محمد سلامتی، وزیر کشاورزی دولت میرحسین موسوی، با اشاره به اینکه ماحصل کار دولت سیزدهم وضع بد اقتصادی و رشد مهاجرت بود، گفت: به نظر من گفتمان اصلاحات با بنبست تئوریک مواجه نشده بلکه با بنبست مقابله و کارشکنی مواجه شده است. به عبارت دیگر جناح مقابل که اکثر محورهای قدرت را در اختیاردارد، اجازه مانور قابل قبول به گفتمان اصلاحات را نمیدهد.
دیدارنیوز: مهمترین مولفههای حکمرانی خوب چیست و در ایران به چه میزان رعایت میشود؟ آیا نخبگان امروز جامعه بار توسعه و دموکراسی را به دوش گرفتهاند؟ مهمترین چالشهای نخبگان در شرایط کنونی چیست؟ چرا جریان اصلاحات برای چالشهای موجود جامعه برنامه ارائه نمیکند؟ چرا نسل جدید از جریان اصلاحات فاصله گرفته است؟
برای پاسخ به این سوالات با محمد سلامتی وزیر کشاورزی دولت میرحسین موسوی و دبیرکل سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفتگو کردهایم.
سلامتی معتقد است: «گرچه نفس اصلاح طلبی هنوز معتبر و مناسبترین راه برای پیشرفت کشور است، اما جریان اصلاحات به لحاظ سازماندهی کارآتر و متناسب با اهمیت امر اصلاحات ارتقا پیدا نکرده است. البته بخشی از این ضعف ناشی از ایجاد محدودیتهایی است که برای آن ایجاد کردهاند، اما سهم مهم کوتاهی و ناتوانی خود اصلاحطلبان را نمیتوان نادیده گرفت.»
در ادامه ماحصل این گفتگو را میخوانید.
مهمترین مولفههای حکمرانی خوب چیست؟ این مولفهها به چه میزان در ایران رعایت میشود؟
به نظر من مهمترین مؤلفههای حکمرانی خوب؛ صداقت، تعهد و پاسخگو بودن درجهت تامین مطالبات مردم است. معمولا حکمرانانی که منتخب مردمند باید مطالبات مردم را بر اساس این ویژگیها به خوبی پیگیری و تامین کنند. به عبارت دیگر تامین مطالبات مردم معیار حکمرانی خوب است. در شرایط کنونی مهمترین مطالبات مردم عبارت است از: ۱- ایجاد عدالت در زمینههای مختلف قضائی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. ۲- تضمین آزادیها درچارچوب قانون اساسی که مهمترین میثاق ملی است. ۳- جلوگیری از ایجاد تبعیض. ۴- جلوگیری از بروز فساد و مقابله با فساد. ۵- تلاش برای تقویت وحدت ملی. ۶- ایجاد شرایط مناسب و فضای آرامش بخش برای ایجاد اشتغال، رفع بیکاری، رشد تولید و رونق کسب وکار. ۷- تلاش برای تحکیم استقلال کشور. ۸- تامین امنیت؛ بنابراین حکمرانی خوب حکمرانی است که حداقل این موارد را به طور جدی مورد پیگیری قرار داده و تامین کند. اما متاسفانه در ایران به جز عرصه استقلال و امنیت، در عرصههای دیگر مطالبات مردم، شاهد توجه قابل انتظار نیستیم و این عرصهها لطمه دیدهاند.
جامعه ایران از نظر مولفههای توسعه و دموکراسی امروز در چه نقطهای قرار دارد؟ مهمترین چالشهای موجود چیست؟
وقتی صحبت از دموکراسی میشود، بلافاصله موضوع امکان مشارکت مردم در سرنوشتشان در ذهن تداعی میشود. مؤلفههای این مشارکت؛ آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی فعالیت احزاب و گروهها و بالاخره انتخابات رقابتی است. در کشور مردم در برخی از این زمینهها با مشکل مواجهاند. مهمترین چالش در این خصوص طرز تفکری است که بر ارکان مختلف مربوط به تصمیم گیری در موارد فوق حاکم است. این طرز تفکر با توسعه سیاسی که از شاخصههای پیشرفت است زاویه دارد.
آیا عقلانیت کافی برای عبور از چالشها در مدیریت دولت مشاهده میکنید؟ آیا چالشهای موجود توسط دولت به واقع درک شده است؟
متاسفانه در شرایط فعلی به دلیل طرز تفکر حاکم بر برخی دولتمردان و ضعف برخی مدیریتها چالشهای موجود توسط آنها به راحتی قابل رفع نیستند و چه بسا این چالشها تشدید شوند؛ همان طور که شاهدیم بعضا چنین مسیری را دارند طی میکنند. به نظر میرسد برخی از این چالشها مثل موضوع برجام هم که توسط دولتمردان بعد از مدتها اهمیت حل آن درک میشود، اما توان حل آن را ندارند.
در شرایط کنونی اقتصاد و مسائل بینالمللی مهمترین دغدغه مردم و مسئولان کشور است. برای عبور از چالشها در این دو زمینه چه رویکردی باید در پیش گرفت؟
شعاری که دولت سیزدهم در اوایل شروع به کار خود داد این بود که برای حل مسائل اقتصادی به جای نگاه به بیرون باید نگاه به درون داشت و از امکانات داخلی بهره گرفت. اما متاسفانه دولت نتوانست آنطور که باید و شاید از ظرفیتهای داخلی به نحو مطلوب استفاده کند، و ماحصل آن وضع بداقتصادی و سیر مهاجرتهای کنونی شد. من هم قبول دارم که باید به ظرفیتهای موجود در داخل بها و اولویت داد، اما لازمه شکوفایی اقتصاد در عصر حاضر گسترش مراودات بینالمللی است؛ لذا حل مسائل بینالمللی باید به طورویژه دردستور کار قرار گیرد. البته لازمه این کار اعتقاد و خلاقیت است.
برای توسعه و رسیدن به دموکراسی نخبگان نقش مهمی دارند. مهمترین چالشهای نخبگان را در جامعه ایران در پروسه توسعه چه میدانید؟ آیا نخبگان بار توسعه را به دوش گرفتهاند؟
به نظرمیرسد در این جا باید مفهوم توسعه را گسترده در نظر گرفت. یعنی توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی و توسعه اجتماعی. تقریبا در تمام جوامع این توسعهها لازم و ملزوم همند. آنها به موازات هم پیش میروند. اگراحیانا جلو پیشرفت یکی از آنها گرفته شود، به دیگر عرصهها هم لطمه وارد میشود. اما باید دانست که هیچگاه ممانعتها و درجازدنها قابل دوام نیست. جبر زمانه همه را ناگزیر به انعطاف میکند. نخبگان، هم در تحلیل مسائل و هم در سازماندهی برای توسعه و رسیدن به دموکراسی نقش درجه اول را دارند. اما متاسفانه نخبگان در ایران برای ایفای نقش خود با چالشهایی نظیر محدودیت در تشکل و سازماندهی (تشکیل احزاب و گروهها و تشکلهای صنفی که بدون محدودیتهای بیمورد فعالیت کنند) مواجه میشوند. دخالتهای ناروا در کار نخبگان اثربخشی مفید زحمات آنها را در عرصه اجتماعی تاحدودی از بین برده است.
نخبگان ایرانی با چالشهای درونی مواجه هستند یا بیرونی؟ چرا؟
نخبگان معمولا باید اکثر عرصههای اجتماعی را در اختیارداشته باشند، تا رشد و اعتلای آن عرصهها تضمین شود. عرصههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، فن آوری و غیره. البته لازمه مؤثربودن آنها وجود حداقل امکانات و حمایت از سوی دولتمردان است. اما متاسفانه اکنون این شرایط فراهم نیست. حتی اگر در مواردی حداقل امکانات هم فراهم باشد، به دلیل ضعف مدیریت، امکان حمایت از آنها وجود ندارد. روند مهاجرت نخبگان ناشی از این وضع است. جذب نخبگان ایرانی توسط کشورهای دیگر نیز ناشی از اهمیت دادن به کار آنهاست؛ بنابراین مشکل نخبگان یک مشکل داخلی و مربوط به ناتوانی در درک درست از توانایی آنها توسط برخی مدیران است.
چرا گفتمان اصلاحات برای چالشهای موجود جامعه برنامه ندارد؟ اگر دارد چه برنامهای و چرا اجرایی نمیشود؟
در درون گفتمان اصلاحات به دلیل ویژگی ذاتی آن، برنامه همه جانبه و به روز در زمینههای مختلف وجود دارد. اما هیچ گاه جناح اصلاحطلب بدون محدودیت برای پیاده کردن آنها، قدرت را در اختیار نداشته است. البته ممکن است برنامههای اصلاح طلبان براساس معیارهای غربی یعنی نظام سرمایهداری و الزامات آن تلقی شود. گرچه این تلقی را به طور صد درصد نمیتوان رد کرد، اما اصلاحطلبان عمدتا در برنامههای پنج ساله توسعه جمهوری اسلامی، توانستند دیدگاههای اصلاحی خود را که خارج از چارچوب نظام سرمایهداری است، به تصویب برسانند. البته این دیدگاهها با آنچه برخی اصولگرایان فکر میکنند کاملا متفاوت است.
آیا گفتمان اصلاحات با رکود و بنبست تئوریک برای انطباق با وضعیت موجود مواجه شده است؟
به نظر من گفتمان اصلاحات با بنبست تئوریک مواجه نشده بلکه با بنبست مقابله وکارشکنی مواجه شده است. به عبارت دیگر جناح مقابل که اکثر محورهای قدرت را در اختیاردارد، اجازه مانور قابل قبول به گفتمان اصلاحات را نمیدهد.
در یک نقد آسیبشناسانه مهمترین نقاط ضعف جریان اصلاحات را چه میدانید؟
به نظرمن گرچه نفس اصلاحطلبی هنوز معتبر و مناسبترین راه برای پیشرفت کشور است، اما جریان اصلاحات به لحاظ سازماندهی کارآتر و متناسب با اهمیت امر اصلاحات ارتقا پیدا نکرده است. البته بخش مهمی از این ضعف ناشی از ایجاد محدودیتهایی است که برای آن ایجاد کردهاند. اما سهم مهم کوتاهی و ناتوانی خود اصلاحطلبان را نمیتوان نادیده گرفت.
جریان اصلاحات برای نسل جدید چه کرده است؟ چرا نسل جدید از گفتمان اصلاحات فاصله گرفته و به دنبال رویکردهای جدیدی است؟
گرچه اصلاحات فی نفسه راه کم هزینه و مترقیای به حساب میآید، ولی وقتی جلو اعمال آن گرفته شود، کسانی که مستقیم و یا غیر مستقیم مطالباتشان ازاین طریق تامین نشود، بهرغم اعتقاد به این راه آن رابی فایده دیده و راه دیگری که ممکن است حتی به نفع خودشان و کشور هم نباشد، درپیش گیرند. لذابه نظر من فاصله گرفتن نسل جدید از گفتمان اصلاحات نه به دلیل ضعف آن، بلکه به دلیل پیشبینی ایجاد بنبست برای اجرای آن است. حکومتهای مردم گرا معمولا برای جلوگیری از هدررفت ظرفیت جوانان، به سازمانها و تشکلهای مورد نیاز آنها کمک میکند تا جوانان جذب آنها شوند.