تیتر امروز

محمد رهبری: پزشکیان درباره فیلترینگ رویا فروشی نکرد/ رئیسی از جلیلی بهتر بود/ حدود ۶ وزیر و معاون رئیس جمهور زن خواهیم داشت
گفتگوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با جوان‌ترین عضو شورای راهبری رئیس جمهور

محمد رهبری: پزشکیان درباره فیلترینگ رویا فروشی نکرد/ رئیسی از جلیلی بهتر بود/ حدود ۶ وزیر و معاون رئیس جمهور زن خواهیم داشت

جامعه پلاس در یکی دیگر از برنامه‌های خود میزبان جوان‌ترین عضو شورای راهبری چند روز مانده به اعلام نام وزرای دولت چهاردهم بود؛ محمد رهبری که عنوان جامعه شناس هم دارد، مهمان استودیو دیدار بود.
"دیدارنیوز" به بررسی فیلم «درخونگاه» می‌پردازد؛

یک مورد عجیب: فیلمفارسیِ ابزورد

فیلمسازان ایرانی، تصور می­ کنند که باید برای ایجاد ارتباط حسی و همذات پنداری با کاراکتر، به طنز و کمدی رو بیاورند و شخصیت­‌های هرچند جدی خود را تبدیل به کاریکاتور کنند. درخونگاه با چنین فضای سیاه و غمگینی، از یک امین حیاییِ شنگول با خالکوبی­‌های بامزه استفاده می­ کند و دائم با تکه­‌های طنز، یک شکست بین فضای نئورئالیستی و فضای کمدی به وجود می­ آورد. این شکست، موجب حس­ زدایی و عدم برخورد جدی با فضا و داستان است.

کد خبر: ۲۰۲۴۵
۱۳:۲۲ - ۱۹ بهمن ۱۳۹۷

دیدارنیوزـ ایمان رضایی: فیلم­‌های بد و غیرقابل تحمل جشنواره، با درخونگاه حتی از تکرار کلیشه­‌ها هم پا را فراتر می­ گذارند و با ساختاری جدید، آثاری بیش از حد ضعیف و ناامید کننده می­ سازند. "درخونگاه"، پیشکشی است به مسعود کیمیایی، بابت دیالوگ­‌های جنوب­ شهری و کوچه­ بازاری، و ادای دینی است به قیصر (که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد).

 

یک مورد عجیب: فیلمفارسیِ ابزورد

درخونگاه، قصه مردی است که در دوران جنگ، به ژاپن رفته و بعد از هشت سال به خانه برگشته تا با درآمدش از ژاپن، وضعیت زندگی خانواده خود را تغییر دهد، اما با شرایط اسفباری که خانواده­ اش برایش به وجود آورده­ اند مواجه می­ شود. پس­ اندازی که بدون اجازه خرج شده، خواهری که با یک خلافکار و قاچاقچی دارو ازدواج کرده، مادربزرگی که رو به موت است و برادری که در جنگ مفقود شده است.


درخونگاه را می­ توان از معدود آثار نئورئالیسم ایرانی نامید. سبکی که توسط سینماگران دهه پنجاه میلادی در ایتالیا پس از جنگ جهانی ابداع شد و تاثیرات مخرب پس از جنگ را در شهر‌ها و شهروند‌ها به نمایش می­ گذاشت. به مسائلی مانند فقر و مسائل روانی/شخصیتی کاراکتر‌ها که متاثر از دوران جنگ بوده می­ پرداخت و قاعدتا فضایی سیاه و منزجر کننده داشت. حالا سیاوش اسعدی با درخونگاه، پا به دوران فیلمسازانی مانند دسیکا و فلینی و روسلینی گذاشته­ است. از این جهت که فضایی دارک و خانواده­ای فقیر، اما بلندپرواز را به تصویر می­ کشد و شخصیت مجهولی که به علت حضورِ جنگ، هرگز توسط مخاطب کشف نمی­ شود. اما باید بررسی کرد که اسعدی چقدر به کیفیت آنچه که در نظر داشته نزدیک شده است؟

یک مورد عجیب: فیلمفارسیِ ابزورد


فیلمسازان ایرانی، تصور می­ کنند که باید برای ایجاد ارتباط حسی و همذات پنداری با کاراکتر، به طنز و کمدی رو بیاورند و شخصیت­‌های هرچند جدی خود را تبدیل به کاریکاتور کنند. درخونگاه با چنین فضای سیاه و غمگینی، از یک امین حیاییِ شنگول با خالکوبی­‌های بامزه استفاده می­ کند و دائم با تکه­‌های طنز، یک شکست بین فضای نئورئالیستی و فضای کمدی به وجود می­ آورد. این شکست، موجب حس­ زدایی و عدم برخورد جدی با فضا و داستان است. نه دیوانه­ غمگینی که در تیمارستان غصه می­ خورد را جدی می­ گیریم، نه زن بدکاره­‌ای که با وجود داشتن بچه، رو به بدکارگی آورده است. بماند که اگر دیالوگ‌های شامل اطلاعات که مخاطب را مطلع از زمان و تاریخ فیلم می­ کنند را هم فاکتور بگیریم، فضای فیلم در القای حس دهه شصتی خود ناتوان است و عدم خلق فضای مناسب با عدم شخصیت پردازی­‌های درست، صرفا ماکتی ساخته از یک فیلم با چند تیپ غیرقابل باور و غیرقابل ترحم.

 

یک مورد عجیب: فیلمفارسیِ ابزورد



انتخاب بازیگران، عجیب و غریب است. امین حیایی که ذهنیتی کمدی در ذهن تماشاگر دارد، در نقش یک قیصر معاصر (که معلوم هم نمی­ شود فردی سنتی است یا روشنفکر) ابدا خوب ظاهر نمی­ شود. مهراوه شریفی­ نیا با آن چادر‌ها و لباس­های دهاتی، یک پارادوکس کامل است، هرچند که نقش خاصی ندارد و در کل، فقط گریه می­ کند. ژاله صامتی به شدت تیپ است. تیپ یک مادر سنتی و همیشه نگران که او هم دائم غر می‌زند و می­ نالد از وضعیت زندگی و در آخر، پدری که با بازی محمود جعفری، صرفا وظیفه حرص دادن مخاطب را دارد و با خنده­‌ها و دودبازی­ هایش، به عنوان پاشنه آشیل این خانواده از آن یاد می­ شود.

این تقابل بین کمدی بازی­‌ها و فضای سیاه و جدی فیلم، موقیعتی ابزورد ساخته که قاعدتا کارکردی درست و هم جهت با خواسته­‌های کارگردان نیست، چراکه این المان­‌های ابزورد از ناخودآگاه نابلدی فیلمساز آمده، نه ذهن کنش­مند او. پیشکش به مسعود کیمیایی نیز صرفا فرار از زیربار فیلمسازی با استاندارد‌های جهانی­ است و یک نوستالژی بازی سودده با یک کلاه شرعی فیلمفارسی محسوب می­ شود.

درخونگاه، از آن دست فیلم­­‌هایی است که با ندیدنش، چیزی را از دست نمی­ دهید و احتمالا با دیدنش هم چیزی به دست نمی­ آورید...

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی