
دیدارنیوز _ امیر دبیری مهر: یکی از خسارتهای بزرگ سرزمین من ایران بیگانگی از میراث گرانسنگ اندیشه ورزی بویژه در حوزه حکمرانی و سیاست ورزی است. در راس این محرومیتها دوری و بیگانگی از آموزههای سیاسی و اجتماعی شاهنامه است.
فردوسی بزرگ در داستانهای شاهنامه هر جا سخن از شهریاری شایسته میکند از ۵ صفت والای شهریاری نام میبرد که عبارتند از:
فره ایزدی: یا همان استعداد و جنم و جوهره و سکهای که هر شهریاری ذاتا و خدا داد باید داشته باشد. این فره ایزدی در سیما، نگاه، سخن، قلم و اطرافیان شهریار در قالب شکوه و محبوبیت تجلی مییابد به گونهای که پیروی از شهریار مایه فخر و مباهات شهروندان میشود.
دانایی: که همان داشتن علم و دانش زمان و حکمت و معرفت لازم برای تصمیم گیری و تمشیت امور عمومی است. به گونهای که سخن و تصمیم شهریار موجبات تمسخر و مضحکه مردم را در کوی و برزن فراهم نکند و متکی و مستظهر به دانش و منطق باشد
دادوری: یا همان عدالت و دادگستری و ظلم ستیزی و مظلوم نوازی است که موجب محبوبیت شهریار نزد مردم میشود. در ملکی که شهریار دادور حکمرانی کند فساد و مفسد جایی ندارند و مردم امیدوار به چتر فراگیر عدالت گستری شهریار هستند.
دهش: یا همان بخشندگی و سخاوت و دست ودلبازی و در واقع بهترینها را برای مردم خواستن و برای آن تلاش کردن است. حاکمان بخیل وخسیس و طماع که دمادم دراندیشه زر اندوزی و کاستن از کیسه مردم هستند و رفاه و شادمانی شهروندان آرزو و ارمان انها نیست از نظر فردوسی لیاقت حکمرانی ندارند و درواقع متجاوز و اشغالگرند.
رای: همان تدبیر و خرد و مدیریت کارامد است که بتواند در میان تصمیمها بهترین را برگزیده و منافع عموم را به والاترین شکل تامین کند.
حالا از منظر فلسفه سیاسی شاهنامه ونگاه فردوسی بزرگ معلوم میشود که این همه شوربختی و فقر و افسردگی که ایران زمین را فراگرفته از کجا نشات میگیرد و از فقدان کدام صفات در برخی حاکمان یا شهریاران ناشی میشود.
هر حاکمی میتواند با طراز و سنجههای سیاسی و بخردانه شاهنامه خود را بسنجد و ببیند ایا شایسته جلوس بر مسند و مصدر شهریاری هست یا خیر؟ اگر واجد این صفات بود بر کار ملک همت گمارد و اگر نبود بداند که متصرف نامشروع مال و جان و ناموس شهروندان و خاک پاک ایران زمین است.