دیدارنیوز ـ مرضیه حسینی: «خانه پدری» کیانوش عیاری بازهم توقیف شد و اکران عمومی آن برای چندمین بار متوقف گردید. اکران خانه پدری که ۹ سال پیش و در سال ۱۳۸۹ ساخته شده است از همان ابتدا با، اما و اگرهای فروانی مواجه بود. بار نخست، فیلم در دی ماه ۱۳۹۳ اکران شد، اما همان روز اول اکران از پرده پایین کشیده شد و از کارگردان خواسته شد در فیلم جرح و تعدیلی اعمال کند، این اصلاح و تعدیل، اما مخالفین خانه پدری را راضی نکرد و این فیلم که برای بار دوم از اول آبان ۹۸ اکران شده بود ـ آن هم به صورت محدود و تنها در ۱۵ سینما ـ بار دیگر توقیف و اکرانش متوقف شد. اما به راستی مگر خانه پدری از چه روایت میکند؟
«خانه پدری» خانه کیست؟
«خانه پدری» تمی تاریخی داشته و از اواخر حکومت احمدشاه قاجار آغاز گشته و تا عصر معاصر و سالهای دهه ۶۰ ادامه مییابد. خانه پدری خانه ای است که در آن مردان معمولی زندگی میکنند، نه هیولا هستند، نه مشکل روانی دارند و نه عجیب و نامتعارف اند، این مردان معمولی، اما در برشهای مختلف تاریخی که فیلم به تصویر میکشد، بر زنان خانه به طرق مختلف ظلم میکنند و میکوشند سیطره پدرسالارانه خود را بر زندگی زنان خانه تحمیل کنند. از قتل ناموسی دختر به دست پدر و برادر گرفته تا ازدواج اجباری و تحکم.
کیانوش عیاری به دور از شعارزدگی فیلمهای فمنیستی، کوشیده تاریخ هفتاد ساله زندگی زنان در عرصه خصوصی و مناسبات نابرابر قدرت در خانواده میان زن و مرد را به تصویر بکشد. خانه پدری نشان میدهد که منشأ خشونت خانگی در فرهنگ ایران را میتوان از ورای ویژگیهای خانواده سنتی که بسیاری از مشخصههای آن همچنان باقی است، بازشناخت. خانواده سنتی ایرانی بر اساس سلسله مراتب و وحدت گروه خانوادگی استوار است. اعتبار و قدرت رئیس خانواده و اطاعت سایر اعضا از او، از یک نظام کلی قدرت سرچشمه میگیرد. در این ساختار، زن در قیمومیت دائمی است. دختر زیر سلطه پدر و خواهر تحت کنترل برادر و زیر فرمان شوهر است. پسر برای فرمان دادن و دختر برای مطیع بودن تربیت میشود.
خانه پدری، راوی و منتقد نظام مردسالاری در ایران است و نشان میدهد که هنجارهای پدرسالارانه ریشه در فرهنگ و سنتهای اجتماعی و آموزش دارند و تنها محصول فقر و فقدان سواد و آگاهی نیستند، زیرا مردان خانه پدری، فقیر و بی سواد نیستند، آنها کسب و کار خوبی دارند، موجه و صاحب منزلت هستند و همچنین در مناسک مذهبی شرکت میکنند.
خانه پدری چرا توقیف شد؟
به راستی دلیل توقیفهای مکرر خانه پدری و تاخیر افتادن در اکران آن چیست؟ چرا از دادسرای فرهنگ و رسانه گرفته تا کمیسیون اجتماعی مجلس و موسساتی مانند ناجی هنر و نهایتا دادستان تهران با اکران فیلم مخالفت کرده اند و دادستان حتی به توقیف فیلم رضایت نداده و خواستار تعقیب و دستگیری عوامل و دست اندرکاران فیلم شده است؟
توقیف خانه پدری در دوسطح قابل بررسی است که در وهله اول به محتوای فیلم و پیام آن بازمی گردد. مخالفین فیلم، آن را خشن دانسته و گفته اند فیلم با ارزشهای فرهنگ ایرانی در خصوص کانون خانواده در تعارض است، حال آنکه فیلم با دست گذاشتن بر یکی از مهمترین ستمهای تاریخی بر زنان یعنی خشونت خانگی علیه آنها و قتل ناموسی، نشان میدهد که چگونه خانه و خانواده در طول تاریخ به قتلگاه زنان و مکانی برای خشونت ورزی تبدیل شده است؛ درحالی که خانه باید نماد امنیت برای زن و آرامش برای او باشد. مخالفین، اما با قائل شدن وجه قدسی برای خانواده، مخدوش شدن چهره خانواده ایده آل و البته اتوپیایی ایرانی، به تصویر کشیدن وقایعی، چون قتل دختر به دست پدر را برنتابیده و مانع شنیده شدن پیام فیلم شدند.
آیا به تصویر کشیدن قتلهای ناموسی در طول حکومت قاجار، پیش از آن و در زمان معاصر، خشونت ورزی است؟ پس تکلیف دخترانی که سالیانه در جای جای این کشور، بدون آنکه حتی فرصت اثبات بی گناهی خود را داشته باشند، قربانی مردان خانواده میشوند و قاتلین آنها تحت حمایت هنجارهای فرهنگی و برخی از مواد قانونی قرار میگیرند و از مجازات میگریزند چه میشود؟
برخی شهرها در استانهای خوزستان، کردستان، خراسان، کهگیلویه و... قتلگاه زنان و دخترانی است که با بهانه غیرت و ناموس به شکل فجیعی به دست نزدیکترین مردان خانواده خود کشته میشوند. قتل لیدای ۱۸ ساله در مهاباد، کشتن فجیع دختر ۱۶ ساله در دیوان دره، قتل دختر ۱۵ ساله به دست پسرعمویش در خوزستان، قتل دو خواهر نوجوان به دست پدرشان به جرم صحبت با هم کلاسی پسر در خیابان، تنها چند نمونه از قتلهای ناموسی ۵ سال اخیر است. به این قربانیان میبایست دخترانی را که بر مبنای فرض اثبات نشده تا سر حد مرگ، کتک میخورند و سپس در خانه حبس میشوند را نیز افزود.
زنان و دختران، ناموس پدر، برادر، پسر عمو، شوهر، خانواده شوهر، حتی ناموس محله، روستا و یا قوم و طایفه به حساب میآیند و مردان به خاطر آنچه توهین یا تجاوز و تعرض به ناموس خوانده میشود دعوا و قتلهای گروهی انجام میدهند. دردناک اینکه زنان حتی هنگامی که در یک تعرض یا تجاوز، مقصر نیستند، به این دلیل که مسئولیت اصلی شکسته شدن حرمت ناموسی با آنها است، مجازات میشوند.
فیلم عیاری به دنبال روزنه امید است
عیاری در خانه پدری، تنها حقیقت عریان بخشی از تاریخ چند صد ساله خانواده ایرانی را به تصویر کشیده است، زیرا خانه پدری فیلمی نمادین است، خانه میتواند نماد وطن باشد و قتل ملوک در ابتدای فیلم و ساختن خانه بر مزارش، نمادی از تداوم فرودستی زنان و خشونت بر آنها است که در ادوار مختلف تاریخ بر پایه احساس مالکیت مرد نسبت به زن و اعتقاد به مفهوم ناموس به عنوان اصل اخلاقی پذیرفته شده است و به عنوان دو انگاره اصلی پدرسالاری در ایران و البته در شرق بر زنان اعمال میشود.
کشیده شدن دامنه فیلم به ادوار معاصر ایران نیز میتواند نمادی از بروز مدرنیته در جامعه سنتی ایران و تاثیر انگارههای مدرن بر خانواده سنتی ایرانی باشد، انگارههایی که سبب شده در آخر فیلم، نامزد ناصر به عنوان نماد نسل جدید زن ایرانی دیگر آن زن مطیع و ترسو نباشد و در برابر شوهر خود بایستد و بگوید که حاضر به زندگی در خانهای که راز قتل دختری مظلوم را به گرده میکشد نیست. او خانه را ترک میکند تا روزنه امیدی برای نسلهای آینده زنان ایرانی باشد.
عیاری در فیلمش همچنین نشان میدهد که چگونه خانواده سنتی که مبتنی بر سلطه مرد است، مناسباتی بی عشق و سرد در بین زنان و مردان را رقم میزند. زنانی که همواره مورد ستم و زورگویی و بدخلقی مردانشان بوده و از سر ترس و اجبار جز چشم نگفته اند چطور میتوانند زنانی عاشق و همدل با مردانشان باشند؟ عیاری با چنین تصویر سازی به مردان میآموزد که سلطه مرد بر خانواده؛ نه تنها زنان بلکه خود مردان را نیز در معرض آسیب قرار میدهد.
نهادهای موازی در حوزه فرهنگ و توقیف خانه پدری
عامل دیگری که سبب توقیف فیلم عیاری شد، تسلیم شدن وزارت ارشاد در برابر فشارهای مراکز قدرت و نهادهای موازی در حوزه فرهنگ بود. درحالی که وزارت ارشاد در چند سال اخیر می کوشید فضای مناسب تری برای ساخت فیلم های فاخر ایجاد کرده و با هنرمندان همکاری کند، فشار نهادهایی مانند مجلس، ارشاد را نیز از پای درآورد. نمایندگان مجلس به جز خانه پدری، در طی سال های گذشته فیلم های "آشغالهای دوست داشتنی" (محسن امیریوسفی) ، " خیابانهای آرام" و "پاداش" (کمال تبریزی)، "عصبانی نیستم" (رضا درمیشیان)، "گزارش یک جشن" (ابراهیم حاتمیکیا)٬ قصهها (رخشان بنی اعتماد) و "صد سال به این سالها" (سامان مقدم) را نیز تحریم کردند و بدین ترتیب با مداخله نهادهای موازی، محوریت سازمان سینمایی ایران بی اثر شده و سرنوشت برخی از این فیلم ها که همه مراحل قانونی را طی کرده و از وزارت ارشاد پروانه ساخت و پخش گرفته بودند همچنان با برچسپ سیاه نمایی در ابهام است.
فیلم خانه پدری درحالی به اتهام سیاه نمایی و نشان دادن خشونت در خانواده ایرانی توقیف شد که در کشورهای خارجی از قبیل جشنواره فیلم ایرانی استرلیا به نمایش درآمد. دلیل این چنین بی اعتبار کردن فرهنگ کشور در چشم جهانیان را باید از نمایندگان مجلس پرسید.
با چنین وضعیتی و مداخله نهادهای مختلف در کار ساخت فیلم، نه تنها سازمان سینمایی ایران قدرت نظارتی خود را از دست خواهد داد بلکه فیلمسازی که به دنبال ساخت فیلمی واقع گرایانه و فاخر است، مجبور است در کنار جلب موافقت وزارت ارشاد، فکری هم برای جلب رضایت مجلس، شهرداری، حوزه هنری و ... بکند زیرا عمده سینماهای مهم زیر نظر حوزه هنری و شهرداری است و این نهادها هر فیلمی را که نپسندند در سینماهای خود اکران نمی کنند.
با چنین مداخلات و موانعی که فیلم های خوب را از پرده پایین می کشد، بی تردید فضا برای رشد ساخت فیلمهای سخیف و مملو از شوخی جنسی که میلیاردی هم فروش می کنند باز می شود. تماشاگر وقتی فیلم خوب، اجتماعی و تامل برانگیز نبیند ذائقه اش به فیلم بی مایه و کم مایه عادت کرده و در صف فیلم های بی محتوای طنز می ایستد.
طنز ماجرایِ توقیف خانه پدری این است که جشنواره ای وجود دارد که فیلم هایش با مجوزهای دولتی ساخته و نمایش داده می شوند اما همین فیلم ها را در اکران عمومی، غیرقابل پخش تشخیص می دهند، به چاپ مجله های سینمایی کمک می کنند و مجوز می دهند اما وقتی منتقدین در همین مجلات برسر خوب بودن خانه پدری توافق می کنند، نظر تخصصی شان در اکران فیلم هیچ تاثیری ندارد و درعوض نظرکسانی اعمال می شود که ممکن است سالی یکبار هم به سینما نروند.
توقیف خانه پدری شاید سرپوشی بود بر راز به مسلخ بردن سینمای بی جان ایران توسط مداخلاتی که ارتباط چندانی با فیلم بمثابه هنر ندارد؛ همان طور که مردان خانه پدری به دنبال پنهان کردن راز قتل ملوک بودند.
باعث تاسف است که همان هاکه سالی یکبارهم به سینما نمی روند مردم را از دیدن فیلم خوب محروم میکنند، نتیجه ابن می شود که ازهر ۵فیلم ۳فیلم به طنز های مبتذل وبی محتوا بااسم های عجیب غریب اختصاص دارد