تیتر امروز

زهرا نژادبهرام: تصمیم گیران دوباره دارند راه را اشتباه می‌روند/ دارویی برای مقابله با بی حجابی کشف شده که ما نمی‌دانیم؟
گفت و گوی دیدار با یک فعال سیاسی اصلاح طلب درباره کلینیک ترک بی حجابی

زهرا نژادبهرام: تصمیم گیران دوباره دارند راه را اشتباه می‌روند/ دارویی برای مقابله با بی حجابی کشف شده که ما نمی‌دانیم؟

خبر راه اندازی کلینیک ترک بی حجابی دلیل گفت و گوی دیدارنیوز با زهرا نژاد بهرام فعال سیاسی اصلاح طلب شد. او معتقد است: راه‌اندازی کلینیک برای درمان جسم انسان است نه روح و اعتقادات مردم.
محمد قوچانی: با این قانون اساسی به توسعه نمی‌رسیم/ یک جریان معتقد است که توسعه خلاف شرع است/ تا یک جامعه مدنی شکل نگیرد، توسعه محقق نمی‌شود
واکاوی چرائی عدم توسعه در ایران در گفت‌وگوی دیدار با مدیر مسئول ماهنامه آگاهی نو

محمد قوچانی: با این قانون اساسی به توسعه نمی‌رسیم/ یک جریان معتقد است که توسعه خلاف شرع است/ تا یک جامعه مدنی شکل نگیرد، توسعه محقق نمی‌شود

اهمیت موضوع عدم توسعه در ایران بهانه گفت و گو با محمد قوچانی، روزنامه نگار شد؛ او معتقد است: در هر کشوری تا یک جامعه مدنی شکل نگیرد، توسعه محقق نمی شود.
لازم نیست خواص جایی بروند
افاضات اضافه

لازم نیست خواص جایی بروند

عوام الملک در نامه‌ای به حضرت مسعود نوشت: بر خلاف تبلیغات برخی از این رسانه‌های بیگانه وابسته، لازم هم نیست خواص جایی بروند. ما عوام خودمان داریم می‌رویم. داریم کم می‌شویم. داریم خودمان را می‌کشیم...
گفت‌وگوی "دیدار" با اردشیر گراوند مدیر عامل شرکت نقش کلیک؛

خلاقیت؛ محصول دلاور بودن است!

خلاقیت و نوآوری در فضای کسب و کار امری ضروری است. امروزه شرکت‌ها در یک فضای رقابتی و جهانی فعالیت می‌کنند و این مسئله اهمیت خلاقیت و نوآوری را بیش از پیش آشکار می‌سازد. خلاقیت ایده‌های بزرگ به وجود می‌آورد و می‌تواند این ایده‌ها را به واقعیت تبدیل کند و به این ترتیب راه را برای فرصت‌های جدید باز کند. شرکت‌های بزرگی که عملکرد بهتری دارند معمولا شیوه مدیریتی را سرلوحه کار خود قرار می‌دهند تا به وسیله آن‌ها خلاقیت و نوآوری را به ارزش تبدیل کنند. در دومین قسمت از برنامه‌های «دیدار؛ کار و خلاقیت» که با همکاری آکادمی دوکسو تهیه می‌شود، با مهندس اردشیر گراوند مدیر عامل شکرت نقش کلیک در مورد خلاقیت در کار و سازمان‌های گفتگو شده است که در ادامه می‌خوانید.

کد خبر: ۷۶۱۹۷
۱۶:۵۴ - ۰۲ دی ۱۳۹۹
 
خلاقیت محصول گفت‌وگو و تاب آوری در نظام اجتماعی، اداری و سیاسی یک کشور است
 
دیدارنیوز ـ گروه اجتماعی: با وجود اینکه خلاقیت و نوآوری پیوند محکمی با یکدیگر دارند، اما دو فرآیند کاملاً متفاوت هستند و اگر با یکدیگر تلفیق شوند باعث رشد کسب‌وکار می‌شوند. رهبران سازمان‌ها و شرکت‌ها نقش اساسی در ایجاد تفکر خلاق در بین کارکنان خود دارند. داشتن یک رهبر برای ایجاد تغییر و خلق نوآوری می‌تواند مسیر طولانی موفقیت را کوتاه‌تر کند. یک شرکت می‌تواند با استفاده از نوآوری خود، منابع را به درستی برای دستیابی به راه حل مناسب به کار بگیرد و ایده را به عمل تبدیل کند. در قسمت دوم برنامه دیدار،کار و خلاقیت به سراغ اردشیر گرواند، مدیر عامل شرکت نقش کلیک رفتیم او که سال ها در سمت دبیری فعالیت می کرده، درباره موضوع خلاقیت دیدگاه متفاوتی دارد.
 
 
 

اردشیر گراوند معتقد است: "یک بخش خلاقیت مربوط به رهایی آدم‌ها است. آدم رها می‌تواند خلاق باشد تا بتواند انتزاع کند. ما از مبانی تربیتی تا همین الان آدم گیری هستیم. یک زمانی هم هست یک تیمی در یک کشور جمع می‌شود یک کمپین راه می‌اندازد، به نظر من ممکن است. قرار نیست که همه ملت ایران خلاق باشند. شما اگر به یک دهم درصد مردم ایران یا یک دهم درصد شرکت‌های ایران خلاقیت را بفهمانید، برای این کشور کافی است." 

شرکت‌تان را معرفی کنید و با توجه به اینکه شما پروژه‌های زیادی در حوزه‌های مشارکتی اجرا کردید، درباره نقش خلاقیت در سازمان خودتان بیشتر توضیح دهید؟

ما در سال ۱۳۷۶ کارمان را شروع و در سال ۱۳۸۲ آن را ثبت کردیم و به عرصه آمایش سرزمین وارد شدیم. اصلاً کیفیت کار آمایش سرزمین و مطالعات کالبدی این است که افراد مختلف با هم کار کنند. یک سرگروه دارند که باید داده‌های این‌ها را با هم تلفیق کند؛ بر اساس آن تلفیق یک راهبرد ارائه دهد و بر اساس آن راهبرد سیاست را با آن ترکیب کند و نهایتاً برنامه اقدام را بدهد. شما وقتی پلن را دارید جنس و شکل شیر حمام شما با نماد می‌خواند و تم رنگشان هم یکی است. وقتی ما به این کار وارد شدیم باید افراد مختلف را تحمل می‌کردیم. اینکه می‌گویم تحمل از عمد است. چون خود سرتیم برای اینکه خلاقیت رخ دهد باید همه اعضای گروه را تحمل کند. چون اعضای گروه از جامعه شناسی، تا روانشناسی، معماری و اقتصاد رشته‌هایشان متغیر است و همفکر و هم رشته‌ سرگروه نیستند. یکی از ویژگی‌هایی که باید به موارد قبلی اضافه کرد این است که آدم‌ها باید این تحمل را داشته باشند که یک تیم باشد که از درون آن خلاقیت تولید شود. این تیم شرکت ما از زمانی که شروع کردیم حدود هزار و اندی پروژه داشتیم که یکی از آن‌ها هزارودویست کارشناس دارد که در قالب ۱۸۰ شرکت فعالیت می‌کنند. بعد ما در اینجا نزدیک ۵۰ یا ۶۰ کارشناس در رشته‌های مختلف برای راهبری آن کار را داریم. در این فضای کسب و کار ما با این حجم از آدم و این حجم از تعاملات روبه‌رو هستیم و اگر از خلاقیت بچه‌ها و از ظرفیت‌هایمان استفاده نمی‌کردیم هیچ وقت به نتیجه نمی‌رسیدیم و ورشکسته می‌شدیم. ما مدیر تخصصی و مدیر بخشی داریم که با حداقل امکانات و حداکثر بهره‌وری کار می‌کنند و اگر حداکثر بهره‌وری نبود، به دلیل بالا رفتن تورم ورشکست می‌شدیم. اما این اتفاق رخ نداد، چون از خلاقیت این‌ها استفاده کردیم.
 
بیشتر بخوانید: مدیر عامل جمعیت امام علی: خلاقیت فردی و جمعی مکمل یکدیگرند

این اعتقاد وجود دارد که ساختار سنتی به شما اجازه خلاقیت نمی‌دهد. در دوره صفویه در معماری این اتفاق افتاده است، آن‌ها درویش مسلک و اهل انتزاع بودند و اجازه دادند که در معماری خلاقیت وجود داشته باشد و از دست ساختار‌های سنتی خارج شدند. به نظر من یکی از عواملی که اجازه نمی‌دهند خلاقیت وجود داشته باشد حاکمیت ساختار سنتی است. ما در شرکت‌مان این کار را نکردیم و به دنبال خلاقیت رفتیم و حتی به این فکر کردیم که ممکن است سود زیادی به دست نیاوریم، اما آن را انجام دادیم. من می‌توانستم بگویم که در چارچوب‌های قبلی حرکت کنید و خلاقیت را فراموش کنید و به ۳۰ درصد سود قانع شوم، اما من به ۱۰ درصد سود قانع هستم و ۲۰ درصد را خرج خلاقیت کردیم تا یک چیز متفاوتی دربیاید.

به نظر من یکی دیگر از زمینه‌هایی که می‌تواند خلاقیت را در جامعه ایجاد کند نوع نگاه مدیران آن بخش به زندگی است. مثلاً یکی دنبال حداکثر سازی سود است. یکی دیگر ممکن است بگوید به حد مشخصی از سود قانع باشد و در عوض به دنبال این باشد که کار متفاوتی دربیاید. اتفاقا این به نفع مدیر است، چون حتما کار بعدی تضمین شده است. بخشی از خلاقیت محصول از خودگذشتگی است. یعنی نوع نگاه یک فرد به نوع برداشتی از زندگی دارد که آیا برای جامعه یا بچه‌هایمان فراهم کنیم و برایشان هزینه کنیم و یا هیچ فرصتی برایشان فراهم نکنیم و هزینه‌ای نداشته باشیم و بگوییم به صورت محافظه کاری پیش برود. به نظر من بخش عمده از خلاقیت محصول دلاور بودن  است. یک بخشی هم محصول این است که پل‌های پشت سرمان خراب شده باشد و راهی جز جلو رفتن نداشته باشیم. من وقتی راهی جز جلو رفتن نداشتم باید یک کار متفاوت و خلاقانه‌ای می‌کردم. وقتی کار شرکت را شروع کردیم هیچ چیزی نداشتیم. یک مغازه سی متری در خیابان ویلا اجاره کردیم. خودم سرایدار، رفتگر، پروپوزال نویس و پروژه نویس بودم. راه پشت سرم خراب بود و فقط باید رو به جلو می‌رفتم. در این جلو رفتن خیلی جا‌ها فقط خلاقیت بود. این خلاقیت هم فقط در علم نبود، در نوع ارتباط با شما، یا کارفرما بود. اینکه من بدانم با یک سیستم اداری به شدت گرفتار، فاسد و دست و پاگیر بتوان شرکتی را پیش برد، به نظر من محصول تحمل خلاقانه است. ضرورتاً خلاقیت این نیست که من نمای ساختمان را زیبا بزنم یا کاپوت ماشین را زیبا طراحی کنم، بخشی از خلاقیت محصول گفتگو و ماندگاری و تاب آوری در نظام اجتماعی، اداری و سیاسی یک کشور است. شرکت ما یک شرکت بزرگی است و به شرکت‌هایی گرید پایه یک می‌دهند که در حوزه‌های شهری، آمایش سرزمین، اقتصادی و اجتماعی خانوار فعالیت داشته باشند.

یک اشاره‌ای کردید که دوستان شما در GIS یک آپشنی را تنظیم کرده‌اند که کار سیستماتیک انجام شود. نکته خوبی اشاره کردید که خلاقیت فقط در تولید محصول نیست، بلکه در هر جایی که ما مسئله داریم اینکه بدانیم چگونه آن مسئله را حل کنیم نیاز به خلاقیت داریم که بتوانیم آن مسئله را متناسب با نیاز خودمان حل کنیم. یک یا دو نمونه مثال بزنید که در کجا‌ها چگونه خلاقیت به کار برده‌اید؟

من یک نمونه‌اش را که در نظام تصمیم گیری این کشور اثر جدی گذاشت و کار شرکت ما بود عرض می‌کنم. سال ۱۳۷۶ این نرم افزار GIS یا آرکویو بود که آن سال‌ها تازه در ایران وجهه دانشگاهی داشت. در آن سال‌ها در ایران ویندوز نیامده بود. سیستم مرسوم DOS بود. ما آن موقع دیدیم که این GIS بیشتر در حوزه‌های منابع طبیعی استفاده دارد از طرف دیگر دیدم در مطالعات آمایش سرزمین متأسفانه برای همه بخش‌ها نقشه تولید می‌شد، اما برای کیفیت اجتماعی و فرهنگی نقشه تولید نمی‌شود. مثلا برای پهنه بندی بیکاری، دسترسی به مسکن یا ... هیچ چیزی نبود. من بررسی کردم که چگونه می‌شود که کیفیت اجتماعی را به صورت نقشه درآورد. متوجه شدم با GIS خیلی راحت می‌توان این کار را کرد. وقتی ما اولین نقشه‌ها را به تفکیک استان تهیه کردیم و به معاون وزیر نشان می‌دادیم خیلی برایش راحت بود و مجبور نبود انتزاع کند.

وقتی شما یک نقشه می‌دادید مثل ام ار آی بود که کاملاً معلوم بود پهنه‌بندی‌ها چگونه است. تا زمانی که در حد ۳۰ استان بود راحت بود، اما وقتی ۴۰۰ شهرستان می‌شد دیگر امکان نداشت. پس باز GIS خیلی بیشتر کمک می‌کرد. وقتی در ۱۲۰۰ شهر و در حوزه‌های شهری می‌رفت پیچیده‌تر می‌شد. یکی از کار‌های خلاقانه‌ای که ما از آن سال‌ها انجام دادیم و به نظر من باعث شد که این شرکت توسعه پیدا کند و من نام شرکت را پرداز اطلاعات نقشه کلیک گذاشتم، که ما به دنبال اطلس‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی و همه چیز رفتیم. این کار سهل و ممتنع است. تولید نقشه خیلی کار آسانی است، اما پردازش داده ها، گردآوری داده، پردازش، ساماندهی و ساماندهی تا تولید شبیه نقشه و یک کاری مثل فرش دست بافت است. در حال حاضر هر کسی می‌خواهد مثل ما این کار را بکند، یک جایی گیر می‌کند. چون مثل فرش دست بافت باید معتادش شده باشید. همین خلاقیت اولیه و کوچکی که الان اپیدمی شده و همه آن را می‌دانند، در آن زمان کسی در ایران نمی‌دانست وجود دارد.
 
 
 
خلاقیت محصول گفت‌وگو و تاب آوری در نظام اجتماعی، اداری و سیاسی یک کشور است

چگونه این احساس نیاز را کردید که شما می‌توانید از GIS برای تولید نقشه‌های کیفی هم استفاده کنید؟

من جامعه شناسی خوانده بودم. وقتی درگیر کار آمایش سرزمین شدم، دیدم همه بخش‌های آن‌ها مرتبط با نقشه است، اما در بخش اجتماعی این کار صورت نمی‌گیرد. بعد متوجه شدم در بخش اجتماعی هم اعداد و ارقام زیادی وجود دارد، پس می‌توان در این حیطه هم تولید نقشه کرد. در سالیان قبل، چون لایه‌های اجتماعی در آن‌ها قرار نمی‌گرفت عملاً نظام اجتماعی مغفول بود. به خاطر همین هم نظام اجتماعی نابود شده بود. بعد در آنجا وقتی می‌خواستیم کار آمایش کار‌های نقشه‌ای را انجام دهیم دو راه داشتیم؛ یکی اینکه از میز نور استفاده کنیم. یکی اینکه نرم افزار GIS را بخریم که خیلی هم هزینه داشت. آن زمان من در پونک یک آپارتمان  و یک پلاتر، دی جی تایزر و ... خریدیم . یعنی عملاً هزینه بسیار زیادی هم داشت. من می‌توانستم با آن قیمت یک خانه بخرم.

نکته بعدی وقتی من اولین بار به اپراتور GIS کار گفتم‌ ۳۰ عدد را به نقشه تبدیل کند، وقتی خودم هم دیدم تعجب کردم از طرف دیگر پایان نامه کارشناسی ارشد خودم در مورد خودکشی بود. وقتی آن را به GIS تبدیل کردم خیلی از اساتید دانشگاه تهران قبول نمی‌کردند و می‌گفتند اول باید یک فرد متفاوتی این کار را انجام می‌داده، بعد شما این کار را انجام می‌دادید. یعنی آن‌ها قبول نمی‌کردند به عنوان فوق لیسانس من یک کار تیمی انجام دهم که GIS پایه کردن توزیع خودکشی در یک استان یا شهرستان بود.
 
تیتر امروز: واکسن خریدن یا نخریدن؛ مسئله این است

من اولین بار دیدم این نرم افزار که کار‌های طبیعی را انجام می‌دهد، داده‌های اجتماعی را به آن تزریق کردیم و دیدیم می‌توان از آن نقشه تهیه کرد. بعد ازآن اطلس‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور ایجاد شد. در سال ۱۳۸۶ یک سمیناری با عنوان کاربرد GIS در برنامه ریزی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد. تعداد زیادی آمده بودند. در آن سال ما در آستانه ورشکستگی بودیم. یعنی همه چیز ما از دست رفته بود و من گفتم یک سمینار هم برگزار کنیم. سمینار را برگزار کردیم. من هم در آن سمینار زیاد هزینه کردم. وقتی مردم آمدند اول فکر کردند ما یک مجموعه دارا هستیم- که نبودیم- و فکر می‌کردند بسیار عالم هستیم – که نبودیم-، ولی بعد از آن چرخ ما گرفت و راه افتاد و تا الان هم موفق عمل کرده ایم.

در شرکت شما آیا یک سیستمی برای جذب ایده‌های خلاقانه دارید؟ به طور متعارف مثلاً تکنیک طوفان ذهنی است که در جمع استفاده می‌شود که افراد ایده‌های مختلف برای حل مسئله ارائه دهند. می‌خواستم بدانم شما طوفان ذهنی یا تکنیک‌های دیگری که در این خصوص وجود دارد در شرکتتان استفاده می‌کنید؟ اگر استفاده می‌کنید به صورت سیستماتیک است یا گاهی استفاده می‌کنید؟

متأسفانه استفاده نمی‌کنیم. شاید ترکیب آن تیمی که شرکت را مدیریت می‌کند خیلی مهم است؛ شرایط اجتماعی و اقتصادی آن جامعه خیلی مهم است. ما بیشتر کارپذیر هستیم و شرایط کارفرمای ما خیلی تعیین کننده است. ما محصول تولید نمی‌کنیم که آن محصول را مجبور باشیم به کسی بفروشیم. یکی از آفت‌هایی که خلاقیت نداریم این است که وقتی محصولمان روی زمین نمی‌ماند چه دلیل است که خلاقیت به خرج دهیم؟! طوفان ذهنی چه نیازی است؟! یا مثلا برای چه باید به دنبال جنس مصالح باشم؟! همه این عوامل علاوه بر افزایش سن من همه دست به دست هم داده که ما از این تکنیک‌ها استفاده نکنیم. البته نه اینکه اصلا انجام ندهیم، بلکه در آن سطحی که من دوست دارم انجام نمی‌دهیم. حال خوبی نداریم اگر حال خوبی داشتیم ما بزرگترین بانک اطلاعات این کشور را داریم. می‌توانستیم اینقدر داده تولید کنیم که هر کسی مجبور نشود از خانه اش بیرون بیاید و دنبال داده‌های خاص خود باشد. ما این کار را نکردیم. این باعث شده که من شخصاً راضی نباشم. در مورد کارهایمان شایدگاهی خلاقیت به خرج دهیم که به نظر من خلاقیت به خرج نمی‌دهیم. می‌توانستیم با هزینه کمتر تمامشان کنیم، ولی این کار را نکردیم. شما فرض کنید حجم مصرف فرش دست بافت در ایران زیاد است یا فرش ماشینی؟ حتماً فرش دست بافت بیشتر است. حال حجم درآمد فرش ماشینی بیشتر است یا کسانی که فرش دست بافت می‌بافند؟ درآمد فرش ماشینی بیشتر است. به خاطر این طرح‌های خلاقانه شان است. به لحاظ ارزشی بررسی کنیم آن یک بحث دیگری است. ما کارمان را پیش می‌بریم و با خلاقیت هم برخی از کارهایمان را بهره ور می‌کنیم، ولی کار خلاقانه عجیب و غریبی انجام نمی‌دهیم. از این بابت خیلی هم ناراحت هستم.


یعنی احساس نیاز نمی‌کنید؟
 
خیلی، پسر من سوم دبیرستان است. به من گفت می‌خواهید برایتان پادکست درست کنم. گفتم چه ابزاری می‌خواهد؟ گفت یک پک آمریکایی ضبط صدا و یک میکروفن نیاز است. گفتم که انجام بده. من برای این که می‌خواهد کار عجیب بکند باید از پول شخصی‌ام هزینه کنم یا برای سایت‌هایمان که مراجعه کنندگان به آن سر بزنند و با ما آشنا شوند، ماجرا‌های زیادی داریم. با هیچ کسی شراکت نکنید. شریک جلوی خلاقیت را می‌گیرد. گاهی اصلاً شریک ادم خوبی است، اما خودت معذب می‌شوی، چون ممکن است ایده تان به نتیجه نرسد. چون خلاقیت مستلزم هزینه است و ریسک دارد. خانم من کارمند رده بالای ریاست جمهوری بود، خودم معلم بودم و ۲۱ سال سابقه داشتم. در بحرانی‌ترین شرایط زندگی هر دو بازخرید کردیم. خانه و ماشین و طلا‌های همسرم را فروختم. ولی به هیچ کسی نگفتم که اوضاعم بد است. ریسک است کسی یک شرکت کوچک راه بیندازد، بعد ۲۱ سال سابقه معلمی‌اش را رها کند و همسرش هم کار را رها کند و خانه و زمین و ماشینش را بفروشد و از هیچ کسی هر قرض نگیرد. من بعضی مواقع آرزو داشتم اینقدر پول داشته باشم که بتوانم باک ماشینم را پر از بنزین کنم. اما یک بار به نزدیک‌ترین دوستانم هم نگفتم. چون ممکن است همان خواهر و برادرم هم برای من دلسوزی کند و بگوید کار فلانی نگرفته است و این مسئله پخش شود و کسی جرأت نکند هزار تومان به من قرض دهد. یعنی در آن شرایط من هیچ چیزی نداشتم. گاهی حتی نمی‌توانستم برای بچه‌هایم هم لباس بخرم. نکته جدی‌تر تا امروز که ۲۳ سال از کار شرکت می‌گذرد ما فقط حقوق بگیر هستیم. هیأت مدیره اینجا حقوق بگیر هستند و بالای ۶ یا ۷ میلیون هم به آن‌ها حقوق نمی‌دهند. خب ریسک را قبول کردم.
 
 
تیتر امروز: جشن شب یلدا برای کارتن خواب‌های تهران + گزارش تصویری


من اینگونه برداشت کردم که در مجموعه اگر کسی بخواهد ریسک کند عواملی هستند که اجازه ریسک کردن به زیردستی‌ها داده نمی‌شود؟

یک زمانی اصلا بحث ریسک نیست، بلکه سرمایه گذاری است. مثلا خواهر من می‌گوید یک گروه معماری با این تم راه بیندازید. ریسک آن است به آب بزنید یا مرگ است یا زندگی است. خلاقیت ضرورتا ریسک نیست، خلاقیت جاری کردن یک فکر نو است. من چند بار هزینه کرده‌ام. مثلا در یک سامانه یک میلیارد هزینه کرده ام، اما درست نشده است. اما ناراحت نشدم. چون پول متعلق به من نبوده است و مربوط به شرکت بوده است. یعنی از این دست کار‌ها انجام می‌دهم، اما خودم خجالت می‌کشم. شریک زیادی هم ندارم خانمم، برادرم و یک آقای دیگری است. ممکن است در این بین کاری انجام داده باشیم و عملاً یک تکنیک بوده باشد، اما انجام آن تکنیک با برنامه نبوده است. مثلاً یک فردی به قله سبلان رفته بود. از او پرسیده بودند انگیزه شما از صعود به قله چیست؟ گفته بود من نمی‌دانم انگیزه چیست، اما من به دنبال کَنگَر می‌گردم.


اگر در مجموعه شما یک مشکلی پیش بیاید و بخواهید آن مشکل را حل کنید آیا فرایند مشخصی دارد؟ مثلا یک جلسه بگذارید که افراد ایده هایشان را مطرح کنند یا اینکه خودتان تنهایی مسئله را حل می‌کنید؟

ما به عنوان هیأت مدیره فکرهایمان را می‌کنیم بعد از آن از همه کارشناسان نظر می‌گیریم. یعنی برای بحث مسائلی که در کار پیش می‌آید نظر همه را می‌گیریم.

آیا هر کدام از کارشناسان مستقیم نظرشان به شما می‌گویند و شما جمع بندی می‌کنید؟

یک مدیر تیم دارند. آن مدیر تیم نظراتشان را می‌گیرد. یک زمانی مسئله در موضوعات راهبردی شرکت است. در موضوعات راهبردی کشور بچه‌ها را وارد نمی‌کنیم. چون زود کم می‌آورند. مثل آن مثالی که خدمتتان عرض کردم که اگر من به خواهرم می‌گفتم وضع مالی ام چگونه است و او هم از روی دلسوزی نزد چهار نفر مطرح می‌کرد، بساط من جمع بود. پس گاهی مثل اسرار مگوی یک سازمانی، اگر مسئله هم پیش بیاید به همسرم هم که شریکم هست نمی‌گویم. به برادرم که که ۲۵ درصد در شرکت شراکت دارد، مطرح نمی‌کنم. اصلاً بعضی از موضوعات که می‌بینم باید در برهه کوتاه شرکت باید حل کنم، به کسی نمی‌گویم. گاهی اوقات کاری در هیات مدیره است و با آن‌ها مشورت می‌کنم و گاهی هم مسئله در حوزه کارشناسی است که با کارشناسان مشورت می‌کنیم. یک زمانی مسائلی پیش می‌آید که اساساً گفتن آن بدنه شرکت را متشنج می‌کند. این شرکت ۲۳ سال است که یک ماه حقوقشان عقب نیفتاده است. ولی اگر به همکاران بگوییم ما الان ۲۳ میلیون داریم، همه همکاران می‌ترسند. یک کار خلاقانه‌ای که در این سال‌ها انجام دادیم و شاید به نظر شما خلاقیت نباشد، ما اصلاً قانون ساعت زدن نداشتیم و هر کسی هم هر ساعتی می‌زد آن را قبول می‌کردیم تا این دو یا سه سال اخیر اداره بیمه اجبار کرد. هیچ کدام از کامپیوتر ما پسورد ندارد. هیچ سیستم ما بسته نیست با اینکه بانک‌های اطلاعات بسیار گسترده‌ای داریم.
 
وقتی کارشناس مان به مأموریت می‌رود، او را استنطاق نمی‌کنیم. تمام قرارداد‌های ۲۳ ساله گذشته ما در یک کمد است و کاملاً شفاف است. الان همان اندازه که شما از امور مالی ما اطلاع دارید، من هم اطلاع دارم. فقط پایان ماه پیامک اداره بیمه مبنی بر واریز برای ما می‌آید. حقوق بچه‌ها هم به حسابشان می‌آید. یکی از خلاقیت‌های ما این بوده که هر کدام از کارشناسان ما از وضع مالی شرکت می‌پرسد، اسناد و مدارک را خیلی از شفاف می‌تواند مشاهده کند. غیر از آن یکی از کار‌های خلاقانه ما این بوده که در طول ۲۳ سال تا الان هیأت مدیره یک ریال برنداشته است و ما تقسیم سودی نداشته ایم. به نظر من این خلاقیت نیاز دارد. تاب آوری شدیدی نیاز است که من با ۳۲ سال سابقه مدیرعامل یک شرکت هستم و در پایان ماه از اینجا ۶.۵ تا ۷ میلیون حقوق می‌گیرم. یک ریال هم حق مأموریت و اضافه کار نمی‌گیرم. حتی اگر از اینجا غذا هم می‌خورم پول آن را پرداخت می‌کنم.

به نظر شما در بحث خلاقیت وقتی بحث چالش‌های آن است چه عواملی باعث می‌شود که ما دنبال خلاقیت نرویم؟

به نظر من یکی از عوامل این بوده که در روش هایمان خلاقیت نداشته ایم؛ و اساسا به این موضوع فکر نکرده ایم که باید خلاقیتی به خرج دهیم. یک زمان شما باید به خلاقیت احساس نیاز کنید. بدبختانه این مسئله پایه تربیتی دارد. من ۲۱ سال معلم بوده ام. وقتی دانش آموز را به مدرسه می‌بریم به او می‌گوییم باید چه کتابی بخواند و در نهایت هم از آن کتاب امتحان می‌گیریم. اصلاً اجازه نداده ایم در مورد کتابش صحبت کند و از دارا و تا ندار و از شمال تا جنوب با یک کتاب دارند آموزش می‌بینند. اساساً وقتی از همان بچگی به او اجازه نداده ایم، چه انتظاری از خلاقیت داریم؟ به نظر من پایه تربیتی ما غلط است. ما اصلاً بچه هایمان را برای خلاقیت تربیت نکرده ایم. اساساً به این بچه‌ها اجازه کاری به یک بچه نمی‌دهیم که ذوق کند و بگوید چه کاری بهتر است. ما بازی نکردیم؛ لذا نظام آموزشی ما مشکل دارد و اصلاً نظام پرورشی نداریم. من یک سال برگه امتحان نهایی را در منطقه عبدل آباد، پاسگاه نعمت آباد تصحیح می‌کردم. هر کسی به سه نمره اضافه می‌دادم. حراست از من ایراد گرفت که بازبین برگه‌ها را چک کرده است. من گفتم بچه‌ای در شمال شهر تهران خاویار می‌خورد همین سوال را پاسخ می‌دهد. این بچه هم صبح تا غروب در تعمیرگاه‌ها کار می‌کند و باید همین سؤال را پاسخ دهد و اساسا باید ۷ نمره اضافه می‌دادم.
 
آیا فرصت توسعه همین کسب و کاری که می‌خواهیم راه بیندازیم وجود دارد؟ چون ما اینگونه تربیت شده ایم که اصلاً نمی‌دانیم خلاقیت چیست، وقتی به سنین بالاتر می‌رسیم اصلاً نمی‌دانیم خلاقیت چیست. شما می‌خواهید چیزی به من بگوید که من اساساً بنیه آن را نداریم. واقعا بسیار بسیار کمی بود که می‌توانستند این فرصت را ایجاد کنند که کسی در سازمانی مثل ما فرصت خلاقیتی وجود داشته باشد. یک بخش خلاقیت مربوط به رهایی آدم‌ها است. آدم رها می‌تواند خلاق باشد که بتواند انتزاع کند. ما از مبانی تربیتی تا همین الان آدمِ گیری هستیم. یک زمانی هم هست یک تیمی در یک کشور جمع می‌شود یک کمپین راه میندازد، به نظر من ممکن است. قرار نیست که همه ملت ایران خلاق باشند. شما اگر به یک دهم درصد مردم ایران یا یک دهم درصد شرکت‌های ایران خلاقیت را بفهمانید، برای این کشور کافی است. من می‌گویم در همین شرایط بحرانی امروز که بدترین زمان کشور است اتفاقاً بهترین زمان ماندن شرکت‌ها است. چون خیلی از شرکت‌های نوپا که در ترسالی آمده اند تعطیل می‌شوند. کسب و کار ما قابل توسعه است. اگر تیمی به ما بگوید این کار را بکنید بهتر است، خیلی خوب است. ولی اگر قبلا مثل ایزو دادن و کنترل پروژه‌ها اینقدر بازاری شد که هر کسی می‌آید فکر می‌کنم می‌خواهد ۵ میلیون به او بدهم. می‌گویم ۵ میلیون را بگیر و دست از سر ما بردار.

تا جایی که متوجه شدم تعداد پرسنل شما زیاد است. کسی که تعلق خاطری نداشته باشد حس دلسوزی ندارد که در یک جا‌هایی صرفه جویی کند و یا بهره وری را بالاتر ببرد. برای اینکه این ویژگی را در نیرو‌ها ایجاد کرد، شما روش‌هایی استفاده کرده اید؟ باز گذاشتن دست نیرو‌ها در ایده دادن خیلی مواقع نیرو‌ها را به این سمت می‌برد که آن مجموعه را از آن خودشان می‌دانند. آیا شما چنین رویکرد‌هایی دارید؟

ما اساسا با نیروهایمان کاری نداریم. نیرو‌های ما اختیار دارند، ولی صادقانه بگویم انگار نظام مرتبی نداشتیم که بگوییم بین کسی که خلاق است و کسی که غیر خلاق است فرقی بگذاریم. مثلاً یک فایل همسان را آقای مهندس ۱۰ ساعت تمام می‌کند و شما آن را ۲ ساعت تمام می‌کنید. بهره وری شما ۸ ساعت بالا بوده است وما نگفتیم که ۳ ساعتش، پاداش شما باشد. ولی ما مشکلی نداشتیم که کارشناسان در روش‌های خودشان خلاق باشند و حتی تشویق هم کرده ایم. در اینجا خیلی اتفاقات افتاده است. مثلاً گاهی اوقات ما باید چند میلیون نقشه تولید می‌کردیم. به جای اینکه برویم هزاران ساعت وقت بگذاریم، فردی ۵۰۰ ساعت وقت گذاشته است ما هم به او ۵۰ میلیون داده ایم. ولی صاحب نظامی نبودیم. یعنی نظام خلاقیتی نداشیم که بر اساس آن نظام کسی به اندازه خلاقیت و بهره وری اش پاداش گرفته باشد. گاهی پاداش می‌دهیم، اما نظامی نداریم.

اگر قرار باشد که سازمانی به این سمت پیش برود که روش‌های خلاقانه را به کار ببرد و نیروهایش را به خلاقیت ترغیب کند، پیشنهاد شما چیست؟

نسل من نسل محافظه کاری است. برای چه نسبت به شغل کارمندی استقبال می‌کنیم؟ برای چه اینقدر خودمان را به بدنه دولت می‌چسبانیم؟ برای چه نماینده مجلس خودش را به بدنه‌ای از دولت وصل می‌کند؟ برای چه کسی دست چند جوان را خارج از سیستم دولت را نمی‌گیرد؟ برای چه جمعیت آویزان به دولت ۶ یا ۷ میلیون نفر است. همه این‌ها به دلیل محافظه کاری است. اساساً ما مردم دل‌داری نیستیم. نسل من، چون نسلی بودیم از دوره شبانی و کشاورزی درآمدیم، مدام به آسمان نگاه کردیم. فکر نکردیم ممکن است آسمانی در درون خودمان وجود داشته باشد. مگر اینکه این نسل من از حوزه کسب و کار خارج شویم. الان دارد نسل جدید روی کار می‌آید و اوضاع دارد بهتر می‌شود. اما به من و بالاتر از من امیدی نبندید. همه به من می‌گویند آدم خلاقی هستی، اما من می‌گویم که اصلاً اینگونه نیست. شاید خلاقیت من به این دلیل بوده که همه پل‌های پشت سرم خراب بوده و من خودم هم ریسک کردم و همه مانده‌ها را خراب کردم و به یک خطی زدم و باید آن را به نتیجه می‌رساندم. خیلی هزینه دارد؛ هزینه روانی، هزینه عاطفی و هزینه اخلاقی دارد. بعضی از کار‌های معمولی هم ما مشکل داریم. ما در نو پذیری سخت گیر هستیم. مثلاً من می‌گفتم من جز تویوتا، هوندا، ماشین سوار نمی‌شوم. تا چندین سال ماشین نداشتم و در نهایت یک هوندا خریدم. همه می‌گفتند چرا شما سیصد میلیون به چنین ماشینی می‌دهید؟ با این سیصد میلیون می‌توان کار‌های دیگری کرد.

حرف شما درست است و باید پشتکار داشت، اما واقعیت این است که یک چیز‌هایی هم مهارت است. خلاقیت چون مهارت نیست آدم‌ها می‌ترسند به سمت آن بروند. یکی از اقدامی که ما دوست داریم خیلی روی آن مانور دهیم، مهارت افزایی است. ما احتیاج داریم که مخاطب احساس نیاز کند که خلاقیت یک امری است که می‌توان آن را کسب کرد و الزما ذاتی نیست. البته بعد ذاتی هم دارد، اما قسمت عمده آن قابل کسب است می‌توان تمرین کرد و یاد گرفت. اینکه افراد احساس کنند که همانطور که لازم دارند ریاضی یا ادبیات فارسی یاد بگیرند نیاز دارند که خلاقیت هم یاد بگیرند. 
 
باید این احساس نیاز ایجاد شود. آن روز مدیران وزارت کشور به اینجا آمدند که شما کارهایتان را به گونه‌ای به کارفرما می‌دهید که کارفرما نفهمد. من گفتم اینگونه نیست. گفتم فایل در اکسل است و هیچ کدام چیز عجیب و غریبی هم ندارد و اینکه شما نمی‌فهمید مشکل من نیست. شما باید یک جایی یک کسی را در آن حد قانع کنید که واقعا بشنود. یک زمان هم شما کار غیر مستقیم کنید و من یک کانال در تلگرام ایجاد کردم در دو روز اعضای آن سه هزار نفر است. عجالتا آن را تعطیل کردیم.  در آن فضا کار به دست تعداد زیادی از افراد می‌رسد. به نظر من خلاقیت بیشتر آموزشی است.
 
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی