
محمد صالح، پژوهشگر ارشد نوشت: هر چه ایران و اسرائیل از جنگ ۱۲ روزه خود در اواسط ژوئن دورتر میشوند، به نظر میرسد که به سمت رویارویی دیگری نزدیکتر میشوند.
دیدارنیوز: شاید متناقض باشد: هر چه ایران و اسرائیل از جنگ ۱۲ روزه خود در اواسط ژوئن دورتر میشوند، به نظر میرسد که به سمت رویارویی دیگری نزدیکتر میشوند. گمانهزنیها در مورد یک جنگ جدید زیاد شده است، و تخمینها نشان میدهد که این جنگ میتواند هر زمانی بین اواخر اوت و دسامبر آغاز شود. حس کار ناتمام کاملاً محسوس است.
در ۱۰ اوت، هوشیار زیباری، وزیر امور خارجه سابق عراق، به تلویزیون السومریه گفت که «فصل اول به پایان رسیده است، اما این به معنای پایان کامل درگیریها نیست. نشانههایی از انفجار اوضاع در هر لحظه دوباره وجود دارد.» تنها یک روز بعد، فارن پالیسی مقالهای از تریتا پارسی، معاون اجرایی موسسه کوئینسی و کسی که مدتهاست به خاطر برداشتهای دلسوزانهاش از ایران شناخته میشود، منتشر کرد که در آن هشدار داده شده بود که «اسرائیل احتمالاً بین اوت و پایان سال جنگ جدیدی را با ایران آغاز خواهد کرد.»
محمد صالح
یحیی رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و مشاور ارشد نظامی فعلی رهبر معظم انقلاب، گویی برای تأیید چنین گمانهزنیهایی، در ۱۸ اوت اعلام کرد که ایران در وضعیت «آتشبس» با دشمنان خود نیست، بلکه در «وضعیت جنگ» است و افزود که آرامش فعلی میتواند «هر لحظه» از بین برود – عبارتی که به مضمون تکرارشونده این هشدارها، چه به صراحت بیان شده و چه به طور ضمنی، تبدیل شده است.
اسرائیل، که آغازگر جنگ ژوئن بود، از نتیجه آن راضی به نظر نمیرسد. با وجود وارد کردن ضربات سنگین به زیرساختهای نظامی و هستهای ایران، تهران انعطافپذیری خود را ثابت کرد. میزان کامل خسارت به برنامه هستهای ایران همچنان نامشخص است. اجماع بر این است که اگرچه ایران متحمل شکستهای جدی شده، اما برنامه هستهای آن ریشهکن نشده است؛ برخلاف ادعاهای اولیه ایالات متحده پس از حمله هواپیماهای جنگی آمریکایی، از جمله بمبافکنهای استراتژیک B-۲، به فردو و سایر سایتهای کلیدی.
آتشبس در ماه ژوئن، با میانجیگری ایالات متحده و قطر، به هر دو طرف مهلت موقت داد. با این حال، ایران از این درگیری کاملاً آسیبدیده بیرون آمد: بسیاری از فرماندهان ارشد نظامی آن کشته شدند و بخش زیادی از زرادخانه موشکی آن از بین رفت. با این حال، تهران به عنوان یک کشور در آستانه هستهای شدن، دانش فنی و احتمالاً ذخایر پنهان اورانیوم غنیشده تا ۶۰درصد یا بالاتر را حفظ کرده است که به آن اجازه بازسازی میدهد. برای اسرائیل، این یک معضل استراتژیک ایجاد میکند: چگونه از بازگشت ایران به اوج قدرت جلوگیری کند.
معضلات اسرائیل و ایران
تنها سناریوهایی که میتوانند به اسرائیل اطمینان خاطر بدهند، یا تعلیق قابل تأیید و در نهایت برچیدن برنامه هستهای ایران تحت نظارت دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) است یا تغییر کامل رژیم. گزینه اول کمهزینهتر است، اما اسرائیل با توجه به ابهام فعالیتهای هستهای ایران، بهویژه بخش نظامی آن، در مورد اثربخشی آن تردیدهای عمیقی دارد.
برای نخبگان حاکم ایران، تعلیق این برنامه میتواند به عنوان آغاز «عراقیسازی» یا «لیبیسازی» کشورشان تلقی شود: خلع سلاح و به دنبال آن افزایش دخالت خارجی و احتمالاً فروپاشی رژیم. اگرچه جناح اصلاحطلب دولت ایران طرفدار تعلیق است، اما این تصمیم برای کل نظام همچنان دشوار است. این ترس، هرگونه مذاکره که در حال حاضر تعلیق شده است را در بهترین حالت، ضعیف میکند. امکانپذیری این گزینه اکنون به مذاکرات جاری بین ایران و غرب بستگی دارد، بهویژه با نزدیک شدن به مهلت اواسط اکتبر برای فعال کردن مکانیسم اعمال مجدد تحریمهای موسوم به «اسنپبک» تحت توافق هستهای ۲۰۱۵. قدرتهای اروپایی تهدید کردهاند که اگر ایران در مذاکرات جدیت نشان ندهد، این مکانیسم را فعال میکنند که به تحریمهای بیشتر منجر میشود.
برای تهران، انتخاب استراتژیک بسیار دشوار است. آیا باید برنامه خود را متوقف کند و زمان بخرد یا روی یک جنگ جدید به امید وارد کردن ضربات سنگینی که میتواند اسرائیل را بازدارد و در درازمدت نظام را حفظ کند، حتی اگر دوباره به شدت خونریزی کند، قمار کند؟ اظهارات صفوی به این معضل اشاره داشت. او اظهار داشت که اگر دور دیگری از جنگ فرا برسد، تعیینکننده خواهد بود – به این معنی که یا ایران با نشان دادن استقامت زنده میماند، یا احتمالاً نظام زیر بار اثرات شکست خواهد رفت.
ایران یک مزیت استراتژیک را حفظ میکند: انعطافپذیری. وسعت جغرافیایی، سیستم سیاسی – نظامی چندلایه و ظرفیت جذب ضربات سنگین به این معناست که بعید است جمهوری اسلامی ایران به سرعت فرو بریزد. یک حمله پیشگیرانه ایران به اسرائیل، اگر باعث تلفات زیاد و تخریب مادی شود، میتواند مردم اسرائیل را نیز تحت فشار قرار دهد تا دولت خود را به سمت خویشتنداری سوق دهند. اما این یک قمار پرخطر برای تهران خواهد بود، قماری که به راحتی میتواند آن را به یک جنگ تمام عیار بینالمللی وارد کند.
برای اسرائیل، نتیجه مطلوب، آغاز عملیاتی با چنان مقیاس و دقتی خواهد بود که صدر نظام را هدف بگیرد و زیرساختهای نظامی و اقتصادی آن را فلج کند و عملاً تغییر نظام یا تحول را از طریق نوعی کودتای نظامی توسط عناصر ضد روحانی و دوستدار غرب در داخل نظام، اجباری کند. با این حال، این کار خطرات خاص خود را دارد. اولاً، هیچ تضمینی برای چنین موفقیتی وجود ندارد، به ویژه اگر ایرانیها از جنگ ۱۲ روزه درس گرفته باشند. ثانیاً، یک جنگ جدید با ایران میتواند انزوای اسرائیل را در منطقه عمیقتر کند. کشورهای عربی خلیج فارس و ترکیه از اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، وضعیت نظامی پایدار اسرائیل را بیثباتکننده میدانند. حتی اگر آنها با ایران مخالف باشند، از این میترسند که اسرائیل روزی قدرت آتش خود را به سمت سایر کشورهای منطقه، اگر نه آنها، معطوف کند.
تجربه اخیر اسرائیل در سوریه، محدودیتهای دستاوردهای نظامی آن را برجسته میکند. از اواخر سال ۲۰۲۳، عملیاتهای اسرائیل منطقه را تغییر شکل داده و به تضعیف محور به رهبری ایران و فروپاشی نهایی رژیم اسد در دسامبر گذشته منجر شده است. با این حال، اسرائیل برای تبدیل موفقیت در میدان نبرد به مزیت استراتژیک تلاش کرده است. حداقل فعلاً، به نظر میرسد ترکیه و کشورهای خلیج فارس، نه اسرائیل، آمادهاند تا از مزایای تحول سوریه بهرهمند شوند. اسرائیل بار سنگین را به دوش کشید، اما دیگران در موقعیتی هستند که میتوانند از تغییر توازن قدرت بهرهبرداری کنند. این معضل همیشگی اسرائیل است: میتواند جنگها را آغاز کند و دشمنان را تضعیف کند، اما ظرفیت آن برای شکلدهی به نظم پس از جنگ به دلیل موقعیت منحصر به فردش در منطقه محدود شده است. با این حال، به نظر نمیرسد که این امر از آماده شدن اسرائیل برای یک عملیات نظامی دیگر علیه ایران مانع شود. آرامش فعلی در خشونت بیشتر شبیه آرامش قبل از طوفان است./دیپلماسی ایرانی
منبع: نیو ریجیون/ نویسنده: محمد صالح، پژوهشگر ارشد غیرمقیم در مؤسسه تحقیقات سیاست خارجی، مستقر در فیلادلفیا