دوست دیگرم بهنام هم آنجا بود. ما با هم مشروب خوردیم، اما بهنام ناگهان با او درگیر شد و به گردنش چاقو زد. من از ماجرای گروگانگیری هیچ اطلاعی ندارم و نمیدانم چرا آن شب محمدحسین به چند نفر از بستگانش پیامک ارسال کرده بود.
دیدارنیوز ـ پرونده قتل پسر نوجوان که پیش از مرگ با ارسال پیامک درخواست کمک کرده بود، در حالی پیچیدهتر شد که تنها متهم بازداشتی پرونده همچنان منکر اتهام قتل است. این متهم مدعی است دوستش مرتکب قتل شده و او هرگز چنین اتهامی را قبول نمیکند.
متهم اصلی این پرونده که او نیز نوجوان است از همان ابتدای حادثه متواری شده و بسیاری از رازها در این پرونده سربهمهر مانده است. یک سال قبل بهدنبال قتل پسر ۱۴سالهای به نام محمدحسین در شرق تهران، پلیس در جریان این حادثه قرار گرفت.
پدر او که با پلیس تماس گرفته بود، گفت: ساعتی قبل پسرم برای بردن زبالهها مقابل در خانه رفت، اما دیگر به منزل بازنگشت. من نگران او شده بودم، اما گمان میکردم دوستانش را مقابل در دیده و با آنها مشغول صحبت شده است.
این مرد ادامه داد: همان موقع یکی از بستگان با من تماس گرفت و گفت محمدحسین برای او پیامکی فرستاده و درخواست کمک کرده است. پسرم در آن پیامک نوشته بود چند نفر او را دزدیده و در یک خانه گروگان گرفتهاند. من بلافاصله از خانه بیرون رفتم.
همانطور که در کوچهها فریاد میکشیدم و اسم پسرم را صدا میزدم، درِ یک خانه باز شد و پسرم درحالیکه به گردنش چاقو خورده بود و خونریزی داشت بیرون آمد و در آغوشم جان باخت. پسرم حتی فرصت نکرد چند کلمهای حرف بزند و بگوید چه کسی او را زده و اصلا چرا در آن خانه بود.
با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و ابتدا پیکر پسر نوجوان که شاهرگش بریده شده بود، با دستور قضائی به پزشکی قانونی منتقل شد. پلیس در جریان تحقیقات پسری ۱۹ساله به نام ایمان را بهعنوان متهم بازداشت کرد، اما او مدعی شد در قتل دستی نداشته است.
این متهم همدست فراریاش به نام بهنام را عامل جنایت معرفی کرد. درحالیکه یک سال از این ماجرا گذشته و راز قتل پسر نوجوان فاش نشده بود، برای ایمان کیفرخواست صادر شد و او در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفت.
در ابتدای جلسه پدر و مادر محمدحسین درخواست قصاص را مطرح کردند. پدر مقتول گفت: پسرم آن شب از سوی متهم و دوستانش ربوده شده بود. آنها او را در یک خانه گروگان گرفته بودند، اما نمیدانستند پسرم گوشی موبایل همراه دارد. محمدحسین از ترس به چند نفر پیامک فرستاده و از آنها کمک خواسته بود.
حتی پیامکهای ارسالشده هنوز موجود است. من آن شب همه محله را دنبال او جستوجو کردم و ناگهان فرزندم را دیدم که از درِ یک خانه بیرون آمد. او از ناحیه گردن چاقو خورده و غرق در خون بود. من ایمان را عامل این جنایت میدانم.
او موقع فرار با چاقو به گردن پسرم زده بود. من برایش قصاص میخواهم و حاضر به گذشت نیستم. این مرد درباره ادعاهای متهم در دادسرا گفت: این حرفها واقعیت ندارد، دلیلی برای اینکه پسر من خودش با پای خودش به آن خانه رفته باشد وجود ندارد، اگر او این کار را کرده بود، دلیلی نداشت درخواست کمک کند. او برای چند نفر پیام فرستاده و گفته دزدیده شده است. اگر قرار بود برای خوشگذرانی به آن خانه برود که این کار را نمیکرد.
در ادامه جلسه دادگاه وقتی ایمان در جایگاه متهم ایستاد، بار دیگر اتهامش را منکر شد و ادعا کرد چیزی درباره پیامکی که مقتول فرستاده نمیداند و آدمربایی در کار نبوده است. متهم گفت: من و محمدحسین با هم دوست بودیم. آن شب او با میل خودش به خانه ما آمده بود.
دوست دیگرم بهنام هم آنجا بود. ما با هم مشروب خوردیم، اما بهنام ناگهان با او درگیر شد و به گردنش چاقو زد. من از ماجرای گروگانگیری هیچ اطلاعی ندارم و نمیدانم چرا آن شب محمدحسین به چند نفر از بستگانش پیامک ارسال کرده بود. او با پای خودش آمده بود و اینکه ما او را دزدیدهایم حرف درستی نیست.
در این هنگام قاضی گفت: حالا که بهنام فراری است و پلیس ردی از او به دست نیاورده قتل را گردن او میاندازی؟ متهم پاسخ داد: من از اول هم به قتل اعتراف نکرده بودم. من در این ماجرا بیگناه هستم و هیچ دشمنیای با محمدحسین نداشتم. من با او دوست بودم.
پسر نوجوان در پاسخ به این سؤال که چرا تلاش نکرد مانع بهنام شود، گفت: این اتفاق آنقدر سریع رخ داد که من اصلا نتوانستم از خودم عکسالعملی نشان دهم. ضمن اینکه اصلا انتظار درگیری هم نداشتم. بهنام و محمدحسین با هم دوست بودند، اینکه یکدفعه به سمت او حمله کرد، بسیار عجیب بود و باعث شد نتوانم واکنش نشان دهم.
متهم در ادامه اظهاراتش به قضات گفت: من به شما دروغ نمیگویم. بهنام به محمدحسین حمله کرد و او را زد. اگر بهنام این کار را نکرده بود چرا باید فرار میکرد.
کاری که بهنام کرد، باعث نابودی زندگی من هم شد. من وقتی دیدم خون از گردن محمدحسین فواره زده است، آنقدر ترسیدم که فقط به فرار فکر میکردم. من از اینکه گرفتار شوم میترسیدم، ولی عاقبت گرفتار شدم و چند سال است درگیر پروندهای هستم که اصلا نقشی در آن نداشتم. من هم از اتفاقی که برای محمدحسین افتاده است ناراحت هستم، اما در این ماجرا نقشی نداشتم.
با پایان دفاعیات این متهم، قضات ادامه جلسه را به بعد موکول کردند تا شاهدان به دادگاه احضار شوند و تحقیقات درباره پرونده تکمیل شود.
در دومین جلسه رسیدگی به این پرونده باز هم اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند. وقتی نوبت به متهم رسید او هم گفتههای قبلی را تکرار کرد و گفت قتلی مرتکب نشده است. متهم گفت: من زیر بار چنین اتهامی نمیروم و قتل کار من نبوده است.
وقتی نوبت شاهدان رسید آنها یکبهیک در جایگاه قرار گرفتند. یکی از آنها گفت: من چند سال است در آن محل زندگی میکنم وقتی در زمان حادثه با صدای بچهها بیرون آمدم، متهم را دیدم که قمه به دست داشت و فریاد میزد محمدحسین کشته شده است.
سپس دایی مقتول بهعنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و گفت: من همراه دوستانم بودم که محمدحسین برایم پیامک ارسال کرد و گفت چند نفر در حال اذیت و آزار او هستند. من همراه دوستانم بلافاصله خودم را به آدرسی که محمدحسین داده بود رساندم.
ما مقابل در پارکینگ با محمدحسین روبهرو شدیم، اما او یکباره به داخل پارکینگ رفت و وقتی بیرون برگشت چاقو خورده بود. شاهد دیگر نیز گفت: من همراه دایی محمدحسین بودم که او برای داییاش پیامک ارسال کرد و کمک خواست.
من و دایی محمدحسین قمه و چاقو برداشتیم و با موتور همراه پدر محمدحسین به آدرسی که او ارسال کرده بود رفتیم. ما قمه و چاقو را در ماشین پدر محمدحسین گذاشتیم یکدفعه محمدحسین درحالیکه چاقو خورده بود بیرون آمد و روی زمین افتاد. من ندیدم چه کسی او را با چاقو زده است.