تم فیلم را کلماتی مانند قتل، ناموس، دادگاه، دعوا، انتقام و امثالهم تشکیل میدهند. انگار که کارگردانهای اثر تا حدودی تحت تاثیر و علاقمند به سینمای کیمیایی هستند. این مسئله علاوه بر نوع شخصیتها، در جنس دیالوگها نیز احساس میشود. همچنین فیلم، ادامه دهنده مسیر رئال اجتماعیهای دهه نودی ایران نیز هست. دوربین روی دست، خانه ای که لحظهای آرام نمیگیرد، فرهنگ کوچه بازاری و... که تلفیقی از «قیصر» و «ابد و یک روز» را تحویل مخاطب میدهد.
دیدارنیوزـ ایمان رضایی: به نظر میرسد هنوز همان فرمول فیلمفارسی های قبل انقلاب برای به وجد آوردن مخاطب سینمای ایران جواب میدهد. نگاهی به آغاز فیلم "جاندار" بیندازیم: عروسی دختر یک خانواده است که شام با تاخیر زیادی هنوز نرسیده است. لحظه های ملودرام این عروسی کاملا نوید یک طوفان، پس از این خنده ها و رقصها را میدهد. یکی از برادران عروس برای پیگیری وضعیت شام به بیرون میرود که ناگهان وانت با غذا از راه میرسد، اما چه کسی در ماشین نشسته؟ برادر خواستگار سابق عروس و برای چه آمده؟ برای به هم ریختن عروسی! درگیری شدیدی شکل میگیرد و قتلی نیز در این میان اتفاق میافتد که آغازگر پروسه داستانی فیلم است.
تم فیلم را کلماتی مانند قتل، ناموس، دادگاه، دعوا، انتقام و امثالهم تشکیل میدهند. انگار که کارگردانهای اثر تا حدودی تحت تاثیر و علاقمند به سینمای کیمیایی هستند. این مسئله علاوه بر نوع شخصیتها، در جنس دیالوگها نیز احساس میشود. همچنین فیلم، ادامه دهنده مسیر رئال اجتماعیهای دهه نودی ایران نیز هست. دوربین روی دست، خانه ای که لحظه ای آرام نمیگیرد، فرهنگ کوچه بازاری و... که تلفیقی از« قیصر» و «ابد و یک روز» را تحویل مخاطب میدهد.
یکی از ویژگیهای فیلمنامه جاندار، پرده برداری از مسائلی است که هر بیست دقیقه یک بار، مخاطب را دچار شوک میکنند. فیلمساز خوب میداند که چطور فیلمش را از ریتم و تمپو نیندازد، چه در مبحث تکنیکال و چه در پیشبرد فیلمنامه. نکاتی را ناگفته باقی میگذارد تا ناگهان با دوربین پر تحرک و تدوین متکی بر پلانهای کوتاهش، مخاطب را قلقلک دهد. دیوانه بازیهای برخی شخصیتهایش نیز دائما مخاطب را منتظر یک طوفان، بعد از آرامش میگذارد. از این حیث، جاندار فیلمی محبوب بین عامه مردم و رئال اجتماعی پسندها است. اما آنچه که باید بررسی شود این است که آیا واقعا کافی نیست؟ اینکه دائما روی پرده، سرگذشت آدمهایی از جنوب شهر را ببینیم که دچار همان مشکلات همیشگی هستند و تفاوتشان با فیلم قبلی فقط نام کاراکترها است، نوید مرگ ایده های سینماگرانمان را نمیدهد؟ البته که جاندار تا حد راضی کردن مردم در سالن سینما موفق است، اما آیا همین اتفاق، تاثیر در پسرفت سلیقه مخاطب سینمای ایران نیست؟
تکثیر چنین فیلمهای عقیم و کم خاصیت، جز تاثیر محدود و سطحی در احساسات مخاطب، هیچ امتیاز مثبتی برای ثبت در تاریخ سینمای ایران ندارد. اینها فیلمهایی اند که آرام و بی صدا می آیند، میفروشند و میروند... بعضا از خود، تکه کلامها و داستانکهایی هم به جا میگذارند، اما مسیر و عقیده ای در کار نیست! هنوز بعد از شصت سال، درگیر دکوپاژ سکانسهایی هستیم که گنده لاتی به پشتی تکیه داده و زنی مظلوم و مفلوک برایش در استکان چای می آورد. دیالوگهایمان اگر با فریاد و باد کردن رگ گردن ادا نشود، هیچ تاثیری روی مخاطب نمیگذارند و اساسا فیلمهایمان هیچ خاصیتی جز خاله بازیهای اجتماعی (در واقع اجتماع زده!) ندارند.
شاید یکی از معدود جذابیتهای "جاندار"، بازی متفاوت جواد عزتی در نقش یک آنتاگونیست سنتی است. یک گنده لات با زخمهایی روی صورت و اکتهای کوچه بازاری که کمتر از او دیده بودیم. متاسفانه حامد بهداد و باران کوثری، همان همیشگی های معروفند و فاطمه معتمدآریا نیز نزدیک به تکرار خود در فیلم "اینجا بدون من" است.
"جاندار" از دیگر فیلمهای خنثی و فاقد ایده جشنواره است که علاوه بر تکرار مکررات همیشگی، هم از چهره های همیشگی استفاده کرده و هم روایتی کهنه دارد و هم سوژهای تکراری.
تیزر فیلم "جاندار" :