دیدارنیوز ـ سبک زندگی: گفتگوهای کار، دیدار، خلاقیت با محوریت بررسی خلاقیت در محیط فعالیت حرفهای در ایران، با همکاری مشترک بین رسانه خبری تحلیلی
دیدار و آکادمی دوکسو صورت گرفته است.
در هفتمین گفتوگو از سلسله گفت و گوهای کار و خلاقیت به سراغ احسان منصوریان رفتیم که از نگاه او ببینیم خلاقیت در زمینه فعالیتهای اجتماعی که شروع کردهاند، چه جایگاهی دارد و چگونه در پیشبرد مسیر ایشان تاثیرگذار بوده است.
به عنوان یک فعال اجتماعی در بحث مهم ترویج دوچرخه سواری به عنوان یک ابزار مهم حمل و نقل شهری که پیگیر مطالبات مرتبط با آن هستید، آیا خلاقیت موضوعیت دارد؟ توضیح دهید در چه حوزههایی در این کار اجتماعی و ترویجی خلاقیت میتواند نقش ایفا کند؟
در جامعه ما کسریها و ایرادهایی در بحث سبک زندگی و رفتاری و کلاً لایف استایل ما وجود دارد. برای تشویق شهروندان به تغییر این گونه رفتارها، مجموعهای از مباحث فرهنگی، عملی، زیرساختی و مدیریت تقاضایی باید اتفاق بیفتد که بخشی از آن، سهم NGOها و سهم فعالیت خودجوش مردمی است. برای اینکه این موارد و این دغدغهها و این بایدهایی که در زندگی و سبک زندگی شهروندان باید ایجاد شود و آن ایرادهایی که باید گرفته شود را بهدرستی برایشان تدوین کنند؛ یا با ایجاد کمپینها، برنامهها و پویشهای مختلف بتوانند اقلیتی از شهروندان را جذب نمایند و از طریق آنها بقیه جامعه را تشویق به تغییر از خود و تغییر در رفتار خود کنند. قطعاً مبحث خلاقیت در ایجاد برنامهها و پویشهایی که بتوانند شهروندان بیشتری را هر روز به تبعیت از آن منش و ماهیت این کمپین ترغیب کند، میتواند بسیار موثر باشد. یکی از کمپینهایی که ما به شدت درگیر آن هستیم و الان بیشتر از ۵ سال است که در حال اجرای آن هستیم، کمپین سهشنبههای بدون خودرو است که استارت آن توسط آقای کوروش بختیاری در شهر اراک زده شد که تلاش او ترغیب شهروندان به حداقل استفاده کردن از خودروی شخصی خود بوده است. به عقیده من یک سری چارچوب کلی برای ایجاد الگوهای کمپینی لازم است و باقی آن به خلاقیت جامعه مخاطب برمیگردد. در حقیقت به خلاقیت آن ایجاد کننده کمپین یا پیگیری کننده آن موارد برمیگردد تا ضمن هدف گذاری مناسب و موثر بتواند هر بار تنوع و ویژگیهای جدیدی را خلق نماید تا جامعه دچار یکنواختی در آن موضوع نشود.
فیلم کامل گفتگو را اینجا ببینید:
وقتی که صحبت از خلاقیت در حوزه فعالیت اجتماعی میشود چه اقداماتی در ذهن شما وجود دارد که مخاطب هم بتواند آنها را تصور کند. اگر میشود با مثالی توضیح دهید که مثلاً شما چه فعالیتی را انجام دادهاید که خلاقانه بوده است و توانستهاید افراد بیشتری را به دوچرخه سواری جذب کنید یا در هر فعالیت دیگری که خود شما صلاح میدانید، مثالهایی را برای ما ذکر کنید؟
به عقیده من خود خلاقیت به جستجوی جواب مناسب برای سؤالهایمان گفته میشود. در ابتدا ما باید به یک طرح سوال برسیم و بعد با خلاقیت به دنبال پیدا کردن پاسخهای مناسب آن سؤال باشیم. کمپینهای مردمی هم باید بتواند در یک قالب پرسشگری و ایجاد سؤال یا از طریق ایجاد دو قطبی در ذهن مخاطبان و شنوندگان کمپین، شخص و اشخاص مخاطب را به جستجو و پیدا کردن پاسخ در ذهن خودشان وادار کند. بهترین روش برای اینکه شهروندان در مسیری که دارند میپیمایند یک نگرش دوبارهای داشته باشند و از خودشان بپرسند آیا این مسیری که ما تا الان طی کردهایم درست است یا خیر، همین مبحث ایجاد طرح سوال و یا ایجاد دو قطبی میباشد. قبل از اینکه بخواهم مثالی را بیان کنم میخواهم رزومه کوتاهی از فعالیتی که در مشهد اتفاق افتاد را برای شما شرح دهم. در سال ۹۳ همراه با همسرم سفرهای با دوچرخه را شروع کرده و در کشور همسایه ترکیه شروع به رکاب زدن کردیم. در جنوب ترکیه در شهر مرسین یک NGOای دیدیم که تلاش میکرد بحثهای محیط زیستی توسعه زیرساختهای دوچرخه و حقوق مربوط به دوچرخه سواران را پیگیری و مطالبه کند. اولین سوالی که در ذهن ما شکل گرفت این بود که چرا ما نباید چنین ساختاری داشته باشیم؟ بعد از آن در مشهد به دنبال افرادی که در این زمینه در ارگانهای دولتی و مجامع فعال مردمی بودند جستجو کردیم و با تعدادی از افراد مرتبط شدیم و پایه و اساس کانون هم رکابان شهری مشهد به عنوان کمپینی که در حوزه ترویج فرهنگ استفاده از دوچرخه به جای خودرو فعالیت میکنند، گذاشتیم. از اسفند ۹۴ و اوایل ۹۵ کمپین سهشنبههای بدون خودرو در مشهد شروع کردیم و هر سهشنبه این برنامه را اجرا میکردیم.
خود به خود درگیر تمامیت طلبی و اقتدار طلبی ارگانهای دولتی و شبه دولتی شدیم. تلاش کردیم مشکلات را با گفتگو، پیگیری، جلسه و آسیب شناسی حل کنیم که متأسفانه به دلیل مسائلی که همه در سیستمهای دولتی و شبه دولتی به آن آشنایی داریم، به نتیجه مطلوب نرسیدیم. در نتیجه از خلاقیتمان استفاده کردیم و یک کمپین جایگزین را برای اینکه بتوانیم فرایندهایی که آنها در نظر گرفته بودند تا ما را از ادامه این مسیر بازدارند، ایجاد نمودیم تا از آن چارچوبها خارج شویم و بتوانیم فعالیتهای خود را ادامه دهیم. کمپینهای سهشنبههای بدون خودرو یک سوال بزرگ دارد. اگر سهشنبهها قرار است بدون خودرو باشد چه چیزی را میتوان جایگزین آن کرد؟ مخاطب شروع به پاسخ دادن میکند. مترو، اتوبوس، پیاده و دوچرخه گزینههایی هستند که وجود دارد. هر بار اگر نتوان به تمامی ارکان پاسخ دهد، خودبه خود با پرسشگری از دیگران و دیدن نمونههای عینی یعنی مروجین آن میتواند به پاسخهای معقول در این حوزه برسد؛ یعنی اگر دوچرخه سواران بیشترین فعالیت را در این کمپین دارند، خودبهخود وقتی نام کمپین سهشنبههای بدون خودرو شنیده میشود، در ذهنشان این مسئله تداعی میشود که سهشنبهها بدون خودرو با دوچرخه اجرا میشود. در همان راستا تلاش کردیم که یک کمپین فراگیری را خلق کنیم تا فارغ از بعد نوع استفاده ترافیکی، ورزشی یا تفریحی، از آن ساختارهایی که در سیستمهای دولتی خلق شده بود، خود را رها کرده و بتوانیم به صورت آزاد فعالیتهایمان را ادامه دهیم. از اینرو بر آن شدیم که کمپین دیگری را ایجاد کنیم که فراگیر باشد یعنی صرفاً منوط به حوزه ترافیک نباشد. در نتیجه کمپین (با دوچرخه #با_دوچرخه) را با دوستان خلق کردیم. هدف این کمپین این هست که شما روزی یک بار خواه برای انجام امور ورزشی، تفریحی یا برای حمل و نقل و انجام کارهای روزمره از دوچرخه خود استفاده کنید. خوشبختانه آن زمانی که ما روی آن کار کردیم مخاطبان مناسبی را در سراسر کشور پیدا کردیم. شهروندان مختلفی که در شهرهای مختلف به این کمپین پیوسته بودند تلاش میکردند تصاویر خود را با ما به اشتراک بگذارند و ما از رسانهای که در اختیارمان بود، فعالیتهایی را که هر هفته یا در هر زمانی از شبانه روز و در هر روزی از سال در حوزه کمپین با دوچرخه اجرا میشد را به دیگران معرفی میکردیم.
در این ارتباط شهروندان تلاش میکردند که در این حوزه خودشان و آرمانی که دارند را به دیگران معرفی کنند تا ما هم به دیگران منعکس کنیم. بعد از آن تا یک حدودی دوستان دیدند که دیگر نمیتوانند سوء استفاده از کمپینهای سهشنبه بدون خودرو را ادامه دهند. در نتیجه این موضوع را رها کردند. اما دوباره ما تلاش کردیم که کمپین را احیا بکنیم. در همان سهشنبهها با اینکه قبل از آن هم زمانی که از کمپین به صورت مستقیم خارج شدیم کمپین با دوچرخه را همان سهشنبه اجرا میکردیم. تا الان از عید ۱۳۹۵ به این طرف، هیچ سهشنبهای کمپین ما کنسل و ترک نشد است. چه به صورت گروهی و چه به صورت انفرادی که منظور از انفرادی اعضای کانون هست. کمپین را با بنرها و پلاکاردهایی که خودشان نوشتند اجرا کردند. یک نمونه خلاقیت در مباحث اجتماعی و در بحث سبک زندگی و تشویق مردم به تغییر سبک زندگی، همین خلاقیت در تبیین یک کمپین به عنوان یک ساختار که شهروندان بپذیرند و علاقهمند شوند، میباشد. از همه مهمتر این است که برای آن که ماهیت آن کمپین برای آنها قابل درک باشد و ضرورت پرداختن به آن کمپین یا آن الگوی رفتاری برای آنها کاملاً تبیین شود، نیاز است که خود ساختار آن کمپین ساختار درست باشد و تبیین درست را از ابتدا در خود پرورانده باشد. کمپین با دوچرخهای که خلق شد خدا را شکر توانست تعداد زیادی از شهروندان را ترغیب کند. کمپین ماندگار شد و در سایر روزهای هفته هر برنامهای که در حوزه دوچرخه داشتیم چه از طرف مدیریت شهری یا از طرف خود کمپین که میخواست اجرا شود، ما یک ساختار مناسب برای اینکه بتوانیم به شهروندان که از بیرون داستانها و فعالیتهای ما را به عنوان یک مخاطب مستعد بررسی میکنند، داشتیم و آن هم کمپین با دوچرخه بود. گرچه ما هم سهشنبههای بدون خودرو داشتیم و از خلاقیتمان استفاده کردیم و کمپین با دوچرخه را خلق کردیم تا بتوانیم همگرایی خودمان را در سایر فعالیتها برای مطالبه اجتماعی خرج کنیم و به شهروندان نشان دهیم.
من به عنوان مخاطب وقتی با این موضوع روبرو میشوم خیلی آسان به نظر میآید. در واقع خیلی ایده جالبی هست و ما بیاییم یک کمپین با دوچرخه بگذاریم و مردم را تشویق کنیم که هر روز از دوچرخه که استفاده میکنند اطلاع رسانی کنند و بدین نحو یک همگرایی ایجاد شود. ولی حتماً برای رسیدن به این ایده خیلی زحمت کشیدهاید، ایدههای مختلفی را بررسی کردید و در نهایت مطرح شده و در پایان این ایده به عنوان خروجی کار شما درآمده است. اگر ممکن است این فرایند را بیشتر توضیح دهید تا ما و دوستان به عنوان مخاطب آشنا شویم که چقدر امکانش وجود دارد؟ چه فرآیندی برای رسیدن به چنین کمپینی که حتماً روی اسمش هم خیلی فکر کردید و اسمش هم اسم خلاقانهای است چگونه این فرایندها طی شدند؟
اول از همه ما یک چارچوبی تهیه کردیم و بر روی آن خواستههایی که از اجرای یک کمپین و ماهیت و دستاوردهایی که از کمپین انتظار داشتیم فهرست کردیم. برای اینکه کمپین ما منحصر به فرد یا قائم به فرد نباشد، تلاش کردیم یک کمپین فراگیر خلق کنیم. از اینرو بر روی دایره نوشتیم که کمپین باید فراگیر باشد، نوشتیم که محدود به زمان خاصی نباشد. افراد مختلف جامعه در هر سطح توان و استفاده بتوانند خودشان را جزئی از این کمپین بدانند. اینها همه ارکانی بودند که ما لیست کردیم و از طرفی هم شهروندان بتوانند آزادانه و خلاقانه چه در قالب ساختار گروهی و چه در قالب ساختار انفرادی خودشان را همراه این کمپین بدانند. در کنار این ارکان تلاش میکردیم کمپین زاده نشود یعنی به این شکل که خالقی نداشته باشد؛ به عبارتی هر دفعه که شنیده میشد شخص خاصی لزوماً اسمش آورده نشود که قائم به فرد باشد. این موارد را فهرست کردیم. برای انتخاب اسم که باید گویای تمام این خاصیتها باشد باید به یک نتیجه میرسیدیم.
اول لیستهای مختلفی داشتیم: دوچرخه برای سلامت، دوچرخه برای زندگی، دوچرخه برای شما، زندگی با دوچرخه و موارد دیگر بود. ما در NGoها هدف ترویج فرهنگ استفاده از دوچرخه به جای خودرو عنوان میکردیم. در این رابطه گفته شد که چه استفادههایی از دوچرخه میشود؟ با دوچرخه خرید کنیم با دوچرخه به سرکار رویم با دوچرخه به مدرسه رفتم. بعد مشاهده کردیم که خیلی از جملههایی که کاربران استفاده میکنند و کاربران فعالیت خودشان را اعلام میکنند، واژه «با دوچرخه» یک بخش تقریباً ثابت در تمام مباحث و جملات میباشد. از این رو پسوند و پیشوندها را تشکیل داده و مشاهده کردیم که چقدر این واژه روی این موضوع خوب مینشیند. در نتیجه کمپین را با این ساختار و نام درست کردیم. بدین منظور سعی شد که به سادهترین شکل ممکن به مخاطب القا شود که چه در قالب گروه و چه در قالب فعالیت فردی در هر حیطه ورزشی، تفریحی، حمل و نقلی و سبک زندگی، که از دوچرخه استفاده میکنند، خودشان را جزئی از این کمپین بدانند. در نتیجه در زمان اولیه به همه توضیح میدادیم که هشتک با دوچرخه را به صورت پیشوند یا پسوند میتوانید در جملاتتان استفاده کنید. خیلی وقتها برای ما عکس ارسال میکردند و مینوشتند که امروز ۲۰ کیلومتر رکاب زدم هشتک با _دوچرخه، امروز مدرسه رفتم با هشتک _دوچرخه، امروز به اداره خیلی سریعتر از هر روز رسیدم و خیلی از جملههای دیگر که این با دوچرخه به عنوان پسوند یا پیشوند میتوانست نه در قالب یک ساختار خیلی رسمی، روی آن جملهها بنشیند. در واقع هر شهروندی به شکلی خودش را عضو و همراه این پروژه یا کمپین بداند. این بود که ما توانستیم بتوانیم یک سری خواستههایمان را لیست کنیم و تلاش کردیم ساختاری که برای برآورده کردن آن خواستهها تبیین میکنیم، در سادهترین، کوتاهترین و گویاترین شکل ممکن بتواند به مخاطب هدف خودش را القا کند و او را ترغیب کند که در این موضوع مشارکت کنند.
در ابتدای فرایند این عمل خلاقانه چارچوبها را تعریف کردید و اینکه کیفیت چارچوبها و راه حل بهینه هم مدنظرتان بود. نکته دیگر جلوگیری از فردیت و یک کار جمعی است. در بحث خلاقیت هم یک بحث خلاقیت جمعی و یک بحث خلاقیت فردی وجود دارد. شاید عامه توجهشان به بحث خلاقیت هنرمندانه و فردی که یک نفر بیاید یک ایدهای دهد و ایده بتواند بهطور معجزهآسایی مشکلات را حل کند. یک فرایندی که شما هم احتمالاً آن را طی کردید فعالیتی است که گروهی بنشینیم با یکدیگر فکر کنیم و ایدهای را استخراج کنیم و پیش ببریم. اگر امکان دارد یک مقدار در مورد گروهی که با هم همفکری کردید و به این نتیجه رسیدید توضیح دهید؛ میخواستم بدانم در فرایندی که طی کردید کار گروهی را با چه روشهایی ساماندهی کردید؟
به هر حال مطالبه گری در آن سالهایی که ما شروع کرده بودیم، مباحث جدیدی بود و شهروندان خیلی راجع به لزوم و مسیری که باید بپیماییم، آگاهی جمعی کاملی نداشتند. بنده به همراه یکی از دوستانمان آقای مهندس جمشید جعفری از بین بچههایی که در این زمینه وارد شده بودند و زمان کافی برای مطالعه و بررسی فعالیتهای مشابه در کشورها و کمپینهای مشابه را داشتیم، خود به خود بچههایی که وقت میگذاشتند تعدادشان محدود شد. یک جمع انگشت شماری تشکیل شد که در این حیطه مباحث را پیگیری میکردند. این عدم رفتار و آموزههای کار تیمی که در سیستم تحصیل باید به شهروندان و جامعه منتقل شود که نمی شود، و همیشه سیستم فردگرایی حاکم است. شما نمره اول کلاس شدی؟ نمره شما از فلانی بیشتر شد؟ شما را در خانه همیشه با بچه فامیل یا همسایه مقایسه میکنند. همیشه یک رقابت برد ـ باخت برای انسان در سیستم تربیت سنتی و متاسفانه در سیستم آموزشی ما حاکم است. به جای این که کار تیمی در نظر گرفته شود و به جای معدل جمع یک گروه سنجیده شود، همیشه معدل تک تک افراد برای ارزیابی توانمندیهای افراد سنجیده میشود. ما متأسفانه در سیستم آموزشمان خلأ کاملی داریم. در نظام آموزشی ما هیچ درس و موضوع آموزش تیمی اثربخشی وجود ندارد و افراد به مرور در جامعه با فراز و نشیبها و چالشهایی که بر میخورند به ضرورت یادگیری این موضوع میرسند. زمانی که شخصیت آنها تبیین و هدفگذاریهایشان شکل گرفته است. بیشتر بر پایه زندگی خودم، ماشین خودم، خانه خودم ماشین خانوادهام و حالا برای زن و بچهام چکار کنم؛ یعنی در ذهنمان ایدههای شخصی ما است. ببخشید وقتی من این موضوعها را به خصوص لایههای اجتماعی را میشنوم همیشه دوست دارم این مطالب را باز کنم. مبحثی که فرمودید برای تصمیم گیری به سه نفر منوط شده بود: بنده، همسرم و آقای مهندس جعفری. در آن زمان به سبب شرایط چالشی که برای اجرا کردن و ادامه دادن این کمپین ایجاد کرده بودند، ساعات پراسترسی را میگذراندیم. همین سه نفر نشسته بودیم و موضوعاتی که به نظرمان میآمد باید و نبایدهای این موضوع را لیست میکردیم و به یکدیگر اطلاع میدادیم. مطالبی را اضافه یا رویکردی را که نسبت به آن سرفصل یا موضوع خواسته بودند اصلاح میکردیم تا بتوانیم دقیقتر بیان کنیم. به این ترتیب در یک جمع سه نفره توانستیم به یک نتیجه نهایی برسیم. خیلی از اوقات در چنین لایههایی، اگر انسان بخواهد خیلی فرا برود با توجه به اینکه اخلاق و کار تیمی نیست، خیلی افراد ممکن است بخواهند برای این که حرفی برای گفتن در آن موضوع داشته باشند یک سری چالشهایی را به حق یا ناحق وارد کنند که بوروکراسی تصمیم را پیچیده و طولانیتر کنند.
در نتیجه ما در یک جمع سه نفره تصمیم گرفتیم که این کار را انجام دهیم. حالا نمیدانم من میتوانم یک فرایند دیگری را خدمتتان عرض کنم که در ذهنمان در قالب یک نیاز گذشت، و به دنبال یک راهکار برای آن بودیم. یعنی مجموعهای از نیازها را ما در آنجا در قالب یک برنامه منسجم اجرا کردیم و توانستیم تأثیرگذاری خوبی را هم داشته باشیم. ما همچنان در تلاش بودیم که مبحث استفاده از دوچرخه به عنوان یک وسیله نقلیه به شهروندان معرفی نماییم. ولی خیلی از شهروندان همچنان بر این عقیده بودند که صرف داشتن وقت، خود دوچرخه و شرایط خانوادگی مناسب برای انجام و استفاده از آن، توجیه استفاده دارد و در غیر این صورت من همچنان از خودرو شخصی استفاده میکنم؛ لذا برای اینکه خلاف این موضوع را نشان دهیم، به نمونههایی از سایر کشورها که در این زمینه پیشرو هستند و تقریباً بخش جداناپذیری از زندگی آنها استفاده از دوچرخه در حمل و نقل و کارهای روزمره شده است مثل جوامع توسعه یافته اروپایی از قبیل آلمان، هلند، سوئیس و دانمارک و کشورهایی که در این حوزه خیلی خوب توانستند فعالیت کنند و اثرات خوبی را در حوزه شهر زیست پذیر و شهر انسان محور ایجاد کنند، استناد میکردیم. در مقابل آنها همه میگفتند که آنجا اروپاست و اینجا ایران است و قابل اجرا نیست. به یک شکلی فرافکنی میکردند که ما میتوانیم از خودمان شروع کنیم. موضوع دیگر این بود چگونه میتوانیم به جوامع فعال شهرهای دیگر که دغدغه مشابه ما دارند، متصل شویم و با آنها ارتباط بگیریم و بتوانیم یک مطالبه یک صدایی داشته باشیم که بتوانیم آن موضوع را پیگیری منسجم کنیم. این نیاز دوم بود. در کنار این، ما خودمان علاقه داشتیم که بحث سفر با دوچرخه و سبک زندگی با دوچرخه از ما جدا نشود و همیشه آن را داشته باشیم. در آن سالها صاحب فرزند شدیم و خداوند به ما ارسلان را هدیه داده بود سفرها محدود شد تا همسرم دوران بارداری را سپری کند و شیرخوارگی فرزندمان را تمام کند. ما در تلاش بودیم که دوباره سبک سفر با دوچرخه و زندگی تمام عیار با دوچرخه را حفظ کنیم.
در نتیجه به دنبال این گشتیم که بیینیم از چه تمهیداتی برای اجرای این موضوع در زندگی خودمان استفاده کنیم. باید و نبایدهایی که ما در زندگی خودمان برای فرزندمان داشته باشیم که او را به این موضوع عادت دهیم لیست کردیم که یکی از مشوقهایمان شد. در کنار آن دوست داشتیم که فرزندمان زمان ۱ تا ۲ سالگی را که سن بسیار حساسی برای ارتباط مؤثر با محیط و انسانها و رشد خلاقیت ذهنی است، باید بچه را در فضاهای متنوع در بیرون از شهر و فضاهایی که در چارچوب خانه نیست، فضاهایی که جدید است تا بتواند خلاقیتهای ذهنیاش را توسعه دهد. این موضوع هم یک نیاز ما بود. در کنار این چند نیاز و رسیدن به آنها، هدفگذاری کردیم. برای اینکه نشان دهیم که میشود با دوچرخه زندگی کرد، تصمیم گرفتیم یک سفری به دور ایران با فرزند شیرخواره که آن موقع چهار ماهش بود، انجام دهیم. بدین منظور با مشورت کسانی که این کار را در خارج از کشور انجام داده بودند زمان سن مناسب فرزندمان را جویا شدیم که گفتند در سن ۶ تا ۸ ماهگی میتوانید سفرتان شروع کنید. از این رو ما در ۲۳ فروردین ۱۳۹۷ سفر چهارصد روزه خود را به دور ایران با شعار حفظ آب و خاک و هوای پاک برای نسل آینده و اجرای ورک شاپهای رایگان در نحوه مطالبه گری از مدیریت شهری در حوزه توسعه زیرساختها، نحوه زیرساختهای مطلوب چه در بحث مسیرهای دوچرخه و چه در بحث انواع دوچرخه و موارد دیگر شهر به شهر ارائه میدادیم و با جامعه محلی مرتبط میشدیم و آنها را ترغیب میکردیم تا این برنامهها را اجرا کنند. با اجرای آن با برنامهها یکسری اطلاعات را منسجم و مرتبی را به مطالبه گران این حوزه میدادیم تا آنها بتوانند در حوزه مطالبه گری هدفگذاریهایشان را دقیقتر انجام دهند.
از طرفی هم اگر محقق میشد با مدیریت شهری آنها دیدار میکردیم تا مسیرها و عمل کردهایی که شهر مشهد داشته است که منجر به موفقیت یا عدم موفقیت شده است را برای آنها مثال میزدیم و نمونههای دیگری که در سایر کشورها انجام شده برایشان تبیین میکردیم تا به یک درک مناسبی برسند. این خلاقیت در تصمیم گیری و انجام این سفر، به اینکه ما چگونه بتوانیم به تمام آن نیازها که در ابتدا لیست کردم، بر میگشت. چهارصد روز دور ایران را زدیم. در طی این مدت ۲۷ ورک شاپ ترویج دوچرخه سواری گذاشتیم، حدود ۲۴ مدیر شهری مربوط به ۲۴ شهر از اعضای شهرداری، خود شهردار یا شورای شهر را دیدیم و برای آنها کلاسهای توجیهی و تدوینی برگزار کردیم. در نهایت حاصل این سفر یک سال زندگی فوق العاده پرخاطره و شیرین میباشد که هر دفعه به آن فکر میکنم تمام وجودم را اشتیاق برای انجام دوباره آن فرا میگیرد. از طرفی هم در سرتاسر ایران توانستیم با دوستان دغدغهمند و فعال مرتبط شویم. الان این موضوعات مربوط به مطالبه گریهای زیرساختهای دوچرخه و موارد دیگر در این حوزه را با یک دست بزرگ که از چندین انگشت از هرجای ایران تشکیل شده است پیگیری میکنیم تا به آن اهداف برسیم. به هر حال این که ما چگونه خواستههای خود را لیست کنیم و برای هرکدام چه میزان وزن گذاری کنیم، یعنی بگوییم که این موضوع یکی از ۱۰ لیستی است که مطلوب ما است و نیاز دارد که با خلاقیت خود یک پلتفرم یا مسیر کلی برای تحقق آنها را در نظر بگیریم. وزن گذاری هر مطلب هم خیلی مهم است. گاهی یک موضوع کم اهمیتتر را آن قدر وزن میدهیم که ما و ادامه مسیر آن موضوع را برای رسیدن به هدف نهایی دستخوش تغییر میکند و چه بسا شما را از رسیدن به هدف باز دارد. یکی لیست کردن، یکی وزن گذاری، مهم فوری و مهم غیر فوری کردن موضوعات و دیگری استفاده از کمک دیگران برای تعیین مسیر برای رسیدن به هدف و آن ابزاری که میخواهد خلق شود که میتواند کمپین باشد یا یک چیز خلق کردنی باشد یا وسیلهای باشد که کاری را برای ما انجام دهد. لیست کردن و وزن گذاری به نظر من خیلی مهم میباشد. از آن مهمتر در مسیر حرکت به سمت رسیدن به هدف نهایی، هر بار کل مطالب را بازنگری بکنیم. یعنی یک جاهایی برسیم که آیا این موضوع در این مسیر برای ما خیلی مهم است یا لازم نیست به این حد و نهایت به آن پرداخته شود؟ اینها موضوعاتی است که خیلی میتواند در رسیدن مؤثر باشد. البته اگر همه اینها در قالب یک ساختار تیمی انجام شود بهتر است. از همه مهمتر کار تیمی اثر بخش هم باعث رونق و اثر بخشی آن میشود.
با تشکر از توضیحات بسیار جامع شما. ما دوست داریم که بیشتر یاد بگیریم. ولی متاسفانه فرصت کم است و بیشتر از این نمیتوانیم از حضورتان استفاده کنیم.