
در چهلمین برنامه دیدار اندیشه، مقارن با سالروز تولد جلالالدین محمد بلخی؛ مولوی با ناصر مهدوی با موضوع "مولوی، معلم عشق و زندگی" گفتوگو کردیم.
دیدارنیوز ـ حسین جعفری: در ماه مهر؛ مهری متولد میشود که درخشش خورشید وجودش پس از قرنها هنوز همچنان تابنده و گرمابخش زندگی عاشقانه است. جلال الدین محمد بلخی- مولوی- منادی و نماد عشق رحمت و زندگی عاشقانه است. مولوی را میتوان در یک کلمه معرفی کرد: "عشق"! و قرنها در موردش نوشت و یک عمر با او زندگی کرد. دیدار اندیشه مقارن با سالروز تولد مولوی میزبان دکتر ناصر مهدوی استاد فلسفه و عرفان بود تا با موضوع "مولوی معلم عشق و زندگی" به گفتوگو بپردازد.
ویدیوی این گفتوگو را میتوانید اینجا، یوتیوب و آپارات ببینید.
ما در این گفتوگو از مولانا پرسیدیم، از پیامش به دنیا و ایران، از علل ماندگاری پیام مولوی بعد از ۸ قرن و اینکه اگر امروز بود چه میگفت و چه کرد.
دکتر مهدوی باور دارد که از قلب مولوی عشق میریزد و تاکید میکند در تاریخ ما افراد نادری هستند که وقتی به کائنات میرسند از عشق سخن بگویند، زیرا تاریخ ما مملو از ترس و رعب و وحشت است، حتی وقتی به کائنات هم میرسیم رابطه ما رابطه ترس و خوف است. اما مولوی صحبتش از عشق است. اما مولوی دریچههای لطف و مهربانی را به روی ما میگشاید و دنیایی خلق میکند که پر از عشق و محبت است. در این فضاست که وقتی در میان انسانها قرار میگیرد، آنجا را هم پر از نور و محبت میکند. با این عشق بر خشونت و نفرت میتازد و منادی عشق میشود!
با ایننگاه؛ مولوی حتی وقتی بهسراغ شریعت و دین و عقاید میرود، باز هم سعی میکند تفسیری عاشقانه از آنها ارائه کند و زمختیهایی که متکلمان و فقیهان ساختهاند را از شریعت بگیرد؛ و این گونه است که از نگاه مولوی دین و ارتباط با خدا اینگونه تصویر میشود: "هم نظری هم خبری هم قمران را قمری/ هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری. این تصویر را مقایسه کنید با تصویری که متکلمان و فقیهان در طول تاریخ از خدا ساختهاند؛ خدای ترسناکی که میخواهد ما را به جهنم ببرد و بسوزاند.
رقص مولانا بهمعنای کَندن از زندگی سطحی و تکراری بود. یعنی وقتی میرقصید خدا را در آغوش میگرفت.
مولوی چه جور آدمی است؟ آدمی پر از عشق پر از خلاقیت. مولوی یک عاشق خلاق رقصنده است که به همه پیشنهاد رقصیدن در اوج میکند تا بر غم و اندوه بتازند.
مولوی متعلق به همه انسانهاست. زیرا وقتی روح آدمی بزرگ میشود متعلق به همه میشود، مذهب و کشور را کنار میزند که "ملتِ عشق از همه دینها جداست/عاشقان را ملت و مذهب خداست." روحها و قلبهای بزرگ همچون خورشید هستند که متعلق به همه هستند.
پیام مولوی چیست که بعد از ۸۰۰ سال هنوز از آن عبور نمیشود و در آن تأمل میکنند؟ در فرهنگ امروزی که روح مصرف را تزریق میکند و "همه شی" میشوند و سقف آدمها محدود و کوتاه و همهی آرزوها به ثروت اندوزی و مصرف کردن ختم میشود و همه لذتها؛ پراکنده و بیرمق و زودگذر و زوال پذیر هستند، پیام مولوی در عین حال که میگوید لذت ببرید و خوش باشید، اما میگوید معنا را حذف نکنید! مولوی از معنا صحبت میکند از معنای زندگی!
مهدوی یادآور میشود که نباید مولوی را محدود به شیعه و سنی، یا ایرانی و غیر ایرانی بودن کرد. روح او و پیام او بزرگتر از این محدودیتهاست؛ و به این بهانه توضیح میدهد که وطن دوستی یعنی دوست داشتن سرمایههای وطن؛ یعنی مردم؛ و تاکید میکند، اما نباید به بهانه وطن به نفی دیگران برسیم نباید به خشونت رسید و باید مراقب بود تا سخن از وطن به فاشیسم ختم نشود.
مهدوی میگوید میتوان سرود ایران ایران خواند، اما باید توجه کرد که به دنیا اعلام صلح و دوستی کنیم نه جنگ و اعلام نفرت! مولوی پیامآور خشونت و نفرت نیست پیام آور عشق و زندگی و مداراست.
در بخش آخر گفتوگو سوالی ذوقی پرسیدیم و اینکه اگر مولوی امروز بود در خصوص میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی، مسعود پزشکیان رئیس جمهور و زاکانی چه میگفت؛ و از دکتر مهدوی خواستیم که با ابیاتی از مولوی پاسخ بگوید تا با پاسخ هوش مصنوعی مقایسه کنیم.
پاسخ ذوقی مهدوی در خصوص پزشکیان رئیس جمهور این بیت بود: "نه زجان یک چشمه جوشان میشود/ نه بدن از سبز پوشان میشود"
و پاسخ هوش مصنوعی این بیت بود: جهان بسوزد از آتش ز شوق مرد راه/ تو همچو آب نیم گرمی نه جان دهی نه آه
همراهان عزیز را به دیدن این گفتوگو دعوت میکنم.