قاسم محبعلی در گفتگو با "دیدارنیوز" به بررسی روابط اقتصادی چین و آمریکا پرداخت؛
دیدارنیوزـ
اسفندیار عبدالهی: اخیرا ترامپ، پکن را به وضع میلیاردها دلار تعرفه مضاعف بر کالاهای چینی تهدید کرده و از کندی روند مذاکرات گلایه کرده است. در پی این اظهارنظر، دولت چین تائید کرده است که مذاکره کننده ارشدش برای دور جدید مذاکرات تجاری به ایالات متحده سفر خواهد کرد. همچنین وزارت بازرگانی چین با انتشار بیانیه ای اعلام کرد که لیو هه، معاون نخست وزیر و مشاور ارشد اقتصادی شی جین پینگ رئیس جمهور چین، با رابرت لایتهایزر نماینده آمریکا در مذاکرات تجاری و استیو منوشن وزیر دارایی آمریکا ملاقات خواهد کرد.به نظر می رسد چینی ها متوجه عواقب اقتصادی اقدامات آمریکا هستند و به جای تقابل و تنش، می کوشند راه گفتوگو را برگزینند.
هفته گذشته، ترامپ با توییتی درباره تعرفه های جدید، موجب افت ناگهانی ارزش سهام آسیا و آمریکا شد و به ابهام درباره آینده مذاکرات تجاری آمریکا و چین افزود ولی رسانه های رسمی چین با وجود افت بازار درباره اظهارنظر ترامپ سکوت کردند.
در پی توئیت ترامپ، لایتهایزر، نماینده آمریکا در مذاکرات تجاری تائید کرد که تعرفه های جدید بر کالاهای چین از جمعه اعمال خواهد شد. او و منوشن به خبرنگاران گفتند ترامپ آخر هفته متوجه شده بود که چینی ها تلاش می کنند بعضی از مفاد مورد توافق قرار گرفته در ۱۰ دور قبلی مذاکرات را تغییر دهند.
در همین رابطه،
قاسم محبعلی کارشناس روابط بین الملل به
دیدارنیوز گفت: چینیها بر اساس منافع و سود و زیان اقتصادی به دنیا نگاه میکنند، نگاه آنها سیاه و سفید و صفر و صدی نیست. سیاست خارجی چین به این صورت تنظیم شده است که محور عمل اقتصادی خود را بر اساس رابطه با آمریکا تعریف کرده است و هیچ جایگزینی هم برای ارتباط اقتصادی با آمریکا سراغ ندارد که بتواند ۵۰۰ میلیارد دلار در سال صادرات داشته باشد.
وی افزود: از آنطرف هم تولید در چین به طور مشخص به تکنولوژی آمریکایی وابسته است. آمریکا حدود ۱۸۰۰ میلیارد دلار صادرات دارد، نزدیک ۹۰۰ میلیارد دلار این مبلغ، صادرات خدمات تکنولوژی است که در دنیا هیچ رقیبی ندارد و مقصد حجم زیادی از این خدمات چین است. به عنوان مثال اپل، مایکروسافت، گوگل و آمازون شرکتهایی هستند که اگر سخت افزارهای خاصی که برای ساخت یک کامپیوتر، گوشی یا تلویزیون مورد نیاز است به چین ندهند عملا اقتصاد آن کشور سقوط میکند؛ بنابراین چین به خوبی میداند اگر بخواهد در این دنیای جدید و به هم پیوسته، زندگی کند باید با چه کشوری معامله کند، آمریکاییها به خوبی این نقطه ضعف چین را درک کرده اند. ترامپ با استفاده از این نقطه ضعف به چین فشار میآورد که امتیاز بیشتری بگیرد. چینیها هم رگ خواب آمریکاییها دستشان است، چون متوجه هستند بازار آمریکا بدون تولیدات چین - که عمدتا شرکتهایی هستند که با تکنولوژی، سرمایه و شرکای آمریکایی فعالیت میکنند – دچار مشکل میشود، به همین دلیل چینیها دائما در حال چانه زنی و بده بستان با آمریکاییها هستند. فکر نکنید این دو کشور با هم دعوا نمیکنند بلکه در جهت سود و زیان و منافع ملی خود همواره در حال سبک و سنگین کردن هم هستند.
این کارشناس روابط بین الملل افزود: آمریکا که تجارت بزرگی با چین دارد قصد دارد هزینههای این تجارت با چین را کاهش دهد، چین هم میخواهد منافعش در آمریکا تضمین شود. این دو کشور مانند دو تاجر با هم چانه میزنند و این با شاخ و شانه و خط و نشان کشیدنی که بین ما و آمریکا وجود دارد متفاوت است. چین بعد از مائو و آمریکا سالهاست زبان همدیگر را میفهمند و کارشان به تقابل و تحریم جدی نمیکشد. سعی ندارم سیاست خارجی جمهوری اسلامی را نقد کنم، ولی پر واضح است اولا ما در بعد سیاست خارجی، استراتژی بلند مدت و مبتنی بر منافع ملی نداریم، دوما سیاست ما بر پایه هزینه و فایده نیست، وقتی در برنامه ما بحث سود و زیان و منافع ملی در اولویت نیست، هزینه میکنیم و بازگشت هزینه به هیچ وجه مهم نیست. سیاست خارجی جمهوری اسلامی در خصوص عراق، سوریه، لبنان و دیگر کشورهایی که به نوعی مورد توجه ایران هستند، به همین صورت است. ما هیچ وقت محاسبه نکردیم که آیا هزینههای ما در لبنان و سوریه چقدر بوده و تحت چه مکانیسمی قرار است جبران شود. به صرف اینکه گفته شود ایران در فلان جغرافیا حضور و نفوذ دارد قناعت میکنیم و برای مسئولان ما کفایت میکند. آمریکاییها چنین کاری نمیکنند، وقتی آمریکا در جنگ بوسنی وارد شد اروپاییها دست و پاچه شدند، زیرا خوب میدانستند که آینده بازار اقتصادی و نفوذ سیاسی و فرهنگی بوسنی و هرزگوین و یوگسلاوی سابق در سیطره آمریکا خواهد بود.
محبعلی یادآور شد: آمریکاییها برای سقوط صدام حسین و در ادامه برای بیرون راندن داعش در عراق هزینه کردند، ما هم هزینه کردیم، ولی اکنون عراقیها با کدام شرکت نفتی قرارداد میبندند؟ با جنرال موتورز یا شرکت ملی نفت ایران؟ بنابراین آمریکاییها برای معروف شدن به عراق نیامده اند، آمده اند از منابع طبیعی عراق استفاده کنند، البته اشتباه برداشت نشود، استفاده با غارت متفاوت است. در این رهگذر، عراق هم از آمریکا در جهت امنیت اقتصادی خود استفاده میکند و در این میان، هر دو طرف معامله رضایت خواهند داشت. هرچه عراق، ثبات و امنیت بیشتری داشته باشد آمریکاییها بیشتر منتفع میشوند و اتفاقا ما هم برای کمک به ثبات در عراق هستیم و به طور مستقیم در حفظ منافع آمریکا دخیل هستیم. ما در منافع و قرار دادهای بعد از جنگ عراق و سوریه، هیچ سهمی نخواهیم داشت، چرا؟ چون همانگونه که گفتم بنای ورود جمهوری اسلامی به منازعات منطقه ای، حساب سود و زیان و برگشت هزینه نبوده و نیست. در نظر بگیرید ارتش عراق از صفر تا صد، از آموزش تا فشنگ و زندگی شخصی ارتش، کاملا آمریکایی است، زیرساختهای جدید عراق کاملا با تکنولوژی آمریکایی شکل گرفته است، بنابراین عراق هم در آینده مثل چین، به دلیل وابستگیهای تکنیکی و اقتصادی، در خط و مسیر آمریکا خواهد بود که در این میان، سر ایران است که بی کلاه مانده است.
وی تاکید کرد: در روابط بین الملل، خروجی و دستاورد مهم است، عایدی برای کشور است که باید مبنای دوستی و دشمنی قرار گیرد، به همین دلیل گفته میشود در چهارچوب منافع ملی، کشورها دوست و دشمن دائمی ندارند و چون ما با این اصل بیگانه شده ایم در تعاریف و قالبهای متعارف بین المللی نمیگنجیم. از آقای ریگان رییس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا پرسیدند چرا به مجاهدین افغان کمک میکنید، گفت دشمنِ دشمنِ من، دوست من است و اشاره اش به دشمنی آمریکا با ارتش سرخ و حکومت شوروی سابق بود.
محبعلی در پاسخ به این پرسش که چین هم از نظر سیاسی به شدت مبتنی بر نوعی از ایدئولوژی کمونیستی اداره میشود، ولی لیبرالیسم اقتصادی و ایده بازار آزاد را گردن نهاده است و موفق بوده است، پس چرا ایران طی چهل سال گذشته از چنین الگویی بهره نبرده است، گفت: چینیها حتی ایدئولوژی مارکسیسم را هم کنار گذاشته اند، چون مارکسیسم بدون اقتصاد بی معنی است. از نظر سیاسی به صورت تک حزبی اداره میشود، ولی شباهتی با مارکسیسم ندارد. اقتصاد چین بیشترین قرابت و نزدیکی به سرمایه داری را دارد حتی بیشتر از اروپا و آمریکا. نگاه چینیها به روابط خارجی، نگاه اقتصادی است و تمرکزشان بر به دست آوردن بازار بیشتر است. طرح جاده ابریشم چینیها بر همین پایه است، بدیهی است این برنامه بلند پروازانه اقتصادی به خودی خود، قدرت نظامی و سیاسی بیشتری برای آنها به همراه خواهد داشت، چون پول که داشته باشند در همه ابعاد توسعه مییابند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: سال ۱۹۷۹ که در ایران انقلاب شد قدرت اقتصادی چین تنها ۳۰۰ میلیارد دلار بود، در حال حاضر ۱۲ تریلیون است. اگر چهل سال قبل ۳ میلیارد دلار هزینه نظامی میکردند اکنون میتوانند ۵۰۰ میلیارد دلار هزینه کنند؛ بدون اینکه فشار اقتصادی را تحمل کنند، بنابراین خود به خود، قدرت نظامی آنها هم زیاد میشود و در آینده میتوانند اهداف امپریالیستی مانند آمریکا داشته باشند. تاکید و اولویت جمهوری اسلامی مبتنی بر توسعه و قدرت اقتصادی نبوده و نیست. سیاستهای ما بر مبنای resistance یا مقاومت است و بر مبنای اقتصاد فعال نیست. به این معنی که سیاستهای اقتصادی ما بر پایه شرایط مختلف سود و زیان شکل نگرفته است که به آن «شاخص اقتصاد مقاومتی» یا Resilient Economy Index میگویند. یعنی اقتصادی که در شرایط متفاوت در ارتباط با سایر اقتصادها توانایی ارتباط، هماهنگی، برخورد و پایداری را داشته باشد، چون اقتصاد، امری جهانی است بنابراین اگر استراتژی کلان کشور در جهت توسعه اقتصادی باشد و اقتصاد مقاومتی از نوع Resilient Economy Index برنامه ریزی شود آسیب کمتری در شرایط مختلف میبینیم. کشورهای آسیای جنوب شرقی بعد از بحران اقتصادی اواخر دهه ۹۰ میلادی به این شکل از اقتصاد روی آورده و توانستند از بحران مذکور عبور کنند.
این کارشناس روابط بین الملل عنوان کرد: رویه سیاست ورزی ایدئولوژیک ما که مبتنی بر سود و زیان نیست، نمیتواند کمترین چشم انداز را برای پیش بینی آینده کشور در اختیار ما قرار دهد. طبیعتا، چون این استراتژی کلان ما با محیط بین المللی و منطقهای در تضاد قرار میگیرد نمیتوان تعریف یا آینده مشخصی برای اقتصادش متصور بود. اگر روش اقتصادی ما متعارف بود وزرای خارجه و کشورهای همسایه را مگس خطاب نمیکردیم بلکه به چشم یک شریک اقتصادی به آنها نگاه میکردیم. اکثر مردم بحرین یا ریشه ایرانی دارند یا شیعه مذهب هستند، به دلایلی که گفتم بازار فرهنگی و تجاری خود را با این ادبیات و استراتژی در بحرین و امثالهم از دست دادیم.
محبعلی افزود: وقتی در چین، مائوئیسم جواب نداد، آن را کنار گذاشتند و خود آقای مائو هم به این تغییر رویه و اصلاحات کمک کرد و دنبال روی از روسیه (شوروی) را کنار گذاشتند و توسعه اقتصادی و بازار آزاد را انتخاب کردند لذا برای قرار گرفتن بر روی ریل توسعه باید رفتارهای بین المللی خود را متعارف کنیم. بنیانگذار سنگاپور در دهه ۷۰ گفت: «هیچ کشوری توسعه نمییابد مگر اینکه ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و اداری و شیوه حکمرانی در داخل آن کشور با ساختارهای بین المللی در تضاد و بر مبنای درگیری، تنش و مناقشه نباشد.» بنابراین اگر ایران میخواهد توسعه پیدا کند باید ظرفیت و توانایی را ایجاد کند و ساختارهایی را تعریف کند که با امنیت و تعاریف رایج در اقتصاد جهانی و ساختارهای حقوقی بین المللی در تضاد نباشد. باید یک بار برای همیشه دریابیم تقابل با کشورهای منطقه، جهان و قدرتهای بزرگ بر سر چیست و سود و زیانش را در نظر بگیریم و فکر کنیم هر کدام را چگونه میتوان حل و فصل کرد.
وی در پایان گفت: باید هزینه اداره کشور را با دوری جستن از تنش و کم کردن مخارج بی برگشت منطقه ای، کاهش دهیم و برای کشور، منافع و امنیت بلند مدت ایجاد کنیم و از امکانات منطقهای و بین المللی برای توسعه کشور و بهبود وضعیت اقتصادی کشور بهره ببریم. از بعد از انقلاب، اولویت اصلی ما مسئله امنیتی بوده است و دائم در «شرایط حساس کنونی» بوده ایم. این رویکرد باید عوض شود و به شکل ساختاری، تحول در نگاه را به رسمیت شناخته و در عمل پیاده کنیم.