
عوامالملک در نامهای مهم به عباس پیش از سفرش به مسقط برای مذاکرات غیرمستقیم، توصیههای جالبی به او داشته که نباید خواندن آن را از دست بدهید.
دیدارنیوز ـ عوام الملک:
خواصالدوله امور خارجه،
عباس آقا،
سلام.
از آنجا که قرار است برای مذاکرات غیرمستقیم با ایادی مزدور آمریکای جهانخوار با پرواز مستقیم از طهران به مسقط بروی و با توجه به آنکه، چون ما عوام برای شما خواص حکم طبیب را داریم و محرم محسوب میشویم و شما همه چیز را همانطور که هست اگر خودتان هم به ما نگویید میسپارید بقیه بگویند این نامه را غیرمستقیم برایت میفرستم تا پیشنهاد بدهم برای غیرمستقیمتر شدن مذاکرات مذکور از زبان شعر استفاده کنی. ناسلامتی شعر فارسی در طول تاریخ زبان بیان غیرمستقیم خیلی از مسائل و مطالب بوده است.
فلذا به نظرم در بدو ورود به جلسه در حالیکه به شکل مستقیم به چشمهای شیطانی طرف مقابل نگاه نمیکنی به او بگو:
"نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامهرسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست"
البته بلافاصله و صریح اشاره کن که طرف مقابل به خاطر مصراع آخر نباید پررو شود و این مساله عشق نهان تنها به خاطر جور شدن قافیه و البته تلطیف فضا بیان شده است.
از آنجا که شما خواص همیشه در همه مذاکرات حسننیت داشتهاید، برای اینکه میزان صداقت طرف مقابل را هم بسنجید پس از شنیدن غیرمستقیم حرفهای ایشان خوب است ناگهان ترانه زیر را از طریق گوشی تلفن همراه یکی از عمانیهای نشسته در وسط مذاکره غیرمستقیم پخش کنید و به شکل زیرچشمی زبان بدن آمریکاییها در زمان پخش ترانه را بررسی نمایید:
"سر به روی شانههای مهربانت میگذارم
عقده دل میگشاید گریه بیاختیارم
از غم نامردمیها بغضها در سینه دارم
شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
خالی از خودخواهی من برتر از آلایش تن
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
عشق صدها چهره دارد عشق تو آیینه دارد
عشق را در چهره آیینه دیدن دوست دارم
در خموشی چشم من را قصهها وگفت وگوهاست
من تو را درجذبه محراب دیدن دوست دارم
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقت شکستن دوست دارم
بغض سرگردان ابرم قله آرامشم تو
شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم"
اگر موقع پخش این ترانه در دستهای هیات آمریکایی لرزش ریزی وجود داشت و در چشمهای بعضیهایشان هم اشک دیده شد بدانید که مذاکرات غیرمستقیم مثل همیشه به نفع ما در حال انجام است. در این موقعیت ممکن است سعی کنند همانطور که جواد در تلویزیون بودجهبگیر گفت ننربازی دربیاورند و در اتاق را باز کنند و بگویند از حالا به بعد که در باز شد بیایید مستقیم مذاکره کنیم. اصلا هیجانزده نشوید و طوری وانمود نکنید که فکر کنند مثلا مذاکره کردن برای ما اهمیتی دارد. سرهایتان را پایین بیندازید و مستقیم به زمین خیره شوید و به شکل مناسب به طرف عمانی اشاره کنید که این ترانه را پخش کنند:
"واویلا لیلی
واویلا لیلی
واویلا لیلی
دوسِت دارم خیلی
واویلا لیلی
دوسِت دارم خیلی
تو لیلی من مجنون
تو شادی من دلخون
ز خیمه قلبت
مکن منو بیرون
مبادا یک شب در هوسی باشی
مبادا روزی مال کسی باشی
واویلا لیلی
دوسِت دارم خیلی
واویلا لیلی
دوسِت دارم خیلی
ماشالا
الو آه آه
واویلا بر من
کشتی منو از سر
واویلا بر تو
بخون شبی با من
موهاتو افشون کن
منو پریشون کن
موهاتو افشون کن
منو پریشون کن
مبادا یک شب در هوسی باشی
مبادا روزی مال کسی باشی
واویلا لیلی
دوسِت دارم خیلی
واویلا لیلی
دوسِت دارم خیلی"
با همه اینها ممکن است طرف مقابل نخواهد از فرصت این مذاکره غیرمستقیم که ما خودمان با بزرگواری در اختیارش گذاشتهایم استفاده کند و به جای ننربازی به فکر پرروبازی باشد. در این حالت لازم است خود تو، به عنوان رییس مذاکرهکنندگان ما خیلی محکم از جایت بلند شوی و رو به طرف عمانی بگویی که از حالا به بعد ما مثل همه این سالها فقط به شکل مستقیم با کوبیدن مشت محکم بر دهان و مالیدن پوزه اینها به خاک حاضر به مذاکره خواهیم شد. در ضمن میله چوبی همه پرچمهای آمریکایی که در این سالها آتش زدهایم برای استفاده در مراحل بعدی مذاکرات مستقیم با یانکیها موجود است. بعد هم از اتاق جلسه با خونسردی بیرون بیا، اما در را پشت سرت محکم به هم بکوب و رو به خبرنگاران این شعر را بخوان:
"یار من بی وفا شد و رفت سوی یک یار دیگه
دل منو تنها گذاشت از پی دلدار دیگه
گفتمش دل آخرش جدا میشه ز سینه
گفت که راهی نداره بخواهی نخواهی همینه
یار قسم خورده یه روز دیدم شده غریبه
خواب کسی رو دیده و خواب منو ندیده
گفتم که یار نازنین شیشه دلم چی میشه
گفت که دیگه خسته شده با سنگ زده به شیشه
منم عکساشو پاره کردم
نامههاشو پاره کردم
فکر یه چاره کردم
منم عکساشو پاره کردم
نامه هاشو پاره کردم
فکر یه چاره کردم"
لطفا بلافاصله هم به ایران برگرد، چون من و سایر عوام همیشه در صحنه آماده میشویم تا با همان میلههای چوبی که به آمریکاییها گفته بودی بار دیگر از دیوارهای سفارت سابق آمریکا و سفارتهای فعلی عمان و امارات و اگر لازم شد بقیه جاها به جز چین و روسیه بالا برویم.
عباس! ببینم چه کار میکنیها. در مجموع با این یانکیها با رافت برخورد کن. چون دلارشان مدام در حال گران شدن است و اگر همینطور پیش برود عوامشان به خاطر فروپاشی اقتصادی که از عصر ابراهیم اعلام شد در حال اتفاق افتادن است دچار مشکل میشوند.
راستی این را هم یادم نرود که مراقب باش هیچ عکس دونفرهای از تو و طرف آمریکایی بیرون نیاید و اصلا برای اینکه بعدا حرف و حدیثی هم درست نشود و نگویند آتش و پنبه به شکل غیرمستقیم کنار هم بودند از عمانیها بخواه گوشه در اتاق مذاکرات غیرمستقیم را باز بگذارند و یا حتما یک پسر نابالغ در محل مذاکرات غیرمستقیم یک گوشهای بنشیند که یک وقت چیزی مستقیم نشود.
عوامالملک
طهران، جمعه، بیست و دو فروردین (حمل) سنه یکهزار و چهارصد و چهار خورشیدی