
رجب طیب اردوغان، رییس جمهور ترکیه، در نشست خبری پس از جلسه کابینه دولت، تبریز را بخشی از جغرافیای معنوی ترکیه خواند. امید جهانشاهی به این بهانه به مسئله پروژه پانترکیسم پرداخته است.
دیدارنیوز _امید جهانشاهی: اردوغان در یک نشست خبری اعلام کرد تبریز بخشی از جغرافیای معنوی ترکیه است. چنین ادعایی نه تازگی دارد و نه از سر اتفاق بیان شده است بلکه بخشی از یک پروژه جدی برای جدایی آذربایجان ایران است.
پنج سال پیش نیز اردوغان شعری خوانده بود با این مضمون که چگونه رود ارس میان یک ملت آذری زبان در دو سوی مرز جدایی انداخته است؛ سخنی که در راستای ایده پانترکیسم و برای الحاق آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان است. پانترکها آذربایجان ایران را به اصطلاح آذربایجان جنوبی میخوانند که باید به کشور جمهوری آذربایجان ملحق شود و فراموش میکنند که سابقه جدایی این منطقه که به خانات شمال رود ارس معروف بود به معاهده ترکمنچای در پی جنگهای ایران و روس در زمان قاجار بازمیگردد. اما آنها با تاریخ سازی و جعل نقشههای جغرافیایی اهداف خود را دنبال میکنند: مثل معرفی دولت قاجار به عنوان آخرین امپراطوری ترکهای آذربایجان، یا ادعای وجود دولت بزرگ آذربایجان طی سالهای ۸۷۹ تا ۹۴۱ (دوره حاکمیت خلفای عباسی) با نام دولت ساجیان که اساساً جعل تاریخی است؛ و یا معرفی بابک خرمدین به عنوان رهبر قیامهای سیاسی ترک و نماد «مبارزه خلق آذربایجان علیه اسلام، عرب، بردگی و استیلای فئودالیسم.»
در واقع تلاش برای شکستن غیرت تبریز به عنوان سدی در برابر همسایه شمالی و جدایی آن از ایران سخنی تازه نیست. اشغال تبریز از سوی فرقه دموکرات با برنامه و هدایت افسران و عوامل حزب کمونیست شوروی انجام شد. پس از شکست فرقه دموکرات وقتی پیشه وری به سفارت شوروی معترض میشود که «شما ما را آوردید میان میدان و اکنون که منافعتان اقتضا میکند، ناجوانمردانه ما را رها کردید، کنسول شوروی با پرخاش به او پاسخ میدهد: سنی گتیرن، سنه دئیر گِت! (کسی که تو را آورده، به تو میگوید برو)!»
پس از سقوط فرقه دموکرات، کمونیستهای باکو نقش کارگزاری برای پیشبرد پروژه تضعیف ایران را به عهده گرفتند. حیدرعلیاف رئیس دفتر سیاسی حزب کمونیست گفته بود «ایده آذربایجانگرایی برتر از هر چیز است. همه آذربایجانیها دارای وطن واحد در جهان میباشند و آن هم جمهوری آذربایجان است. بیائید همگی در گرد این دولت و این وطن منسجم بشویم.»
پس از سقوط شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان نیز این کشور به پایگاه اصلى تحرکات ناسیونالیسم آذرى و پان ترکیسم تبدیل شد. رسانههای جمهوری آذربایجان بارها و به بهانههای مختلف در راستای پروژه پان ترکیسم عمل کردهاند: راه وحدت سیاسی ترکها از آذربایجان یکپارچه میگذرد، تاراج معادن آذربایجان توسط غاصبان فارس و انتقال آن به مناطق فارس نشین، تبلیغ تجمع در قلعه بابک به مناسبت سالروز تولد بابک خرمدین، و ضرورت وحدت ۵۰ میلیون ترک در راه وطن دوستی که تنها چند نمونه از آنهاست.
ترکیه از طریق دیپلماسی فرهنگی و با شبکههای ماهوارهای و برنامههای رسانهای متنوع و بویژه سریال سازی میکوشد فرهنگ و هویت خود در میان آذریزبانهای ایران ترویج دهد تا در نهایت بهره برداری سیاسی کند. فعالیتهای فرهنگی منحصر به سریالسازی نیست و دولت ترکیه در دو دهه گذشته تبلیغات گسترده و سیاستهای تشویقی برای تحصیل جوانان آذری در ترکیه انجام داده است. این کشور به دنبال «رنسانس هویتی ترکان ایران» است و اتفاقاً کتابی به همین نام از سوی انتشارات سون چاغ در آنکارا منتشر شده است.
البته جایگاه اقتصادی هم بیتاثیر نیست. رشد اقتصادی، توسعه صادرات محصولات و برندهای پوشاک و ماشین آلات و تسلیحات ترکیه به کشورهای مختلف از جمله کشورهای اروپایی و نیز تبدیل شدن استانبول به عنوان یکی از قطبهای گردشگری جهانی، ترکیه را برای برخی جوانان به الگویی جذاب و ستایش برانگیز تبدیل کرده است. اینکه در اینستاگرام میبینیم یک جوان آذری میگوید: «شما دنبال لباس ترک هستید که باکلاس شوید، ولی ما خودمان ترک هستیم» در واقع نشان دهنده تاثیر قدرت اقتصادی و برند تولیدات ترکیه بر نفوذ ترکیه است.
پوشیدن لباس با نقش پرچم ترکیه از سوی هواداران تیم تراکتور، تیمی که پانترکها آنرا تیم ملی آذربایجان جنوبی میخوانند و سر دادن شعارهایی در حمایت از اتحاد تبریز، باکو، آنکارا نشان از پیشرویهای پروژه پان ترکیسم دارد. متاسفانه به دلایل مختلف از همان سالهای ابتدای انقلاب، توجه به ترویج نمادها و ارزشهای ملی مورد کم توجهی قرار گرفت و در جابجایی نظم سیاسی و استقرار نظم سیاسی جدید متاسفانه نمادهای ملی در مقابل و در تضاد با ارزشهای ایدئولوژیک نوظهور قرار گرفتند. لفظ «ملی» منفی شد و حتی سازمان ملی انتقال خون به سازمان انتقال خون اصلاح شد. مقابله با تجلیل و تکثیر شاهنامه به یک وجهه سیاسی مشروع تبدیل شد. یکی از ریشههای آن معنای ملیگرایی در دوران پیشین بود.
آن تعریف تقابلی که از اواخر قاجار از ملیگرایی در برابر دین تشکیل و بعدها در پهلوی تشدید شد، نباید باعث سوء تفاهم نسبت به اهمیت میهن دوستی شود. اگرچه از آن سالهای انقلابی گذشته است، اما هنوز با وجود تاکیدهایی که بر همبستگی ملی میشود، به نظر میرسد آنگونه که باید ترویج نمادها و ارزشهای ملی در دستور کار مسئولان نیست و حساسیت جدی در مورد پان ترکیسم هنوز وجود ندارد.
به نظر میرسد زمان آن است که ایرانگرایی مورد توجه قرار گیرد. ایرانگرایی یعنی درک رنگین کمانی از فرهنگ اقوام مختلف که در درازنای تاریخ با هم زیستهاند، در هم پیوستهاند و ایران را شکل دادهاند. از این رو، حمایت از فرهنگ و زبان آذری حمایت از ایران و لازمه ایرانگرایی است. چون ایرانگرایی بدون این رنگین کمان فرهنگی از بلوچ و کرد و آذری و ... معنا ندارد. در عین حال از ارزشهای ملی و شاهنامه و زبان فارسی نیز نباید غافل شد. غفلت از ایران گرایی به این معنا، باعث میشود رقبای ایران برای تضعیف و تجزیه ایران به هزینه کردن برای پروژههایی مثل پان ترکیسم و پان کردیسم امیدوار شوند.
از سوی دیگر، توسعه اقتصادی نیز لازمه حفظ فرهنگ و همبستگی ملی است. مقایسه رشد اقتصادی ترکیه با شرایط تحریمی و محدودیتهای اقتصادی و فرهنگی داخل، اعتماد به نفس ملی را در ذهنیت برخی جوانان کاهش داده است و بستری برای پذیرش دیدگاههای پان ترکی ایجاد کرده است. فرهنگ و ارزشهای رنگین کمان زیبای ایرانی را جدی بگیریم.
*روزنامه نگار