فریدون مجلسی، تحلیلگر ارشد سیاست خارجی با اشاره به اینکه در سیاست خارجی انفعال یعنی واگذاری میدان به حریف، گفت: نکته قابل توجه این است که از دید من این بیعملی و انفعال نه فقط در عرصه سیاست کشور، که در بسیاری دیگر از عرصهها دیده میشود. نگاهی به وضعیت هوای شهرهای بزرگ ایران به ویژه پایتخت و بیتوجهی به آلودگی شدید، نمونهای از همین بیعملیها و انفعال است.

دیدارنیوز: قطعنامه شورای حکام آژانس علیه برنامه هستهای ایران، با واکنشهایی همراه شده است. میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه، این وضعیت را بنبست کامل خوانده و مسئولیت آن را متوجه تروییکای اروپایی و آمریکا دانست. او تأکید کرد که دیپلماسی به پایان عمر خود رسیده و چنین قطعنامههایی نشاندهندهعدم کارکرد واقعی دیپلماسی است.
این اظهارات در شرایطی مطرح شده که طی روزهای گذشته کمال خرازی و عباس عراقچی در اقداماتی مشابه ضمن رد نکردن تمایل ایران بر مذاکره برابر و عادلانه، مواضع آژانس و طرف غربی را زیر سوال بردهاند.
فریدون مجلسی، تحلیلگر ارشد سیاست خارجی و دیپلمات با سابقه ایرانی در گفتوگو با فرارو، به بررسی این موضوعات پرداخته است.
بن بست کامل در دیپلماسی معنا ندارد
فریدون مجلسی گفت: «بنبست کامل در دیپلماسی، از دید یک ناظر واقعگرا و تجربهگرا، اساساً مفهوم معتبری نیست. در ادبیات روابط بینالملل، بنبست مطلق تنها زمانی معنا پیدا میکند که طرفها تصمیم به کنار گذاشتن هرگونه گفتوگو بگیرند و میدان را به منطق قدرت سخت و در نهایت به چرخه بحران و حتی جنگ بسپارند. این در حالی است که دیپلماسی، برخلاف سیاستهای مقطعی و احساسی، همواره ظرفیت بازسازی، بازآرایی و آغاز دوباره دارد. بنابراین، هرگاه در فضای سیاسی کشور عبارت «بنبست کامل» تکرار میشود، باید نسبت به بار معنایی نادرست آن هشدار داد؛ زیرا چنین تعبیری ذهن سیاستگذاران را از مسیر گفتوگو دور و به سمت پذیرش نوعی ناامیدی ساختگی هدایت میکند.»
وی افزود: «راه درست، نه در تداوم سکوت و نه در رها کردن گفتوگو در خلأ بیسرانجام، بلکه در تلاش برای بازگشایی مجاری جدید ارتباطی است. دیپلماسی از جنس انفعال نیست؛ نیازمند کنش، ابتکار، صبوری و خلاقیت است. زمانی که طرف مقابل احساس کند ما از میدان گفتوگو کنار کشیدهایم، طبیعی است که روایتسازی یکطرفه و اتهامزنیهای سیاسی شدت میگیرد؛ زیرا میدان خالی از حضور فعال ما خواهد شد. سکوت ما، میدان روایت را برای دیگران خالی میکند و آنان با بهرهگیری از رسانهها، لابیها و شبکههای بینالمللی، تصویری میسازند که الزاماً منصفانه یا دقیق نیست. این همان نقطهای است که باید نسبت به آن حساس بود: غیبت ما در گفتوگو، به تقویت فشارهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی منجر میشود.»
حمله ما به آژانس کمکی به حل مشکلات کشور نمیکند
این دیپلمات با سابقه در ادامه گفت: «این روزها، بسیاری از کشورهای منطقه، تلاش میکنند موقعیت خود را نزد ایالات متحده بازتعریف یا تقویت کنند. این روند، واقعیتی است که صرفنظر از موافقت یا مخالفت ما رخ میدهد. خاورمیانه، مجدداً در حال تجربه آرایش جدیدی از ائتلافها، تفاهمها و گفتوگوهاست. در چنین شرایطی، کنار کشیدن یا بیاعتنایی به دیپلماسی، نهتنها فرصتسوزی است، بلکه پیام ضعف ارسال میکند؛ پیامی که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای بهسرعت آن را تبدیل به فشار یا امتیازگیری میکنند. از اینرو هوشمندی در سیاست خارجی یعنی درک لحظه تاریخی و حرکت از مفهوم بنبست به سمت مفهوم «راه جایگزین». هیچ مذاکراتی الزاماً از مسیر اصلی به نتیجه نمیرسد؛ گاهی لازم است به چرخشهای تاکتیکی، به میانجیگریها، به مسیرهای دوم و سوم یا حتی به گفتوگوهای غیررسمی روی آورد تا قفلهای موجود یکبهیک گشوده شوند».
وی افزود: «سیاست خارجی عرصه واکنشهای احساسی یا رفتارهای نمادین نیست. این که دست روی دست بگذاریم یا با تکرار مفهوم بنبست یا مفاهیمی با همین معنا، خود را در وضعیت انفعالی قرار دهیم، سادهترین و ابتداییترین واکنش ممکن است. دیپلماسی تجربهشده کشورهای مختلف نشان میدهد که حتی در تیرهترین دورههای روابط، همیشه مجرای کوچکی برای ارتباط وجود دارد که میتواند به مرور گسترش یابد. هنر سیاست خارجی حرفهای در همین نقطه است: یافتن روزنهای که در ظاهر دیده نمیشود و تبدیل آن به یک مسیر رسمی و قابل اتکا. در کنار این، باید به نقش نهادهای بینالمللی نیز با واقعگرایی نگریست. این تصور نادرست که با واکنشهای تند یا ادبیات تخریبی میتوان مسئلهای مانند پرونده هستهای را پیش برد، تنها فضا را از حالت فنی و حقوقی خارج میکند و آن را به سمت سیاسیشدن بیشتر سوق میدهد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی، با تمام کاستیها، ابزار اصلی اعتمادسازی برای کشورهای عضو NPT است. حمله لفظی به آژانس، یا تقلیل آن به یک بازیگر جانبدار، نهتنها کمکی به حل اختلافات نمیکند، بلکه طرف مقابل را در موضعی قرار میدهد که ادعاهایش با استقبال بیشتری روبهرو میشود.»
در سیاست خارجی انفعال یعنی واگذاری میدان به حریف
این تحلیلگر ارشد سیاست خارجی در ادامه گفت: «اگر مسئولان کشور نسبت به برخی رویکردها یا رفتارهای آژانس دلخور یا معترضاند، این امر قابل فهم است، اما ترجمه این دلخوری به زبان تند و تقابل علنی، نه منطقی است و نه نتیجهبخش. مسیر درست، بازگشت به زبان فنی، ارائه مستندات و استفاده از ظرفیت کشورهای تأثیرگذار در شورای حکام است. تجربه سالهای گذشته نشان داده هر زمان برخوردها از قالب فنی خارج شده و به فضای هیجانی منتقل شده، نهتنها گرهی باز نشده، بلکه به انباشتهشدن بیاعتمادی و فاصلهگرفتن بیشتر طرفین منجر شده است. حتی کشورهایی که نسبت به برنامه هستهای ایران مواضع سختگیرانه دارند، در مواجهه با یک ایران آرام، حرفهای و مبتنی بر گفتوگوی فنی، ناچارند خود را در چارچوب مقررات بینالمللی و گزارشهای رسمی نگه دارند. اما در فضای تند، امکان سوءاستفاده برای آنان چند برابر میشود.»
وی افزود: «در سیاست خارجی، سکوت نهتنها فضیلت نیست، بلکه گاهی به معنای واگذاری میدان است. هر چقدر از گفتوگو فاصله بگیریم، طرف مقابل در شکلدهی به روایت بینالمللی دست بازتری پیدا میکند. این روایتسازی، هنگامی که با تحرکات همزمان بازیگران منطقهای همراه شود، میتواند زمینهساز فشارهای جدید در حوزههای دیپلماتیک، اقتصادی و امنیتی باشد. مسئله فقط گفتوگو با غرب نیست؛ مسئله حفظ و احیای جایگاه ایران در شبکه روابط منطقهای است. در جهانی که کشورها همزمان با چند بازیگر کار میکنند و وابستگیهای متقابل در حال افزایش است، انزوا نهتنها راهبرد نیست، بلکه در حکم حذف تدریجی از معادلات است. در نهایت، راه خروج از وضعیت کنونی، نه در شعار و نه در مطالبه انزوا، بلکه در احیای ابتکارهای دیپلماتیک است: گسترش کانالها، ایجاد مسیرهای موازی، کاهش ادبیات تنشزا، بازگشت به زبان حرفهای و اتکا به ابزارهای حقوقی بینالمللی. دیپلماسی هنر ساختن راهی است که وجود ندارد؛ هنر تبدیل لحظات سخت به فرصتهای جدید. سخن گفتن از بنبست کامل، تنها ذهن را بسته میکند. تکیه بر خلاقیت و گفتوگوی مستمر، راهی است که در نهایت منافع ملی را حفظ میکند و کشور را از فشارهای تکجانبه دور میسازد.»
مجلسی تاکید کرد: «نکته قابل توجه این است که از دید من این بیعملی و انفعال نه فقط در عرصه سیاست کشور، که در بسیاری دیگر از عرصهها دیده میشود. نگاهی به وضعیت هوای شهرهای بزرگ ایران به ویژه پایتخت و بیتوجهی به آلودگی شدید، نمونهای از همین بیعملیها و انفعال است. برخی شهرهای بزرگ جهان نیز درگیر آلودگی هستند، اما تا این حد بیتوجه نیستند. درواقع در همه کشورها، برای مدیریت منابع آبی، یا مبارزه با آلودگی هوا راهکارهایی اندیشیده میشود. اما متاسفانه در کشور ما مبارزه با آلودگی هوا در حد حرف و مبارزه با خشکسالی در حد شعار و اطلاعات پراکنده آماری از وضعیت بارشها خلاصه میشود.»