آمارهای متفاوتی از ۸ تا ۱۲ میلیارد دلار بابت تجارت در سال بین ایران و عراق عنوان میشود که از جمله این موارد، صادرات انرژی است. با تمام اینها نمیتوان گفت که تحریمها کاملا بیتأثیر است و این مسئله که عراق تا چه اندازه خواهد توانست از این تاثیر خارج شود، در کنار ایران بماند و روابطش را در حوزه اقتصادی ـ تجاری ادامه دهد، در هالهای از ابهام قرار دارد.
دیدارنیوز- مژگان فرجی: حسن روحانی رئیسجمهور ایران در اسفند ماه، سفر سهروزهای به عراق داشت که با بازتابهای فراوانی در رسانههای داخلی و خارجی همراه شد. اهمیت آن از اینرو است که سفر حسن روحانی به عراق برای اولین بار در طول ۵ سال ریاست جمهوری او محقق شده است و این انتقاد را متوجه او ساخت که با توجه به روابط خوب ایران و عراق، این سفر میتوانست سالها قبل انجام گیرد.
ببینید: گفتگوی دیدار نیوز با افشار سلیمانی در آپارات
در رابطه با سفر رئیسجمهور و نوع رابطه ایران با کشورهای منطقه با افشار سلیمانی، دیپلمات و سفیر سابق ایران در آذربایجان به گفتوگو پرداختیم که بخش نخست آن را در زیر می خوانید.
پس از خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها، ایران در صدد برآمد رابطه خود را با دیگر کشورهای غیر اروپایی گستردهتر کند. از این موارد میتوان به سفر آقای رئیسجمهور به عراق اشاره کرد که یکی از مهمترین سفرهای آقای روحانی در این ۵ ساله محسوب میشود. چرا برای به دست آوردن نتیجه مورد نظر، این همه تعلل صورت گرفت و در طول زمان ریاست جمهوری حسن روحانی این کار انجام نشد؟
در طول پنج سال ریاستجمهوری آقای روحانی، سیاست خارجی ایران در رابطه با منطقه و حتی نظام بینالملل با افت و خیز همراه بود که اثر عوامل مختلف داخلی و خارجی در این رابطه را باید مورد توجه قرار داد. نباید دور از نظر داشت که در طول همین پنج سال و اندی ریاستجمهوری، آقای روحانی با عراق بهطور جدی ارتباط داشته است، البته این مراودات بدون چالش نبود و باید تحولات داخلی عراق را در همین خصوص به یاد آورد.
تحولات داخلی عراق به گونهای بود که شاید این امکان را مهیا نمیکرد تا سفری در سطح ریاستجمهوری محقق شود، از جمله این موارد میتوان به حضور داعش در عراق، تشکیل دولت، انتخابات و مسائلی که در آنجا اتفاق افتاد ـ در ماجرای انتخابات که تا همین اواخر ادامه داشت و حتی هنوز هم دولت عراق، کابینه متشکل جامع و کاملی ندارد ـ و بحث رفراندوم استقلال اقلیم کردستان همراه با مواضع ایران اشاره کرد. در مجموع اوضاع داخلی عراق بیشتر امنیتی و نظامی همراه با بحران به حساب میآمد که طبیعتا بستر حضور رئیسجمهور که احتمالاً تحت تأثیر عوامل خارجی از جمله تلاش آمریکا، عربستان و متحدین این کشورها حتی اسرائیل قرار داشت، فراهم نشده بود، اما در ماه گذشته این بستر آماده شد و سفر آقای روحانی به عراق همراه با نتایج خوبی انجام شد.
سفر رئیسجمهور به عراق چه دستاوردهایی به دنبال داشت؟
از مهمترین دستاوردها میتوان به صدور روادید بدون دریافت وجه بین دو کشور اشاره کرد که در حوزه گردشگری زیارتی و ... تاثیرگذار است. علاوه بر آن درباره بحث قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر که در طول این سالها به صورت راکد باقی مانده بود، صحبتهایی انجام شده است. مسئله دیگر، لایروبی اروند رود است که مورد توافق دو طرف قرار دارد، زیرا در غیاب لایروبی، خط مرزی ایران و عراق مفقود خواهد بود. مسئله دیگر هم مباحث اقتصادی است.
ایران در بعضی از کشورهای منطقه خلیج فارس یا در حال قطع رابطه است یا روابطی در سطح مناسب ندارد، اما تمام کشورهایی که به گونهای با ایران درگیری دارند، در عراق حاضر هستند، حتی اسرائیلیها تلاش میکنند در این کشور که همسایه ایران محسوب میشود و به لحاظ استراتژیک دارای اهمیت فراوانی است، تحرکاتی داشته باشند. از این نظر، ایران با عراق مذاکرات جدی داشته و به نتایج خوبی هم رسیده است، ولی با این حال نباید فراموش کرد علیرغم آنکه عراق کماکان سیاست بیطرفی را دنبال میکند، تحت تأثیر عناصر ثالث قرار خواهد گرفت.
اهمیت سفر روحانی به عراق را در کدام بخش بیشتر میتوان دید؟
سفر آقای روحانی چند ماه پس از سفر ترامپ صورت گرفت، البته سفر ترامپ اساساً به عراق نبود، به نوعی به پایگاه نظامی آمریکا در این کشور انجام شد و علیرغم آنکه درخواست ملاقات با شخصیتهای سیاسی عراقی را مطرح کرد، اما پاسخ مثبت نگرفت، زیرا ترامپ مخفیانه به عراق آمده بود، پس از چنین سفری، حضور آقای روحانی در این کشور به مدت ۳ روز قابل توجه است.
در بحث تحریمها طرف عراقی اعلام کرده که در کنار ملت ایران باقی میماند؛ هر چند که بعضاً برخی از مسئولین این کشور حرفهای دیگری مطرح کردهاند که همین موضع سبب شد تا از گردونه سیاست عراق خارج شوند. برخی از مسئولین عراقی هم در واقع به این شکل که نه سیخ بسوزد و نه کباب، موضعگیری کردند. با توجه به اینکه چالش در عراق ادامه خواهد داشت و هنوز هم هر چند کوچک حضور نیروهای داعش در برخی مناطق کوهستانی وجود دارد، ایران و عراق میتوانند همدیگر را تکمیل کنند. در کنار همه این مسائل، بحث توسعه همکاریهای اقتصادی و تجاری مطرح است که آمارهای متفاوتی از ۸ تا ۱۲ میلیارد دلار بابت تجارت در سال بین ایران و عراق عنوان میشود و از جمله این موارد، صادرات انرژی است. با تمام اینها نمیتوان گفت که تحریمها کاملا بیتأثیر است و این مسئله که عراق تا چه اندازه خواهد توانست از این تاثیر خارج شود، در کنار ایران بماند و روابطش را در حوزه اقتصادی ـ تجاری ادامه دهد، در هالهای از ابهام قرار دارد.
آمریکا برای واردات انرژی فرصتی برای عراق قائل شده و اصلاً مشخص نیست که این فرصت تمدید شود؛ بنابراین کاملاً روشن است اگر این فرصت تمدید نشود واردات و صادرات ایران و عراق تحتتأثیر تحریمها قرار میگیرد.
احتمالا با درک مسائلی مانند نوع رابطه ایران و عراق و سفر آقای روحانی که در افکار عمومی و مجامع بینالمللی هم رصد شد و تحلیلگران مقامات دیگر کشورها مشاهده کردند که دو کشور به هم نزدیک هستند و مراوده دارند آمریکا معافیت عراق در خصوص تحریمهای ایران را تمدید خواهد کرد، زیرا ترامپ در داخل کشور آمریکا شرایط خوبی ندارد، حتی دستاوردهای اقتصادی آن هم در حال به چالش کشیده شدن است. از سوی دیگر، حزب دموکرات در مجلس نمایندگان پیروز شده و دو سال دیگر انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود، بنابراین آقای ترامپ جدالهای زیادی در پیشرو خواهد داشت. بعضی از مقامات و نمایندگان احزاب حتی در مجلس نمایندگان اعلام کردهاند که سیاست ترامپ در رابطه با اینکه اساساً از برجام خارج شد، درست نبوده است. علاوه بر این، فضایی که در ارتباط با دخالت روسیه در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به نفع ترامپ بهوجود آمده و ناکامی ترامپ بهرغم دو بار دیدار با رهبر کره شمالی، به نظر میرسد که شرایط به گونهای نیست که بتواند غلیظتر از این رفتار کند.
قبول دارید که سیاست خارجی ایران به شکلی است که از ظرفیتهای خارجی منطقه خیلی کم استفاده میکند؟ ایراد در کجا است؟
دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران همواره با افت و خیز مواجه بوده است و در چنین شرایطی تغییر ساختار وزارت خارجه درست نبود، اما این مسئله اتفاق افتاد. متاسفانه آقای ظریف بدون توجه به این نظر (عدم تغییر در وزارت خارجه) در داخل کادر وزارت خارجه و کادر بیرونی که قبلاً در وزارت خارجه بودند، این کار را انجام داد.
تغییر ساختار جز صرف وقت و هزینه چیز دیگری در پی نداشت. حتی آقای ظریف علاوه بر تغییر ساختار، افراد را از ساختمانها نیز جابهجا کرده است و هنوز هم پرسنل وزارت خارجه و افرادی که در معاونتهای منطقهای کار میکردند، نمیدانند کجا هستند. علاوه بر این بنا نهادن معاونت سیاسی ـ اقتصادی کار موفقی نبود، البته سابقه آن به دولت آقای خاتمی با توجه به شرایط خیلی خوب و روابط بسیار عالی در سیاست خارجی برمیگردد که در آن مقطع موفق عمل شد، زیرا مشکل سیاسی ما با دیگر کشورها کمتر بود، اما زمانی که با کشوری مشکل سیاسی داشته باشید، نمیتوانید کار اقتصادی انجام دهید، با این حساب، نهادن معاونت اقتصادی لزومی ندارد.
پیشنهاد من این بود که در همان قالب سابق که معاونتهای منطقهای بود و زیر مجموعههایی هم داشت، کارشناسان اقتصادی هم در کنار میز کشورها کار را دنبال کنند. با ایجاد معاونت اقتصادی هیچ اتفاق جدیدی روی نداده است، البته در زمان احمدینژاد معاونت اقتصادی برچیده شد، ولی چون سیاست خارجی ایشان از بنیان اشتباه بود، هیچ دستاوردی به همراه نداشت. معاونت اقتصادی و کارشناسان آن باید پیش از انجام هر کاری با بخش سیاسی جلسه بگذارند و وضعیت روابط را با کشوری که درصدد مذاکره اقتصادی با آن برآمدهاند را مورد ارزیابی قرار دهند، سپس از افراد برای انجام کارهای اقتصادی دعوت به عمل آید، با این روش از اتلاف وقت هم جلوگیری میشود.
بحث دیگر این است که در وزارت خارجه، آقای ظریف اولویت را به روابط خارجی بهویژه برجام داد و بحث منطقهای و روابط دو جانبه تحتتأثیر این امر قرار گرفت، البته برجام دستاورد خوبی بود و مجموعه نظام به این نتیجه رسیده بود که باید مذاکره انجام دهد و به برجام دست یابد، اما در رابطه با نوع سیاست خارجی ایران و اقدامات عملی که در دوره آقای ظریف انجام گرفته روابط دوجانبه ما با کشورهای منطقهای ضعیف شده است، البته با برخی کشورها مانند سوریه، لبنان و عراق روابط تنگاتنگی داشتیم که خیلی وزارت خارجهای نیست و در کنار آن با برخی کشورهای منطقه مثل قفقاز هیچ اقدام خاصی انجام ندادهایم. همچنین در بحث دریای خزر هنوز مشکلاتی وجود دارد و در امضا کنوانسیون، عجله به خرج داده شد، زیرا اصل قضیه کنوانسیون به رژیم حقوقی دریای خزر مربوط میشد که شامل تعیین سهم کشورها از زیر بستر دریای خزر و از منابع فسیلی و کربنی بود. در مواردی که آقایان ادعا میکنند مانند مسائل محیط زیست قبلاً به طور ۵ جانبه سند وجود داشت و نیازی به کنوانسیون نبود.
در رابطه با مسائل امنیت دریای خزر هم وضع همینطور بود. تفاهماتی صورت گرفت که بر اساس آن کشورهای دریای خزر اجازه نمیدهند کشورهای غیر از منطقه ورود پیدا کنند و امنیت باید تحت اختیار خودشان قرار گیرد، البته در ارتباط با ماهیگیری به توافقاتی رسیده بودند و مشکلی هم وجود نداشت، ولی خط آبهای سرزمینی و خط محدوده ماهیگیری مشخص نیست و عملاً سطح آب هم مشاع بوده و همه از آن استفاده میکنند. اصل قضیه، بحث زیر بستر دریا به دلیل داشتن منابع فسیلی است. اگر این منابع نفت و گاز نبود، اساساً مشکلی وجود نداشت و نیازی به مذاکره هم نبود، ولی از آنجا که کشورهای آذربایجان، قزاقستان و روسیه بر خلاف توافق اولیه کار کردند (در قرارداد اولیه بنا شده بود ۵ کشور با اجماع و اتفاق آرا مسئله را حل کنند، بر همین اساس معاهدات دو جانبه و سه جانبه منعقد کرده بودند که بر اساس آن سهمشان از زیر کف دریای خزر تعین شد) و بهطور نمونه روسیه بر اساس عدم احتیاج و فراوانی منابع در کشورش دست به نفت و گاز آنجا نمیزند و روزانه ۱۰ ـ ۱۱ میلیون نفت تولید میکند، بهطوریکه منابع در داخل این کشور دست نخورده باقی مانده است، قزاقستان و آذربایجان هم از منابع دریای خزر بهرهبرداری خود را انجام میدهند و ترکمنستان هم که بیشتر منابع گازی دارد از این منابع بهرهبرداری و صادرات میکند و اساسا خط لوله باکو ـ تفلیس ـ تهران دایر شد تا از آن نفت صادر شود که این روند همچنان ادامه دارد، البته از این خط لوله گاز هم صادر میشود.
روسیه گاز خود را از طریق خطوط مختلف همانند بلاروس و اوکراین از طریق کف دریای سیاه خط لوله جنوبی را به آلمان و کشورهای اروپایی صادر میکند. در واقع، چون با اوکراین مشکل داشت، بیشتر سعی کرد مسیر را دور بزند و وارد این کشور نشود، تمام این موارد را مطرح کردم تا بگویم همیشه درباره اینکه مسائلی به شکل علمی و کارشناسی دنبال نشود، انتقاد داشتهام، فعالیتهای تجاری که مثال زدم خیلی به شکل علمی و کارشناسی دنبال نشد. حتی با روسیه هم اینطور نبود. البته این کشور مقصر نیست. برخی معتقدند که روسیه قابل اعتماد نیست، در سیاست خارجی، هیچ کس قابل اعتماد به حساب نمیآید. ما هم برای هیچ کشوری قابل اعتماد محسوب نمیشویم، زیرا هر کشوری حول منافع ملی بر اساس مولفه قدرت، جایگاه خود را میبیند و به دنبال منافع مشترک یا متضاد با دیگر کشورها است.
وزارت خارجه باید بر اساس منافع مشترک قرارداد تنظیم کند. دیپلماسی یک راه و مذاکره یک ابزار محسوب میشود. مذاکره وسیله است، هدف به حساب نمیآید. ما در این مقولهها مشکل داریم و تک بعدی پیش میرویم. پس از یک یا دو سال مذاکره با ۱+۵ به برجام دست یافتیم، اما آمریکا از آن خارج شد. این در حالی است که فرصتهای زیادی حتی قبل از برجام و در دوران دولت اصلاحات وجود داشت که از دست رفت. البته دولت اصلاحات در این رابطه مقصر نبود. ولی امکان انجام مذاکرات فراهم نشد. در دولت احمدینژاد هم متاسفانه سیاست داخلی و خارجی به هم ریخت و مشکلات زیادی پیدا کردیم. در این دوران، قطعنامهها تصویب و تحریمها زماندار شد. میتوانست هیچ کدام از اینها اتفاق نیفتد، باید در کنار تلاش بابت دستیابی به برجام، کارهای دیگری هم در رابطه با کشورهای منطقه انجام میدادیم. حتی در رابطه با روسیه که این همه شعار رابطه با آن داده میشود، هنوز میزان تجارتش با ایران به دو میلیارد هم نرسیده و حدود یک و نیم تا دو میلیارد است. اگر با کشوری مانند روسیه روابط تجاری دو میلیارد است، اهمیت روابط را نشان میدهد. البته بحثهای امنیتی مانند حضور روسیه و ایران در سوریه هم وجود دارد، ولی سود دیگری غیر از مسائل امنیتی به همراه ندارد. یک مقایسه ساده نشان میدهد که ترکیه حضور موفقتری نسبت به ایران در منطقه داشته است.
ضعف در کجاست؟
وقتی مسیری را مدنظر قرار میدهیم که هزینه سیاست خارجی کشور را بالا میبرد و سیاستهای چالشی و تنشزا را دنبال میکنیم، طبیعتاً فضا برای مانور محدود و کم خواهد شد.
در ابتدا باید مورد توجه قرار گیرد که استقلال، نسبی است و ما در یک کشور با وابستگی متقابل زندگی میکنیم و دوران وابستگیهای یک طرفه تقریباً تمام شده است. گرچه فشارهایی به کشورها وارد میشود، ولی امروز وابستگی متقابل مطرح است، باید کاری کرد که از همه فرصتها استفاده کنیم و تهدیدها کمرنگ شوند، زیرا زمانی که تهدیدها بالا میرود، هزینهها بیشتر و فرصتها کمتر میشود.
این در حالی است که در داخل هم با مشکلاتی مانند بحث شایستهسالاری، قوانین اقتصادی و نوع اقتصاد رایج، دست و پنجه نرم میکنیم. متاسفانه در کشور فاقد اقتصاد به روش علمی هستیم، این در حالی است که برای حضور در محافل بینالمللی تجاری باید به قوانین اقتصاد آزاد تن داد، ما تن به اقتصاد آزاد نمیدهیم و در قالب اقتصاد دولتی، حجم زیادی از اختلاس و رانتخواری را شاهد هستیم. هر روز خبر بد میشنویم، یک سری از اخبار در این رابطه هم هنوز انتشار پیدا نکرده است.
دلیل این اتفاقات چیست؟
تنها به این برمیگردد که فاقد بخش خصوصی در کشور هستیم و اگر هم از بخش خصوصی یا خصولتی بهره میبریم به قدری کوچک و اندک است که کاری از آن برنمیآید.
کشور ترکیه بخش خصوصی خود را تقویت کرده، بنابراین موفق بوده است. ترکیه با آذربایجان ۳ میلیارد دلار تجارت میکند و تجارت این کشور با ما به اندازه تجارتی است که با کشور کوچک گرجستان انجام میدهد. ترکیه با ارمنستان رابطه خود را قطع کرده و مرزها را بسته است، اما فعالیت اقتصادی آن به این کشور به اندازه تجارت ما با ارمنستان که رابطه داریم و لغو روادید متقابل نیز وجود دارد، است.
علت مسئله فوق را باید بر این اساس ببینیم که در ایران معیار رفتارها قانون نیست، بنابراین تسهیلات لازم برای تجار فراهم نمیشود. رده ایران در متغیرهای بینالمللی مانند شاخص کسب و کار و ... در انتهای جدول قرار دارد و اگر اصلاح نشود، نمیتوانیم حضور اقتصادی مناسبی در جامعه بینالملل داشته باشیم. ضمن اینکه باید به این مسئله بحثهای سیاسی، تنشها، مسائل و مشکلاتی که با دیگر کشورها داریم را هم اضافه کرد. ایران در کل با برخی از کشورها ارتباط دارد و یک سری از کشورهای دیگر به آنها فشار میآورند که این رابطه را دنبال نکنند، فشارهای فوق ممکن است در قالب تحریم اعمال شود، اما این احتمال هم وجود دارد که در خارج از این مسئله صورت گیرد و در کل مجموعه این عوامل باعث میشود، کشور ۸۰ میلیونی ایران با وجود امکانات فراوان ضرر کند.
در این رابطه میتوان قفقاز را در نظر گرفت. ایران با قفقاز جنوبی حدود یک میلیارد دلار روابط اقتصادی دارد و در صورتی که روسیه را هم به آن اضافه کنیم به حدود ۲ میلیارد دلار میرسد اما ترکیه با آنها حدود ۶ میلیارد دلار رابطه تجاری دارد. این کشور برخی از اقلام مانند میوه، ترهبار، پوشاک و برخی اقلام صنعتی را به روسیه صادر میکند و شاید تجارتش به ۲۰ میلیارد دلار با روسیه برسد. متولیان این امر علتیابی کنند و پاسخگو باشند که به کدام دلیل کشور ترکیه که نفت و اساساً فاقد معادن است، ۱۶۰ میلیارد دلار صادرات دارد که تمام آنها هم غیر نفتی محسوب میشود.
کشور ایران با وجود نفت و گاز فراوان، اوج صادرات غیر نفتیاش به ۶۰ میلیارد دلار هم نمیرسد. به این معنا که صادرات نفتی و غیر نفتی ایران با هم به صادرات غیر نفتی ترکیه نمیرسد. مطلب دیگر این است که ترکیه در مقاطعی تولید ناخالص داخلیاش بسیار کمتر از ایران بوده، اما امروز دو برابر شده است.
ترکیه یک تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی دارد و در آمد سرانه آن حدود ۱۰ هزار دلار است. اما ایران پس از ۴ دههای که از عمر انقلاب میگذرد، شرایط امروز آن از ترکیه که در زمان انقلاب ایران مناسب نبود، بسیار بدتر شده است.
ادامه دارد...