فائزه هاشمی از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران بر این باور است اینکه جبهه اصلاحطلبان ایران نظرش را درباره کاندیدا داشتن یا نداشتن تغییر دهد اشکالی ندارد و میتواند اتفاق بیفتد چون آیه قرآن نیست که نتوان آن را تغییر داد ولی آنچه از شواهد مشاهده میشود این است که جبهه اصلاحات قصد چنین کاری را ندارد.
دیدارنیوز - اولین مناظره انتخاباتی درحالی برگزار شد که نقدها به نحوه برگزاری این مناظره و عملکرد کاندیداها همچنان ادامه دارد. فائزه هاشمی عضو حزب کارگزاران معتقد است فضای این مناظره و انتخابات عادلانه نیست و حضور ۲ کاندیدا در مقابل ۵ کاندیدا شرایط را منصفانه نمیکند.
او تاکید دارد باید فضای آزادی در این مناظرات وجود داشته باشد، اما شورای نگهبان برای کاندیداها خط و نشان میکشد که آنها را حتی بعد از تایید صلاحیت میتواند رد کند.
فائزه هاشمی همچنان معتقد است لاریجانی گزینهای مناسب برای ریاست جمهوری بود و شورای نگهبان با ردصلاحیت او اشتباه کرد. از او درباره احتمال تغییر نگاه جبهه اصلاحات برای معرفی کاندیدا میپرسیم. فائزه هاشمی گرچه معتقد است که نظر جبهه اصلاحات آیه قرآن نیست که تغییرناپذیر باشد، اما احتمال این تغییر کم است.
مشروح مصاحبه خبرگزاری خبرآنلاین با فائزه هاشمی از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی را میخوانید؛
خانم هاشمی! تحلیل شما از اولین مناظره انتخابات ۱۴۰۰ چیست؟ بازنده و برنده مناظره چه کسانی بودند؟
بنده، چون در تهران نبودم نتوانستم مناظره را به طور کامل گوش بدهم، اما به صورت پراکنده در رادیو و تلویزیون، کانالهای تلگرامی و همچنین خبرهای فضای مجازی دنبال کردم. این مناظره غیر عادلانه و غیرمنصفانهای بود. بخاطر عملکرد شورای نگهبان، تعداد کاندیداهایی که از هر دو جریان تاییدصلاحیت شده اند برابر نیست و نسبت دو به پنج است. در مناظره هم همین ترکیب حاکم است که این مسئله به تنهایی فضای ناعادلانهای ایجاد میکند که ۵ نفر در مقابل دو نفر قرار میگیرند طبیعتا ۵ کاندیدا فرصت حمله و نقدی بیشتری دارند، اما دو کاندیدا فرصت صحبت و نقد کمتر را دارند، چون زمانها محدود است و زمانشان با یکدیگر برابر است؛ بنابراین فضا، فضای ناعادلانهای است که این بی عدالتی را میتوان به شورای نگهبان نسبت دهیم که چنین فضایی را ایجاد کرده است.
مناظرات قبلی از جمله مناظره ۹۶، از جریان اصلاح طلب، آقای جهانگیری، هاشمی طبا، و روحانی را داشتیم و از جریان مقابل رئیسی، قالیباف و جلیلی را داشتیم. حال اگر این تعداد مثل هم نبود حداقل نزدیک بود. این بار فضای ناعادلانهای بود.
یعنی میپذیرید در دورههای قبل شاهد تنوعی در کاندیداها بودیم و ...
در مناظرات قبلی، کاندیداها در دو دسته اصولگرا و اصلاحطلب قرار میگرفتند تنوعی هم وجود داشت و ممکن بود فردی جزو این دو جریان محسوب نشود و مستقل باشد. یکی از ویژگیهای مناظرات کاندیداهای ریاست جمهوری که میتواند مخاطب جذب کند و انگیزه برای رأی دادن و رأی ندادن ایجاد کند، حرفهایی است که در این مناظرات مطرح میشود وقتی ما میبینیم بعد از تایید صلاحیت شورای نگهبان و حتی قبل از آن و بعد از آن برای کاندیداها خط و نشان میکشند مثلا اینکه کاندیداها از خطوط قرمز نباید رد شوند درباره سربازی نباید حرف بزنند و .... وقتی این همه خط و نشان کشیدند و این همه مانع درست کردند و کاندیداها را تهدید به برخورد و واکنش کردند.
از سوی دیگر شورای نگهبان به صورت غیرقانونی برای خودش یک اختیاری ایجاد کرده که از ابتدا تا پایان حتی در دوران ریاست جمهوری، میتواند ریاست جمهور را ردصلاحیت کند و یا کاندیداها حرفی زدند که شورای نگهبان میتواند ردصلاحیت کند در واقع آن آزادی بیان و فضای واقعی مناظره واقعی را گرفت این مسئله انگیزه برای رأی دادن را کاهش میدهد، چون وقتی مناظرات هیجان انگیز و واقعی باشد حداقل در مناظرات آزادی بیان باشد که در مورد هر چیزی حرف بزنند این فضا را هیجانیتر میکند نسبت به وضعیتی که نتوان اظهارنظر کرد. این یکی از ایرادات مناظرهها بود که فضای هیجانی و واقعی مناظره را گرفت.
بازنده و برنده مناظره چه کسی بود؟
چون من گوش ندادم نمیتوانم اظهارنظر دقیقی داشته باشم باید فضای کلی را مورد بررسی قرار داد نمیتوان با چند جمله از این و آن اظهارنظر کرد.
فکر میکنید این مناظره دستاوردی داشته یا خیر؟
به نظرم دستاوردی نداشته است، چون مناظره برگزار میشود که شنوندگان و مخاطبانش بشنوند تا بتوانند به رأی دادن برسند. من، چون این مناظره را گوش ندادم افراد دیگری را هم تا آخر شب پیدا نکردم که به طور کامل مناظره را شنیده باشد. این مسئله نشان میدهد که استقبال از مناظره صورت نگرفته و شرایط، شرایطی نیست که افراد دلشان بخواهد بنشینند و مناظره گوش دهند. من خودم را یک فرد سیاسی میدانم و باید بنشینم مناظره را گوش کنم، اما آن اندازه انگیزه نداشتم که آن را بشنوم و بخواهم رأی بدهم. بنده به عنوان یک فرد سیاسی انگیزه کافی نداشتم که در خانه بمانم و مناظره گوش کنم. مناظرهها با توجه به این محدودیتها و ردصلاحیتها و شرایط موجود کشور بیشتر نمایشی است تا واقعی.
رویکرد سلبی و حملهای کاندیداها نسبت به یکدیگر و نسبت به دولت روحانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
مناظره همین است یعنی به نوعی حمله کردن به همدیگر است وگرنه در برنامههای فردی، کاندیداها باید برنامه خودشان را ارائه دهند، ولی من بسیاری از برنامههای کاندیداها را که گوش کردم برنامه جدی و راهکار جدی که بتواند مشکلات را حل کند ندیدم بلکه به نوعی کلی گویی و فرافکنی است تا برنامه واقعی که کاندیدا میداند چه میخواهد انجام دهد. باز هم، چون مناظره را دقیقا گوش نکردم نمیتوانم اظهارنظر دقیقی داشته باشم. مثلا دیدم آقای زاکانی در حال ارائه برنامه بود، چون من قبلا نطقش را دیده بودم همان نمودارها و جداول را توضیح میداد تا حدودی ارائه برنامه هم بود برنامههای آنها برنامه واقعی نبود. حمله به دولت بسیار جالب است در واقع زمانی میتوان به دولت حمله کرد که دولت مختار و دارای اختیار کاملی داشته باشید، اما دولت کوتاهی کرده باشد و کاری انجام نداده باشد، اما وقتی همه امکانات دولت را میگیرند و تمام شرایطی که دولت میتواند کار کند را اصولگراها محدود میکنند و به بیانی اصولگراها فضا را به سمتی میبرند که قدرت اجرا را عملا از دولت میگیرند (قبول دارم که بخشی به دلیل کوتاهیهای دولت و مدیران و سوءمدیریتها بود)، اما بخش عمده اش به برخی موانع و عدم همکاری اصولگرایان و آنهایی است که در قدرت بودند برمی گردد.
حمله به دولت چه معنایی دارد؟ وقتی اقتصاد را زیر سوال میبرید و FATF تصویب نشده، اصولگراها آن را تصویب نکردند همه بانکها به روی ما بسته میشود و مشکلات بانکی وجود دارد از سوی دیگر سیاست خارجی تهاجمی ما بسیاری از کشورها را از ما دور میکند. از سوی دیگر تحریم ها، فشارهایی را به دولت وارد میمیکند و شرایط را وخیمتر میکند. همچنین شرط و شروطی را برای کاندیداها در نظر میگیرند که درباره مسائل مختلف نمیتوانند حرف بزنند مهرعلیزاده و همتی باید چگونه دفاع میکردند که این مشکلاتی که به وجود آمده بخش عمدهای از آن به عملکرد اصولگرایان باز میگردد؛ بنابراین مناظره غیرواقعی بود وقتی کاندیدایی نتواند حرف بزند و همه به یکی حمله غیرواقعی و غیرمنصفانه میکنند به نوعی دست و پای یک کاندیدا را میبندند و میگویند برو شنا کن؛ بنابراین فضا را کاملا بسته بود.
کاندیدای پوششی را در مناظره چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به اینکه چند کاندیدای اصولگرا به آقای همتی حمله کردند.
طبیعی است که از نظر گرایش سیاسی ۵ به دو بودند حال چه پوششی بودند و چه نبودند باید همه حمله میکردند، چون همه آنها در یک مسیر با هم بودند ممکن بود اگر پوششی هم نبودند همین شرایط رخ میداد وقتی شورای نگهبان نسبت به کاندیداهای دو جریان سیاسی را ۵ به دو تعیین میکند همین اتفاق رخ میدهد و غیر از این نمیتوان انتظار داشت در مورد پوششی باید گفت حتما این کاندیداها پوششی هستند، چون شورای نگهبان فقط مسیر را هموار کرده که رئیسی انتخاب شود یعنی هر کسی را که احتمال میدادند در برابر رئیسی باشد آن را حذف کرده است بنابراین ما منتظریم بعد از مناظرهها (بعد از حملات و استفاده از اوضاع ناعادلانه) به نفع رئیسی، همه کنار میروند اگر به نفع رئیسی هم نباشد همه کنار میروند و یک نفر کاندیدا دارند ممکن است یک کاندیدای ضعیف هم باشد که همه نخواهند به آن رأی دهند.
ممکن است چنین کاری کنند. دلیل حضور این کاندیداها معلوم است. شورای نگهبان به مقام معظم رهبری پاسخ داده که ملاکهایی که برای ردصلاحیت کاندیداها بوده به دلیل دختر و خانواده نبوده است؛ بنابراین شورای نگهبان درست میگوید چراکه ملاک شورای نگهبان، حفظ آقای رئیسی به عنوان کاندیدای تک بوده است حذف کاندیداها به این دلیل بوده که آقای رئیسی رقیبی نداشته باشد بنابراین با این ملاک پیش رفتند. ملاکهای دیگر برای ردصلاحیتها مورد توجه نبوده است، چون آنهایی که ردصلاحیت شدند از جمله آقای لاریجانی، عمدتا مشکلی نداشتند که بخواهند ردصلاحیت شوند.
فضای انتخابات را چگونه میبینید؟ تحلیل شما از نامهنگاری اخیر آقای مهرعلیزاده با آقای خاتمی و همچنین ارائه برنامههای همتی، چیست؟ آیا احتمال تجدید نظر در جریان اصلاح طلب وجود دارد یا خیر؟ چقدر این تجدیدنظر را محتمل میدانید؟
با توجه به مطالبی که میخوانم و اخباری که به دست میآورم به نظر میرسد که خیر. احتمال تجدیدنظر وجود ندارد. این طور که من در اخبار دیدم آقای مهرعلیزاده نامهای به بهزاد نبوی یا به جبهه اصلاحطلبان ارسال نکرده است و به بیانی، اقدام او یک کارِ رسانهای است. من فکر میکنم اگر مهرعلیزاده در این قضیه جدی بود یا فکر میکرد آنها میتوانند در این قضیه جدی باشند و تغییر نظر دهند، بالاخره به آنجا میرفت و گفتگو میکرد و برنامه ارائه میداد، نه اینکه یک نامه رسانهای منتشر کند و بعد بگوید من به آقای بهزاد نبوی نامه نوشتم.
به نظر میرسد آقای مهرعلیزاده بیشتر به دنبال این بوده که یک کار رسانهای انجام دهد تا اینکه بخواهد یک کار جدی در این قضیه داشته باشد؛ چون آقای مهرعلیزاده، احتمال نمیدهد که اصلاحطلبان در این زمینه وارد حمایت از وی شوند؛ بنابراین به نظر من همانطور که خانم منصوری و آقای محمود صادقی گفتند و یکی از روزنامهها هم نوشت ایشان نامهای به آقای بهزاد نبوی ارسال نکرده است، به نظر من این روش درست نبود و به گونهای اقدامی غیرصادقانه بود یعنی ابتدا رسانهای کرد و بعد، گفت من نامه را ارسال کردم در واقع ایشان مسیر خوبی را در این قضیه طی نکرده است.
یعنی آقای مهرعلیزاده به نوعی میخواهد هجمه و فشاری به اصلاح طلبان وارد شود که چرا از کاندیدای اصلاحطلب مثل مهرعلیزاده حمایت نمیکنند؟
خیر. به نظر من، چون احتمال نمیدهد که آنها تغییر نظر دهند؛ به بیانی دیگر، چون ایشان از ابتدا هم جزء آن ۱۱ الی ۱۲ نفری که اصلاحطلبان به آن رأی دادند و امیدوار بودند آنها در آینده میتوانند کاندیدایشان باشند، نبود، این به این معنا است که هیچ کدام از احزاب اصلاح طلب که در جبهه اصلاحطلبان ایران، تصمیمگیر بودند مهرعلیزاده را به عنوان کاندیدایشان معرفی نکردند یا اگر هم معرفی کردند تعدادشان بسیار اندک بود و آقای مهرعلیزاده در آن حد قرار نگرفت که بتواند پتانسیل کاندیدا بودن جبهه اصلاحات را داشته باشد؛ بنابراین به نظر من، چون ایشان چنین احتمالی را نمیدهد از این طریق وارد شده و فقط خواسته که یک کار رسانهای و خبرسازی کند، ضمن اینکه بعید میدانم کسی ارزیابی خوبی از آقای مهرعلیزاده به عنوان یک مدیر قوی داشته باشد؛ آقای مهرعلیزاده در جاهای مختلف بودند، ایشان در دوره آقای خاتمی در وزارت ورزش بودند و رئیس منطقه آزاد کیش هم بودند حداقل در این دو بخش، عملکردی از ایشان باقی نمانده است که به عنوان یک مدیر قوی ایشان مورد ارزیابی قرار بگیرند، البته به نظر من ایشان کاندیدا میشود نه برای اینکه رئیس جمهور باشد، یعنی اکثر کاندیداها این گونه هستند یعنی کاندیدا میشوند تا بعدا بتوانند در دولتهای بعدی مطرح باشند و پُستی به آنها داده شود. من فکر میکنم آقای مهرعلیزاده چنین هدفی دارد تا اینکه واقعا بخواهد رئیس جمهور باشد.
در مورد آقای همتی، ممکن است این احساس ایجاد شود که یک سری تحرکاتی در حال رخ دادن است؛ بخشهایی از کارگزاران، درباره این قضیه صحبت میکنند که از آقای همتی حمایت کنند، ولی من فکر میکنم این مثل انتخابات مجلس سال ۹۸ شود که کارگزاران و چند حزب دیگر خارج از جبهه اصلاحات خودشان لیست دادند و وارد انتخابات شدند، چون به نظر نمیرسد که جبهه اصلاحات نسبت به این قضیه یک گرایش مثبتی نشان داده باشد.
جدا از بحث کارگزارانی ها، مسئله این است که آیا از نگاه شما جبهه اصلاحطلبان ایران ممکن است رأی و نظر خودش را با توجه به وضعیت فعلی، بشکند؟
اینکه جبهه اصلاحطلبان ایران نظرش را بشکند اشکالی ندارد و میتواند اتفاق بیفتد، چون آیه قرآن نیست که نتوان آن را تغییر داد، ولی آنچه از شواهد مشاهده میشود این است که جبهه اصلاحات قصد چنین کاری را ندارد. البته حتما استدلالی هم برای این قضیه دارند، به هرحال شورای نگهبان عملکرد خوبی در ردصلاحیتها از خود نشان نداد از این رو اگر جریانهای سیاسی بخواهند با هر خطایی، همراه شوند این به نوعی تقویت شورای نگهبان و آن جریانِ اشتباه سیاسی است که روز به روز در حال قویتر شدن است، به هر حال یک جاهایی باید مقاومتهایی وجود داشته باشد، اگر قرار باشد آنها هرکاری کنند و بقیه هم با آنها همراه شوند، پس شورای نگهبان چگونه باید متوجه شود که اشتباه کرده است و باید در یک مرحلهای یا در یک جایی در آینده دست از این اشتباهات بردارد.
به هر حال باید مقاومت کرد و باید شورای نگهبان و آن جریان اصولگرایی را متوجه کرد که روش هایشان درست نیست و بسیار اشتباه کردهاند، نه به قانون اساسی و نه به اهداف انقلاب و نه به اصول دینی ما مرتبط است و نه به نظر من میتواند این کارشان اخلاقی باشد، پس اشتباه بسیار بزرگی کردهاند و به نظر من اشتباه استراتژیک دیگری هم کردند، چون اختلاف آقای رئیسی با آقای لاریجانی در نظرسنجیها بسیار زیاد بود.
ازسوی دیگر کسانی که میگفتند ما در انتخابات شرکت نمیکنیم یا تحریم میکنیم همچنین آن جمعیتی که باید به اصلاح طلبان رای بدهند هم با توجه به شرایطی که در جامعه ایجاد شده است، عمدتا پای صندوقهای رای نمیآیند، هرچقدر هم که تشویق و تحریک شوند یا شرایطی فراهم شود که عدهای بخواهند تغییر نظر دهند با آن عدد مورد نیاز برای برنده شدن هنوز بسیار فاصله داشته و احتمال این قضیه بسیار ضعیف بوده است، یعنی اصلا نیاز نبود شورای نگهبان اینقدر رد صلاحیت کند، اگر چند نفر از کاندیداهای اصلی اصلاحطلبان را نگه میداشت، از سوی دیگر هم آقای لاریجانی را نگه میداشت، به طور طبیعی و با این شرایطی که فراهم کرده اند احتمال پیروزی آقای رئیسی از همه بیشتر بود؛ بنابراین من نمیدانم چرا شورای نگهبان خودش را به نوعی ضایع کرد و این رد صلاحیتها را انجام داد....
شورای نگهبان با انجام ندادن رد صلاحیتها میتوانست چند هدف را دنبال کند، یکی اینکه خود اصلاحطلبان را ضایع کند و بگوید شما دیگر رای ندارید و مردم اصلا شما را قبول ندارند مثل انتخابات مجلس که چند حزب اصلاحطلب در انتخابات لیست دادند در نتیجه هم معلوم شد چقدر رای دارند. چون الان عصبانیت مردم و رای ندادن دلایل مختلفی دارند که یکی از آن دلایل سوء عملکرد اصلاح طلبان است، بنابراین شورای نگهبان میتوانست این مسائل را به رخ بکشد و نشان دهد که اصلاحطلبان رای نداشتند پس ما هستیم که داریم حرف اصلی را میزنیم، ولی از این فرصتها استفاده نکرد و تصمیم نادرستی گرفت و خودش و سلامت انتخابات را به شدت زیر سؤال برد.
به نظر من این بزرگترین ضربهای بود که اینها به جمهوریت، به انتخابات و به جمهوری اسلامی زدند. آثار و عواقب عمل اینها بسیار شدیدتر و قویتر از عواقب کسانی است که نمیآیند رای بدهند، چون اینها مجریان هستند و وقتی از عدالت و قانون خارج میشوند دیگر چه کسی باید پاسخگو باشد و احساس مسؤلیت کند؟
به نظر من توصیه دیگری که به اصولگرایان، شورای نگهبان و مجری انتخابات که وزارت کشور و دولت میتوان داشت این است که انتخابات تعریف خاص خود و ستاد هم یک تعریفی دارد که اینها برای این شکل میگیرد که مردم بیایند و رای دهند و بعد رقابتی صورت گیرد و برنده واقعی از این سیستم در آید، ولی وقتی سیستم طوری چیده شده که یک نفر قرار است برنده شود، چه اصراری است که ما بیاییم و انتخابات برگزار کنیم و این همه هزینه مملکت و بودجه را نابود کنیم و به فنا دهیم که میخواهیم انتخابات برگزار کنیم، آن هم انتخاباتی که با رد صلاحیتها طوری برنامه ریزی شده که آقای رئیسی برنده باشد.
به نظر من بهتر است این بودجه را صرف آسیب دیدههای کرونا کنند که دائم میگویند پول نداریم تا از اینها حمایت کنند. مثلا من در رامسر بودم و ستادهای آقای رئیسی را میدیدم که عکسهای بزرگی از ایشان نصب کرده بودند؛ آقای رئیسی شما اصلا ستاد نیاز ندارید، یا دیگرانی که ستاد زده اند نیاز به ستاد نیست، چون تکلیف معلوم است، پس چرا انقدر پول هدر میدهید و وام دار دیگران میشوید که ستاد داشته باشید.
به نظر من این انتخابات نه ستاد نیاز دارد و نه برگزاری انتخابات نیاز دارد و این کارها به نوعی هدر دادن و به تعبیری حرام کردن بودجه کشور و بودجه افراد است، بسیاری ممکن است بگویند ما شخصی این کار را انجام میدهیم که به هر حال فرقی نمیکند، به جای این کارها بروید یک کار درست و حسابی یا کمک به یک کسی یا یک جایی کنید و پولها را بیهوده دور نریزید. آقای حجتی کرمانی هم این را گفته بود که برگزاری انتخابات جز حرام کردن بودجه نقش دیگری ندارد.
در مورد آقای لاریجانی، بسیاری این بحث را مطرح کردند که شما از ایشان حمایت کردید. در این مورد توضیح بفرمایید.
من گفته بودم که رأی نمیدهم و کاندیدای اصلاحطلبان را هم به نوعی رد کرده بودم، بعد از من پرسیدند بین اصولگرایان چطور؟ کاندیدای آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟ به هرحال من معتقد هستم یک انسان سیاسی چه رای بدهد و چه رای ندهد باید نسبت به همه وقایع تحلیل داشته باشد، من بین کاندیداهای موجود اصولگرا، آقای لاریجانی را منطقیتر و نسبت به بقیه بهتر میدانستم و همین را گفتم یعنی همین تفکر خودم را بیان کردم، اما بعدا در بسیاری از مواقع دیدم و شنیدم و مورد سؤال قرار گرفتم که شمایی که نمیخواهید رای دهید چرا از لاریجانی حمایت میکنید؟ این تناقض است و این بحث را مطرح کردند که خود فائزه هاشمی نمیداند میخواهد چه کار کند، آیا میخواهد رای دهد یا نمیخواهد و از این گونه حرفها مطرح کردند.
من میخواهم بگویم وقتی نمیخواهیم رای دهیم دلیلی ندارد که چشممان را هم روی واقعیتها ببندیم، به هرحال آن چیزی که مورد سؤال قرار میگیرد را باید بر اساس تحلیلی که داریم پاسخ دهیم؛ من هنوز هم فکر میکنم اگر آقای لاریجانی بین اصولگرایان رئیس جمهور میشد مطمئنا عملکرد او از آقای رئیسی در آینده بسیار بهتر میشد، چون اصولگرایان الان دارند هرکاری برای آقای رئیسی میکنند و تلاش میکنند که هرگونه ریسک قوی و ضعیفی را از جلوی پای آقای رئیسی بردارند که ایشان رئیس جمهور شود، به بیانی دیگر همه این کارها برای آقای احمدی نژاد هم صورت گرفت و نتیجه آن را دیدند، حال چه تضمینی وجود دارد که در آینده، آقای رئیسی یک احمدی نژاد دیگر نباشد؟
چون پیش مقدمات آن را که میبینیم و اظهاراتی که مطرح میشود، مثلا اینکه خبرنگاران احضار شوند و تذکر بگیرند که چرا از آقای رئیسی انتقاد کردهاند، یا دادستانی بیانیه دهد که کسی حق ندارد انتخابات را تحریم کند یا در مورد نیامدن در انتخابات نظر دهد، دوباره دادستانی بیانیه دیگری دهد که کاندیداها حق ندارند از خطوط قرمز بگذرند و یا این گونه مناظره نکنند و به گونه دیگری مناظره کنند. مثلا جرم انگاری نظرسنجی انتخاباتی، مبنی بر اینکه هر کس بخواهد بدون مجوز بخواهد نظرسنجی کند جرم است که البته کار نادرست و تمسخرآمیزی است. دیگری ردشدن مستند آقای همتی برای پخش در صداوسیما است یعنی محدودیت هایشان به نوعی پایان ندارد. رئیس ستاد نیروهای مسلح هم گفته بود که کاندیداها حق ندارند درباره سربازی حرف بزنند که حرف عجیبی بود. حال ممکن است طرحی در این باره مطرح شود یا حتی یکی دروغ بگوید و به تعبیری مبالغه کند و لاف بزند و کُری بخواند؛ اینها جرم نیست به هر حال دولت هم میتواند برای سربازی لایحه بدهد مجلس هم میتواند طرح بدهد. در این باره هم اظهارنظرات منع شده است؛ بنابراین به نظر میرسد روش غیرمنطقی حاکم است.
به نظر میرسد اینها همه شرایطی است که میخواهند رای آقای رئیسی را بالا ببرند و برای او کار میکنند. برای آقای احمدینژاد هم از این گونه اقدامات بسیار فراوان انجام دادند.
به تعبیری زیادی مایه گذاشتن، خارج از قانون آمدن و همه را جمع کردن، مبنی بر این که فقط آقای رئیسی بیاید و همه را کنترل و محدود کردن که آقای رئیسی برنده شود و این گونه غیر طبیعی ایشان بخواهد رای آورد حتما در آینده مشکلاتی را ایجاد میکند، چون قبلا هم بارها این تجربه را داشتهایم.
اصولگرایانمی گویند اصلاح طلبان مظلوم نمایی میکنند و از سوی دیگر به صورت پنهانی رایزنیهای خودشان را برای داشتن کاندیدا انجام میدهند و ...
مظلوم نمایی که معنا ندارد؛ آنها یک کار اشتباهی کردهاند و بر فرض هم اگر مظلوم نمایی باشد خطا از خودشان بوده که چنین شرایطی را فراهم کرده اند که این مظلوم نمایی اتفاق بیفتد. من اعتقاد ندارم که اصلاحطلبان دارند مظلوم نمایی میکنند، آنها چندان هم اظهارنظر نکردند و فقط اعلام کردند ما کاندیدا نداریم، همین!
اتفاقا بعضی از اصلاح طلبان دارند مردم را به حضور در انتخابات تشویق میکنند که بیایند و به آقای همتی رای دهند و در انتخابات مشارکت داشته باشند. من مظلوم نمایی نمیبینم، چون آنها بسیار ساده از این قضیه گذشتند. من باز هم تاکید میکنم که اگر هم مظلوم نمایی باشد این خطایی است که شورای نگهبان کرده و باید پاسخ آن را بگیرد.
به نظر شما آقای خاتمی راضی میشوند که در حمایت از آقای مهرعلیزاده یا آقای همتی وارد شوند یا اینکه جبهه اصلاحطلبان ایران باید وارد این قضیه شود تا بحث عدم معرفی کاندیدها را به نوعی بشکنند.
چون این اتفاقات به تازگی رخ داده است، اگر تب این رد صلاحیتها بخوابد شاید شرایط تا حدودی تغییر پیدا کند؛ ولی به نظر نمیرسد که جبهه اصلاحات ایران بخواهد وارد معرفی کاندیدا شود، البته امیدوار هستم به یکباره خبط نکنند و از آقای مهرعلیزاده حمایت کنند، چون همانطور که گفتم عملکرد آقای مهرعلیزاده در دورههایی که سِمَت داشته، قابل دفاع نیست، ولی در کل به نظر نمیرسد چنین اتفاقی بیفتد. البته همیشه گاهی اوقات در دقایق آخر یک اتفاقی رخ میدهد که شاید همه این پیش بینیها نادرست از آب در آید. من با توجه به شرایط فعلی میگویم که به نظر نمیرسد چنین اتفاقی بیفتد. ضمن اینکه اگر آقای خاتمی بخواهند تغییر نظر دهند که از آقای همتی یا آقای مهرعلیزاده حمایت کنند طبیعتا آن جمعشان که جبهه اصلاحات ایران هستند با هم به نتیجه میرسند این گونه نیست که آقای خاتمی بخواهند انفرادی چنین کاری را انجام دهند. طبیعتا مسیر را به طرفی میبرند که آن جبهه تصمیمش را اعلام کند.
آیا شما فضا را دو قطبی میبینید یا خیر؟
تا الان به نظر من دو قطبی جدی شکل نگرفته است.
مثلا احتمال دو قطبی بین آقای محسن رضایی و آقای رئیسی یا.
خیر. به نظر من چنین اتفاقی رخ نمیدهد. اینها همه را به خاطر آقای رئیسی حذف کردند؛ آقای محسن رضایی هم بارها همه جا بوده و عملکرد قابل دفاعی ندارد، البته آقای رئیسی هم در قوه قضاییه بیشتر اظهارنظراتش نمایشی بوده تا اینکه واقعی باشد. من اصلا چنین چیزی را احتمال نمیدهم. پیش بینی من این است که بقیه کاندیداهای اصولگرا، همه برای آقای رئیسی بعد از مناظرهها کنار میروند. یعنی بین پایان مناظرهها و روز رأی گیری کنار میروند.
یعنی مناظرهها چندان جدی نخواهیم داشت؟
خیر. انقدر فضا، فضای تک قطبی است که مثلا من خودم به عنوان یک شهروند اصلا انگیزه ندارم که مناظرهها را تماشا کنم.
*آقای همتی و مهرعلیزاده چطور؟ آیا آقای همتی میتوانند به عنوان یک قطب جدی رو به روی آقای رئیسی باشند یا خیر؟
از لحاظ شخصیتی که حتما آقای همتی میتواند یک قطب جدی باشد، به هرحال ایشان اقتصاددان است و سالها در جاهای مختلف بوده و الان هم بیشترین مانوری که کاندیداها میدهند روی مسائل اقتصادی است؛ اما این را فراموش نکنید که اولا آقای همتی خودشان در سیستم بوده اند، حالا میخواهند در این دوره جدید چه کار کنند که فکر میکنند میتوانند موفق باشند؟ دوم اینکه جمعیت، مردم و آن احزاب اصلاحطلبی که باید از آقای همتی حمایت کنند یا برایشان انگیزه ایجاد شود که رای دهند، هنوز شکل نگرفته است، چون به نظر نمیرسد آن پایگاه رای، پایگاه رای بزرگی شود، بنابراین من حداقل تا الان احتمال دو قطبی شدن یا احتمال قوی بودن پایگاه ایشان در مقابل آقای رئیسی را خیلی جدی نمیدانم.
کاندیداهای اصولگرا یک وعدههای عجیب و غریبی را مطرح میکنند و به نوعی به نظر میرسد که این وعدهها میتوانند بعدا برای کشور هزینه بر و دردسرساز شوند، مثل همین یارانههای نقدی را بالا بردن. خود شما چقدر احساس خطر میکنید؟
من این وعدهها را برای کشور خطری نمیبینم، اما در هر انتخاباتی این وعدهها مطرح است و مردم الان عاقلتر از این شدهاند که فریب این وعدهها را بخورند یعنی آنها دورههای مختلفی را طی کرده اند و شرایط حال حاضر کشور را میبینند، بنابراین من اصلا وعدههای اینها را خطرناک نمیبینم و قابل باور برای مردم هم نمیدانم، ولی به هر حال من معتقد هستم اگر هم قرار است آقای همتی یا آقای مهرعلیزاده بخواهند به گونهای وارد رقابت و این وعدهها شوند، اینکه انسان وعده توخالی بدهد هنر نیست، چون به هر حال همه میدانند که آن وعده چقدر میتواند عملیاتی شود و چقدر نشود؛ بنابراین من توصیه نمیکنم که این آقایان هم وارد این گونه وعده دادن شوند تا بتوانند آرا را جذب کنند. من بعید میدانم کسی بخاطر این وعدهها گول بخورد و بیاید.
پیش بینی میکنید اصلاح طلبان یا آقای خاتمی و سران اصلاحات بخواهند از آقای همتی حمایت کنند، اگر مناظرهها جدی شد و ایشان موفقتر بودند، به نوعی پشت ایشان بایستند یا خیر؟
میتوان پیش بینی کرد، ولی پیش بینی ضعیفی است یعنی در حال حاضر این پیش بینی ضعیف است.
آیا میتوان به کارگزارانیها این انتقاد را وارد کرد که در انتخابات مجلس هم آنها تصمیم گرفتند که مسیر جداگانه را بروند و نتیجه آن را دیدند؛ حالا اینکه تصمیم گرفته اند به نوعی پشت آقای همتی قرار بگیرند به نظرتان تا کجا قرار است پای تصمیمات خودشان بایستند؟
به نظر من این انتقاد ندارد. به هر حال هر حزبی و هر انسان سیاسی به یک نتیجهای میرسد و باید این آزادی عمل را داشته باشند که کار خودش را انجام دهد. این بد است که مثلا جبهه اصلاحات به یک تصمیمی برسد و از کاندیدایی حمایت کند و بعضی از احزاب از جمله کارگزاران بخواهند مسیرشان را از اینجا جدا کنند، این عمل به نوعی ضربه زدن است، ولی اینکه الان جبهه اصلاحات پشت کاندیدایی نمیایستد که به نظر من دارد کار درستی هم میکند، چه اشکالی دارد که ۳ حزب بروند و از کاندیدایی اعلام حمایت کنند و برای پیروزی او تلاش کنند، این ضربهای به اصلاحات وارد نمیکند، من معتقد هستم اگر اصلاح طلبان به طور کامل میآمدند، این بیشتر به اصلاحات ضربه میزد.
الان به نظر شما آقای همتی در مناظرات روی به روی آقای رئیسی یا کاندیدای پوششی که به قول شما ممکن است بعد از مناظرات انصراف دهند، بسیار تنها نیست؟
طبیعی است. چون این طرف ۲ نفر هستند و آن طرف ۵ نفر هستند، بنابراین اگر به صورت تعدادی هم حساب کنید تعداد اصلاحطلبان به اصولگرایان ۲ به ۵ است. در مناظرهها حتما از نظر زمان و تعداد کم میآورد، اینکه ۵ نفر مقابل شما، نقد میکنند، سؤال میکنند یا شما را زیر سؤال میبرند، بعد شما که میخواهید جواب دهید ۲ نفر این طرف هستید معلوم است که زمان کم میآورید یعنی تعادلی بین آنها وجود ندارد. طبیعتا جبهه آنها در این قضیه قویتر است، ولی به نظر من از آنجایی که جبهه اصولگرایان منطقی در حرفهایشان ندارند و بیشتر شعاری و پوپولیستی حرف میزنند. چون من دیده ام مثلا خبرنگار اصولگرایان از من سؤال میکند و خبرنگار اصلاح طلب هم سؤال میکند، من میبینم که اصولگرایان منطق چندان قوی ندارند بنابراین دست بسیار پُری برای مطرح کردن مسائل ندارند، یعنی اگر آقای همتی شجاعت داشته باشد میتواند بسیاری از مسائلی که مطرح میشود را به خود آنها برگرداند، چون پایه مشکلات کشور اینها هستند؛ حالا اگر مثلا امثال من نسبت به اصلاح طلبان ایراد داریم، ایرادمان به اصولگرایان سر جای خود باقی است یعنی پایه اصلی آنها هستند ضمن اینکه ما هم کم کاری کردهایم؛ بنابراین میتوانند ورق را به نفع خود برگردانند، ولی به این شرط که شهامت داشته باشند، چون ممکن است مجبور شوند که بخواهند خیلی جاهای بالا بالا را زیر سؤال ببرند و نباید کم بیاورند، ولی در مجموع، چون ۲ به ۵ هستند طبیعی است که این جبهه ضعیفتر است.
خانم هاشمی! احتمال میدهید کدام یک از این کاندیداها رئیس جمهور شود؟
من با توجه به شرایط الان با قاطعیت میگویم که آقای رئیسی رئیس جمهور میشود.
یعنی نمیتوان شاهد یک شگفتی باشیم؟
هر چیزی میتواند اتفاق بیفتد؛ ولی درباره شگفتی باید گفت، مثلا دورهای که بابا رد صلاحیت شد، حمایت پدرم (مرحوم هاشمی رفسنجانی) و مجموعه اصلاح طلبان از آقای روحانی شگفتی بود، ولی الان چه شگفتی میخواهد روی دهد؟! یعنی باید یک واقعهای اتفاق بیفتد که پشت سر آن شگفتی در انتخابات ایجاد شود. الان رد صلاحیتها تمام شده و وضعیت کاندیداها معلوم است، الان با توجه به این شرایط چه شگفتی میتواند شکل بگیرد که نتیجه انتخابات برعکس شود؟ بنابراین من احتمالی به این قضیه نمیدهم.