احمد ترکنژاد، فعال سیاسی در پاسخ به این پرسش که برخی نهادهای رسانهای و فرهنگی از بودجه عمومی اداره میشوند، اما علیه گفتمان دولت و منافع ملی عمل میکنند. با این نهادها چه باید کرد، میگوید: نماد این نوع سازمانهای کماثر، صدا و سیماست. مدیران این رسانه باید بدانند منابع کشور ته کشیده و اگر منابعی وجود دارد باید برای توسعه و پیشرفت کشور به کار گرفته شود. اگر صدا و سیما در مسیر توسعه کشور گام برنمیدارد و ملی نیست باید بودجهاش را از همان نهادهای خاص بگیرد نه از بیتالمال. این رسانه، امروز ملی نیست و تنها صدای یک اقلیت کوچک را بازتاب میدهد. در خوشبینانهترین حالت صدا و سیما کمتر از ۵ میلیون ایرانی را نمایندگی میکند.

دیدارنیوز: یک فعال سیاسی میگوید که سازمان صداوسیما صدای اقلیت را بازتاب میدهد.
احمد ترکنژاد، فعال سیاسی و استاندار دولتهای قبل در گفتوگو با «اعتماد» درباره راهکار مقابله با گرانیهای فعلی و استفاده بهینه از منابع کشور میگوید: «امروز اصلیترین مشکل کشور و مردم، تورم و گرانی است. ریشه اصلی بروز تورم و گرانی هم در ایران مقولهای به نام کسری بودجه است. اگر دولت قصد دارد سر و سامانی به وضعیت معیشتی مردم بدهد و کشور را در مسیر توسعه قرار بدهد، باید بودجه را از طریق اصلاحات ساختاری و حذف ردیفهای زائد کارآمد سازد. اگر ساختار بودجه ایران، کارآمد، بهینه و مبتنی بر خروجی محصول و خدمت باشد و منابع تخصیص داده شده به هدف اصلی خود که رشد اقتصادی است برخورد کند، بدون تردید معیشت مردم هم در سال ۱۴۰۵ از امسال بهتر خواهد بود.»

او ادامه میدهد: «برای این منظور هر ردیف بودجهای که اثر بخشی توسعهای در سطوح ملی و منطقهای ندارد، باید حذف شود. همه نهادها، ارگانها، افراد و دستگاهها باید بدانند کشور دیگر منابع و پولی ندارد. وقتی وضع معیشت مردم این گونه است و اقلام اساسی به دلیل تورم و کسری بودجه از سفرههای مردم حذف شده. نمیتوان منابع کشور را صرف اموری کرد که عملا مشخص نیست چه آوردهای دارد و منجر به تولید ثروت برای کشور نمیشود. حتی میتوان گفت برخی ردیفهای بودجه در ایران اثرات مخرب اقتصادی و فرهنگی هم دارند.»
ترکنژاد یادآور میشود: «مثلا ردیفهای بودجهای که برای فرزندآوری تخصیص داده میشود از این جمله موارد هستند. صدها و هزاران میلیارد تومان بودجه کشور صرف اموری میشود که عملا هیچ تاثیر قابل توجهی در رشد اقتصادی و توسعه کشور ندارد. نهتنها جمعیت کشور با این منابع و ردیفهای بودجه رشد نمیکند بلکه آمارها حاکی از آن است که اثرات معکوس نیز داشته است. اگر نتوانیم ساختار بودجه را اصلاح کنیم و ردیفهای زائد را در بخشهای مختلف از جمله بخشهای فرهنگی و شرکتها و... حذف کنیم، وضعیت تورم در دورنمای آینده از امروز بدتر میشود. بودجه باید بر اساس kpi (شاخص کلیدی عملکرد) تخصیص یابد. بودجه باید متمرکز بر فرصت باشد. اگر تعریف فرصت را عامل بروز منفعت به شکل ناقص بدانیم، بودجه باید زمینه تبدیل فرصتها به منفعت استراتژیک را فراهم سازد. نه اینکه بودجه به صورت متوازن در همه بخشها و تقاضاها مصرف شود. یکی از مشکلات کلیدی مدیریت در ایران آن است که از ابتدای انقلاب بودجه در ایران متوازن توزیع شده است. یعنی به همه چیز بودجه داده میشود. وقتی همه چیز اولویت باشد یعنی هیچ چیز اولویت ندارد. بودجه باید متمرکز بر فرصت باشد و منفعت استراتژیک و ثروت خلق کند.»
این تحلیلگر یادآور میشود: «اگر بودجه با همین یک معیار تخصیص یابد و بازخواست و ارزیابی هم شود، بودجه به پیشرفت کشور کمک میکند. اینکه هر فردی در کشور برای خودش یک ردیف کوچک بگذارد و آن را طی سالها توسعه بدهد، نتیجهاش کسری بودجه بیش از هزار هزار میلیارد تومانی است. اگر رییسجمهور بتواند همین اصلاح مهم را در چارچوب چهار کلمهای که گفتمانش را تشکیل داده اعمال کند، قدم بزرگی به نفع مردم و کشور برداشته است. این چهار مفهوم شامل مفاهیمی، چون مقابله با فساد، شفافیت و عدالت و انصاف است. نماد تجلی این مفاهیم در بودجه است. مابهالتفاوت دلاری که امروز در بازار توافقی ۷۴ الی ۷۵ هزار تومان تخصیص مییابد و ارز در بازار آزاد ۱۳۰ هزار تومان است نصیب چه کسانی میشود؟ همه این منابع باید در انتهای زنجیره به کار گرفته شده و به مردم برسد. به عنوان یک شهروند باید قدردان تصمیم رییسجمهور برای حذف بودجههای کماثر یا بدون اثربخشی باشیم و از آن دفاع کنیم.»
ترکنژاد در پاسخ به این پرسش که برخی نهادهای رسانهای و فرهنگی از بودجه عمومی اداره میشوند، اما علیه گفتمان دولت و منافع ملی عمل میکنند. با این نهادها چه باید کرد، میگوید: «نماد این نوع سازمانهای کماثر، صدا و سیماست. مدیران این رسانه باید بدانند منابع کشور ته کشیده و اگر منابعی وجود دارد باید برای توسعه و پیشرفت کشور به کار گرفته شود. اگر صدا و سیما در مسیر توسعه کشور گام برنمیدارد و ملی نیست باید بودجهاش را از همان نهادهای خاص بگیرد نه از بیتالمال. این رسانه، امروز ملی نیست و تنها صدای یک اقلیت کوچک را بازتاب میدهد. در خوشبینانهترین حالت صدا و سیما کمتر از ۵ میلیون ایرانی را نمایندگی میکند. امروز برخی کانالهای تلگرامی و پیجهای مجازی هستند که از صدا و سیما بیشتر مخاطب دارند؛ لذا اگر صدا و سیما میخواهد بودجه ملی داشته باشد باید صدای اکثریت مردم ایران را بازتاب بدهد. اما امروز شرایط این گونه نیست و صدا و سیما برخلاف مصالح عمومی، راهبردهای دولت و منافع ملی عمل میکند. در صورت تداوم این وضع صدا و سیما باید بودجه خود را از طریق مخاطبان خود تامین کند. در آن صورت مشخص خواهد شد چه طیفی از ایرانیان از صدا و سما حمایت میکنند.»