
یکی از موضوعات مهمی که این روزها همه درباره آن صحبت میکنند، جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل و تاثیرات آن است. شاید تا به امروز واژههای ترس، اضطراب و استرس را زیاد شنیده باشید، اما «تروما جنگ» بحث مهمی است که باید بدان توجه داشت.
دیدارنیوز _ گروه اجتماعی: از آنجاییکه در همه جنگها و ویژهتر جنگ ایران و اسرائیل، خبرنگاران بیش از سایرین در معرض تروما قرار گرفتند، تصمیم گرفتیم این موضوع مهم را با حضور کارشناسان و صاحب نظران به بحث و بررسی بگذارد و روز خبرنگار و توجه به این روز بهانه این نشست تخصصی با حضور فریدون صدیقی روزنامه نگار و استاد ارتباطات، یونس شکرخواه روزنامه نگار و استاد دانشگاه و هادی خانیکی استاد دانشگاه بود.
ویدیوی خلاصه شده این نشست را می توانید اینجا ببینید.
صدیقی: روزنامه نگاری کار پردردسر، پر زخم و ناپیدا است
ابتدا در این نشست فریدون صدیقی، استاد روزنامه نگاری گفت: من به خاطر اینکه از شما کهنسالتر هستم و از سال ۵۱ کارم را در کیهان شروع کردم اجازه میخواهم که صحبتم را شروع کنم. من سال ۵۱ که میخواستم وارد کیهان شوم با همسرم همکار بودیم و پدر خانمم گفت روزنامهنگاری یا سرکاری یا سر دار است و بنابراین یک نفرتان باید این حرفه را ادامه دهید. بنابراین پیشنهاد کرد من سر دار باشم و من هم گفتم من هیچ مردی را نمیشناسم که مرد پای بافت باشد، بنابراین من نمیتوانم پای دار باشم و ایشان پذیرفت که من کارم را در کیهان شروع کنم. بنابراین از همان ابتدا این تلنگر که این کار، کار پردردسر، پرزخم، رنج، ناپیدا و ناهویدا است وجود داشت.
یونس شکرخواه: کار روزنامه نگاری اساسا تروما است
یونس شکرخواه نیز در ادامه صحبتهای فریدون صدیقی به این اشاره داشت که آقای صدیقی تجربه درست و واقعی داشتند؛ ما همکار بودیم و کمابیش شاهد این بحرانها برای هم بودیم. به عنوان روزنامهنگار بگویم که من ترجیح میدهم از کلمه خبرنگار استفاده نکنیم، چون یک گونهای از حرفه ما است. الزاما خبرنگار وارد پوشش یک واقعه یا تروما نمیشود؛ گزارشگر هم ممکن است برود. روی سخنم بیشتر با خود بحث است؛ یعنی در فضای حرفهای مثل یک روانشناس، در یک اسکن اولیه از آدمها، یک پاسخهایی دارد. ما در حرفهمان اینها را دچار نویز میکنیم. یک روزنامهنگار تخصصهای گوناگونی دارد و خود تخصصها هم زیرمجموعههای خاص خودش را دارد. ببینید ما اصلا کارمان تروما است.
هادی خانیکی: روزنامه نگاری خود خود تروما است
من برداشت خودم را درباره ارتباطات به طور عام و روزنامهنگاری به طور خاص و روزنامهنگاران به طور اخص آن هم با تروما که یک امور و مرور تاریخی که این تفاوتها را نشان دهد عرض میکنم. در ایامی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود و ما در روزنامه کیهان در یک زمانی که در ماههای آخر جنگ، جنگ شهرها گسترده شده بود و موشکها نزدیک روزنامه کیهان و اطلاعات هم میخورد. روزنامه کیهان هم اگر دوستان دیده باشند تحریریه آن زمان به قدری از نظر استحکام ساختمانی ضعیف بود که راه میرفتیم میلرزید. اما از یک طرف دیگر ما براساس آن فهم روزنامهنگارانهمان حس کرده بودیم که باید روزنامه دربیاید و باید روزنامهنگار در صحنه باشد. آن زمان هم دو روزنامه بزرگ کیهان و اطلاعات عهدهدار این کار بودند و رادیو و تلویزیون و خبرگزاری جمهوری اسلامی. یعنی یک خبرگزاری بزرگ و دو روزنامه بزرگ و صداوسیما. وضعیت جنگ شهرها هم مشخص بود و هدفش این بود که تهران خالی شود و تهران هم خالی میشد، طبیعی هم بود که خالی میشود. ما چه کار باید میکردیم؟ اینجاست که میخواهم بگویم محیط ترومازا برای روزنامهنگاری و روزنامه مهیا بود و باید به آن توجه میشد که نشد.