اسحاق جهانگیری احتمالا یکی از نامزدهای اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ است. با این حال او که نماد ورشکستگی ائتلاف اصلاحطلبان با حسن روحانی است تنها میتواند گزینهای برای باخت باشد. اگرچه «خوب باختن»...
جهانگیری سیاستمداری با سابقه است که نقاط قوت و ضعف مهمی دارد. جهانگیری در عرصه مدیریت اجرایی کشور سابقهای طولانی دارد و یک دفعه و یک شبه از فرش به عرش نرسید بلکه از جمله بروکراتها و تکنوکراتهای جمهوری اسلامی ایران است که مراحل رشد را از دهداری تا نزدیکیهای مقام ریاست جمهوری طی کرده است و تا آنجایی هم که روشن است مشکل اقتصادی و نقطهضعفهای اینچنینی هم ندارد.
به یاد داریم پس از اینکه اسحاق جهانگیری در سال ۹۶ به نفع روحانی کنار رفت و بعد از پیروزی روحانی چگونه مردم در مراسم جشن پیروزی سالن پیامبر وزارت کشور چگونه فریاد میزدند "اسحاق متشکریم". اما همین شراکت با دولت روحانی به یکی از بزرگترین گرفتاریهای سیاسی اسحاق جهانگیری تبدیل شده است. از آنجا که دولت دوم روحانی هم از طرف تندروهای داخلی و هم از طرف دونالد ترامپ تحت بدترین و سختترین فشارها قرار گرفت و نتوانست به هیچ یک از وعدههای خود جامه عمل بپوشاند. این عامل و عواملی، چون افتادن مسئولیت ارز ۴۲۰۰ تومانی و فعالیت اقتصادی برادرش او را تقریبا در عرصه سیاسی ایران سوزاند.
اسحاق جهانگیری در مقطعی بعد از استعفای محمدعلی نجفی شهردار پیشین تهران این فرصت را داشت که خرج خود را از روحانی جدا کند، ولی نکرد، ماند و بیشترین هزینه را هم داد و در شرایطی به همکاری با دولت روحانی ادامه داد، که خود اذعان کرد که اختیارات او در پاستور به حدی است که "نمیتواند منشی خود را انتخاب کند". غلامعلی رجایی مشاور پیشین هاشمی رفسجانی با ذکر خاطرهای به نگارنده گفت: آقای جهانگیری به یکی از استانداران برای حل مشکلی کوچک قول داده بود که ۲۰ میلیون تومان از محل اعتبارات ریاست جمهوری به آن استان کمک کند. آقای جهانگیری به او گفته بود که در تهران متوجه شد نمیتواند از محل این اعتبار برای قولی که داده پول برداشت کند، این موضوع در دوره آقای نهاوندیان به ظاهر اتفاق افتاده است. اینها همه جای سوال دارد که چرا اسحاق جهانگیری تا مرز بی اعتبار کردن خودش پای دولت مانده است.
اگرچه مشکلات اقتصادی و معیشتی از توجه مردم بر انتخابات پیشرو و رقابتهای سیاسی ناشی از آن کاسته است اما، حال و هوای عرصه سیاست انتخاباتی است. روزبهروز گمانهزنیها دقیقتر و فعالان سیاسی در هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا نیز فعالتر میشوند خاصه آنان که قصد کاندیداتوری دارند. در این بازار و کارزار اسحاق جهانگیری همچنان میتواند یکی از گزینههای اصلی اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ باشد.
وضعیت در جریان اصلاحات، بسیار پیچیده است. از یک سو ماجرای سازوکار جدید انتخاباتی که هنوز نهایی نشده است و از سوی دیگر چالش پای صندوق کشیدن قشر خاکستری. انتخاب کاندیدای نهایی، اما از هر دو اینها سختتر است. به هرحال رسیدن به گزینهای که هم مورد وثوق مردم باشد و هم از فیلتر دستگاههای نظارتی عبور کند، امر سادهای نیست. ضرورت برخورداری از ظرفیت حمایت همه طیفهای اصلاحطلب نیز از تعداد گزینههای روی میز میکاهد. با این وجود شاهدیم که اصلاحطلبان نیز آرام آرام به گزینه نهایی خود نزدیک میشوند. احزابی مانند اتحاد ملت، اعتماد ملی خواهان استفاده از گزینه کاملا اصلاحطلب هستند، حال آن که طیفی در درون حزب کارگزاران سازندگی بر حضور ائتلافی در انتخابات و حمایت از علی لاریجانی تاکید دارد.
پایگاههای اعتدالی، کارگزارانی و چپ جهانگیری
با خط خوردن احتمالی چند اسم مثل علی لاریجانی، محمدرضا خاتمی، جواد ظریف و ... از فهرست کاندیداهای احتمالی جریان چپ یک بار دیگر نام اسحاق جهانگیری به عنوان گزینه مورد حمایت اصلاحطلبان مطرح میشود. درست است که او به عنوان معاون اول دولت روحانی در وضع موجود سهیم و مورد انتقاد است، اما امتیازاتی دارد که سبب شده نام او از فهرست کاندیداهای احتمالی خط نخورد.
برخی از مخالفان او مایلند او در کارزار ۱۴۰۰ حضور یابد که در مناظرات به پرسشهای زیادی و به عملکرد دولت روحانی پاسخ دهد، اما توانایی او در مدیریت مناظرات، در انتخابات ۹۶ اثبات شده و اصلاح طلبان از این بابت خیلی نگران نیستند. ضمن اینکه جهانگیری به نسبت سایر گزینههای موجود، شناخته شدهتر است. مهمتر از همه اینکه او میتواند به گزینه مورد اجماع اصلاحطلبان بدل شود. حتی اگر انتخاب نهایی کارگزاران لاریجانی باشد، ممکن است کاندیداتوری جهانگیری سبب شود که بخشی از این حزب به سوی اصلاحطلبان برگشته و از او حمایت کنند. او همچنین یک اصلاح طلب خالص است و میتواند از حمایت طیفهای رادیکال جبهه اصلاحات هم بهرهمند شود.
شناسنامه و تبار سیاسی اسحاق جهانگیری کاملا روشن است و او نقطه ضعف اقتصادی یا اخلاقی یا سیاسی هم ندارد. جهانگیری به عنوان یک مدیر لایق در عرصه اقتصاد کشور هم شناخته میشود. با این حال او به دلیل همراهی با دولت حسن روحانی و حضور در سمت معاون اول رئیس جمهور به عنوان نماد تداوم وضع موجود شناخته میشود. هنوز عبارت «دلار جهانگیری» به عنوان نمادی از ناکارآمدی دولتمردان در تنظیم بازار ارز و تصمیمات مهم اقتصادی در میان مردم تکرار میشود. تجربه نشان داده است که داشتن رای منفی زیاد یک مانع جدی برای هر نامزد انتخابات ریاست جمهوری است؛ مشابه وضعیتی که اکبر هاشمی رفسنجانی در سال 1384 تجربه کرد.
شاید اگر جهانگیری در همان سالهای نخست فعالیت دولت دوم حسن روحانی از سمت خود کنارهگیری کرده و شهردار تهران شده بود امروز از شانس بیشتری در عرصه رقابت برخوردار بود. با این حال تعلل و تردید که در سالهای اخیر به مهمترین شاخصه سیاستمداران اصلاحطلب بدل شده است او را از این تصمیم بازداشت تا او به نماد ورشکستگی ائتلاف اصلاحطلبان با حسن روحانی بدل شود.
با در نظر داشتن این شرایط به نظر جهانگیری شانس چندانی برای رسیدن به سمت ریاست جمهوری ندارد؛ او اما در یک صورت میتواند نامزد اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری باشد. واقعیت این است که اصلاحطلبان با هیچ نامزد دیگری هم شانس چندانی برای پیروزی ندارند. با این حال ممکن است که این جریان سیاسی با علم به این امر تصمیم به شرکت در انتخابات بگیرد تا از برخی مزایای شکست بهرهمند شود. باقی ماندن در عرصه سیاسی کشور و به دست آوردن یک چتر امنیتی که برخورد بعدی با این جریان را منتفی سازد از جمله این مزایاست. در صورتی که استراتژیستهای اصلاحطلب تصمیم بگیرند علی رغم قطعی بودن شکست وارد انتخابات شوند، آن گاه جهانگیری نامزد بسیار مناسبی است. او اصلاحطلب، پاکدست، مورد اعتماد راس هرم قدرت، قابل اجماع و شناخته شده است. از این نظر اگر باخت با علی لاریجانی یک باخت بد برای اصلاحات باشد؛ جهانگیری گزینه خوب باختن اصلاحطلبان است.
اما اینکه نظر خود جهانگیری درباره کاندیداتوری چیست، هنوز معلوم نشده و آنطور که حسین مرعشی چندی قبل گفته بود، او پیشنهاد ورود به رقابتهای انتخاباتی سال بعد را رد کرده است. با این وجود عالم سیاست، عالم اتفاقات پیشبینی نشده است و در ایران نیز هیچ چیز قبل از دقیقه نود قابل پیشبینی نیست لذا راضی شدن جهانگیری به کاندیداتوری، در صورت حمایت طیف چپ اصلاحطلبان اصلا دور از انتظار نخواهد بود. فقط یک عامل مهم باقی میماند و آن بحران اعتماد عمومی نه تنها به اصلاحطلبان که به کل سیستم انتخاباتی کشور و صندوق رای است، مگر اینکه در این فاصله اندک تا انتخابات ریاست جمهوری اتفاق دیگری بیفتد و مردم قانع و به آینده امیدوار شوند.