تیتر امروز

مهدی پازوکی: با وجود پژوهشکده شورای نگهبان، سازمان برنامه را تعطیل کنید!/ ما انقلاب کردیم عقلانیت حاکم شود نه رانت خواری/ تندرو‌ها بحران می‌سازند، بحران را مدیریت می‌کنند/ شریعتمداری در ویلا دماوند می‌نشیند، مردم هزینه‌اش را می‌دهند
گفت‌وگوی دیدار در سومین ویژه برنامه «میدان پاستور» با یک اقتصاددان

مهدی پازوکی: با وجود پژوهشکده شورای نگهبان، سازمان برنامه را تعطیل کنید!/ ما انقلاب کردیم عقلانیت حاکم شود نه رانت خواری/ تندرو‌ها بحران می‌سازند، بحران را مدیریت می‌کنند/ شریعتمداری در ویلا دماوند می‌نشیند، مردم هزینه‌اش را می‌دهند

در سومین برنامه از سری برنامه «میدان پاستور» مهدی پازوکی اقتصاددان و استاد دانشگاه مهمان ما بود. او معتقد است: متخصصان و صاحب نظران هر حرفی می‌زنند تندرو‌ها واکنش نشان می‌دهند، به دلیل اینکه...
افزایش سهم مالیات؛ اصلاح ساختار یا فشار بیشتر بر مردم؟/ خصوصی‌سازی یک رویا بود/ فیلم ۱۰۰ میلیاردی، کارت زرد به وزیر!
مجله اقتصادی دیدارنیوز با اجرای لیلا قصاب‌زاده

افزایش سهم مالیات؛ اصلاح ساختار یا فشار بیشتر بر مردم؟/ خصوصی‌سازی یک رویا بود/ فیلم ۱۰۰ میلیاردی، کارت زرد به وزیر!

این بیست و یکمین برنامه مجله اقتصادی دیدارنیوز است که با اجرای لیلا قصاب‌زاده به بررسی آخرین اخبار اقتصادی ایران و جهان در هفته گذشته می‌پردازد و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم شما مخاطبان...
ترامپ: لازم باشد باز هم به ایران حمله می‌کنیم/ آمادگی اسرائیل و ایران برای دور تازه جنگ؟/ عراقچی: تا جبران خسارت نشود، مذاکره بی‌مذاکره
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

ترامپ: لازم باشد باز هم به ایران حمله می‌کنیم/ آمادگی اسرائیل و ایران برای دور تازه جنگ؟/ عراقچی: تا جبران خسارت نشود، مذاکره بی‌مذاکره

این صد و سیزدهمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
"دیدارنیوز" به بررسی فیلم «جمشیدیه» می‌پردازد؛

لطفا فحش ندهید!

اینکه کارگردان زن این فیلم، سعی کرده از شمایل زنانه سارا بهرامی و گریه ­ها و غصه­ هایش، شمایلی احساسی و ارزشمند از یک زن بسازد قابل درک است، اما دوباره همان نابلدی در پرداخت و عمق بخشیدن به ماجرا، از این کاراکتر یک احمقِ کم هوش ساخته است. مخاطب به جای همذات پنداری و همدردی با زنی که عذاب وجدان دارد و خود را قاتل می­ داند، او را نفرین می­ کند و از بی منطق بودنش حرص می­ خورد.

کد خبر: ۲۰۳۴۳
۱۷:۳۴ - ۲۱ بهمن ۱۳۹۷

دیدارنیوزـ ایمان رضایی: گاهی اوقات، فیلمساز‌ها حرفی برای گفتن دارند، اما طریقه ارائه ­اش را بلد نیستند. اینکه ما ندانیم اندیشه خود را چگونه در مدیوم سینما پیاده کنیم، نه تنها اندیشه را تبدیل به پیامی آموزشی و سطحی می­ کند، بلکه موجب شعارزدگی اثر و عدم تاثیرگذاری دراماتیک آن خواهد شد.

لطفا فحش ندهید!
 یلدا جبلی در "جمشیدیه"، آنقدر ساده و نابلدانه به یک موضوع نگاه کرده که عملا فیلمش را به آنونسی آموزشی برای تلویزیون تبدیل کرده است. "لطفا فحش ندهید". این عبارتی است که از تمام صد دقیقه فیلم می­ توانید بیرون بکشید. ماجرا از این قرار است که زوج جوانی در خیابان، بخاطر رانندگی بد یک پیرمرد با او درگیری لفظی پیدا می­ کنند. پیرمرد بددهنی می­ کند و با این زوج درگیر می ­شود. زن، برای حمایت از همسر خود در دعوا، با گوشی موبایل خود چندباری به سر و گردن راننده می­ کوبد و بعد که همه چیز به خیر و خوشی تمام می­ شود، اعلامیه آن راننده را در خیابان می­ بینند و متوجه می­ شوند که راننده همان شب در خانه سکته کرده و مُرده است. حالا فیلم، بار عذاب وجدان زنی را به دوش می­ کشد که بابت ضربات موبایل به پیرمرد، خود را قاتل می­ داند.
لطفا فحش ندهید!
اینکه کارگردان زن این فیلم، سعی کرده از شمایل زنانه سارا بهرامی و گریه ­ها و غصه­ هایش، شمایلی احساسی و ارزشمند از یک زن بسازد قابل درک است، اما دوباره همان نابلدی در پرداخت و عمق بخشیدن به ماجرا، از این کاراکتر یک احمقِ کم هوش ساخته است. مخاطب به جای همذات پنداری و همدردی با زنی که عذاب وجدان دارد و خود را قاتل می­ داند، او را نفرین می­ کند و از بی منطق بودنش حرص می­ خورد. علاوه بر این، محتوای فیلم نیز به ساده‌ترین و سطحی‌ترین شکل ممکن، اساسا فاقد ارزش و اهمیت می ­شود، در آن حد که سکانس ­های دادگاه به کلاس درسی گُل­درشت تبدیل می­ شود و قاضی تبدیل به معلم شده و قاتل تبدیل به دانش آموزی که حقش را خورده اند، اما باید تنبیه شود.
لطفا فحش ندهید!
"جمشیدیه" (فرقی هم ندارد که این اتفاق در جمشیدیه افتاده یا در جوادیه، عنوان فیلم نیز انتخابی روی هواست)، یک ایده تصویری/مونتاژی جالب دارد که در هیاهوی کلیشه­‌ها و سانتی­مانتال بازی ­هایش به چشم می­ آید. شب اولی که زوج با راننده درگیر می­ شوند، بعد از آن به کافه­‌ای می­ روند و با دوستان خود به بگو و بخند می­ نشینند و همین ماجرای دعوا را با خنده و قهقهه تعریف می­ کنند. اما در پایان فیلم، زمانی که پرده از راز‌ها برداشته شده و خانواده مقتول شکایت کرده اند و به دادگاه و حکم می ­رسیم، یک بار دیگر همان داستان از زبان سارا بهرامی نقل می ­شود. این بار همه به جای خندیدن، گریه می­ کنند. در سکانس دادگاه، مچ کات‌هایی به همان کافه و همان خنده ­ها و شوخی­‌ها با این قضیه داریم که یک پارادوکس جذابِ حسی/تصویری را خلق می­ کند. یک داستان دو بار گفته می ­شود و یک بار خنده ­دار است و یک بار گریه ­دار. این شرایط است که تِم داستان را مشخص می­ کند.

اما جمشیدیه، همچنان در ادامه مسیر فیلم­‌هایی قدم گذاشته که با ندیدنش، چیزی را از دست نمی ­دهیم. طبق معمول، کلیشه­‌های رایج سینمای ایران و ایده ­های تکراری و پرداخت­‌های سطحی، جمشیدیه را با بازیِ هدررفته­ سارا بهرامی در لیست فیلم­‌های بی ارزش جشنواره قرار می­ دهد تا بعد‌ها که جبلی پرداخت و تعمیق ایده و دغدغه را فرابگیرد...

 

ارسال نظرات
امروز شنبه ۱۱ مرداد
امروز شنبه ۱۱ مرداد
امروز شنبه ۱۱ مرداد
امروز شنبه ۱۱ مرداد