دیدارنیوز - علی شکوهی نوشت:
در میان اصولگرایان یک جریان هم وجود دارد که ظاهرا باید برای آنها حساب جداگانهای باز کرد. درست است که پیشتر و در جریان به قدرت رسیدن احمدینژاد، همه نیروهای اصولگرا از او حمایت کردند، اما اکنون نه احمدینژاد خود را اصولگرا میخواند و نه اصولگرایان حاضرند در کنار او باقی بمانند و از او دفاع کنند.
واقعیت این است که احمدینژاد به عنوان فرد همچنان در میان اقشاری از مردم دارای پایگاه اجتماعی قابل اعتنایی است. اما در انتخابات مجلس ماجرا فرق میکند و حکم دیگری دارد. انتخابات مجلس بر اساس مقبولیت یک فرد قابل ساماندهی نیست. از طرفی پیروزی در انتخابات مجلس نیازمند تشکیلات و سازماندهی وسیع و سراسری است و احمدینژاد در شرایط کنونی فاقد این تشکیلات است. او وقتی در قدرت بود در ائتلاف با اصولگرایان قادر بود برخی از نیروهای طرفدار خود را در فهرست انتخاباتی بگنجاند و برای آنان رای بگیرد، اما اکنون فاقد چنین توانی است و تشکیلات لازم برای معرفی نامزدهای همسو با خود در سراسر کشور را ندارد.
او اکنون تا حدی مغضوب اصولگرایان است و آنان نیازی به جلب حمایت احمدینژاد برای پیروزی در انتخابات ندارند و حتی سعی میکنند رد و اثر او را از گذشته خود پاک کنند تا به خاطر عملکرد ۸ ساله احمدینژاد زیر سوال نروند. از طرفی تعداد زیادی از دوستان احمدینژاد در زندانند یا برای آنان پرونده قضایی تشکیل شده است و گفته میشود که اینگونه اقدامات، زمینهسازی برای محاکمه خود اوست. شاید نتوان در شرایط کنونی این سخن را جدی گرفت، اما دستکم میتوان باور کرد که بخشی از بدنه اصولگرایی و مشخصا آن کسانی که در نهادهای حاکمیتی حضور دارند، در تلاشند احمدینژاد را به سکوت و کنار کشیدن و فعال نبودن ترغیب کنند و از او بخواهند که ساز علیحده نزند و تفرقه در میان اصولگرایان ایجاد نکند و توان خود برای بسیج بخشی از مردم را به سوی حمایت از تصمیمات جریان اصولگرایی سوق دهد که البته در این تصمیمسازی و تصمیمگیری، باز نقش نهادهای خاص بیشتر از افراد و احزاب اصولگراست.
بر این اساس به نظر نمیرسد که در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی، ما شاهد حضور پررنگ جریان احمدینژاد در رقابت انتخاباتی باشیم. او و طرفدارانش قادر به معرفی فهرستی مستقل از نیروهای خود نیستند و اگر هم در برخی از شهرها، کسانی را معرفی کنند، نمیتوانند از اعتبار خود برای آنان رای و مقبولیت بسازند.
دوم- اصلاحطلبان
برخلاف وضعیت مناسبتر اصولگرایان، جریان اصلاحطلب در انتخابات مجلس یازدهم دچار مشکلات متعددی است. این جریان هم مانند رقیب، در حال تمهید مقدمات شرکت در انتخابات است، اما هنوز بر سر تعیین استراتژی انتخاباتی دچار ابهامات جدی است و در واقع نمیداند در این انتخابات از کدام رویکردی وارد شود که هم بتواند هواداران خودش را توجیه و برای شرکت در انتخابات راضی کند و هم احتمال رای آوردن نامزدهای اصلاحطلب را افزایش دهد.
برای اصلاحطلبان چند مساله و پرسش مهم زیر مطرح است و باید به آن پاسخ بدهند:
۱- آیا اساسا اصلاحطلبان باید در انتخابات مجلس شرکت کنند یا خیر؟ مگر نمیشود با تحریم انتخابات بخشی از اهداف اصلاحطلبانه را پی گرفت؟
۲- با توجه به تجربه مجالس گذشته، دستاورد این مشارکت در حل مسائل مردم و در تحقق آرمانهای اصلاحطلبانه چیست؟
۳- آیا اساسا میزان اقتدار مجلس در حدی هست که بشود به ایجاد تغییرات جدی در روند اداره کشور امیدوار شد و آیا نهادهای بخش انتصابی حکومت اجازه مداخله مجلس در همه امور کشور را میدهند؟
۴- آیا شرکت در انتخابات باید بدون هر پیششرطی صورت بگیرد یا آنکه اصلاحطلبان در ازای شرکت در انتخابات باید از حکومت انتظار تحقق برخی مطالبات قانونی خود را داشته باشند؟
۵- چرا اعتبار و آبروی اصلاحطلبان و جریان اصلاحطلبی باید هزینه ایجاد مشارکت حداکثری شود بدون آنکه نظام و حاکمیت در ازای آن دستکم برگزاری یک انتخابات آزاد را تضمین کنند؟
۶- در صورتی که شورای نگهبان در بررسی صلاحیتها اقدام به ردصلاحیت گسترده نامزدهای اصلاحطلب کند، باز هم باید در انتخابات حضور داشته باشند؟
۷- آیا استراتژی شرکت در انتخابات به هر قیمت مطلوب است در حالی که ممکن است به حمایت از افرادی بینجامد که اصلاحطلب نیستند و به جبهه اعتدالگرایان یا اصولگرایان معتدل گرایش دارند. آیا در این صورت هم باید در انتخابات شرکت کرد؟
۸- مطالبات اصلاحطلبان در این شرایط چه باید باشد و آیا امکان تحقق آن مطالبات در این ساختار سیاسی وجود دارد یا خیر؟
۹- گروههای اصلاحطلب با کدامین سازوکار باید به تفاهم برسند و نظام تصمیمگیری آنان در تعیین نامزدهای انتخاباتی چگونه باید باشد؟
۱۰- برنامه اصلاحطلبان برای اداره کشور چیست و در صورت رای آوردن در مجلس قرار است کدامین برنامه و سیاست را در پیش بگیرند که گرهی از مشکلات کشور را باز کند؟
و پرسشهای دیگری که در آینده به آن میپردازم.