
«ینگه دنیا» ستون ثابت روحالله نخعی روزنامهنگار حوزه بینالملل در دیدار است که به فضای سیاسی ایالات متحده و تحولات آن میپردازد. این شماره به علل اختلاف نظرسنجیها با تعداد آرای جمهوریخواهان پرداخته است.
دیدارنیوز ـ روحالله نخعی: گرد و خاک روزهای اول دولت بایدن و انتصابها و رأی اعتمادها در حال فرو نشستن است و حالا کمکم فرصت آن مهیا شده که بازیگران صحنه انتخابات بنشینند و شرح ماوقع را مرور کنند. در سمت جمهوریخواهان البته چنان که پیشتر همین جا نوشتیم، علیرغم شکست انتخاباتی، پروژهای برای بررسی شکست و تغییر مسیر نیست و حزب با قدرت راه باخته را ادامه میدهد. دمکراتها هم، اما با اینکه پیروز شدند، چیزهایی برای بررسی مجدد در جهت ترسیم چشمانداز دارند. مثلا این که چرا آمار رأیدهندگان ترامپ در میان لاتینتبارها که البته همچنان پایین بود، در ۲۰۲۰ از ۲۰۱۶ بیشتر شد.
یکی از نکاتی که بعد از ۲۰۲۰ توجه دمکراتها و ناظران را به خود جلب کرده است، تکرار اتفاقی است که در ۲۰۱۶ افتاد: نتایج برای جمهوریخواهان، بهتر از چیزی بود که آخرین نظرسنجیها نشان میدادند. یک بار وقوع این داستان را میشد به روند فراز و فرود طبیعی نظرسنجیها ربط داد. برخی از مجریان نظرسنجیها نیز عدم دستهبندی مناسب بین پاسخدهندگان در زمینههایی مثل تحصیلات را علت خطای ۲۰۱۶ دانستند و البته بعد از توفیق نسبی نظرسنجیها در انتخابات ۲۰۱۸ کنگره به این نتیجه رسیدند که گیر کار را پیدا کردهاند تا ۲۰۲۰ رسید و نشان داد مشکل هنوز بر سر جای خود است. چند روز پیش هم خبر رسید که مرکز بزرگ پژوهشی «پیو» در حال اعمال تغییراتی در روش خود است که جمهوریخواهان بیشتری را در نمونههای خود رصد کند. اما گیر کار کجاست؟ چرا رأیدهندگان جمهوریخواهان در نظرسنجیها کمتر دیده شدند؟
بیشتر بخوانید: ترامپ آقای حزب جمهوریخواه؛ محافظهکاران تغییر مسیر نمیدهند
همین جا لازم است یک بار دیگر یک تئوری سادهانگارانه و تنبل را رد کنیم: ترامپیهای خجالتی. این تفکر که علت اختلاف نظرسنجیها با نتایج این بوده است که برخی از رأیدهندگان علیرغم تصمیم به رأی به ترامپ، خجالت میکشیدهاند این را علنی اعلام کنند و در نتیجه به نظرسنجها دروغ گفتهاند. این ماجرا با چند نشانه رد شده است. از جمله اینکه اختلاف نتایج فقط در رأی نسبت به ترامپ نبوده است. جمهوریخواهان در کنگره نیز به همان نسبت متفاوت با نظرسنجیها رأی جلب کردند. اگر بپذیریم که کسی با نظرات ترامپ موافق است، اما در عین حال خودش از نظرات خودش خجالت میکشد، این چه طور بالاتربودن آرای بقیه جمهوریخواهان که برخی وجهههای بسیار مثبتتر از ترامپ دارند را توجیه میکند؟
در نگاهی به سطح اول ماجرا، یک اتفاق خاص و در ظاهر غیرسیاسی میتواند به شکل عجیبی توضیحدهنده ماجرا باشد: همهگیری کرونا. جمهوریخواهان، از سطح رهبران تا بدنه، کمتر به پروتکلهای بهداشتی مثل فاصلهگذاری و ماندن در خانه اعتقاد داشتند. در حالی که دمکراتها با جدیت بیشتری این پروتکلها را دنبال میکردند. در نتیجه به شکلی غیرطبیعی، درصد بسیار بالاتری از حامیان دمکراتها، از زندگی عادی دور شده بودند و در خانه گرفتار گذران وقت. این باعث شد در تماسهای نظرسنجها برای پرسش، به شکلی غیرعادی بیشتر در دسترس باشند. این توضیح درستی است و به نظر میرسد ماجرا را محدود به انتخاباتی نشان میدهد که در دوران کرونا برگزار شده. در نتیجه از این نظر شاید تصور شود که نیازی به تغییر چیزی نیست. اما یک سطح پایینتر مشخص میشود که مشکل، ریشهایتر است. چرا دمکراتها بیشتر به حرف پزشکان و صاحبمنصبان هشداردهنده گوش دادند.
بررسیهای بازیگران حزبی و غیرحزبی عرصه نظرسنجی در این باره به نتیجه بزرگتری رسیده است. واقعیت ماجرا مسئلهای است که تا پیش از این اثرش بر فرایند نظرسنجی خنثی میشده است: پاسخدادن به نظرسنجی کاری نیست که همه انجام دهند. شاخصهایی مثل اعتماد به نهادها، تعاملطلبی، پذیرایی نسبت به تفکرات و مکالمات، دغدغه عمومی و مسائلی مثل این در افراد باعث میشود که بیشتر احتمال داشته باشد وقت و انرژی خود را صرف این کنند که با پاسخدادن به سؤالات یک غریبه، در جمع آوری اطلاعات برای پروژههای فکری او یا افزایش شناخت عمومی نسبت به نظرات مردم در زمینههای مختلف کمک کنند. کسی که نه به کارشناسان و خواص نگاه مثبتی دارد و نه به همسایگانش، نه دغدغه کمک به کارشناسان را دارد و نه تمایلی دارد که با همراهی در فرایند اجتماعی به کار جامعه و محلهاش بیاید.
این مدل آدمها، اما مولود پنج سال و ده سال اخیر نیستند. همیشه آدمهایی هستند که خود را وقف جامعه میکنند، آدمهایی که از جامعه سوءاستفاده میکنند و بقیه آدمها در طیفی بین این دو کرانه. پس چرا الان به مشکل تبدیل شدهاند؟
بیشتر بخوانید: محافظهکاران دموکرات در سنا و لنگه کفشهای بیابان قرمز
روندی که جمهوریخواهان در سالهای اخیر در تبلیغات و تحرکات سیاسی و انتخاباتیشان طی کردهاند باعث شده است که این قشر افراد، به شکلی قابلتوجه و نامتناسب به سمت یکی از دو حزب، یعنی جمهوریخواهان تمایل پیدا کنند و در مقابل اجتماعیترها به سمت مخالف جمهوریخواهان. یعنی یک ویژگی اخلاقی و شخصیتی که میتواند در نظرسنجیها تأثیر بگذارد، تا پیش از این بین حامیان افکار مختلف تقسیم و در نتیجه عملا خنثی میشده است و نیازی نبود که فقدان آنها با ترفندی جبران شود. اما با چرخش صحنه سیاسی، آن جماعت که امکان ندارد در نظرسنجی شرکت کنند اغلب رأیدهندگان جمهوریخواهان هستند و نقطه مقابلشان اغلب در اردوگاه دمکراتها. این بلایی است که جمهوریخواهان بر سر نظرسنجیها آوردهاند و با برهمزدن این تناسب، فرایند نظرسنجیها را به چالش انداختهاند.
اما این قرائت، تا اینجا از روی سه انتخابات انجام شده که با حضور ترامپ برگزار شدهاند. دست بر قضا شدت این روند در انتخاباتی که نام خود ترامپ روی برگه نبوده کمی محدودتر بوده است و انتخابات ۲۰۱۸ برای نظرسنجها سال بهتری از ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ بوده است. از این رو، سؤالی که یا نظرسنجها یا زمان باید به آن پاسخ بدهد این است: آیا این عدمتوازن، تنها به دلیل ویژگیهای شخصیتی ترامپ بوده است و این قشر خاص فقط به خاطر ترامپ در اردوگاه قرمزها هستند یا جریان محافظهکار و جمهوریخواه به طور کلی این جمعیت را به خود جلب کرده است؟ پاسخ به این سؤال لااقل در بحث نظری اهمیت جدی دارد، اما یک عامل واقعی در اثرگذاری پاسخ این سؤال تأثیر دارد: ترامپ هنوز چهره اصلی جریان جمهوریخواه است. اگر او در دو انتخابات بعدی هم به همین اندازه در صدر نامهای قرمزها قرار داشته باشد، این روند ادامه خواهد داشت. یا اگر حزب جمهوریخواه بدون ترامپ هم در خدمت الگوی سالهای اخیرش پیش برود، ممکن است همین مسیر ادامه پیدا کند. اتفاقا نامداران حزب نیز تا حد زیادی ذوب در ترامپ عمل کردهاند. در سال ۲۰۲۰، هیچ سندی به عنوان سند چشمانداز انتخاباتی حزب جمهوریخواه تبیین نشده و برخلاف همه دوره تنها برنامه حزب «حمایت از رئیسجمهور ترامپ» عنوان شد. بعد از انتخابات نیز اکثریت قریب به اتفاق صاحبمنصبان حزب، خط ترامپ را ادامه دادهاند؛ بنابراین تا اطلاع ثانوی، این چالش پیش روی نظرسنجها هست. شاید روزی که آثار ترامپ از جریان جمهوریخواه شسته شد، معلوم شود که این مشکل خودش را حل خواهد کرد یا نه، اگر آن روز برسد!