
درآستانه یکسالگی خروج دونالد ترامپ از برجام و برقراری تحریمهای اقتصادی علیه ایران، واشنگتن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در جرگه گروههای تروریستی قرارداد و معافیت چند کشور از تحریم خرید نفت از ایران را تمدید نکرد. بررسی تاثیرات خروج امریکا از برجام و تحریمهای امریکا و دو اقدام دیگر اشاره شده علیه ایران، موضوع تحلیل حاضر است.
دیدارنیوزـ افشارسلیمانی*: ترامپ از زمان ورود به کاخ سفید، پرونده ایران را با یک روند مشخص در دستور کار قرار داد و تاکنون گام به گام در این راه پیش رفته است. وی ابتدا درخواست مذاکرات مجدد در مورد برجام را مطرح ساخت، سپس تهدید به خروج از برجام در صورت عدم آمادگی ایران برای مذاکره کرد و با نشان ندادن چراغ سبز از سوی ایران، خروج یک جانبه از برجام را اعلام و شروع به عملی ساختن آن کرد و با باز گرداندن تحریمها علیه ایران و افزودن موارد جدید به تهدید بابت به صفر رساندن صادرات نفت ایران پرداخت.
اخیرا نیز نام سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی قرار داد و چند روز پیش هم لغو معافیت خریداران نفت ایران را به اعلام درآورد. این درحالیست که اینک سخن از ممانعت از لغو محدودیتهای هستهای و تسلیحاتی ایران ـ که مستند به مفاد برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت طی سالهای ۲۰۲۰ ،۲۰۲۵ و ۲۰۳۰ است ـ توسط ترامپ در آینده نزدیک میرود و زمزمۀ تحریم صادرات فرآوردههای نفتی خصوصاً محصولات پتروشیمی ایران از سوی برخی محافل مؤثر بر سیاست رسمی ایالات متحده بلند شده است.
همچنین انتشار گزارش کنترل تسلیحات ۲۰۱۸ با تمرکز اغراق شده بر ایران، ادعاها در مورد همکاری جمهوری اسلامی ایران با القاعده، تصویب قطعنامه سنا در مورد لزوم باقی ماندن نیروهای امریکا در سوریه و افغانستان برای مقابله با ایران، اظهارات وزیر خارجه امریکا در مورد نقش ایران در کشتن نظامیان امریکایی در عراق و اظهارات رییسجمهور امریکا در مورد نگه داشتن نیروهای امریکایی در عراق برای زیرنظر گرفتن تهران از جمله مواردی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
در این میان، سفر اخیر محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی ایران به ایالات متحده امریکا و مصاحبههای او با رسانههای این کشور، پیامی واضح برای دولت ایالات متحده امریکا داشت. ظریف در این سفر به شکل بیسابقهای بر تلاشهای گروهی از سیاستمداران امریکایی و همکاران منطقهای آنها برای کشاندن امریکا به یک درگیری نظامی با ایران تاکید کرد. وزیر خارجه ایران با استفاده از اصطلاح «تیم ب» به گروهی از سیاستمداران امریکایی و سران منطقه خاورمیانه اشاره کرد که خواستار کشاندن امریکا به یک رویارویی نظامی با ایران هستند. هر چند این دیپلمات ایرانی تقریبا در تمامی مصاحبههای خود تاکید کرد که ایران خواهان ایجاد درگیری نیست و اطمینان دارد که رییسجمهور امریکا هم بنا به شعارهایی که در تبلیغات انتخاباتی خود داده است، نسبت به وارد شدن در یک جنگ جدید در خاورمیانه علاقهای ندارد، با این حال، ظریف نسبت به هزینههای یک جنگ تازه و احتمال تلاش برخی سیاستمداران منطقهای و امریکایی برای ایجاد «تصادفهایی» که باعث جنگ شوند، هشدار داد.
ترامپ از قراردادن نام سپاه درفهرست گروههای تروریستی این هدف را دنبال میکند تا چنانچه در انتخابات ۲۰۲۰ شکست خورد و دولتی دموکرات و حامی برجام به قدرت رسید، نتواند به آسانی روابط با ایران را بهبود بخشد و به برجام بازگردد. سیستم سیاسی حاکم بر آمریکا بر این قاعده استوار است که برای برداشتن تحریمها و یا خارج کردن یک گروه از لیست گروههای تروریستی، دولت آمریکا باید بتواند تصمیم خود را برای کنگره و افکار عمومی، توجیه و قابل پذیرش کند و این طبیعتاً مشروط به تغییرات اساسی در ایران است و چنان شرایطی کار را پیچیدهتر میسازد.
هدف دیگر وی این است که تصمیمگیرندگان سیاست خارجی ایران منتظر پایان دولت ترامپ نمانند و اگر قصد مذاکره دارند با ترامپ آغاز کنند و این دستاورد ارزشمندی برای ترامپ در انتخابات باشد. علاوه بر این در صورت مذاکره، هم بازگشت به برجام و هم خارج کردن سپاه از لیست گروههای تروریستی، کارتهایی برای دولت ترامپ در مذاکرات احتمالی آینده با ایران خواهد بود.
کنگره امریکا هم با تصمیم ترامپ در این رابطه مخالفت نکرد، زیرا دفاع از ایران آن هم به صورت آشکار برای هرکدام از اعضای کنگره هزینه زیادی خواهد داشت. چنین اقدامی به معنی درافتادن با لابی قدرتمند صهیونیست است، درحالیکه ضدیت با ایران هزینهای برای کسی ندارد بلکه منافعی هم دارد.
ازسوی دیگر اعضای کنگره به ترامپ اعتماد ندارند، اما نگرانیهای مشترکی درباره ایران دارند و البته ضدیت با ایران هزینه یا خطری برای آنها ندارد؛ بلکه دفاع از ایران است که برای اعضای کنگره خطرناک و پرهزینه است. همینطور اقدام علیه ایران هزینهای برای ترامپ ندارد و فشار جدی به دولت او وارد نمیکند. تعداد بالای طرحهایی که در کنگره و دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود هم به همین علت است. ایران نفوذی در داخل آمریکا ندارد. بعد از برجام، مقداری لابی رسانهها و دوگانه شدن دموکراتها و جمهوریخواهان، مخالفین و موافقین برجام در آمریکا به وجود آورد اما چون این لابی، ریشه اقتصادی ندارد و سازمانیافته هم نیست، نفوذ ایران بر سیاست آمریکا بسیار کم است. گر چه از لحاظ رسانهای موافقین برجام و حقانیت مواضع جمهوری اسلامی تاثیرگذار است، اما پشتوانه اقتصادی ندارد.
روند تحرکات امریکا علیه ایران نشان میدهد که این اقدامات از یک سناریوی قاعدهمند وحساب شده، تبعیت کرده و به تدریج فشارها افزایش و حلقه محاصرهی اقتصاد ایران، هر روز درحال تنگتر شدن است. آمریکا در هر مرحله از اقدامات خود به طرف ایرانی و افکار عمومی جهان اعلام میکند که آماده مذاکره با ایران است و همه این اقدامات با هدف کشاندن ایران به پای میز مذاکره و تغییر رفتار ایران صورت میگیرد.
درواکنش به تحرکات امریکا، اقدامات ایران را میتوان اینگونه فهرست کرد: جدی نگرفتن تهدیدات اولیه ترامپ و اعلام این که اگر آمریکا از برجام خارج شود، ایران هم آن را ازمیان برمی دارد (نقل به مضمون)، تبلیغ نمودن انزوای آمریکا پس از خروج این کشور از برجام (باتوجه به اینکه سایر تایید کنندگان برجام، ازآن خارج نشدند)، دادن اولتیماتوم چند هفتهای به اروپا جهت تامین منافع ایران که در برجام به آنها اشاره شده بود، تهدید به بستن تنگه هرمز در مقابل تحریم نفتی ایران و به صفر رساندن آن، تروریست خواندن نیروهای نظامی آمریکا در غرب آسیا (سنتکام)، موظف کردن وزارت امورخارجه جهت تعطیلی پایگاههای نظامی امریکا در منطقه، تاکید بر سوال کردن از ناوهای امریکایی در تنگه هرمز و بعضا بازرسی کشتیهای نفتی عبوری ازاین تنگه توسط سپاه پاسداران و بیپاسخ نگذاشتن تحریم نفتی ایران بهویژه در ارتباط با لغو معافیت برخی کشورها از خرید نفت ایران، نشان دادن نرمش تلویحی با پیشنهاد مذاکره برای تبادل زندانیان امریکایی و ایرانی در دو کشور و تکرار مجدد مذاکره مشروط با امریکا در برابر پیشنهاد مذاکره بلاشرط امریکا (که با واکنش فوری امریکا مبنی بر آزادی یکطرفه زندانیان امریکایی و دوتابعیتی ازسوی ایران(مدل پیونگ یانگی) مواجه شد)، مانور پیرامون برخورداری از فرصتهای دور زدن تحریمها و عدم امکان به صفر رسیدن صادرات نفت ایران که البته قابل احصاء بوده اما مانع از تضعیف موقعیت ایران باتوجه به فشارهای امریکا نخواهد بود، تهدید به عدم تصویب لوایح مرتبط با اف. ای. تی. اف، مانور درمورد افزایش قیمت نفت و تاثیرمنفی آن بر امریکا و موقعیت ترامپ، مانور روی اندک بودن احتمال حمله امریکا به ایران حتی درصورت خروج ایران از برجام و برگشتن به موقعیت هستهای پیشا برجام به دلیل اوضاع پدیدآمده پس از اقدام نظامی امریکا در افغانستان و عراق و نگرانی کشورهای منطقه بهویژه اسرائیل از بروز بی ثباتی در این کشورها و منطقه(که البته برغم همه این دلایل درصورت برخورد قهر آمیز ایران و خروج ازبرجام، احتمال اقدام نظامی امریکا افزایش خواهد داشت و بیثباتی، منطقه را سبب خواهد شد و تر و خشک توامان خواهند سوخت و بسیاری از کشورهای منطقه از جمله ایران را دچار مخاطره خواهدکرد و از این پس امنیت و توسعه دراین منطقه تا سالهای دور، آرزویی بیش نخواهد بود، اما امریکا که درقارهای جدا واقع است کمترین زیان را خواهد دید).
مصاحبههای اخیر محمدجواد ظریف با رسانههای پرتیراژ و پربیننده امریکایی با اهداف احتمالی ذیل انجام شد:
۱- ایجاد شکاف بین ترامپ با بولتون، پومپئو، نتانیاهو و محمد بن سلمان
۲- تاثیر گذاری بر افکارعمومی امریکا ازحیث پایبندی ایران به برجام و عدم پایبندی ترامپ به آن
۳- نشان دادن اینکه امریکا غیرقابل اعتماد است
۴- پیام به اروپا در رابطه با عمل کردن به تعهدات برجامی
۵- تشویق دموکراتها بهمنظور فشار بر ترامپ جهت بازگشت احتمالی به برجام
۶- چراغ سبز دادن به ترامپ برای مذاکره با ایران بدون تاثیرپذیری از بولتون و پمپئو و نتانیاهو
۷- ایجاد فرصت برای ایران از این جهت که بهانهای برای مذاکره احتمالی با ترامپ در دست داشته باشد
۸- تقویت تردید در پیونگ یانگ در قبال امریکا
۹- ترغیب چین و روسیه برای ایستادگی بیشتر در برابر امریکا
۱۰- ایجاد فرصتهای جدید در مسیر تنویر افکارعمومی جهان در رابطه با سلطه گری امریکا
هرچند اینگونه تلاشها در برخی موارد تاثیر مثبت دارند، اما باتوجه به واقعیات موجود صحنه، بعید است موجب تجدید نظر در سیاستهای امریکا در قبال ایران شود. در اینکه امریکا سلطهگر و زورگوست و به قواعد بینالمللی و حقوق بشر در جهان پایبند نیست تردیدی وجود ندارد، اما باید از چین و روسیه و هند و اروپا آموخت که چگونه باید در برابر این سلطهگر رفتار کرد؟
اما نکته مهم دیگر در رابطه با مصاحبههای وزیر خارجه ایران در امریکا این است که امریکا کشوری است که مقامات واتباع سایر کشورها از جمله ایران بهراحتی از طریق رسانههای جمعی آن علیه مقامات امریکایی و سیاستهای این کشور سخنرانی و مصاحبه میکنند، اما بسیاری از کشورها از جمله ایران نه تنها برای مقامات و اتباع سایر کشورها چنین فرصتی نمیدهند بلکه به اتباع خودشان نیز اجازه نمیدهند از سیاستهای کشورشان در رسانهای چون تلویزیون انتقاد کنند واین بزرگترین نقطه قوت امریکا در داخل این کشور است.
درهمین حال، نگرانیها در داخل امریکا و جهان در مورد عواقب و نتایج سیاستهای امریکا افزایش یافته است، بهگونهای که گروهی از سیاستمداران امریکایی، به صورت پیوسته نسبت به اقدام نظامی علیه ایران و لزوم جلوگیری از چنین اقدامی هشدار میدهند. جلسه استماع اخیر وزیر خارجه امریکا در برابر سنا، تصویب متمم بودجه دفاعی ۲۰۱۹ و مقالات متعدد سیاستمداران و تحلیلگران امریکایی در مورد لزوم تجدیدنظر در اختیارات حاصل از قانون مجوز استفاده از نیروی نظامی ۲۰۰۱ (AUMF) نشانههایی از وجود تنش و نگرانی در میان سیاستمداران و سیاستگذاران امریکایی است.
اقدامهای اخیر دولت ایالات متحده امریکا برای افزایش فشار به جمهوری اسلامی ایران، نگرانیها از رویارویی تمامعیار میان دو کشور را افزایش داده است. نهتنها تحلیلگران در رسانههای بینالمللی نسبت به احتمال افزایش تنشها میان ایران و امریکا و شعلهور شدن یک جنگ تازه در منطقه غرب آسیا هشدار میدهند، بلکه نگرانی از سوءمحاسبه توسط امریکا و ورود به یک جنگ تازه در خاورمیانه، در میان سیاستمداران و دولتمردان امریکایی هم به وضوح احساس میشود.
با بررسی اقدامات آمریکا و ایران در مقابل یکدیگر می توان به صورت کلی چنین برداشت کرد که بیشتر اقدامات آمریکا جنبه عملی داشته و اثرات ویرانگری را بر اقتصاد و فضای کسب و کار ایران به جا گذاشته است اما اقدامات ایران بیشتر جنبه تهدید داشته و تا کنون نتوانسته آمریکا را تحت فشار قرار دهد و یا مانع اقدامات آمریکا علیه ایران شود.
درهمین رابطه عدم توان کشورهای اروپایی حامی برجام درایفای تعهدات برجامی و ترجیحا تاخیر در اجرایی شدن سیستم مالی موسوم به اینستکس وهمراهی شرکتهای بزرگ اروپایی وحتی تاحدودی شرکتهای روسی و چینی با تحریم امریکا مزید برعلت گردیده و سبب شده است تلاشهای امریکا برضد ایران، تاثیر منفی و مخرب مضاعفی بر اقتصاد ایران و معیشت مردم بر جای بگذارد. بهعنوان مثال در دو ماهه ژانویه-فوریه ۲۰۱۹ میلادی، حجم تجارت ایران با اتحادیه اروپا به پایینترین سطح تاریخی خود در سه دهه اخیر و به میزان ۸۰% تنزل یافته است. تجارت خارجی ایران با اتحادیه اروپا در دوماهه ژانویه-فوریه ۲۰۱۹ نسبت به مدت مشابه در سال ۲۰۱۸، از ۳۷۲۲ به ۷۵۷ میلیون یورو تنزل یافت و علیرغم تراز تجاری به شدت مثبت و سود آور برای فرانسه، این کشور تجارت خود با ایران را متوقف کرده است. عملکرد آلمان با سهم ۳۴% از کل تجارت خارجی اتحادیه اروپا با ایران در دوماهه اول ۲۰۱۹ نشان میدهد که این کشور شریک تجاری نسبتا قابل اعتمادتری نسبت به دیگر کشورهای اروپایی است! ازسوی دیگر صادرات نفت ایران حداکثر به یک میلیون و پانصد هزار بشکه در روز رسیده است. تورم ورکود بیداد میکند و ارزش پول ملی تاحد زیادی سقوط کرده، نرخ رشد اقتصادی منفی شده و وقوع سیل نیز بر دامنه مشکلات مردم و کشور افزوده است. دولت تدبیری نمیکند و توان کنترل اوضاع اقتصادی را ندارد و مردم نیز امیدشان را تاحد زیادی از دست دادهاند و نارضایتی عمومی درحال افزایش است.
به نظر می رسد اینک ایران برای خروج از این شرایط، مسیرهای زیر را پیش روی خود دارد:
۱. بر سبیل ماضی به مقاومت بینتیجه ادامه دهد تا شاید دوره ترامپ تمام شود و احیانا دوباره انتخاب نشود که اولا چنین تصوری چشم انداز روشن و مثبتی ندارد وثانیا حتی با پیروزی دموکراتها هم باتوجه به اشتراک مواضع آنها در بسیاری موارد با جمهوریخواهان در ارتباط با ایران نمیتوان امید چندانی به بهبودی اوضاع داشت و ثالثا تا زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری که حداقل ۱۸ ماه باقیمانده، ادامه وضعیت کنونی میتواند آثار زیانبارتری بر پیکره اقتصادی ایران داشته باشد که بالتبع تبعات منفی اجتماعی وسیاسی نیز درپی خواهدداشت.
۲. از برجام خارج شود و به سمت غنیسازی برود و به موقعیت پیشا برجام برگردد.
۳. متعاقبا یا همزمان با مسیر دوم، تهدید خود را عملی کند و به منافع آمریکا در منطقه و یا منافع کشورهای صادرکننده نفت در منطقه آسیب بزند که قطعا بیپاسخ نخواهد ماند و اساسا امریکا با اقداماتی که انجام میدهد به دنبال تحریک ایران برای اقدامات اینچنینی و گرفتن بهانه برای تشدید اقدامات حتی اقدام نظامی سریع، فراگیر و موثر و در گام نخست محدود است تا مسئولیت تبعات آن را برعهده ایران بگذارد، هرچند که اولویت ترامپ، جنگ اقتصادی علیه ایران است نه اقدام نظامی (با توجه به اوضاع افغانستان، عراق و یمن وسوریه حتی اسرائیل و حزبالله احتمال چنین اقدامی توسط ایالات متحده اندک است و عواقب نامشخصی دارد).
بدیهی است راههای فوق صرفا به وخامت بیشتر اوضاع ایران خواهد انجامید و اروپا وچین وروسیه را در کنار آمریکا قرار خواهد داد. پُر واضح است که تیم ترامپ با نگاه به تجربیات گذشته به این باور رسیدهاند که آنچه که ایران را به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل و مذاکرات هستهای با گروه کشورهای ۵+۱ و قبول برجام کشاند، فشار اقتصادی شدید بوده و لذا این بار نیز به دنبال وارد شدن از همین راه و رساندن ایران به مرز فروپاشی اقتصادی و اجتماعی است تا دوباره ایران را پای میز مذاکره کشانده و شرایط خود را به ایران بقبولاند.
علیرغم اینکه ایران اهرمها و امکاناتی در منطقه دارد و توان وارد کردن ضربه نظامی به منافع امریکا در منطقه و کشورهای منطقه و ناامن ساختن منطقه و تاثیرگذاری بر روند صادرات نفت و افزایش قیمت آن و امکان دور زدن تحریمها را دارد، اما منافع ملی حکم میکند در تصمیمگیریها، بیشتر از آنکه به میزان خسارتهای وارده به دشمن توجه شود، میزان خسارات وارده به ایران تحت محاسبات جدی ودقیق قرارگیرد. استمرار جنگ اقتصادی موجود علیه ایران و وقوع هرگونه رویارویی نظامی میتواند زیانهای جبرانناپذیری به کشورمان وارد کند و توان اقتصادی، نظامی و سیاسی ایران را تاحدود زیادی، تقلیل دهد.
سخن آخر
اقدامات امریکا علیه ایران چندوجهی است و فقط شامل تحریم نفتی و فشار برخریداران نفت نمیشود. تقویت اتحاد با اسراییل، عربستان و امارات و بحرین علیه ایران، فشار بر ایران در سوریه و لبنان و عراق و یمن و تلاش برای قطع مسیرهای ارتباطی ایران با سوریه و لبنان از دیگر اقدامات واشنگتن است. البته جنگ اقتصادی علیه ایران و کاهش درآمدهای نفتی ایران باهدف کاهش کمکهای ایران به نیروهای مورد حمایتش در منطقه و افزایش نارضایتی داخلی با هدف افزایش اعتراضات داخلی به منظور تغییر رفتار جمهوری اسلامی و درصورت لزوم و فراهم شدن زمینههای لازم، تغییر نظام از اهداف احتمالی امریکا محسوب میشود ِلذا علاوه بر چندوجهی بودن اقدامات امریکا، اهداف این کشور نیز چندگانه است.
حتی اگر چین و ترکیه و هند و برخی دیگر از کشورها خریدار نفت ایران باشند و صادرات نفت ایران با دور زدن تحریمهای نفتی و بانکی و پولی که در مقیاس کوچک، دور از احتمال هم نیست به صفر نرسد و حتی اگر سیستم تبادل مالی اینستکس هم که با تاسیس سیستم متناظر آن در ایران، بزودی فعالیت خود را آغاز میکند وجود داشته باشد، دربهترین شرایط ایران نخواهد توانست حداکثر بیش از یک میلیون بشکه درروز، نفت صادر کند، اگرچه وابستگی کشور به درآمد نفتی حدود ۴۰ درصد است، اما با درآمد اندک نفتی چرخههای اقتصاد کشور نخواهد چرخید وبا توجه به انسداد سوئیفت و مشکل عدم انتقال پول، اوضاع اقتصادی ایران روز به روز بدتر خواهد شد و نخواهد توانست زمینههای افزایش نرخ رشد اقتصادی و تقویت بنیه اقتصادی را فراهم کند. باید پذیرفت که با ادامه شرایط و اوضاع کنونی، عقربه ساعت به زیان منافع ملی ایران میچرخد و نباید با اتلاف وقت، شرایط را به نقطهای رساند که مجبور به دادن امتیازات بیشتر شد و جبرانناپدیری خسارات وارده را تشدید کرد. درک عمیق این نکته اساسی، الزامی است که ایران صرفا متعلق به نسل امروز نیست و نسلهای آینده هم صاحب این سرزمین تاریخی هستند.
اگرچه علیالظاهر بین تمام مقامها و نهادهای رسمی ایران بر سر عدم مذاکره با دولت ترامپ اجماع حاصل شده، اما اظهارات اخیر رئیسجمهور مبنی بر انجام مذاکره، مشروط به عذرخواهی و برداشتن فشارهای اقتصادی ازسوی امریکاست و پیشنهاد غیر مستقیم وزیر امورخارجه در رابطه با تبادل زندانیان یا اتباع دو کشور در کشورهای یکدیگر و تاکید طرف امریکایی مبنی بر آزادی یکطرفه زندانیان امریکایی در ایران و همزمان درخواست آزادی مشروط دو زندانی ایرانی-امریکایی درایران(آقایان باقر وسیامک نمازی که پدر و پسرهستند و به جرم جاسوسی و ارتباط با امریکا علیه ایران به ۱۰ سال زندان محکوم شده اند و دوران محکومیت خود را سپری میکنند) میتواند بهعنوان تلاشی باهدف ایجاد انعطاف در رفتار دولت ترامپ و مدخلی برای ورود به نوعی تماس غیر سیاسی با واشگنتن ارزیابی شود.
البته با توجه به اظهارات وزیر خارجه ایران در مصاحبه با رسانههای امریکایی برای دور کردن ترامپ از بولتون و پمپئو اگر هم گفتگویی با این کشور صورت گیرد باید به معنای به رسمیت شناختن طرفین و کاستن ازمیزان دشمنیها و یافتن راه حلها نه به معنای تسلیم بی قید وشرط شدن دربرابر طرفی که گمان میکند زور بیشتر دارد، صورت گیرد.
تلاش برای استفاده از فرصتها وبرنامه ریزی خردورزانه وکم کردن زمینههای آسیب به منافع ملی دارای اهمیت بسیار است. گفتگوی بدون پیش شرط وتلاش برای کاهش دشمنی و یافتن مسیرهایی که آسیب به منافع ملی را کم کرده واز اثر گذاری بیشترتحریمها در زندگی مردم بکاهد سیاستی خردورزانه است.
برقراری ارتباط با نمایندگان سازمانهای مدنی و نهادهای مردمی و بنیادهای فرهنگی وشخصیتهای اثر گذار بنیادها و اندیشکدهها، حتی برخی نمایندگان دموکرات کنگره امریکا و اعضای ذینفوذ حزب دموکرات میتواند بخشی از برنامه ریزیها برای کاهش آسیب به منافع ملی ایران بوده و تلاشها در راستای اثر بخشی این روشها را ساماندهی کند.
ایران فرصت اوباما را از دست داد، فرصت مذاکره با ترامپ را قبل از خروج این کشور از برجام از دست داد و در شرایطی که ترامپ، بیتالمقدس را پایتخت اسرائیل اعلام کرده و سفارت کشورش را به این شهر منتقل کرده و سند جولان راهم بهنام اسرائیل ثبت کرده و سپاه پاسداران را هم در ردیف سازمانهای تروریستی قرارداده و بهزودی مرحله نهایی معامله قرن صلح خاورمیانه را به مرحله اجرا خواهد گذاشت، اینک با وعدههای عربستان وامارات و مساعدت تلویحی برخی دیگر از تولید کنندگان نفت، معافیت ۸ کشور از تحریم خرید نفت از ایران را تمدید نکرده است.
متاسفانه فرصتهای زیادی ازدست رفته و اینک بهجای اینکه اسراییل، سیبل کشورهای مسلمان باشد، ایران به سیبل امریکا واسراییل و برخی کشورهای مسلمان تبدیل شده و اکثریت سایر کشورهای اسلامی هم با سکوتشان عملا بهاین جبهه کمک میکنند. اروپا، روسیه، چین وهند هم به درجات مختلف، کاری ازدستشان برنمیآید. این مهم نیست که امریکا و متحدانش به همه یا بخشی از اهداف خود میرسند یا نه؟ مهم این است که ایران چه دستاوردی خواهد داشت.
درحالیکه فرصتهای زیادی از دست دادهایم و دروضعیت آچمز قرار گرفتهایم، بهنظر میرسد در اوضاع کنونی مذاکره جدی ایران با اروپا، چین، روسیه و کشورهای دوست و خنثی درمنطقه و نیز کاستن از تاثیرگذاری اسرائیل و به ویژه نتانیاهو و بولتون وپمپئو و محمدبن سلمان بر امریکا وترامپ، جهت تخفیف شرایط فعلی و یافتن راههای خروج از بحران فعلی دراولویت است. اروپا میتواند با برخی توافقاتی که با ایران میکند در رویکردها و تصمیمات امریکا درقبال ایران تغییراتی ایجاد سازد و فضای لازم را برای مذاکرات با امریکا در موقعیت مناسبتری فراهم کند. باید یکبار دیگر تاکید شود که هرگونه پاسخ تند ایران به امریکا اعم از خروج از برجام، عزیمت به سوی غنیسازی اورانیوم، اقدام نظامی، بستن تنگه هرمز، عدم تصویب لوایح مرتبط با اف. ای. تی. اف، وضعیت را برای ایران بحرانیتر و اجماع جهانی علیه ایران را تقویت خواهد کرد و نه تنها نظام، بلکه تمامیت ارضی ایران را در معرض مخاطرات جدی قرار خواهد داد. اگر در شرایطی بهتر از امروز بهسوی برجام رفتیم اینک که در موقعیتی بدتر از دوره پیشا برجام قرارگرفتهایم و به تعبیر بهتر، بهدست رادیکالیسم داخلی و خارجی در وضعیت بحرانیتر از پیشا برجام قرارداده شدهایم، راهی جز دیپلماسی نجات بخش ایران و ایرانی نیست و باید از تجارب دوران و فرایند رسیدن به بیانیه الجزایر، دوره جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و برجام درسهای زیادی گرفت، زیرا آزموده را آزمودن خطاست. زمان، زمان عقلانیت و هوشمندی و درایت و درک درست از نظام بینالملل قدرت محور و منافع ملی است نه زمان شعار، بلوف وغلبه نفساماره بر تصمیمات مهم وحیاتی.
البته در شرایط فشار بیرونی، باید مسائل حاشیهای داخلی را رها کرد، از راههای گوناگون به مردم آرامش خاطر داد، با کاهش محدودیتها، زمینۀ همدلی و همراهی منتقدان را فراهم کرد، چشماندازی از برنامهای امیدبخش را ارائه داد تا ارادهای ملی به قصد تحمل فشارها و خلق فرصتهای تازه برای عبور از بحران شکل گیرد، اما به رغم افزایش فشارهای بیرونی، تصمیم تازه و مبتکرانهای که متضمن تامین منافع ملی کشور باشد اتخاذ نمیشود، زیرا تصمیم تازه به معنای قدرت انعطاف و انطباق است که پیشاپیش مذموم تلقی شده است.
جمهوری اسلامی ایران باید ازداشتههایش بدون تاخیر به نحو درست و بهموقع بهره ببرد و بداند که امریکا هم در حوزههای مختلف منطقهای، بینالمللی، اقتصادی وانرژی و... به ایران نیاز دارد و ایران بدون دادن باج میتواند همزمان با مذاکره با سایر قدرتهای بزرگ با این کشورنیز پیرامون موضوعات خاص، مذاکره و معامله کند و سیاست متوازنانهای درپیش بگیرد که هیچ قدرتی و کشوری فرصت سوءاستفاده از ایران را نداشته باشد. همچنین باید بهاین نکته توجه کند که با کمک به تقویت روسیه و چین که شکارچیان ماهر فرصتها هستند و دادن فرصت به دیگر کشورها هیچ کمکی به ایران و ایرانی نمیکند و اگر فرصتها را ازدست بدهد، تبعات ناشی از آن جبران ناپذیر و درتاریخ همچون معاهدات گلستان و ترکمنچای و ... از آن یاد خواهد شد.
با دیپلماسی هوشمندانه متکی بر مولفههای قدرت سخت ونرم و با شناخت جامع از واقعیات نظام بینالملل قدرتمحور و غیرعادلانه و علم به جایگاه واقعی ایران درساختار هرم بینالمللی و افزایش آستانه تحمل داخلی میتوان منافع ملی را درسطوح حداکثری تامین و کشور را در مسیر توسعه همهجانبه و تقویت بنیههای اقتصادی و نظامی هدایت کرد. دراین صورت است که میتوان توان کشور را در ایستادگی در برابر سلطهگری امریکا و بازیگران قدرتمند افزایش داد و از میزان تاثیرپذیری قلدریهای آنها کاست. برای مثال مسیری که کشورهایی چون چین، روسیه، هند و تاحدودی ترکیه، اندونزی، مالزی، برزیل و برخی دیگر از کشورها در جهان طی میکنند.
*کارشناس مسائل بین الملل و سفیر سابق ایران در جمهوری آذربایجان