دیدارنیوزـ
مرضیه حسینی: قتلهای ناموسی از دیرباز در ایران و به ویژه درمیان قومیتها و خرده فرهنگها وجود داشته است. قتلهای ناموسی حتی متاثر از تغییرات اجتماعی و تحولات نهاد خانوده در عصر جدید نیز منسوخ نشده و با سخت جانی در درون تعصبات قومی و قبیلهای و مناسبات مردسالاری ادامه یافته است.
چرا لیدا کشته شد؟
لیدا احمدزاده، دختر مهابادی که به دست پدرش کشته شد، تنها ۱۸ سال داشت. جرم بزرگ منجر به قتل او، نقل قول یکی از فامیلهای لیدا مبنی بر ملاقات با پسری در یک کافه بود، گناه اثبات نشدهای که گلوله سربی را به قلب لیدا شلیک کرد؛ بدون آنکه به او فرصت دفاع کردن بدهد. پدر یلدا در شب شنیدن خبر دیدار دخترش در کافه، او را تا سر حد مرگ کتک می زند اما این کار، خشم او را فرونمینشاند. پدر لیدا صبح روز بعد که دخترش آماده رفتن به مدرسه بود تفنگ شکاریش را برمی دارد و با خونسردی تمام، دخترش را به قتل میرساند.
پدر لیدا با خونسردی و بدون ذرهای تاثر در مراسم خاکسپاری دخترش شرکت کرد، این در حالی بود که افکار عمومی و بیشتر مردم نه تنها او را سرزنش نکردند بلکه از نظر آنها این اقدام پدر برای دفاع از ناموس، به جا و ضروری بوده است. دو هفته قبل نیز یک دختر ۱۶ ساله اهل دیواندره کردستان به این دلیل که با پسری غریبه صحبت کرده بود، توسط پدرش به قتل رسید.
لیدا، مشتی از خروار قتلهای ناموسی است. قتل های ناموسی از دیرباز در ایران رواج داشته اما در طول دهههای اخیر و متاثر از نفوذ آگاهیهای مدرن از طرفی و مبارزات فعالین حقوق زنان از طرف دیگر، از میزان این قبیل قتل ها کاسته شده است اما در میان بعضی از قومیت ها و مناطق مانند بعضی از شهرهای کردستان و همچنین در میان بلوچها هنوز به چشم می خورد.
رگی که تنها مختص مردان است!
واژه ناموس در فرهنگ ایرانی مترادف با غیرت، شرف و مردانگی تعریف شده و غیرت ورزی یا رگ غیرت، اساسا متعلق به مردان دانسته میشود و همچنین غیرتی بودن و غیرتی شدن از ویژگی های برجسته یک مرد خوب و واقعی به حساب می آید.
آنچه مشهود است این است که منظور از این ناموس، زنان هستند. زنانی که نسبت خانوادگی با مردان دارند، ناموس آنها به حساب میآیند و وظیفه هر مردی است که از ناموس و شرف خود محافظت کند. ناموس و آبرو به ویژه در جوامع سنتی، سرمایه مردان و یکی از ارکان اصلی منزلت اجتماعی آنها به شمار می رود، بنابراین زنان موظف هستند از این میراث حفاظت کنند.
اما افراط در این موضوع، منجر می شود به این که «محافظت» به معنی از دست رفتن حق زنان برای انجام شخصیترین امور روزمره زندگیشان و همچنین به معنای از دست رفتن عاملیت و فردیت آنها، معنی شود زیرا از زنها انتظار میرود مطیع بوده و نه بر اساس علایق، عقل و منطق خود بلکه بر پایه سنتهای مردسالار زن ستیز در خانواده، قبیله، شهر و فرهنگ قومی عمل کنند.
در چنین بافت فرهنگی، اگر زنان دست از پا خطا کنند و این میراث مردانه را به خطر بیندازند مستحق مرگ هستند و قاتل آنها که اغلب از نزدیکان است نه تنها مشمول مجازات نمیشود بلکه حتی از طرف اکثریت مردم مورد سرزنش نیز قرار نمیگیرد. قتلهای ناموسی که با هدف محافظت از میراث مردانه به اسم آبرو انجام میشود، یکی از اشکال آشکار خشونت علیه زنان و محصول روابط نابرابر قدرت است زیرا در رابطه نابرابر، زن مایملک مرد و بخشی از دارایی اوست بنابراین مرد این حق را دارد که در ملک خود، دخل و تصرف کند.
تعصبی که بر عشق پدری می چربد!
آمار مشخصی از تعداد قتل های ناموسی در کردستان وجود ندارد زیرا این قتلها از طرف اولیای دم گزارش نمیشود و در بسیاری از موارد، خانواده دختر اعلام میکنند که دخترانشان خودکشی کرده اند. در شهرهای غربی این استان و همچنین در مناطق مرزی که تعصبات قومی و باورهای سنتی به شدت رایج است، پدیده قتلهای ناموسی، بیشتر به چشم میخورد.
فرهنگ سنتی و به شدت مردسالار در این مناطق، در برابر تغییر و نفوذ فرهنگ و آگاهیهای جدید بسیار مقاوم است و نه تنها حاضر به پذیرش نگاه جدید و انسانی به زن نیست بلکه در رویکردی واکنشی نسبت به آگاهی و آموزههای جدید فرهنگی، پایبندی بیشتری به سنتهای خانوادگی و فرهنگ زن ستیز نشان میدهد. از آنجا که نظم سنتی، زنان را حافظان میراثهای قومی و پاسداران نقش و کارکرد خانواده سنتی میداند، در مناطقی از کردستان حتی در میان تحصیل کردهها، این باور وجود دارد که ارزشها و هنجارهای مدرن که نسبتی با سنت محلی و بومی ندارد، ممکن است نظم ایده آل فعلی را که تماما به نفع مردان و اقتدار آنها در خانواده است، بر هم زند، در نتیجه هم در برابر ورود آن مقاومت می شود و هم اگر زن یا دختری بخواهد بر اساس درکی که خود از جهان اطرافش دارد و بر اساس فردیت یا علایقاش عمل کند با این بهانه که آبروی خانواده، خاندان و طایفه را برده است، شایسته مرگ دانسته میشود.
مسامحه قانون با قتل های ناموسی
اگر نگاهی به پرونده قتلهای ناموسی بیاندازید متوجه میشوید این پروندهها یا شاکی ندارد یا پیگیری نمیشود یا اولیای دم از شکایت خود صرف نظر میکنند.
عثمان مزین، وکیل دادگستری که شناخت خوبی از فرهنگ و سنن کردستان دارد در خصوص مواجهه قانون با مساله قتلهای ناموسی به دیدار نیوز گفت: موارد بسیار کمی وجود دارد که اولیای دختری که به دست برادرش کشته میشود به دادگاه شکایت کنند، اگر هم این اتفاق بیفتد به سرعت شکایت خود را پس میگیرند. قانون در چنین مواردی ساکت است، این در حالی است که قانون مکلف است برادر را به عنوان قاتلی که قتل عمد کرده مجازات کند و دادستان باید به نمایندگی از جامعه اعلام جرم کند اما این اتفاق نمیافتد و پدری که دخترش را کشته یا برادری که خواهرش را کشته به راحتی از مجازات میگریزد.
این وکیل دادگستری که عدم مجازات قاتل را در بستر فرهنگی نیز بررسی کرده است گفت: خانواده دختری که برادرش او را تنها به جرم ملاقات با پسری کشته است نه تنها متاسف نیستند بلکه در مواردی، این قتل را به عنوان دفاع از ناموس، باعث افتخار میدانند بنابراین قاتل به لحاظ افکار عمومی نیز تحت هیچ فشاری قرار نمیگیرد و به زندگی عادیاش ادامه میدهد.
مزین در ادامه صحبت خود در خصوص مسامحه قانون با قتلهای ناموسی به ماده ۶۳۰ قانون کیفری که تسهیل کننده قتلهای ناموسی است، اشاره کرد و گفت: بر اساس این قانون اگر مردی زنش را در حال زنا با مردی ببیند میتواند او را بکشد و از قصاص نیز معاف است، بدین سان قتلهای زیادی به اسم ناموس انجام میشود بدون اینکه مرد مجازات شود.
سخن آخر
قسمت دردناک قتلهای ناموسی این است که قاتل به عنوان قهرمانی با غیرت مورد تحسین قرار میگیرد،.شوهرانی که زنان خود را به جرم خیانت میکشند، اغلب تبرئه میشوند و برادرانی که خواهران خود را به خاطر بیعفتی به قتل میرسانند به ندرت مجازات میشوند.
بسیاری از زنان و دختران، فقط با ظنی اثبات نشده - مانند اینکه فردی دختری را دیده که در راه مدرسه با پسری، صحبت می کرده است- به دست پدر یا برادر خود کشته میشوند. در مناطق جنوبی کشور حتی پسر عموی دختر هم مجاز به کشتن اوست.
هر زمانی که وجود رابطه، برای مردان خانواده اثبات شود، همیشه فرض بر این است که مقصر، خودِ آن زن یا دختر است بنابراین مردان ابتدا همسر، دختر و یا خواهر خود را میکشند و سپس به سراغ مردی میروند که با آنها رابطه داشته و در بسیاری از موارد هم تنها به مجازات زن و دختر خود اکتفا میکنند.
فهم نادرست از ماده ۶۳۰ قانون کیفری و غلبه عصبیت بر منطق و عقلانیت، باعث شده است تا هر نوع گفتار و ملاقاتی در چنین جوامعی، با بدترین حالت ممکن، تصور گردد و منجر به قتل شود.