
مهدی مطهرنیا، آیندهپژوه سیاسی- اجتماعی میگوید: از بالاشهر تا پایین شهر بهصورت مستقیم با آسیبهای فقر روبهرو هستند. طبقات متوسط رو بهبالا بهدلیل فرصتهای کاذب خود را فربه میبیند، ولی در نهایت باتوجه به تورم موجود در حال سقوط به سمت طبقه متوسط پایین است. طبقه متوسط پایین در حال سقوط به طبقات پایینتر است که میتواند پیامدهای زیادی را متوجه جامعه ملی کند. با این وجود باید بگوییم که فقر همه طبقات جامعه را در برگرفته است.
دیدارنیوز: فقر یکی از بحرانهایی است که قدرت نفوذش را نمیتواند در کل جامعه و حتی کشورهای همجوار کتمان کرد. جامعهشناسان بر این باورند که طبقات بالایی جامعه که کیلومترها با طبقات پایینی فاصله جغرافیایی، فرهنگی و اقتصادی دارند نهتنها از تبعات این آسیب در امان نیستند بلکه بهصورت مستقیم با آن دست به گریبان هستند.
جرایم خشن، سرقتهای سریالی، خفتگیری، اعتیاد، قمار و... از جمله ابتداییترین آسیبهایی است که بهصورت مستقیم از اقشار محروم به اقشار ثروتمند میرسد. بسیاری از کشورها توانستهاند با دریافت مالیات از اقشار بالایی جامعه تا حدودی شکاف اجتماعی و اقتصادی را کاهش دهند، ولی در برخی از کشورها از جمله کشورهای حوزه خاورمیانه نهتنها اقشار پایینی جامعه شاهد هیچ تغییری در روند زندگی نیستند بلکه شاهد رشد روزافزون شکاف بین طبقات اجتماعی هستیم و ثروتمندان بدون در نظر گرفتن خطرات اجتماعی بر داراییهای خود اضافه میکنند. برخی جامعهشناسها در سالهای اخیر از این شکاف اجتماعی بهعنوان گٌسل نام میبرند. در حالی تورم و گرانی همه طبقات جامعه را تحت تاثیر قرار داده، دولتها با ارائه کمک هزینههای اندک قصد دارند تا کمی از سطح فقر بکاهند، ولی دریغ که سرعت گسترش فقر در کشور از سرعت مسئولانی که با شعارهای ضدفقر رویکار میآیند بیشتر است. در این مورد با یکی از جامعهشناسان سیاسی مصاحبهای انجام دادهایم.
مهدی مطهرنیا، آیندهپژوه سیاسی- اجتماعی و رئیس اندیشکده سیمرغ در این مورد معتقد است که تعاریف مربوط به فقر باید در جوامعی مانند خاورمیانه تغییر کند، چراکه اگر همسایه یک کشوری فقیر باشد، آسیبهای آن به کشورهای همجوار هم کشیده خواهد شد. مانند وضعیت ایران و افغانستان.
در ادامه ماحصل گفتگوی آرمان ملی با مهدی مطهرنیا را میخوانید.
آنچه فقر مینامیم در کشورهای درحال توسعه چه روندی را در پیش دارد و چه نگرانیهایی در این مورد وجود دارد؟
نوع نگرش به مقوله فقر در جوامع موجود و بهخصوص در جغرافیای خاورمیانه، دارای نوعی تعارض در معنا و تعریف است. عدهای حتی فقر را یک امر مقدس میدانند و برای آن یک تعریف مثبتی قائل شدهاند و فقر و فقیر بودن را نشانه غنای زندگی و گذار در رنجی که سازنده است متصور میشوند؛ لذا دریچه ذهنی به مسائل فقر در منطقه از نوسان برخوردار است. گروه دیگری که از توسعه سخن میگویند و رویای شکوفایی در سر دارند اساسا گریز از فقر و ایجاد یک جامعه ثروتمند را به هر روی مقدمهای برای حصول به شرایط اجتماعی و سیاسی توسعه یافته قلمداد میکنند و بههمین دلیل توسعه اقتصادی را مهمتر از توسعه سیاسی میدانند و به آن ارجعیت میدهند. از این منظر اگر بنگریم، باید بگوییم که در مرحله نخست در منطقه دچار بحران واژگانی در باب مفهوم فقر و بحران هستیشناسانه هستیم. باید اشاره کنیم که دلیل فقر و فقرزدگی در این جوامع برای چیست، با توجه به چتر ذهنی موجود در باب فقر که بهآن اشاره کردیم در مرحله دوم نوع نگاه بهفقر بهعنوان زیربنای تجهیز نیروی انسانی مطرح است.
باتوجه به این ورودی به چه آسیبهای میتوانیم اشاره کنیم؟
از جمله این آسیبها میتوانیم به جامعه فقیر، جامعه کم اراده کمهمت، مایوس ناامید و بینشاط اشاره کنیم. جامعهای که در آن فقر وجود دارد غم در آن جای میگیرد. افسردگی و نگرانی نسبت به آینده، دربند فشارهای حال، رنج سهمگینِ در وضعیت کنونی ماندن و گذشتهای بیمعنا و تهی از موفقیت و... نیروی انسانی این جامعه را فشل میکند. بسیاری از مواقع نظامهای فکری که نمیتوانند پاسخگوی کارآمدی برای بهبود وضعیت جامعه باشند در این مسیر جا میمانند. این جامعه هرچه میگذرد دچار عصیانهای ناشی از فقر میشود و این عصیانها، جامعه را دچار تاخر میکند و در صورت عدم برطرف کردن این تاخر، جامعه دچار عدم تعادل خواهد شد. توجه داشته باشید که این عدم تعادلها میتواند به عصیانهای جمعی منجرب شود. بههمین دلیل ثبات اجتماعی و سیاسی را با اختلال روبهرو میکند لذا تمام تئوریهای انقلاب از ارسطو و حتی پیشاارسطویی تاکنون مسأله احساس نابرابری اجتماعی که زمینه آن را عدم تعادل ثروت و تقسیم عادلانه ارزشها در جامعه بهوجود میآورد، بهعنوان علت اصلی هر اعتراض گستردهای محسوب میشود. باید بگوییم فقر تنها تبعات مادی ندارد بلکه این فقر پیامدهای اجتماعی و سیاسی خاصی هم بهدنبال میآورد.
همسایههای فقیر چه تاثیری بر روی دیگر کشورها دارند؟ بهعنوان مثال تاثیر افغانستان بر ایران چه میتواند باشد؟
همسایه فقیر، فقر و نداری خود را در چارچوب ارتباطهای موزاییکی میبیند و اگر یک جامعهای فقیر بماند نتایج و پیامدهای فقر در محیط زندگی و زیستبوم خویش را گسترده میکند. تا جایی که به محیطهای پیرامونی از نظر عیانهای جمعیتی شکل میدهد. امروز مرز ایران با چالش جدی عبور مهاجران افغان روبهرو است و آنها در ایران با وجود اینکه ایران دارای شرایط خاصی است، در حال افزایش هستند. نمیتوان گفت که فقر در یک جامعه پیرامونی نمیتواند بر محیط داخلی کشورهای همجوار تاثیری نداشته باشد. این اثرات باید از جنبههای گوناگون مورد توجه قرار بگیرد. جنبههای فرهنگی، جنبههای اجتماعی و اقتصادی باید مورد پروای این موضوع قرار بگیرد تا در ادامه راهحلهای حل این چالش را بازیابند.
سرعت گسترش فقر در جوامع به چه عواملی بستگی دارد و چه آسیبی به بنیان جوامع خواهد زد؟
بستگی به سطح، دامنه، شدت فقر دارد. عملکردی متفاوتی از فقر و استانداردها و ماهیتشناسانهِ در کشورها گوناگون وجود دارد. کشورهایی که نمیتوانند کارآمدی را در جواب نیروی انسانی کشور خود فراهم کنند، باید گفت که مسله اصلی در این زمینه آن است که اگر یک جامعه نتواند بهسطحی از شکوفایی معنایی در پاسخ به نیازهای فیزیکی و اولیه خود دست یابد، میتواند دچار بحرانهای درونی و گسترش آن به لایههای دیگر حیاتی اقشار متفاوت جامعه شود. اگر روانشاسی رشد را در نظر بگیرم میتواند پاسخگوی صاعقههای فیزیکی و نیازهای جسمی در سطح اول باشد و اگر این بنیاد بهدرستی شکل نگیرد جامعه در درون و در ریشه خودش بسیار نامطمئن رشد خواهد کرد. در این زمینه باید مراقبتهای جدی انجام شود.
کمی از کشورهای خاورمیانه و توسعه نیافته دور شویم، فقر در کشورهای توسعه یافته چگونه است؟
تعریف فقر در کشورهای توسعه یافته و اروپایی با کشورهای مثلا خاورمیانه متفاوت است. بیکاری، اشتغال، چالشهای اجتماعی حوالی مفهوم فقر شکل میگیرند. اکنون اگر درصد بیکاری در کشورهای گوناگون را مورد مطالعه قرار دهیم، میتواند معیارهایی که بعد از دولت نهم و دهم در ایران شکل گرفت را با آن مقایسه کنیم. در این وضعیت خواهید دید که چه معیارهایی در جهت کاهش آماری سطح فقر صورت میپذیرد. معیارهای تعریفی و عملیاتی در کشورهای توسعه یافته نسبت به کشورهای توسعه نیافته تفاوتهای بسیاری دارد.
مسئولان ایرانی همواره در مورد افزایش حضور شهروندان زیر خط فقر اخطار میدهند، این آمارها چه چیزی را نشان میدهد؟
آمارها و ارقامی که در سخنرانیها و یا متینگها بیان میشوند قابل اتکا نیست و باید پژوهش عمدهای در این مورد صورت بگیرد. طبقات اجتماعی هرکدام بهاندازه جایگاه و ظرفیتشان در معادله فقر محاسبه میشوند. طبقات سهگانه اجتماعی در ایران اکنون بهنظر بنده هر طبقه به ۲ قسمت تقسیم میشود. طبقه ممتاز جامعه طیفی از نوکیسهگان را تشکیل میدهند که دانشی نسبت به فقر ندارند چه برسد به وضعیت هوای پاک! در کنار اینها آریستوکراتها قرار دارند، تبارسالارانی که ثروتی به اندازه نوکسیههای نزدیک به حاکمیت ندارند، بلکه اصالت طبقه ممتازی هستند که باید چهره شخصیتی خودشان را در آن طبقه حفظ کنند. اکنون باتوجه به وضعیت اقتصادی و تورم در کشور شرایط برای آنها هم سخت شده است. طبقات میانی، هم دو قسمت دارد. طبقه متوسط بالا در باد نوکیسهها مینشیند و در انتظار است تا از فرصتهای اقتصادی استفاده کند و از وضعیت فساد سیاسی و اقتصادی در جوامع توسعه نیافته بهرهمند شوند. طبقه متوسط پایین به بخش دیگری گفته میشود که در پایینترین حد شکوفایی اقتصادی و رشد ارتباطات حضور دارد. همانطور که اشاره کردم طبقه پایین جامعه هم دو دسته است. یکی تودهها و دیگر عوام هستند. تودهها سری بسیار سنگین دارند و تلاش دارند که با فهم از موضوعات مورد علاقه در حوزههای علمی بتوانند حرکت خود را حفظ کنند. تودههای مردم اگرچه از نظر مالی و شان اجتماعی با عامه مردم در یک سطح هستند، اما فعالترند، در حالی که عامه مردم بخشی از این طبقه اجتماعی هستند، ولی اکنون بهجای فعال بودن در انفعال بسر میبرند. باید تاکید کنم که همه این طبقاتی که بهآنها اشاره کردیم بهگونه خاصی با فقر دست به گریبان هستند. از بالاشهر تا پایین شهر بهصورت مستقیم با آسیبهای فقر روبهرو هستند. طبقات متوسط رو بهبالا بهدلیل فرصتهای کاذب خود را فربه میبیند، ولی در نهایت باتوجه به تورم موجود در حال سقوط به سمت طبقه متوسط پایین است. طبقه متوسط پایین در حال سقوط به طبقات پایینتر است که میتواند پیامدهای زیادی را متوجه جامعه ملی کند. با این وجود باید بگوییم که فقر همه طبقات جامعه را در برگرفته است.