظر می‌آید به افتادن هر روزه تعداد بیشتری از ما ایرانیان به زیر خط فقر و کوچک و کوچک‌تر شدن سفره‌هایمان، باید شاهد افزایش روزانه تعداد دستفروشان زن و کودکان کار باشیم.
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: