
درپی نقد مقاله مهدی مطهرنیا، نویسنده و تحلیلگر مسایل سیاسی داخلی و بینالملل درباره کوروش توسط محمد منصورنژاد، تحلیلگر مسایل سیاسی، مطهرنیا پاسخی به این نقد داده که در دیدارنیوز میخوانید.
دیدارنیوز _ مهدی مطهرنیا*:
پاسخی کوتاه و فوری به نقد محمد منصورنژاد در باب روایتی ایدهآلیستی و ایدئولوژیک به کوروش
نقد را میپسندم
از آن میآموزم
پاسخ میدهم
مطلب مرتبط:
دکتر مطهرنیا؛ روایتی ایدهآلیستی و ایدئولوژیک از کوروش کبیر
بسیار سپاسگزار هستم که زمانه میگذارند و زمینهی سخن فراهم میسازند. زمانی که نقد صورت میگیرد؛ تیر به هدف خورده است. ساخت و پرداخت آیندههای شایسته و بایسته نیازمند رویاپروری است.
«من رویایی دارم»؛ غیر علمی نیست. ضدواقعیت نیست. خردورزانه است. واقعیت پرور است. امر واقع گریز و واقع امرستیزی است که واقعیت را به ماهیت و جوهره ارادهی سازنده آدمی برای رسیدن به رویاها باز میگرداند.
حتماً! در نقد مقاله درباره کوروش کبیر، ابتدا باید به نکاتی که شما در مورد روش علمی و انتقادی اشاره کردید، توجه کرد. به نظر میرسد که یکی از مسائل اساسی در این نوع رویکردها، به خصوص در بحثهای تاریخی و فرهنگی، این است که مواریث گذشته باید بهطور انتقادی و با درک درست از زمان و مکان بررسی شوند تا از تحریف و برداشتهای غیرعلمی جلوگیری شود. در حالی که من نه در پی گسترش ادراک علمی بلکه به واقع به دنبال الگوپروری و مدل سازی؛ به شیوهای ایدئالیستی به کوروش کبیر نگاه کردهام، شاید این پرسش مطرح شود که آیا تمامی ارزشهایی که از سوی من به کوروش نسبت داده شدهاند، واقعاً قابل استناد و مرتبط با بافت تاریخی و اجتماعی آن دوران هستند؟
من در مقاله خود، تلاشی فراوان برای استخراج آموزههای کوروش برای حل چالشهای جهانی معاصر انجام داده ام، اما شاید عدم دقت کافی عمدی به این نکته که فرضیات من درباره ارزشهایی همچون حقوق بشر، آزادی مذهبی و عدالت، ممکن است نسبت به زمینههای تاریخی آن دوران و همچنین تحولات پیچیدهتر تاریخ بشری، کمی ایدهآلیستی باشد. بعضی از دوستان را در پی بهره مندی برای اطلاق عناوین عوام گرا به نویسنده متوجه ساخته است.
به هر حال اطلاق بعضی عناوین به نویسنده به جای نقد نوشته؛ نشانهها از نشان عالمانه در درون خود، برای اهل دانایی به همراه دارد. کوروش کبیر، با وجود برخی اقدامات نوآورانه در تاریخ خود، بیشتر از آنکه یک پیشرو در مفاهیم مدرن حقوق بشر باشد، حکومتی بوده که در راستای اهداف خود و حفظ قدرت، سیاستهایی در پیش گرفته است که ممکن است بهطور انتقادیتر نیاز به بازنگری داشته باشند.
اما او توانست برای ملت خود بهترین و حتی بایستهترینها را در زمانه خود ایجاد کند. آنچه پرداخت و ساخت جهانی شد و ماندگار ماند. در نهایت، ادعای من که سیره کوروش را به نوعی “مدل فمینیستی حکومت” میسازد، احتمالاً تلاشی است برای یافتن الگوهای جدید و مثبت از تاریخ، اما این ادعا بدون بررسیهای عمیقتر و تحلیل دقیقتر، از نظر تاریخی شایسته نقد است. شاید بتوان گفت که در این نوع استنتاجها، خطر تعمیمهای سریع و ایدهآلیستی وجود دارد که ممکن است نتیجهگیریهای نادرست یا غیرواقعی ایجاد کند.
اما این آغازی بر یک پرداخت و ساخت معنادار؛ قابل تعریف؛ هویت پرور؛ ظرفیت ساز و موقعیت گرا خواهد بود. در مجموع، استخوان بندی نقد شما را نادرست نمیدانم. اینکه تحقیقات علمی نیاز به شفافیت و مستندات دقیق دارند و نه تنها باید به اصول علمی وفادار بمانند، بلکه باید از هرگونه آرمانگرایی غیرمستند خودداری کنند؛ قابل پذیرش است.
به اینها پاسخ خواهم گفت. فعلا به محض ارسال این نقد آنرا در کانال گذاشتم و در همینحد تشکر خود را ابراز و پس از پایان نگارش آیین قدرت، کتاب «آئین کوروش بزرگ» را رقم خواهم زد و با بهره مندی از این موتور محرکه آن را به جامعهی ایرانیان بزرگوار تقدیم خواهم کرد.
علم بایسته است که سازنده آینده باشد تا رقم زنندهی گزارههای سترون و ناموثر برای خاک خوردن در کتابخانهها!
پروردگار پاسبان ایران باد
*استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل سیاسی